چطور بچه‌ها را در دنیای پُرخطر امروز، با قدرتِ «چرا؟» بیمه کنیم؟

چطور بچه‌ها را در دنیای پُرخطر امروز، با قدرتِ «چرا؟» بیمه کنیم؟

فهرست محتوا

چطور بچه‌ها را در دنیای پُرخطر امروز، با قدرتِ «چرا؟» بیمه کنیم؟ راهکارهای کلیدی برای والدین

دنیای امروز، با چالش‌هایی نظیر تغییرات اقلیمی، اضطراب‌های اقتصادی و آشفتگی‌های سیاسی، می‌تواند مکانی ترسناک به نظر برسد، به‌ویژه برای کودکان. نسل جوان کنونی، همه‌گیری مرگبار جهانی را پشت سر گذاشته، به‌طور منظم برای آمادگی در برابر تیراندازی‌های مدرسه‌ای تمرین می‌کنند و باید در عصر اطلاعات نادرست و خطرات آنلاین، مسیر خود را بیابند. به نظر می‌رسد این عوامل استرس‌زا تأثیر خود را می‌گذارند؛ اندازه‌گیری‌ها نشان می‌دهند که اضطراب و کم‌خوابی در بین نوجوانان رو به افزایش است و حتی اقدام به خودکشی در بین نوجوانان نیز در حال افزایش است.

برای والدین، این وضعیت می‌تواند طاقت‌فرسا باشد. خبر خوب این است که والدین می‌توانند کارهای زیادی برای کمک به فرزندان خود در مواجهه با چالش‌های دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم، انجام دهند. ملیندا ونر مویر، روزنامه‌نگار حوزه فرزندپروری و نویسنده دائمی Scientific American در کتاب جدید خود با عنوان Hello, Cruel World! Science-Based Strategies for Raising Terrific Kids in Terrifying Times (سلام دنیای بی‌رحم! راهکارهای مبتنی بر علم برای تربیت فرزندانی فوق‌العاده در دوران‌های وحشتناک) که توسط انتشارات پنگوئن رندوم هاوس در ماه مه ۲۰۲۵ (اردیبهشت/خرداد ۱۴۰۴) منتشر خواهد شد، تحقیقات علمی در مورد سلامت روان کودکان و راه‌های بهبود آن را بررسی می‌کند.

مویر کتاب خود را به سه بخش تقسیم کرده است که بر نکات اثبات‌شده برای کمک به جوانان در مقابله با چالش‌ها، ارتباط با دیگران و پرورش شخصیت‌های قوی متمرکز است. Scientific American با او در مورد چگونگی محافظت از کودکان در برابر اطلاعات نادرست آنلاین، پرورش شفقت به خود و ترغیب فرزندانتان به صحبت کردن با شما، گفت‌وگو کرده است.

مواجهه با دنیای بی‌رحم: چه چیزی باعث شده این دنیا برای کودکان دشوارتر شود؟

ایده کتاب، این “دنیای بی‌رحم”، برای من به‌عنوان یک والد و مطمئناً برای بسیاری از افراد دیگر، بسیار تداعی‌کننده است. کمی بیشتر در مورد اینکه چگونه شروع به احساس کردید که جهان در حال تبدیل شدن به مکانی واقعاً سخت برای کودکان است، توضیح دهید.

من به‌عنوان یک والد، این اضطراب و دلشوره فزاینده را داشته‌ام، فقط با فکر کردن به دنیایی که فرزندانم وارد آن می‌شوند و قرار است از ما به ارث ببرند. مسائل بسیار زیادی در پیش است، می‌دانید، تغییرات آب‌وهوایی و اطلاعات نادرست. من همچنین نظرات زیادی از والدین دریافت می‌کردم که می‌گفتند: “من از طرف فرزندانم بسیار می‌ترسم و نمی‌دانم چه کاری می‌توانم انجام دهم تا آن‌ها را آماده کنم و به آن‌ها کمک کنم برای این دنیایی که قرار است به آن‌ها تحویل دهیم، آماده شوند.” و من همیشه سعی می‌کنم به راه‌حل‌ها فکر کنم و سعی می‌کنم راه‌هایی برای اطمینان دادن به خودم و خوانندگانم پیدا کنم. ما در اینجا کنترل‌هایی داریم. و بنابراین من شروع به تحقیق کردم که چه مهارت‌های کلیدی وجود دارد که می‌دانیم می‌تواند به کودکان کمک کند تا از پس همه این‌ها برآیند؟ من واقعاً سعی داشتم استراتژی‌های مشخصی ارائه دهم که بتوانم به والدین منتقل کنم تا کمی کمتر نگران باشند، کمی بیشتر احساس کنترل کنند و احساس کنند که واقعاً می‌توانند به‌عنوان والد کاری انجام دهند، زیرا من فکر می‌کنم فرزندپروری نوعی فعالیت‌گرایی است. ما نسل بعدی کودکان را تربیت می‌کنیم و از طریق فرزندپروری خود می‌توانیم جهان را تغییر دهیم.

به نظر شما چه چالش‌های خاصی وجود دارد که کودکان امروز با آن روبرو هستند که نسل‌های قبلی واقعاً مجبور نبودند با آن روبرو شوند؟

ما از تحقیقات می‌دانیم که تعداد زیادی از نوجوانان و جوانان با مسائل مربوط به سلامت روان دست‌وپنجه نرم می‌کنند. چه فکر کنید آمارها آن‌قدرها هم که به نظر می‌رسند بد نیستند یا خیر، به نظر می‌رسد سیگنالی وجود دارد که باید به آن توجه کنیم. و بنابراین بخش بزرگی از کتاب در مورد این است که: چگونه می‌توانیم به کودکان کمک کنیم تا کنار بیایند؟ چه کارهایی می‌توانیم انجام دهیم تا به آن‌ها کمک کنیم احساسات خود را به شیوه‌های سالم، به‌جای روش‌های ناسالم، مدیریت کنند؟

موضوع بزرگ دیگر، فناوری است. هر نسلی در مورد فناوری دچار وحشت می‌شود و بنابراین سؤال این است که، خب، وضعیت امروز ما چقدر با زمانی که تلویزیون یا دستگاه چاپ اختراع شد، متفاوت است – این‌ها همه تغییرات بزرگی در آن زمان بودند. اما من فکر می‌کنم این قطعاً اولین نسلی است که کودکان در هر لحظه یک ارتباط دستی با فناوری دارند. این مسئله واقعاً مهم به نظر می‌رسد.

یکی از پیام‌هایی که در کتاب وجود داشت و واقعاً با من همخوانی داشت این بود که کمک به فرزندانمان به معنای کمک به خودمان نیز هست – اینکه ما نمی‌توانیم چیزهایی مانند شفقت به خود، یا ایجاد تعادل بین کار و اوقات فراغت، یا همه این درس‌های دیگر را به کودکان آموزش دهیم، مگر اینکه خودمان آن‌ها را تجسم ببخشیم.

من فکر می‌کنم یک جنبه واقعاً نادیده گرفته‌شده از سلامت و رشد کودک این است که: حال والدین چطور است؟ سلامت روان آن‌ها چگونه است؟ چه مهارت‌هایی دارند یا ندارند؟ زیرا ما از طریق انتخاب‌هایی که انجام می‌دهیم، چیزهای زیادی به فرزندانمان آموزش می‌دهیم. می‌دانید، آیا وقتی شام را می‌سوزانیم، خودمان را سرزنش می‌کنیم؟ آیا دائماً خودمان را تحقیر می‌کنیم؟ فرزندان ما از این یاد می‌گیرند و فکر می‌کنند، باشه، من هم باید این کار را انجام دهم. من فکر می‌کنم ما نقش رفاه خودمان را نادیده می‌گیریم. این واقعاً مهم است زیرا فرزندان ما به ما نگاه می‌کنند.

من می‌خواهم مراقب باشم: من این را نمی‌گویم که فشار بیشتری به والدین وارد کنم. ما در حال حاضر انتظارات بسیار زیادی از خودمان داریم تا اطمینان حاصل کنیم که فرزندانمان در هر کاری که انجام می‌دهند موفق هستند، همیشه راحت هستند، همیشه محافظت می‌شوند، همیشه خوشحال هستند. ما این انتظارات را در مورد کارهایی که باید به‌عنوان والدین انجام دهیم، داریم که هم غیرواقعی و هم غیرمفید هستند. وقتی بیش‌ازحد محافظت می‌کنیم، وقتی بیش‌ازحد نوازش می‌کنیم، در واقع رشد مهارت‌های کلیدی آن‌ها را تضعیف می‌کنیم. حل مسئله و تاب‌آوری و تنظیم عاطفی، این‌ها همه مهارت‌هایی هستند که کودکان از طریق تمرین یاد می‌گیرند. آن‌ها باید غمگین باشند، باید ناامید و سرخورده شوند. آن‌ها باید شکست بخورند و تجربه کنند که آن چیست و درک کنند که این بخشی از فرآیند یادگیری است. بنابراین بخش زیادی از کاری که من سعی می‌کنم انجام دهم این است که به والدین اجازه دهم کمی عقب‌نشینی کنند و استراحت کنند.

ارتباط قوی: سپری در برابر آسیب‌پذیری‌های دنیای آنلاین

شما در کتاب در مورد ارتباط زیاد می‌نویسید – اینکه یک ارتباط قوی بین والدین و کودکان برای سلامت روان آن‌ها مهم است و در برابر برخی از چیزهایی که نگران آن هستیم، مانند تأثیرات بد رسانه‌های اجتماعی، محافظت می‌کند. چگونه مطمئن می‌شوید که ارتباط شما قوی است؟

اگر نگران این هستید که به‌اندازه کافی با فرزندان خود ارتباط برقرار نمی‌کنید، کارهایی وجود دارد که می‌توانید انجام دهید. من واقعاً از قدرت گوش دادن به فرزندانمان شگفت‌زده شدم – مانند گوش دادن واقعی. من فکر می‌کنم ما زیاد در مورد صحبت کردن با فرزندانتان می‌شنویم. و من فکر می‌کنم گاهی اوقات ممکن است این به این معنا تفسیر شود که به فرزندانتان سخنرانی کنید، می‌دانید، به آن‌ها بگویید این کار را انجام ندهید و آن کار را انجام ندهید و قوانین را تعیین کنید و قوانین را ابلاغ کنید. اما همچنین واقعاً گوش دادن به آن‌ها به روشی محترمانه و تمایل به در نظر گرفتن دیدگاه آن‌ها است، که ممکن است همیشه با آن موافق نباشید.

و وقتی آن‌ها با شما درد دل می‌کنند، همه‌چیز را رها کنید. گاهی اوقات این کار غیرممکن است، اما وقتی آن‌ها با شما درد دل می‌کنند، حتی اگر در زمان بسیار نامناسبی باشد، سعی کنید اجازه دهید و کاری را که انجام می‌دهید متوقف کنید. کودکان اغلب دوست دارند درست قبل از خواب ارتباط برقرار کنند، که آزاردهنده‌ترین زمان ممکن است، درست است؟ اما ما باید واقعاً اجازه دهیم این ارتباط بر اساس شرایط آن‌ها اتفاق بیفتد، زیرا این شکلی از دادن استقلال به فرزندانمان است. اگر از فرزندان خود تمایلی به آسیب‌پذیر بودن در برابر شما دریافت می‌کنید، من فکر می‌کنم این نشانه بسیار خوبی است.

ارتباطی بین احساس شنیده شدن و تمایل به خوداندیشی و همچنین فروتنی فکری وجود دارد، که من فکر می‌کنم واقعاً جالب است. بنابراین وقتی احساس می‌کنیم شنیده می‌شویم، وقتی احساس امنیت می‌کنیم و تهدید نمی‌شویم، بسیار بیشتر مایل هستیم که آنچه را نمی‌دانیم در نظر بگیریم و عدم قطعیت را در درون خود بپذیریم.

سواد رسانه‌ای: چگونه فرزندانمان را در برابر اطلاعات نادرست آنلاین محافظت کنیم؟

اگر نگران اطلاعات، بازیگران بد، مسائل ترسناک و منفی که فرزندانمان به‌صورت آنلاین با آن روبرو می‌شوند، باشیم، والدین چه کاری می‌توانند انجام دهند؟ چه کاری می‌توانیم انجام دهیم تا به آن‌ها کمک کنیم تفاوت بین اطلاعات نادرست، دروغ و واقعیت را به‌صورت آنلاین تشخیص دهند؟

آموزش سواد رسانه‌ای بسیار کمی در مدارس انجام می‌شود. این واقعاً کمک می‌کند اگر والدین از قبل برخی از این مهارت‌ها را داشته باشند، زیرا در این صورت می‌توانند سواد رسانه‌ای و سواد اطلاعاتی را کمی بهتر برای کودکان الگو قرار دهند. بنابراین من والدین را تشویق می‌کنم که سعی کنند در مورد سواد رسانه‌ای بیاموزند.

یکی از مواردی که هر متخصص سواد رسانه‌ای به من گفت این بود که سؤالات باز از فرزندان خود در مورد آنچه در رسانه‌ها می‌بینند و می‌شنوند بپرسید. این یک رویکرد فوق‌العاده ساده است، اما ظاهراً بسیار، بسیار قدرتمند است. بنابراین این می‌تواند هر چیزی باشد، مانند بچه‌های کوچک، پرسیدن: چه چیزی را در این نمایش دوست دارید؟ یا چرا فکر می‌کنید آن شخصیت همین الان کاری را که انجام داد، انجام داد؟ همچنین می‌تواند شامل صحبت در مورد نحوه ساخت فیلم‌ها و کارتون‌ها باشد. و وقتی بچه‌ها بزرگ‌تر می‌شوند، می‌توانید سؤالات بزرگ‌تری بپرسید، مانند: چه کسی این را ساخته است؟ چرا ساخته‌شده است؟ چرا این‌طوری ارائه می‌شود؟ چه چیزی یا چه کسی از این غایب است؟ چه کسی ممکن است از این سود ببرد؟ چه کسی ممکن است از آن آسیب ببیند؟ واداشتن کودکان به فکر کردن در مورد این سؤالات کلان در مورد رسانه‌ها می‌تواند در پرورش این نوع کنجکاوی و این دیدگاه پرسشگرانه در کودکان بسیار مفید باشد.

نقش والدین: آیا تلا‌ش‌های ما واقعاً تفاوتی ایجاد می‌کند؟

این‌ها توصیه‌های واقعاً فوق‌العاده‌ای هستند و من سعی خواهم کرد آن‌ها را عملی کنم. من به‌عنوان یک والد، همیشه در حال خواندن و تلاش برای یادگیری این هستم که چگونه بهترین والدینی باشم که می‌توانم باشم. اما گاهی اوقات تعجب می‌کنم که چقدر مهم است که ما چه کار می‌کنیم و چگونه فرزندپروری می‌کنیم. چه مقدار از اینکه فرزندان ما چه کسانی هستند و قرار است چه کسانی شوند، به‌هرحال کاملاً از کنترل ما خارج است؟

هنوز هم مردم در این مورد بحث می‌کنند. ما می‌دانیم که ژنتیک، البته، واقعاً مهم است. ما می‌دانیم که خلق‌وخو و شخصیت، این‌ها چیزهایی نیستند که احتمالاً بتوانیم در فرزندانمان تغییر دهیم. اما ما همچنین می‌دانیم که بخش زیادی از آنچه به فرزندانمان منتقل می‌کنیم از طریق روابطی است که با آن‌ها می‌سازیم، از طریق مکالماتی است که با آن‌ها داریم تا به آن‌ها کمک کنیم بفهمند دنیا چگونه کار می‌کند، تا به آن‌ها کمک کنیم بفهمند چه کاری می‌توانند انجام دهند تا روابط قوی‌تری بسازند، چگونه می‌توانند با مردم تعامل داشته باشند. آن‌ها واقعاً چیزهای زیادی از الگوبرداری ما یاد می‌گیرند، از نظر نحوه رفتار، نحوه مدیریت تعارض، نحوه فکر کردن در مورد موقعیت‌های مختلف. ما می‌دانیم که مهارت‌های زیادی وجود دارد که کودکان از طریق مشاهده دیگران، از طریق مکالماتی که با دیگران دارند، از طریق فرصت‌هایی که به آن‌ها داده می‌شود تا مهارت‌ها را توسعه دهند، یاد می‌گیرند.

یک مثال بزرگ تاب‌آوری است. ما می‌دانیم که کودکانی که بیش‌ازحد محافظت می‌شوند، از شکست خوردن، از تجربه چالش‌ها منع می‌شوند، کودکانی هستند که بزرگ می‌شوند و نمی‌دانند چگونه مسئله را حل کنند و نمی‌دانند چگونه با احساسات ناشی از سرخوردگی کنار بیایند. به آن‌ها فرصت‌هایی برای توسعه مهارت‌های تنظیم عاطفی داده نشده است و وقتی بزرگ‌تر می‌شوند واقعاً از این بابت رنج خواهند برد. بنابراین من احساس می‌کنم که ما از نظر دیدگاهی که به کودکان کمک می‌کنیم در مورد جهان توسعه دهند، در مورد اینکه چرا به این شکل است، قدرت زیادی داریم. ما می‌توانیم در سنین جوانی به آن‌ها فرصت‌هایی بدهیم تا مهارت‌هایی را توسعه دهند که تا آخر عمر به آن‌ها خدمت کند.

این یک مقاله نظر و تحلیل است و دیدگاه‌های بیان‌شده توسط نویسنده یا نویسندگان لزوماً دیدگاه‌های Scientific American نیست.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *