در روز اول فروردین ماه سال ۱۴۰۲ شمسی، به وقوع پیوستن یک حادثه دلخراش و تلخ در یکی از شهرهای ایران، بار دیگر افکار عمومی را تحت تأثیر قرار داد. این حادثه که به قتل سه فرزند کوچک توسط پدرشان منجر شد، نه تنها در رسانهها بلکه در محافل اجتماعی نیز واکنشهای بسیاری را برانگیخت.
بنابر گزارشهای اولیه، این حادثه در ساعتهای ابتدایی صبح در منطقهای از کلانشهری واقع در استان تهران رخ داد؛ جایی که صداها و فریادهای غمانگیز، دل هر عابری را به درد آورد. پدر خانواده که به دلایل نامعلومی به حالت جنون و خشونت افتاده بود، به سه فرزند خود که از چهار تا هشت سال سن داشتند، حمله کرد و جان آنها را به طرز فجیعی گرفت.
گزارشها حاکی از آن است که پس از وقوع این حادثه، همسایگان بلافاصله با تماس با پلیس اقدام به اطلاع رسانی کردند. مأموران قانون به سرعت به محل حادثه اعزام شده و با صحنهای惨می مواجه شدند که هر انسانی را به شدت متاثر میکند. بررسی های اولیه نشان از این داشت که کودکانی که قربانی این توفان خشم پدر خود شدند، هیچگونه خطایی نداشتند و تنها قربانی شرایط نامساعد خانوادگی شدند.
بنا بر گفتههای مقامات محلی، پدر کودکها پس از اقدام به قتل فرزندانش، به تصویر سازی از وضعیت مالی و اجتماعی خانواده پرداخت؛ او با بیان اینکه به شدت در فشار مالی بود و قادر به تأمین نیازهای اولیه فرزندانش نبود، سعی در توجیه اعمال خود داشت. اما این ادعا نتوانست عذاب وجدانی را که در پی این فاجعه به آن دچار شده بود، توجیه کند.
تحقیقات اولیه نشان میدهد که این پدر، در دورههای اخیر، به واسطه مشکلات شدید روانی و اجتماعی به طور مداوم تحت فشار بوده و این مسأله بر روان او تأثیرات عمیقی گذاشته بود. نزدیکان این فرد اظهار داشتند که او مدتی طولانی از داروهای ضد افسردگی استفاده کرده و در سالهای اخیر با چالشهای جدی در زندگی شخصی روبرو شده بود.
به گفته روانشناسان، این رخداد شگفتانگیز بار دیگر نشاندهنده ضرورت توجه به سلامت روان و نیاز به حمایتهای اجتماعی در جامعه میباشد. آنها تأکید کردند که هیچ دلیل موجهی برای توجیه ارتکاب چنین اقدامی وجود ندارد؛ اما مراقبتهای بهداشتی و حمایتهای اجتماعی میتواند از وقوع چنین حوادث تلخی جلوگیری کند.
این حادثه دلخراش در رسانههای اجتماعی و خبری بازتاب وسیعی پیدا کرد و بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی به شدت نسبت به آن واکنش نشان دادند. به ویژه، کاربران با انتشار پستهایی نسبت به وضعیت خانوادهها و آسیبهای اجتماعی ابراز نگرانی کردند و خواستار توجه بیشتری به موضوع سلامت روان و ارتباطات خانوادگی شدند.
برخی مقامات مسئول نیز سینه به سینه دوش دوش و با تأکید بر لزوم تقویت کمکهای اجتماعی و مشاورههای روانشناختی، بر این موضوع تأکید کردند که بهکارگیری روشهای پیشگیرانه و ارتقای آگاهیهای جامعه، میتواند از تکرار چنین وقایعی جلوگیری کند. همچنین، این حادثه، بار دیگر این حقیقت را روشن کرده است که باید در نظام اجتماعی و خانوادگی به موضوعات تربیتی و معنوی توجه ویژهای صورت گیرد.
در نهایت، این فاجعه تلخ یادآوری میکند که زندگی انسانها با fragility و آسیبپذیریهای فراوانی همراه است و برای حفظ آرامش و امنیت در مشاغل و خانوادهها، باید پیوسته به یکدیگر یاری رسانده و در کنار یکدیگر باشیم. امیدواریم که جامعه به سمت بهبود سلامت روانی و پیشگیری از چنین حوادثی حرکت کند و هیچ کودکی هرگز قربانی شرایط نامناسب خانوادگی نشود.