چه رازهایی در گفتوگوی شاه و آیتالله میلانی نهفته است؟ نگاهی به یادداشتهای علم در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۱
در تاریخ ایران، گفتگوهای میان شخصیتهای برجسته سیاسی و دینی همواره حائز اهمیت ویژهای بوده است. یکی از این گفتگوها که در تاریخ معاصر ایران میتواند تأثیرات عمیقتری داشته باشد، گفتوگوی شاه محمدرضا پهلوی و آیتالله میلانی است که در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۱ در کاخ نیاوران انجام شد. این گفتوگو، آنچنانکه از یادداشتهای اسدالله علم، وزیر دربار وقت، برمیآید، نه تنها بازتابدهنده مسائل سیاسی آن زمان است، بلکه ابعادی از تفکرات و نگرشهای دو فرد تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران را نیز نمایان میسازد.
یادداشتهای اسدالله علم، که به صورت دقیق و شفاف نگاشته شده است، نشاندهنده این است که شاه و آیتالله میلانی درخصوص مسائل اجتماعی، فرهنگی و دینی کشور به تبادل نظر پرداختند. آیتالله میلانی، به عنوان یکی از مراجع تقلید بزرگ شیعه و شخصیت مذهبی معتبر در آن زمان، همواره به اصول اسلامی و ارزشهای دینی تأکید داشته و نظراتش در مورد مسائل کشور، جامعه و سیاست، مورد توجه قرار گرفته است.
نقطه قوت این گفتگو، ورود به ساحتهای بحثبرانگیز اجتماعی و سیاسی آن دوران است. شاه در تلاش بود تا اصلاحات اجتماعی و اقتصادی خود را با حمایت اقشار مختلف جامعه، به ویژه متدینان و religious groups، مستحکمتر کند. در این میان، آیتالله میلانی نیز به عنوان نمایندهای از روحانیت، درصدد بود تا از یک سو موضع خود را در برابر تحولات سیاسی اعلام کرده و از سوی دیگر، به شاه گوشزد کند که نبایستی از اصول و ارزشهای اسلامی فاصله گرفت.
از آنجا که یادداشتهای علم، حاوی جزئیات و نکات مهمی است، میتوان به راحتی به برخی از نکات کلیدی که در گفتگوهای شاه و آیتالله میلانی مطرح شده اشاره کرد. یکی از این نکات، نگرانی آیتالله میلانی از تحت تأثیر قرار گرفتن فرهنگ اسلامی در اثر ورود فرهنگهای بیگانه و مدرنیته به زندگی مردم بود. او با تأکید بر نیاز به حفظ هویت دینی و فرهنگی مردم، به شاه گوشزد کرد که هر گونه اصلاحاتی باید با درنظر گرفتن اصول اسلامی و منافع جامعه ایرانی صورت گیرد.
همچنین در این گفتگو، موضوعاتی مانند آزادیهای سیاسی، حقوق شهروندی، و ضرورت توجه به خواستههای مردم نیز مورد بررسی قرار گرفت. علم در یادداشتهای خود به صراحت به این نکته اشاره کرده است که آیتالله میلانی بر اهمیت اجرای قوانین اسلامی در جامعه تأکید داشته و نسبت به هر گونه تحولی که به نظر میرسد با عقاید و اصول دینی در تضاد باشد، هشداری جدی داد. این نگرش میتواند نشاندهنده چالشهای جدی باشد که بین نیروهای سنتی و مدرن در جامعه ایرانی وجود داشت.
گفتگوی شاه و آیتالله میلانی نه تنها حاکی از برخی مواضع سیاسی است، بلکه میتواند در تحلیل روابط دربار با روحانیت و نقش روحانیت در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران نیز مورد توجه قرار گیرد. به ویژه در سالهای پیش از انقلاب اسلامی ایران، اینگونه گفتگوها و تضادهای نظری میان شخصیتهای مختلف میتواند تأثیرات مستقیمی بر روند تحولات اجتماعی و فرهنگی داشته باشد.
در نهایت، میتوان گفت که یادداشتهای اسدالله علم و گفتوگوی او با آیتالله میلانی نه تنها بازتابدهنده پیچیدگی و تنوع نگرشها در جامعه آن زمان است، بلکه به ما این امکان را میدهد تا به درک بهتری از ریشههای اجتماعی و سیاسی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ برسیم. این مباحث علاوه بر اینکه منبعی برای تاریخپژوهان است، میتواند به ما کمک کند تا میکرو-تحلیلهایی درباره روابط قدرت و دین در ایران معاصر داشته باشیم. فهم این گفتوگوها و استنباط از آنها، به عنوان ابزارهایی برای یادگیری از تاریخ و شناخت بهتر آینده، نیازمند تأمل و تفکر عمیق است.