مغزهای افسرده، داستان‌های متفاوت: آیا کلید درمان در تنوع نهفته است؟

مغزهای افسرده، داستان‌های متفاوت: آیا کلید درمان در تنوع نهفته است؟

فهرست محتوا

مغزهای افسرده، داستان‌های متفاوت: آیا کلید درمان در تنوع نهفته است؟

آیا می‌دانستید که نشانه‌های یکسان افسردگی می‌توانند ریشه در عملکردهای متفاوت مغزی داشته باشند؟ این یعنی چی؟ یعنی اینکه شاید کلید درمان‌های موثرتر افسردگی، درک همین تفاوت‌ها و تنوع‌ها باشد. مطالعه‌ای جدید، با بررسی داده‌های تصویربرداری مغزی، پرده از این راز برداشته است.

یک مطالعه جدید نشان می‌دهد که علائم بالینی مشابه افسردگی ممکن است ناشی از پروفایل‌های مغزی مختلف باشد، که بر نقشه‌های “یک به یک” و “چند به یک” علامت-مغز تأکید دارد. محققان با استفاده از داده‌های تصویربرداری مغز از بیوبانک انگلستان (UK Biobank) دریافتند که حتی زمانی که بیماران علائم مشابهی را تجربه می‌کنند، نوروبیولوژی زمینه‌ای آنها ممکن است به طور قابل توجهی متفاوت باشد.

یافته‌های کلیدی مطالعه جدید در مورد افسردگی

  • راه‌های متعدد به افسردگی: پروفایل‌های نوروبیولوژیکی متعددی می‌توانند منجر به علائم یکسان شوند.
  • تصویربرداری بیشتر نشان می‌دهد: داده‌های MRI مغز می‌توانند نتایج بالینی مانند زوال شناختی را پیش‌بینی کنند.
  • به سوی شخصی‌سازی: زیرگروه‌بندی افسردگی بر اساس علائم و تغییرات مغزی ممکن است هدف‌گیری درمان را بهبود بخشد.

این مطالعه که توسط محققان انجام شده، نشان می‌دهد که درک ما از افسردگی باید فراتر از تشخیص صرف بر اساس علائم باشد. به عبارت دیگر، دو فرد با علائم مشابه افسردگی، ممکن است از نظر عملکرد مغزی تفاوت‌های اساسی داشته باشند. این تفاوت‌ها می‌توانند در نحوه پاسخ آن‌ها به درمان‌ها نیز تاثیرگذار باشند.

یافته‌های این پژوهش در مجله “Biological Psychiatry” منتشر شده و بر تعاملات پیچیده بین علائم بالینی و منابع نوروبیولوژیکی تغییرات در افسردگی تاکید دارد.

دکتر جان کریستال (John Krystal, MD)، سردبیر مجله “Biological Psychiatry” در این باره می‌گوید: «افسردگی یک وضعیت پزشکی بسیار ناهمگن است. ناتوانی در زیرگروه‌بندی دقیق بیماران، مانع بزرگی برای تطبیق بیماران فردی با درمان‌هایی است که احتمالاً برای آنها مؤثرتر هستند.»

او در ادامه افزود: «این مطالعه گامی در جهت این هدف است. نکته قابل توجه این است که این مطالعه ارزیابی‌های بالینی و یافته‌های تصویربرداری مغز را برای ایجاد زیرگروه‌های افسردگی متحد می‌کند.»

تنوع در افسردگی؛ چالشی قدیمی

مجری اصلی این تحقیق، دکتر جانین دی. بیجستر باخ (Janine D. Bijsterbosch, PhD) از موسسه رادیولوژی مالینکرودت (Mallinckrodt Institute of Radiology) در دانشکده پزشکی دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس (Washington University School of Medicine in St. Louis) توضیح می‌دهد: «ناهمگنی در افسردگی، یعنی تفاوت بین بیماران با یک تشخیص، مدت‌هاست که موضوع مورد علاقه در زمینه ما بوده است.»

او در ادامه افزود: «به عنوان مثال، بیماران مبتلا به افسردگی می‌توانند از نظر ویژگی‌های بالینی (به عنوان مثال، علائمی که تجربه می‌کنند، سنی که افسردگی برای اولین بار شروع شده است و تعداد دفعاتی که داشته‌اند) با یکدیگر متفاوت باشند و بیماران همچنین می‌توانند از نظر نوروبیولوژی خود (به عنوان مثال، چه تغییرات مغزی با علائم افسردگی آنها مرتبط است) متفاوت باشند.»

دکتر بیجستر باخ می‌گوید: «اگرچه مطالعات قبلی هر دوی این ابعاد بالینی و نوروبیولوژیکی را بررسی کرده‌اند، اما ما می‌خواستیم درک کاملی از این منابع تغییرات در افسردگی و رابطه آنها ایجاد کنیم.»

محققان با استفاده از داده‌های مبتنی بر جمعیت از بیوبانک بریتانیا (UK Biobank) از چندین سایت تصویربرداری، آزمایش کردند که آیا ناهمگنی بالینی و نوروبیولوژیکی یک رابطه ساده دارد (“نقشه‌برداری علامت-مغز یک به یک”، که در آن یک پروفایل نوروبیولوژیکی مربوط به یک پروفایل بالینی است)، یا اینکه ناهمگنی بالینی و نوروبیولوژیکی یک رابطه پیچیده‌تر دارد (“نقشه‌برداری علامت-مغز چند به یک”، که نشان می‌دهد پروفایل‌های نوروبیولوژیکی متعددی ممکن است علائم افسردگی یکسانی را ایجاد کنند).

گروه‌بندی بیماران بر اساس علائم

محققان، افراد مبتلا به افسردگی را بر اساس ویژگی‌های بالینی خاص آنها گروه‌بندی کردند و گروه‌های منحصربه‌فردی از افرادی را یافتند که یک علامت (مانند خلق افسرده) را تجربه می‌کردند اما علائم شایع دیگر افسردگی (مانند انگیزه کم) را تجربه نمی‌کردند. سپس آنها پروفایل‌های نوروبیولوژیکی این گروه‌ها را با گروهی با یک پروفایل علائم مختلط مقایسه کردند.

یکی از محققان همکار، دکتر ایوت آی. شلاین (Yvette I. Sheline, MD) از دانشکده پزشکی پرلمان (Perelman School of Medicine) دانشگاه پنسیلوانیا (University of Pennsylvania) می‌گوید: «یافته‌های ما نشان داد که تقسیم افراد به گروه‌ها بر اساس ارائه بالینی افسردگی آنها منجر به تغییرات مغزی قوی‌تر و متمایزتری در مقایسه با گروهی با ارائه بالینی مختلط شد.»

دکتر شلاین اضافه می‌کند: «تحقیقات ما همچنین نشان داد که بیش از یک پروفایل مغزی در بیماران مبتلا به افسردگی حاد منجر به ارائه بالینی یکسانی می‌شود و برای اولین بار شواهد محکمی از نقشه‌برداری علامت-مغز چند به یک ارائه می‌دهد.»

نقش تصویربرداری مغزی در پیش‌بینی نتایج

نکته قابل توجه این است که یکی از پروفایل‌های نوروبیولوژیکی که ما کشف کردیم با شناخت بدتر مرتبط بود، که یک نتیجه بالینی مهم است که می‌تواند به طور قابل توجهی بر زندگی افراد تأثیر بگذارد. اسکن MRI از نوروبیولوژی ممکن است پتانسیل پیش‌بینی نتایج بالینی را داشته باشد که غربالگری علائم افسردگی به تنهایی نمی‌تواند آن را ثبت کند.

افسردگی یکی از شایع‌ترین اختلالات سلامت روان است و ۹.۲ درصد از آمریکایی‌ها هر سال یک دوره از آن را تجربه می‌کنند. با وجود شیوع آن، افسردگی اغلب کمتر تشخیص داده می‌شود و اثربخشی درمان ضعیف است؛ تنها ۳۰ درصد از بیماران به خط اول درمان پاسخ می‌دهند.

محقق همکار دیگر، دکتر دانا ام. بارچ (Deanna M. Barch, PhD) از بخش علوم روانشناسی و مغز (Department of Psychological & Brain Sciences) دانشگاه واشنگتن (Washington University) و بخش روانپزشکی و موسسه رادیولوژی مالینکرودت (Mallinckrodt Institute of Radiology) دانشکده پزشکی دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس (Washington University School of Medicine in St. Louis) نتیجه می‌گیرد: «ما امیدواریم یافته‌های ما کار آینده را برای تلاش برای باز کردن تغییرات در افسردگی، تحریک کند و منجر به توسعه ابزارهایی شود که به روابط لایه‌ای و پیچیده بین منابع بالینی و نوروبیولوژیکی ناهمگنی که ما نشان دادیم، بپردازد.»

او در ادامه افزود: «شناسایی زیرگروه‌های متمایز افسردگی که ممکن است به طور متفاوتی به درمان پاسخ دهند، می‌تواند مراقبت‌های بالینی را برای بیماران مبتلا به افسردگی در آینده به شدت بهبود بخشد.»

با این حال، یافته‌های ما نشان می‌دهد که شناسایی چنین زیرگروه‌هایی از افسردگی تنها با پرداختن به ناهمگنی بالینی و نوروبیولوژیکی قابل دستیابی خواهد بود.

جزئیات بیشتر درباره این تحقیق

  • نویسنده: ایلین لیهی (Eileen Leahy)
  • منبع: الزویر (Elsevier)
  • ارتباط: ایلین لیهی – الزویر (Eileen Leahy – Elsevier)
  • تصویر: تصویر از Neuroscience News اعتبار گرفته است.
  • تحقیق اصلی: دسترسی آزاد. “تجزیه و تحلیل منابع بالینی و نوروبیولوژیکی ناهمگنی در افسردگی” توسط جانین دی. بیجستر باخ و همکاران. Biological Psychiatry

چکیده مقاله اصلی

تجزیه و تحلیل منابع بالینی و نوروبیولوژیکی ناهمگنی در افسردگی

پیشینه

بیماران مبتلا به افسردگی از نظر ارائه بالینی و تصویربرداری عصبی با یکدیگر متفاوت هستند، با این حال رابطه بین منابع بالینی و تصویربرداری عصبی تغییرات به خوبی درک نشده است. تعیین منابع ناهمگنی در افسردگی برای به دست آوردن بینش در مورد علت‌شناسی عصبی متنوع و پیچیده آن مهم است.

این مطالعه با هدف آزمایش این موضوع انجام شده است که آیا ناهمگنی افسردگی با زیرگروه‌هایی مشخص می‌شود که هم از نظر بالینی و هم از نظر نوروبیولوژیکی متفاوت هستند و/یا اینکه آیا پروفایل‌های تصویربرداری عصبی متعددی منجر به ارائه بالینی یکسانی می‌شوند یا خیر.

روش‌ها

این مطالعه از داده‌های مبتنی بر جمعیت از بیوبانک بریتانیا (UK Biobank) در چندین سایت تصویربرداری استفاده می‌کند. گروه‌های جدا شده بالینی برای جدا کردن ویژگی‌های بالینی افسردگی (علائم بی‌لذتی، خلق افسرده و اختلال جسمانی؛ شاخص‌های شدت مزمن بودن مادام العمر و اختلال حاد؛ و شروع دیررس) انتخاب شدند.

ناهمگنی باقیمانده تصویربرداری عصبی در هر گروه با استفاده از خوشه‌بندی مبتنی بر تصویربرداری عصبی ارزیابی شد.

نتایج

زیرگروه‌های جدا شده بالینی انحرافات هنجاری تصویربرداری عصبی به طور قابل توجهی بزرگ‌تری نسبت به یک گروه ناهمگن مقایسه‌ای داشتند و پروفایل‌های تصویربرداری عصبی متمایزی از یکدیگر داشتند.

خوشه‌بندی مبتنی بر تصویربرداری در هر گروه جدا شده بالینی، دو زیرگروه پایدار را در گروه اختلال حاد شناسایی کرد که با وجود پروفایل‌های بالینی یکسان، از نظر توانایی شناختی به طور قابل توجهی متفاوت بودند.

نتیجه‌گیری

این مطالعه پروفایل‌های تصویربرداری عصبی متمایزی را شناسایی کرد که به ویژگی‌های خاص افسردگی بالینی مرتبط بودند و ممکن است ناسازگاری‌ها را در ادبیات و زیر خوشه‌های موجود در گروه اختلال حاد با تفاوت‌های شناختی که فقط با تصویربرداری عصبی قابل تشخیص بودند، توضیح دهند.

نتایج ما شواهدی ارائه می‌دهد که پروفایل‌های تصویربرداری عصبی متعددی ممکن است منجر به ارائه بالینی یکسانی شوند و بر وجود تعاملات پیچیده بین منابع بالینی و تصویربرداری عصبی ناهمگنی تأکید دارد.

به طور خلاصه، این مطالعه نشان می‌دهد که درک دقیق‌تر از تنوع بیولوژیکی در افراد مبتلا به افسردگی، می‌تواند به توسعه درمان‌های شخصی‌سازی شده‌تر و مؤثرتر منجر شود.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *