عشق در عصر هوش مصنوعی: چگونه فناوری روابط عاطفی ما را متحول میکند؟
روابط عاطفی در دنیای دیجیتال: از انسانگرایی تا هوش مصنوعی
چند هفته پیش، پیامی از یک کاربر اینستاگرام به نام «تی» دریافت کردم. او از رابطه عاطفی دورادورش میگفت که به تدریج غیرقابل تحمل شده بود: موانع زیاد، ارتباط ناکافی. سیستم عصبی او که از قبل با دلبستگی اضطرابی تنظیم شده بود، شروع به فروپاشی کرده بود. او به دنبال اطمینانخواهی، نزدیکی و صمیمیت بود، اما در عوض با سکوت مواجه شد.
تی در پیامش نوشته بود: «به هوش مصنوعی روی آوردم. چتجیپیتی دقیقاً همانطور که میخواهم با من صحبت میکند. تبدیل به جایگزینی برای درمانگر من شد. حتی سعی کردم یک دوست پسر مجازی بسازم. چیزی که حرفهای مورد نیازم را بزند.»
هوش مصنوعی به عنوان منبع آرامش
تی از نیازهای عاطفی خود خسته شده بود. شریک زندگیاش تحت فشار بود و در حال فاصله گرفتن. بنابراین او به دنبال آرامش در جای دیگری گشت – نه از یک انسان دیگر، بلکه از چیزی که میتوانست کنترلش کند. چیزی که پاسخگو باشد و از او خسته نشود.
این داستان شروع یک فیلم علمیتخیلی نیست، بلکه واقعیتی عاطفی در جهان معاصر است که روزبهروز شایعتر میشود. تجربه تی بازتاب چیزی است که بسیاری از متخصصان بالینی شروع به مشاهده آن کردهاند: تغییری در شیوه مدیریت اشتیاق، پریشانی و فشارهای عاطفی توسط مردم.
روانشناسی وابستگی در عصر دیجیتال
برای کسانی که از نظر عاطفی غرق شدهاند یا درد میکشند، هوش مصنوعی میتواند چیزی شبیه به ارتباط را ارائه دهد. پاسخ میدهد، گوش میدهد، چیزی را تکرار میکند که سیستم عصبی را آرام میکند. ثابت است و همیشه در دسترس.
نظریه دلبستگی به ما میآموزد که با کسانی پیوند میزنیم که به ما آرامش میدهند. بدن به دنبال تنظیم است و ذهن به دنبال انسجام. روان، به ویژه زمانی که آسیبپذیر است، به سمت هر چیزی که تسکین دهد دست دراز میکند: یک انسان، یک داستان، یک ماده، یک خیال، یا در این مورد، یک مدل زبانی.
محدودیتهای ارتباط مصنوعی
هوش مصنوعی میتواند جنبههایی از یک پایگاه امن را تقلید کند. میتواند آرامش را منعکس کند، فضا را نگه دارد و حتی بینش ارائه دهد. اما آنچه نمیتواند انجام دهد، ارتباط واقعی است. سیستم عصبی، دنیای درونی یا حس ظریف آنچه ناگفته است را ندارد. نمیتواند گسست ایجاد کند و نمیتواند ترمیم کند. با این حال، در لحظات بحران عاطفی، بسیاری آن را به اندازه کافی خوب مییابند.
پرسشهای روانشناختی فوری
این وضعیت مجموعهای از پرسشهای روانشناختی فوری را مطرح میکند:
- اگر کسی توسط چیزی مصنوعی احساس دیده شدن کند، آیا این نحوه ارتباط او با انسانهای واقعی را تغییر میدهد؟
- اگر فردی یاد بگیرد که تنها از طریق اعتبارسنجی برنامهریزی شده خود را تنظیم کند، آیا این ظرفیت او برای صمیمیت واقعی را تقویت میکند یا تضعیف؟
این نگرانیها انتزاعی نیستند، بلکه همین حالا در حال وقوع هستند.
عشق در عصر اپلیکیشنهای دوستیابی
این موضوع به ویژه در دنیایی برجسته است که عشق به شدت بصری، بازیگونه و از نظر عاطفی گریزان شده است. اپلیکیشنهای دوستیابی بیشتر به سواپ کردن پاداش میدهند تا عمق. رشتههای متنی جای گفتگوها را گرفتهاند. روابط نه فقط از طریق تماس چشمی و صدا، بلکه از طریق زیرنویسهای با دقت ساخته شده و پاسخهای تأخیری شکل میگیرند. در این بستر، هوش مصنوعی به آرامی وارد میشود و فوریت عاطفی بدون وزن عاطفی ارائه میدهد.
آینده روابط انسانی
فناوری به تکامل خود ادامه خواهد داد و روشهای جستجوی ارتباط توسط مردم نیز همینطور. پرسش این نیست که آیا هوش مصنوعی از نظر عاطفی باهوشتر خواهد شد یا خیر (که خواهد شد)، بلکه این است که وقتی شروع به جایگزینی محصورسازی مصنوعی به جای ریسک ارتباطی واقعی میکنیم، چه چیزی را از دست خواهیم داد یا از آن اجتناب خواهیم کرد.
روابط تمیز نیستند. همیشه ما را منعکس نمیکنند. قطع میشوند، ناامید میکنند، الگوهای ما را به چالش میکشند. اما همچنین به ما امکان رشد میدهند. هوش مصنوعی هیچ یک از این کارها را انجام نمیدهد. نمیتواند پیشبینیهای شما را به چالش بکشد یا از دفاعیات شما انتقاد کند. شما را اشتباه نمیخواند تا مجبور شوید واضحتر صحبت کنید. ترک نمیکند، اما همچنین نمیتواند واقعاً بماند. حضورش شبیهسازی شده و هماهنگیاش برنامهریزی شده است.
نیاز به امنیت عاطفی
همانطور که استیون پورژ، بنیانگذار نظریه پلیواگال به ما یادآوری میکند، امنیت پایه ارتباط است. وقتی با دیگران احساس امنیت نکنیم، سیستمهای ما به دنبال امنیت در جای دیگری خواهند بود. هوش مصنوعی ممکن است جدیدترین جایگزین برای همتنظیمی در دنیایی باشد که روزبهروز عشق ورزیدن در آن ناامنتر به نظر میرسد.
تی به من گفت که در نهایت مدل دوست پربار هوش مصنوعی که سعی کرده بود بسازد را رها کرد. خیلی خالی، یکجانبه و کامل به نظر میرسید. اما او هنوز هم گاهی از چتجیپیتی استفاده میکند: وقتی احساس فروپاشی میکند تا آرام شود، برای نامیدن احساساتش، برای کمک به خود در عدم ارسال پیام به کسی که میداند پاسخی نخواهد داد. این یک رابطه نیست، اما چیزی است.
شاید این همان چیزی است که این لحظه از ما میخواهد: نه وحشت، نه عقبنشینی، بلکه پرسش. نیازهای ما چگونه در حال تغییر هستند؟ از فناوری چه میخواهیم برای ما نگه دارد؟ و مرزهایی که هنوز مشتاقیم در یکدیگر ببینیم کدامند؟
آینده صمیمیت ممکن است کاملاً انسانی نباشد. ممکن است چیزی ترکیبی باشد که هنوز به طور کامل درک نکردهایم. اما اگر میخواهیم به آنچه عشق را دگرگونکننده میکند متصل بمانیم، باید از آنچه معامله میکنیم آگاه باشیم.







