جورج کلونی در دوراهی میانسالی: آیا “جی کلی” در ونیز، سقوطی تماشایی است یا صعودی دوباره؟
جرج کلونی، ستارهی محبوب هالیوود، بار دیگر با فیلم “جی کلی” (Jay Kelly) به کارگردانی نوآ بامباک و با همراهی آدام سندلر، به پرده سینماها بازگشته است. این فیلم که در جشنواره ونیز 2025 به نمایش درخواهد آمد، از همین حالا با نقدهای متفاوتی روبرو شده است. آیا “جی کلی” میتواند شروعی دوباره برای کلونی در دوران میانسالی باشد یا شاهد سقوطی دیگر از این ستاره دوستداشتنی خواهیم بود؟
“جی کلی”: داستان یک قمارباز مشهور
فیلم “جی کلی”، داستان یک قمارباز مشهور هالیوودی به همین نام با بازی جورج کلونی را روایت میکند که در پی تغییر مسیر زندگی خود است. او که از گذشته و دستاوردهای خود ناامید شده، میخواهد مرد بهتری باشد و آیندهای روشنتر برای دخترش رقم بزند. پس از جدایی از همسرش، جی تصمیم میگیرد پروژهای جدید را آغاز کند و به اروپا سفر کند تا تعطیلاتی بهیادماندنی را با دخترش دیزی، در حاشیه یک جشنواره هنری ایتالیایی تجربه کند؛ جشنوارهای که قرار است جایزه یک عمر دستاورد را به او اهدا کند، جایزهای که به نوعی بوی بازنشستگی میدهد.
نقدها و نمرات اولیه “جی کلی”: کلونی در نقش کلونی؟
“جی کلی” در نگاه اول، با اشاراتی که به “مرد بارانی” و “نیروی سفید” دارد، تلاشی برای بازسازی یک کمدی-درام کلاسیک به نظر میرسد. میانگین امتیاز این فیلم در سایت راتن تومیتوز با 18 نقد، 83% است (15 نقد مثبت و 3 نقد منفی) و در متاکریتیک نیز میانگین امتیاز 64 از 100 را کسب کرده است (6 نقد مثبت، 4 نقد متوسط و 1 نقد منفی). تماشاگران زیادی فیلم را پسندیدهاند، اما میانگین امتیاز آن در سایت IMDb در حال حاضر 6.6 از 10 است که کمی بهتر از امتیاز 5.7 فیلم “نیروی سفید” محسوب میشود.
اوون گلیبرمن (Variety): بازتابی از خود جورج کلونی
اوون گلیبرمن در نشریه ورایتی معتقد است که جورج کلونی در “جی کلی” نقش یک ستاره سینما را بازی میکند که بسیار شبیه خود او است. به گفتهی او، فیلم تصویری از یک ستاره سینما ارائه میدهد که انگار از درون دل خودِ جورج کلونی بیرون آمده؛ همان جذابیت سرکش و دلنشین، همان لبخند صادقی که باعث میشود حتی زمانی که در حال فرمان دادن است، جنبهی گفتوگوی دوستانه آن را هم احساس کنیم. با این حال، لایهی زیرین فیلم، زیرکانهتر پرسشی را مطرح میکند: آیا این ذات واقعی اوست یا نقشی است که سالهاست مشغول بازی در آن است؟
به گفته او، صحنههای افتتاحیه، جایی که جی مشغول فیلمبرداری یک فیلم است، دقیقاً همین تضاد را نشان میدهند. مدیر برنامهاش، آدام سندلر، مسئول روابط عمومی سختگیری است و لورا درن، مشاور روابط عمومی، همواره میخواهد او را سر و سامان دهد. در این میان، جی نه جوان است و نه بینقص؛ پرسش این است که آیا او مانند شراب کمیاب به بلوغ میرسد یا صرفاً رو به فراموشی میرود؟
به اعتقاد گلیبرمن، فیلم زمانی بیش از هر چیز به قلب تماشاگر نزدیک میشود که رابطهی جی با دخترش دیزی با بازی گریس ادواردز را نشان میدهد. لحظات خداحافظی او برای رفتن به دانشگاه جان هاپکینز، تصویری از تنهایی واقعی را به نمایش میگذارد؛ ستارهای که در اوج، باز هم از درون خالی است. فلاشبکهای فیلم به دوستی عمیق او با پیتر (جیم برودبنت) هم بر این تنهایی صحه میگذارند؛ رفاقتی که با مرور گذشتههای شیرین، آغاز میشود اما با یادآوری لحظههای تلخ، تمام میشود: وقتی جی حاضر نشد نامش را به پروژههای قرض بدهد تا حرفهی رو به زوال پیتر نجات یابد.
“جی کلی”، تصویری خیالی از زیست درونی سینماست؛ روایتی سرشار از جزئیات دقیق و بازیگوشی که بهسادگی تماشاگر را جذب میکند. جورج کلونی، در نقشی که آشکارا پژواکی از چهره واقعی اوست، با ظرافت لایههای شهرت را برمیچیند و خودِ مفهوم ستاره بودن را به پرسش میکشد. پس از تجربهی پرهیاهو و گاه آشفته “نیروی سفید” (2022)، این فیلم بازگشتی است به کمدی-درامی هوشمندانه. کلونی فرد ایدهآلی برای بازی در نقش یک ستاره بزرگ است که شهرت خود را به سادگی به نمایش میگذارد. حتی نام او هم عالی است، چه کسی میتواند نقش جی کلی را بازی کند؟
ددلاین: فیلمی متفکرانه درباره انتخابها
دِدلاین معتقد است که “جی کلی”، که در جشنواره فیلم ونیز روی پرده رفت، سرشار از مرثیهخوانی برای صنعتی است که به نظر میرسد رو به زمینی شدن و فراموشی است و با نوستالژی به تاریخچهی خود مینگرد.
پس از آنکه بامباک با “داستان ازدواج” (2019) تغییری مسیر داد و سپس با “نیروی سفید” (2022) لغزید، این فیلم بار دیگر او را به کمدی-درامهای با ظرافت و با مضامین خانوادگی بازمیگرداند. کلونی فرد ایدهآلی برای بازی در نقش یک ستارهی بزرگ است که شهرت خود را به سادگی به نمایش میگذارد؛ حتی نام او هم عالی است، چه کسی میتواند نقش جی کلی را بازی کند؟
بهلحاظ زمانی، وقتی جی در یک مراسم خداحافظی پر زرقوبرق شرکت میکند، ناگهان با تیموتی (بیلی کروداپ، با لبخندی یخزده و اضطرابی پنهان) روبرو میشود؛ همکلاسی قدیمیاش در کلاس متد اکتینگ. دعوت سادهی جی به یک نوشیدنی دوباره زخم کهنهای را میگشاید: تیموتی، با خشم انباشتهاش، اعتراف میکند که از او متنفر است؛ زیرا جی همهچیز را از او ربوده، از جمله همین نقش ستارهی سینما که آرزویش را داشت. بامباک سپس دست به حرکتی غافلگیرکننده میزند: او فلاشبکی کامل از آن روز سرنوشتساز ارائه میدهد. ما جی و تیموتی جوان را در تست بازیگری یک فیلم به نام “خیابان کرنبری” میبینیم. تیموتی با لرزشی آشکار نقش را خراب میکند و جی – بدون اینکه از پیش برنامهای داشته باشد- ناگهان تقلید بینقص او را ارائه میدهد و موفق میشود.
به گفته این رسانه، میتوان مرا به خاطر متهم کردن به سمی بودن متهم کنید، اما در صحنهای بازیگوش از گذشته، من خیانتی از سوی جی ندیدم. بلہ، میتوان رنگ عمیق تیموتی را درک کرد، اما فیلم بهگونهای آن را روایت میکند که به چشم تماشاگر یک لذت نیست، جز در یک معنا: خیانت اصلی این است که بامباک حاضر نمیشود قهرمانش را واقعاً به نقطهای تحقیرآمیز تنزل برساند؛ نقطهای که بتوانست او را واقعاً به شخصیتی تراژیک و به یادماندنی تبدیل کند.
در ادامهی روایت، به رابطهی تیرهی او با دخترش جسیکا (رایلی کیئو) میپردازیم، رابطهای که بیشتر به خصوصیات شخصی شباهت دارد. جسیکا او را به جلسهای رواندرمانی میکشاند، جایی که نامهای پر از سرزنش -دردبارهی غیبتهای مکرر او در کودکی- برایش میخواند. این کلیشه پدر-دختر غایب، هرچند با ظرافت بسیار مدیریت میشود، اما هرگز به طور کامل جان نمیگیرد.
پس از رویارویی با تیموتی، جی ناگهان تصمیم میگیرد پروژههای قرض دهد تا حرفهی رو به زوال پیتر نجات یابد.
“جی کلی”، تصویری خیالی از زیست درونی سینماست. جورج کلونی، در نقشی که آشکارا پژواکی از چهره واقعی اوست، با ظرافت لایههای شهرت را برمیچیند و خودِ مفهوم ستاره بودن را به پرسش میکشد.
در مجموع: آیا “جی کلی” فیلم خوبی است؟
اینکه «جی کلی» فیلمی عالی است یا نه، بحثی است که همچنان ادامه دارد، اما بیشک، این فیلم تصویری تأملبرانگیز از هنر و هنرمند در دوران میانسالی است. جورج کلونی با بازی درخشان خود، بار دیگر ثابت میکند که همچنان یکی از ستارههای بیبدیل سینماست.
منبع: screendaily







