هدف واقعی مذاکرات با ایران چیست؟ آیا محدود کردن برنامه هستهای تنها هدف است؟ نگاهی به اظهارات ترامپ و رویکردهای جدید
در سالهای اخیر، مسئله هستهای ایران به یکی از چالشهای اصلی در روابط میانمللی بدل شده است. مذاکرات درباره این موضوع نه تنها به منظور محدود کردن برنامه هستهای ایران بلکه به عنوان بخشی از یک معما بزرگتر شکل گرفته است. برای درک بهتر از این وضعیت، لازم است به اظهارات دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، و رویکردهای جدید این کشور در برابر ایران نگاهی دقیقتر بیندازیم.
دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸ تصمیم به خروج از توافق هستهای ایران (برجام) گرفت. این توافق که در سال ۲۰۱۵ میان ایران و گروه ۱+۵ (آلمان و پنج کشور دائمی شورای امنیت سازمان ملل: آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه و چین) به امضا رسید، هدف اصلی آن محدود کردن برنامه هستهای ایران به مدت معین و کاهش نگرانیهای جهانی درباره امکان دستیابی ایران به سلاح هستهای بود. اما با خروج آمریکا از این توافق و اعمال مجدد تحریمها، بحران هستهای ایران شدت بیشتری یافت و روابط ایران و غرب به ویژه ایالات متحده به تیرگی گرایید.
ترامپ در اقدامات خود با این ادعا که برجام ناقص است و نمیتواند به طور موثر به نگرانیهای مربوط به برنامه هستهای ایران رسیدگی کند، این توافق را به آتش کشید. او به این نکته اشاره کرد که علاوه بر محدود کردن برنامه هستهای، باید مسائلی چون برنامه موشکی و نفوذ منطقهای ایران نیز مورد توجه قرار گیرد. در واقع، این رویکرد جدید آمریکا نشاندهنده تغییر در زمینه مذاکرات با ایران بود. به جای تمرکز صرف بر برنامه هستهای، هدف واقعی به چالش کشیدن قدرت منطقهای ایران و محدود کردن نفوذ آن در کشورهای همسایه و فراتر از آن تبدیل شد.
در این راستا، در سطوح مختلف تحریمی علیه ایران نیز تشدید شد. این تحریمها فقط به حوزههای هستهای محدود نشد، بلکه صنایع مختلف اقتصادی ایران از جمله نفت، گاز، بانکها و حتی دارو را هم دربر گرفت. نگرانیها از دست رفتن توافقهای بینالمللی و بروز بحران انسانی در ایران نیز به دغدغههای اصلی جامعه جهانی بدل شد. اما پرسش اصلی این است: آیا هدف نهایی آمریکا از مذاکرات و فشار بر روی ایران، تنها محدود کردن برنامه هستهای آن بوده است؟
تحلیلگران و کارشناسان بینالمللی بر این باورند که هدف واقعی غرب، به ویژه ایالات متحده، ایجاد تغییرات ساختاری و سیاسی در جمهوری اسلامی ایران است. از منظر دولت و مسئولان ایران، مذاکرات هستهای تبدیل به ابزاری شده است که غرب میتواند از آن برای فشار بر ایران و دستیابی به اهداف سیاسی خود استفاده کند. این موضوع نه تنها در اظهارات مقامات ایرانی، بلکه در تحلیلهای بینالمللی نیز منعکس شده است.
به تازگی، جو بایدن، رئیسجمهور کنونی ایالات متحده، در تلاش است تا رویکردی ملایمتر نسبت به ایران اتخاذ کند. دولت بایدن به دنبال بازگشت به برجام و مذاکره مجدد درباره مسائل پیرامونی است. اما همچنان سؤالاتی در مورد چگونگی برخورد با برنامه موشکی ایران و سیاستهای آن در خاورمیانه وجود دارد. رویکرد جدید ممکن است نشاندهنده تمایل ایالات متحده به رویکردی چندجانبهتر و عدم تمرکز صرف بر تهدید هستهای باشد، اما باید به یاد داشت که شرایط میدان سیاست دارای پیچیدگیهای خاص خود است و تغییرات نمیتواند به آسانی به وقوع بپیوندد.
با نگاهی به آینده، به نظر میرسد که مذاکرات با ایران باید به یک مسئله چندوجهی تبدیل شود. محدود کردن برنامه هستهای تنها یکی از بخشهای این معما است. در واقع، تنشهای منطقهای، تعاملات بینالمللی و حقوق بشر نیز باید در دستور کار مذاکرات قرار گیرند. این مهم است که طرفین گفتگو درک صحیحی از یکدیگر پیدا کنند و بر اساس منافع مشترک، گامهای مؤثری برای رسیدن به یک راهحل پایدار بردارند.
در نهایت، میتوان گفت که هدف واقعی مذاکرات با ایران فراتر از محدود کردن برنامه هستهای این کشور است. تحلیل دقیق اظهارات مقامات، به ویژه دونالد ترامپ و رویکردهای جدید آمریکا به ما نشان میدهد که موضوعات مختلف، از نفوذ منطقهای گرفته تا مسائل اقتصادی و سیاسی، در این مذاکرات نهفته است. آینده مذاکرات ایران و غرب بستگی به توانایی آنها در ایجاد یک گفتوگوی صادقانه و همهجانبه دارد که میتواند به بازسازی اعتماد و حل بحرانهای موجود منجر شود.