قلعه پرتغالیها، بنایی که در گوشهای از جنوب ایران، در جزایر قشم و هرمز، قد علم کرده است، تنها یک اثر تاریخی نیست. این قلعه، یادگاری از دوران استعمار، داستانی تلخ از سلطه بیگانگان و رنج مردمان این سرزمین را در دل خود جای داده است. وقتی قدم در این قلعه میگذارید، گویی زمان به عقب بازمیگردد و شما در میان دیوارهای سنگی آن، صدای قدمهای سربازان پرتغالی و نالههای مردمان تحت ستم را میشنوید. این قلعه، بیش از آنکه یک بنای تاریخی باشد، یک احساس است، احساسی از غم، خشم و در عین حال، غرور و پایداری.
اشکهای یک هنرمند برای قلعه پرتغالیها؛ روایتی ناگفته از قهرمانی مردم هرمز در برابر استعمار
ابراهیم پشتکوهی، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر شناختهشده این روزهای ایران، با اجرای نمایش «ذرات آشوب»، نگاهی متفاوت به واقعه تاریخی اشغال جزیره هرمز توسط پرتغالیها انداخته است. او در گفتگویی صمیمانه با ایسنا، از نخستین دیدار خود با قلعه پرتغالیها در دوران نوجوانی سخن گفت؛ لحظهای که احساسی عمیق او را فراگرفت و اشک از چشمانش جاری ساخت، و پس از آن، سرآغاز پیوند روحی او با این مکان و تاریخ پرفراز و نشیب آن شد.
پشتکوهی با ابراز تاسف عمیق از کمتوجهی تاریخ به نقش پررنگ مردم عادی در رقم خوردن وقایع مهم، تاکید میکند که قهرمانیهای مردمی در لابهلای سطور تاریخ گم شده و تنها به اشاراتی گذرا بسنده شده است. او با لحنی متاثر میگوید که پس از گذشت سالها، گویی روح شهیدان وطن در جزیره هرمز با او سخن گفته و این ارتباط قلبی، انگیزهای قوی برای آغاز تحقیقات گستردهاش درباره حضور پرتغالیها و اشغال هرمز شده است؛ پژوهشی که او را به ریشههای مستحکم تاریخی و اسناد معتبری رهنمون ساخته است.
این هنرمند دغدغهمند در ادامه صحبتهایش، با اشاره به مطالعات و پژوهشهای خود، از ناآگاهی بخش وسیعی از مردم ایران نسبت به این واقعه تلخ تاریخی و عدم شناخت کافی از اهمیت استراتژیک و قدمت فرهنگی جزیره هرمز ابراز تعجب میکند.
پشتکوهی با شور و اشتیاق خاصی به توصیف ویژگیهای بینظیر جزیره هرمز میپردازد و جملهای مشهور از «آلفونسو د آلبوکرکی»، دریاسالار پرتغالی که هرمز را به تصرف درآورد، نقل میکند: «اگر جهان، انگشتری باشد، هرمز، نگین آن است.» او با حسرت میافزاید که با وجود این اهمیت والا، بسیاری از ایرانیان از این حقیقت تلخ بیخبرند که این جزیره زیبا به مدت ۱۱۷ سال، یعنی بیش از یک قرن، زیر سلطه استعمار پرتغال بوده است. او این کوتاهی در پرداختن به این واقعه تاریخی و به تصویر کشیدن پیروزی نهایی مردم ایران را هم متوجه نهادهای رسمی و هم هنرمندان میداند.
کارگردان «ذرات آشوب» با اشاره به ریشه بندرعباسی خود و حساسیتی که نسبت به این خطه از ایران دارد، بیان میکند که این پیشینه شخصی نیز انگیزهای مضاعف برای خلق اثری نمایشی درباره این رویداد مهم تاریخی بوده است.
پشتکوهی پیش از این، نمایش خود را ادای دینی به قهرمانان گمنامی خوانده بود که نامشان در صفحات تاریخ به ثبت نرسیده است. او در این باره به شخصیتی کلیدی به نام خواجه عطا، وزیر مقتدر هرمز، اشاره میکند و از هوش و ذکاوت و تواناییهای جنگاوری او سخن میگوید. به گفته او، در دوران وزارت خواجه عطا، هرمز دو بار در برابر حملات پرتغالیها مقاومت کرده و شکست نخورده است، اما پس از درگذشت او، پرتغالیها با ایجاد تفرقه بین بزرگان هرمز و مناطق اطراف، موفق به فتح آن میشوند. تا اینکه پس از گذشت ۱۷ سال، سرداری به نام امام قلی خان به نمایندگی از حکومت مرکزی، سپاهی را گردآوری کرده و با نبردی سرنوشتساز، پرتغالیها را از خاک ایران بیرون میراند.
این کارگردان دلسوز با ابراز تاسف عمیق از بیتوجهی به نقش تعیینکننده مردم در رویدادهای سرنوشتساز تاریخی تاکید میکند که نکتهای که برای او اهمیت ویژهای دارد و متاسفانه در تاریخ تنها به عنوان یک سطر از آن یاد شده، مقاومتهای متعدد مردمی در طول آن ۱۱۷ سال اشغال بوده است. مردمی که بارها به پا خاستند اما به دلیل نداشتن قدرت سازمانیافته، سرکوب شدند. او با حسرت میگوید که ما حتی درباره قهرمانان ملی خود نیز آنچنان که باید کار نکردهایم، چه برسد به مردم عادی که اغلب به فراموشی سپرده میشوند. پشتکوهی با تاکید بر نقش مردم در حفظ تمامیت ارضی ایران میگوید که هیچ قدرتی بدون حمایت مردمی پایدار نخواهد ماند و زمانی که مردم ضرورت حفظ ایران را احساس کردند، با همدلی و همراهی با امام قلی خان، سپاه او را در شکست دادن پرتغالیها یاری رساندند.
او در پاسخ به سوالی درباره میزان پایبندیاش به مستندات تاریخی و مرز میان واقعیت و تخیل در هنر، توضیح میدهد که خط اصلی داستان نمایش بر اساس واقعیتهای تاریخی و اسناد معتبر شکل گرفته است؛ این حقیقت که هرمز به مدت ۱۱۷ سال تحت اشغال پرتغال بوده است، محور اصلی روایت اوست. با این حال، او تاکید میکند که نه یک مورخ یا راوی صرف تاریخ، بلکه یک هنرمند است که به این رویداد تاریخی نگاه میکند و طبیعتاً به جنبههای هنری و زیباییشناختی آن نیز توجه دارد. او اشاره میکند که در این نمایش، اشاراتی به نمایشنامههای مشهور «آنتیگونه»، «هملت» و داستان کهن «شهرزاد» وجود دارد، اما این ارجاعات به گونهای در تار و پود اجرا تنیده شدهاند که نیازی نیست همه تماشاگران از آنها آگاه باشند و برای او مهمتر آن است که روایت از منظر زیباییشناسی نیز جذاب و تاثیرگذار باشد. پشتکوهی اذعان میکند که اگر این داستان برای عموم مردم آشناتر بود، دست او در پرداخت هنری آن بازتر بود، اما از آنجا که نمیخواهد تماشاگر را دچار سردرگمی کند، چارچوب اصلی داستان تاریخی را حفظ کرده است.
در بخش پایانی سخنان خود، پشتکوهی با اشاره به رواج برخی نمایشنامهها در تئاتر ایران و پدیده «مد شدن» یک متن خاص، بیشتر روی سخنش را به هنرمندان تئاتر، که آنها را خانواده خود میداند، معطوف میکند. او با دلسوزی میگوید که پسندیده نیست که گاهی یک متن نمایشی خاص در تئاتر ما به یک «مد» تبدیل شود و چندین اجرای مختلف از آن بدون داشتن ضرورت اجتماعی بر روی صحنه برود، در حالی که ردپای هنرمند در طول تاریخ ماندگار میشود. او درک میکند که ممکن است برخی گروهها قصد معرفی نمایشنامه جدید یا نویسنده ناشناختهای را داشته باشند، اما اینکه ناگهان تعداد زیادی از گروهها به سمت یک نویسنده یا متن خاص هجوم میبرند، به مثابه تلاش برای بهرهمندی از یک غذای آماده است، در حالی که هنرمند باید حواس و درک عمیقتری نسبت به محیط پیرامون خود داشته باشد. پشتکوهی معتقد است که اگر چنین حساسیتی در تئاتر ایران وجود داشت، آن زمان شاهد تنوع و پویایی بیشتری در آثار نمایشی بودیم.
گفتنی است نمایش «ذرات آشوب» به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم پشتکوهی، هر شب ساعت ۱۹ به مدت ۱۲۳ دقیقه در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر بر روی صحنه میرود و جمعی از بازیگران توانمند تئاتر در آن به ایفای نقش میپردازند.