آیا جک گریلیش میتواند مشکل “شخصیت” تیم ملی انگلیس را حل کند؟
تیم ملی انگلیس در بازی مقابل آندورا نمایش ناامیدکنندهای داشت. این تیم که بیشتر متشکل از بازیکنانی بود که در پایان فصل خسته به نظر میرسیدند، نتوانست در برابر دفاع چند لایه حریف که رتبه صد و هفتاد و سوم جهان را در اختیار دارد، عملکرد خوبی ارائه دهد. به نظر میرسید که بازیکنان انگلیس دچار غرور کاذب شده بودند.
ترکیب انگلیس در این بازی تنها سه بازیکن اصلی از فینال قهرمانی اروپا در سال گذشته را شامل میشد: جوردن پیکفورد، جود بلینگام و هری کین. دکلان رایس نیز در میان بازیکنانی بود که بیشتر زمان بازی را روی نیمکت سپری کرد. در این دیدار، یک هافبک میانی در پست دفاع راست، یک دفاع راست در پست دفاع چپ و یک بازیکن سی و چهار ساله نیمه بازنشسته در خط میانی به میدان رفتند.
با وجود این نمایش ضعیف، صعود انگلیس به جام جهانی تقریبا قطعی است. همانطور که جاناتان ویلسون در نشریه The Guardian نوشت: “انگلیس میتوانست یک بازی درخشان ارائه دهد و آندورا را با نتیجه ده بر صفر شکست دهد، اما این موضوع هیچ تاثیری در شانس آنها برای کسب عنوان قهرمانی در نیوجرسی در ماه جولای آینده نداشت.”
وسواس رسانهها به “شخصیت” در تیم ملی انگلیس
اما این نظر The Guardian بود، در حالی که مت لاو در نشریه Daily Telegraph نظراتی متفاوت ارائه میدهد:
“بازیکنان فوتبال انگلیسی با شخصیت مورد نیاز هستند.”
به مرور مشخص میشود که لاو دقیقا نمیداند منظور او از “شخصیت” چیست. علاقه همزمان او به جک گریلیش و جان استونز به خوبی این موضوع را نشان میدهد.
“توخل باید به شخصیت خود متکی باشد تا قبل از جام جهانی روی بازیکنانش تاثیر بگذارد و از تبدیل شدن مشکل هویت به یک بحران تمام عیار جلوگیری کند.”
“بحران تمام عیار”؟! انگلیس در صدر گروه خود در مسابقات مقدماتی جام جهانی قرار دارد و حتی یک گل نیز دریافت نکرده است. این چه حرفی است؟ اگر لاو و امثال او مسئول پوشش خبری ایتالیا بودند، چه کار میکردند؟
این یک موضع عجیب است: اینکه بازی پر اشتباه انگلیس مقابل آندورا را تماشا کنیم و تصمیم بگیریم که تیم به استراحت، بازیکنان مصدوم یا بازیکنانی مانند رایس، مایلز لویس-اسکلی، بوکایو ساکا و مارکوس رشفورد نیاز ندارد، بلکه به “شخصیت” احتیاج دارد.
تناقضهای موجود در انتخاب بازیکنان
به طور عجیبی، به نظر میرسد منظور از “شخصیت” ترجیح دادن تیلور هاروود-بلیس به دن برن است. لاو در این باره مینویسد:
“تصور میشود که ما هرگز هاروود-بلیس را در پیراهن انگلیس زیر نظر توخل نخواهیم دید، زیرا او دن برن سی و سه ساله را به تیم دعوت کرده است. قدرت بدنی، ماهیچه و غرایز دفاعی سنتی بر توانایی بازی با توپ از عقب زمین ترجیح داده شده است.”
هاروود-بلیس به همراه یکی از بدترین تیمهای تاریخ لیگ برتر سقوط کرده است، در حالی که برن مهره اصلی خط دفاعی نیوکاسل بوده که راهی لیگ قهرمانان اروپا شده است.
“مارک گوئهی توسط ساوتگیت و کارسلی برای تبدیل شدن به مهره اصلی خط دفاعی انگلیس بدون مگوایر یا جان استونز تربیت شده بود، اما توخل به دنبال مدافعان “قوی، تهاجمی و با شخصیت بزرگ” است که معتقد است ضروری هستند.”
واقعیت این است که گوئهی در آخرین بازی انگلیس مقابل لتونی در ترکیب اصلی قرار داشت و عملکرد بسیار ضعیفی ارائه داد. او به دلیل مصدومیت در این دوره از بازیهای ملی حضور ندارد، بنابراین توخل مجبور شده است که به دنبال گزینههای دیگری باشد.
انتقاد از هافبک باتجربه
“جوردن هندرسون برای اولین بار از نوامبر سال گذشته در ورزشگاه اسپانیول در بارسلونا به میدان رفت. توخل این هافبک را به دلیل ویژگیهای رهبریاش به تیم بازگردانده است، ویژگیهایی که به گفته او در پشت صحنه نیز مشهود بوده است. اما این موضوع هنوز به تزریق شخصیت به زمین بازی منجر نشده است.”
حال، رسانهها لزوما با بازگشت هندرسون موافق نیستند، اما اینکه بگوییم “هنوز به تزریق شخصیت به زمین بازی منجر نشده است” زمانی که این بازیکن تنها هشتاد و دو دقیقه در سه بازی به میدان رفته است، حرف بیربطی است.
درخواست غیرمنطقی برای تعیین کاپیتان دوم
“دکلان رایس بازیکنی از دوران ساوتگیت و کارسلی است که شخصیت زیادی دارد. او بیشتر زمان بازی مقابل آندورا را استراحت کرد و انگلیس توانایی او در پیشروی با توپ و افزایش سطح انرژی را از دست داد. عجیب است که توخل بلافاصله رایس را به عنوان کاپیتان دوم رسمی هری کین منصوب نکرد.”
میدانید چه چیزی عجیب است؟ درخواست برای تعیین رایس به عنوان کاپیتان دوم رسمی کین در حالی که انگلیس هرگز کاپیتان دومی خارج از مسابقات نداشته است.
شاید از توخل خوشتان نیاید، اما انتقاد از او به دلیل عدم انتصاب بازیکنی به نقشی که وجود ندارد، ناامیدکننده است.
لاو اعتراف میکند: “مصدومیتها باعث شده است که بوکایو ساکا هنوز برای توخل بازی نکند و او نیز میتواند به شخصیت تیم فعلی اضافه کند.” این موضوع به ما نشان میدهد که منظور او از “شخصیت” در واقع همان “فوتبال خوب” است.
او به سرعت از کنار جود بلینگام – بازیکنی که به وضوح هر دو نوع “شخصیت” را دارد – عبور میکند و ریس جیمز را به عنوان یک “فرد درونگرا” (برخلاف ساکای پرحرف؟) رد میکند و سپس به کین میرسد:
“کین یک رهبر سفیرگونه است که میتواند از طریق عملکرد و ارائه خود استانداردها را تعیین کند، اما او شخصیتی نیست که شخصیتش هویت یک تیم را شکل دهد.”
رسانهها در تلاشند تا درک کنند که چگونه یک بازیکن میتواند همزمان “از طریق عملکرد و ارائه خود استانداردها را تعیین کند” و در “شکل دادن به هویت یک تیم” ناکام بماند.
همانطور که انتظار داشتیم، پاسخ – مثل همیشه، از سوی لاو، هوادار استون ویلا – در جک گریلیش نهفته است. حالا او یک مرد با “شخصیت” است. هر چه که این کلمه به لعنت خدا معنی میدهد.
سپس به The Times مراجعه میکنیم و میبینیم که “مشکل اصلی توماس توخل حل کردن مشکل دفاعی انگلیس است”. آیا این همان خط دفاعی است که هیچ گلی دریافت نکرده و تنها ده شوت در سه بازی به سمت دروازهاش روانه شده است؟ همان خط دفاعی انگلیس؟