در این روزها، فضای سیاسی ایران تحت تأثیر مباحث و چالشهای مختلفی قرار دارد که یکی از این مباحث، انتقادهای برخی شخصیتهای سیاسی از یکدیگر است. یکی از این انتقادات، سخنان تند و کنایهآمیز عبدالرضا داوری، فعال سیاسی و تحلیلگر رسانهای، نسبت به فؤاد ایزدی، از چهرههای شناخته شده در حوزه سیاست و رسانه، به جدیدیترین نقطه کانونی تبدیل شده است.
عبدالرضا داوری با زبانی کنایهآمیز، به موضوعی اشاره کرد که مسلماً بار سیاسی و اجتماعی خاصی دارد. او با اشاره به اینکه “حاجی گرینوف” به جبهه رفته است، چالشهایی را درباره عدم حضور فؤاد ایزدی در میدانهای سخت و واقعی، مطرح کرد. القاب و عناوین به کار رفته توسط داوری برای ایزدی، به وضوح نشاندهنده انتقادات عمیق و معناداری است که او نسبت به رویکردهای ایزدی در زمینه مسائل ملی و بینالمللی دارد.
دکتر فؤاد ایزدی، که مدتها در مباحث سیاسی و رسانهای داخل کشور نقش بهسزایی ایفا کرده است، به علل و شرایط خاصی که منجر به مهاجرت بسیاری از ایرانیها به خارج از کشور میشود، اشاره کرده و در این راستا، دامنۀ انتقادات داوری به این نکته برمیگردد که ایزدی شاید نتوانسته است در موقعیتهای حساس داخلی، به عنوان یک ناظر فعال و موثر عمل کند.
داوری بر این نکته تأکید میکند که ایزدی به جای حضور در مسائل داخلی و مشکلات جامعه، از کشور خارج شده و تمام این سالها را در ایالات متحده به سر برده است. این موضوع به هیچ وجه خوشایند افرادی نیست که انتظار دارند افرادی چون ایزدی در صحنههای حیات ملی و فرهنگی، نقش فعالی ایفا کنند. آنها بر این باورند که دوری از وطن، به تعدادی از فعالان سیاسی و اجتماعی، میتواند به معنای عدم مسئولیتپذیری یا عدم تمایل به مشارکت در سرنوشت جامعه باشد.
انتقادات داوری و همچنین زمزمههای مشابه از سوی چهرههای دیگر، نشاندهنده یک شکاف عمیق در فضای اجتماعی و سیاسی ایران است که در آن، این پرسشها مطرح میشود که چه کسی مسئولیت واقعی را بر دوش میکشد و کدامیک از فعالان سیاسی باید در مواقع بحرانی و مشکلات اجتماعی، در کنار مردم حضور داشته باشند.
از سوی دیگر، لازم به ذکر است که با وجود انتقادات و کنایههای به جا، فؤاد ایزدی به عنوان یک روشنفکر و تحلیلگر، ممکن است دلایل خاص خود را برای زندگی و فعالیت در خارج از کشور داشته باشد. او با ارائهی تحلیلها و مشاورههای خود در عرصههای مختلف، به نوعی تلاش میکند که در فرآیند تصمیمگیریهای اجتماعی و سیاسی تأثیرگذار باشد. اما این واقعیت که به گفته داوری، او نتوانسته است در کشور خود مسئولیتهای لازم را به عهده بگیرد، به نوعی سوالبرانگیز است و میتواند باعث شکلگیری نظرات و واکنشهای متفاوت در بین مردم و سیاسیون شود.
در نهایت، این گفتگوهای کنایهآمیز و انتقادی، باری از چالشهای اجتماعی و سیاسی را در دل خود نهفته دارد که نه تنها بر روی روابط شخصیتهای سیاسی تأثیر میگذارد، بلکه میتواند بازتابهای وسیعتری در افکار عمومی و فضای مطالبهگری جامعه ایجاد کند. در واقع، این نوع از مباحثات نمایانگر فضای زنده و پویا در عرصه سیاست ایران است که لازمه آن، ادامهی دیالوگها و تبادل نظرها در قالبهای مختلف و با حضور تمامی طرفهاست.
با توجه به این نکات، به نظر میرسد که لازم است جامعهای سیاستمدار و فعال، همواره در راستای رفع چالشها و پاسخگویی به پرسشهای اساسی خود قرار گیرد و زمینهی گفتوگو و تعامل را فراهم آورد.