در چند روز گذشته خبری تلخ و ناراحتکننده به عنوان حادثهای غمانگیز و تکاندهنده در جامعه دانشگاهی ایران منعکس شده است. قتل یکی از اساتید برجسته دانشگاه تهران در کوههای این شهر، نه تنها جامعه علمی را در شوک فرو برده، بلکه سؤالهای زیادی را در ذهن همگان به وجود آورده است. آیا این حادثه […]
در چند روز گذشته خبری تلخ و ناراحتکننده به عنوان حادثهای غمانگیز و تکاندهنده در جامعه دانشگاهی ایران منعکس شده است. قتل یکی از اساتید برجسته دانشگاه تهران در کوههای این شهر، نه تنها جامعه علمی را در شوک فرو برده، بلکه سؤالهای زیادی را در ذهن همگان به وجود آورده است. آیا این حادثه به تنهایی یک جنایت محسوب میشود یا اینکه بعدهای دیگری نیز دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد؟
این استاد دانشگاه که در رشتههای ادبیات و فلسفه تدریس میکرد، با احترام و محبتی که به دانشجویان و همکاران خود داشت، شناخته میشد. وی در آخرین روزهای زندگیاش تصمیم به کوهنوردی در کوههای شمال تهران گرفته بود. این اقدام نه تنها نمایانگر علاقهاش به طبیعت و فعالیتهای ورزشی بود، بلکه به عنوان یک فرصت برای فرار از روزمرگیهای دانشگاهی به شمار میرفت.
گزارشها حاکی از آن است که استاد دانشگاه در حین کوهنوردی با واقعهای ناگوار مواجه شده و در این راستا به طور اسرارآمیزی جان خود را از دست داده است. مقامات انتظامی پس از دریافت گزارشی مبنی بر کشف جسد وی در دمنوشهای کوههای توچال، به سرعت به محل اعزام شدند و شروع به تحقیق در این باره کردند.
تحقیقات اولیه نشان میدهد که این حادثه به صورت عمدی یا غیرعمدی روی داده باشد. در بررسیهای به عمل آمده، مجموعهای از آثار و شواهد به دست آمده که امکان دارد به پردهبرداری از راز این قتل کمک کند. نکته قابل تأمل در این میان این است که چنین حوادثی در محافل دانشگاهی و به ویژه در جوامع علمی، به خصوص هنگامی که به شخصیتهای محبوب و شناختهشده مربوط میشود، میتواند تأثیرات عمیقی بر روحیه جامعه بگذارد.
تحقیقات حاکی از آن است که استاد دانشگاه از قبل به برخی مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه خود انتقاداتی داشت و این موضوع میتواند در تحلیل علل وقوع این حادثه مؤثر باشد. تعدادی از همکاران و دانشجویان وی در صحبتها و یادداشتهایشان از خطراتی که وی به آنها اشاره کرده است، یاد کردهاند. این مسائل نگرانکننده میتواند به نوعی زمینهساز این حادثه تلخ باشد.
از سوی دیگر، واکنش جامعه دانشگاهی به این حادثه، به شدت قابل توجه بوده است. بسیاری از اساتید و دانشجویان با انتشار بیانیهها و یادداشتهای تسلیت، از این استاد فقید یاد کرده و به یادبود او دست به تجمعهایی زدند. این تجمعها نه تنها به عنوان یک حرکت اعتراضی در برابر وقوع این گونه حوادث، بلکه به عنوان ابراز عشق و ارادت به یک شخصیت علمی و فرهنگی مورد توجه قرار گرفت.
باید اذعان کرد که اینگونه حوادث میتواند زنگ خطری برای جامعه علمی و فرهنگی باشد. لازم است که نهادهای مسئول و دیگر ارگانهای مربوطه به بررسیهای کاملتری پرداخته و تدابیر لازم برای جلوگیری از تکرار این گونه وقایع را در دستور کار قرار دهند. جامعه دانشگاهی انتظار دارد که مقامات انتظامی و قضائی با جدیت به این پرونده رسیدگی کنند و هیچ فرصتی برای نادیده گرفتن واقعیتها فراهم نکنند.
در نهایت، باید یادآور شد که یاد این استاد بزرگ نه تنها در دلهای دانشجویان و همکارانش زنده خواهد ماند، بلکه به مثابه یک تکاندهنده اجتماعی در توجه به مشکلات و چالشهای فراروی جامعه علمی ایران به شمار میآید. ضرورت دارد که همه ما در این امر توجه و دقت بیشتری داشته باشیم، زیرا هیچ شخصی در این کشور نمیتواند از وجود این ناامنیها و چالشها بیخبر باشد. به عبارت دیگر، توجه به ریشههای اجتماعی و فرهنگی این گونه حوادث، علاوه بر حفاظت از شخصیتهای علمی، میتواند بر امنیت کلی جامعه تأثیرگذار باشد.