“بمیر، عشق من”: جنیفر لارنس با بازگشتی پرشور، جشنواره کن را تکان داد!
جنیفر لارنس پس از هشت سال دوری از سینما، با فیلم جدیدش “بمیر، عشق من” (Die, My Love) به کارگردانی کارگرادان صاحبسبک، لین رمزی، بازگشتی طوفانی به دنیای سینما داشته است. این فیلم نه تنها با استقبال گسترده منتقدین روبرو شده، بلکه بحثهای بسیاری را نیز در جشنواره کن ۲۰۲۵ برانگیخته است. اگر میخواهید بدانید چرا همه از این فیلم صحبت میکنند و شانس جنیفر لارنس برای اسکار چیست، با ما همراه باشید.
بازگشت لین رمزی با “بمیر، عشق من”: نگاهی به نقدهای جشنواره کن
لین رمزی، که با فیلم “باید درباره کوین صحبت کنیم” (۲۰۱۱) توانایی خود را در به تصویر کشیدن روابط پیچیده و آسیبهای روانی به اثبات رسانده بود، در “بمیر، عشق من” نیز به سراغ مضامین مشابهی رفته است. فیلم اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته آریانا هارویچ است و داستان گریس (با بازی جنیفر لارنس)، زن جوانی را روایت میکند که پس از ورود به دنیای همسرش، با چالشهای روحی و روانی متعددی دست و پنجه نرم میکند و زندگیاش دستخوش تغییرات عمیقی میشود. مشکلات روانی او به تدریج شدت میگیرد و اطرافیانش را نگران میکند.
منتقدین تاکنون استقبال چشمگیری از “بمیر، عشق من” داشتهاند و این فیلم توانسته است امتیازات قابل توجهی را از سوی رسانههای معتبر سینمایی کسب کند. بر اساس اطلاعات موجود در وبسایت راتن تومیتوز، ۸۷ درصد از منتقدین نظر مثبتی نسبت به فیلم داشتهاند (بر اساس ۲۰ نقد مثبت و ۳ نقد منفی). همچنین، در وبسایت متاکریتیک، فیلم امتیاز ۷۳ از ۱۰۰ را به دست آورده است (بر اساس ۱۳ نقد مثبت، ۳ نقد متوسط و ۱ نقد منفی). امتیاز فیلم در IMDb نیز ۶.۴ از ۱۰ است. با توجه به این استقبال اولیه و با در نظر گرفتن سبک بصری خاص رمزی و بازی درخشان لارنس، به نظر میرسد که “بمیر، عشق من” شانس بالایی برای درخشش در فصل جوایز سینمایی ۲۰۲۵ داشته باشد.
گاردین – پیتر بردشاو:
بردشاو در گاردین “بمیر، عشق من” را بررسی روانکاوانه زنی تنها توصیف کرد که اضطراب و سکوت او به اختلال دوقطبی نزدیک است. کسی که تمام روز را با نوزادش در خانهای بزرگ در مونتانا تنها میماند؛ خانهای که در اصل متعلق به خانواده همسرش بوده، کسی که خودکشی کرده اما تا به بخش قابل توجهی از فیلم اجازه نداریم بفهمیم چگونه.
این منتقد میافزاید: “”بمیر، عشق من” از آن فیلمهایی است که به شما یادآوری میکند رمزی چه استعداد غیرقابل انکاری است. رمزی معتقد است باید فیلمها را به همان شیوهای ساخت که وی. اس. نایپل (نویسنده انگلیسی هندیتبار) معتقد بود کتاب نوشت: از موضوع قدرت. در این فیلم، قدرتی فراگیر وجود دارد: در کارگردانی او، در طراحی صدای پل دیویس، در رنگهای اشباعشده و فیلمبرداری شیموس مک گاروی و البته در خود بازیها.”
کلایدر – اما کیلی:
اما کیلی از کلایدر نیز معتقد است “بمیر، عشق من” میتواند یک کابوس باشد و هیچ دو هنرمندی بهتر از لین رمزی و جنیفر لارنس نمیتوانند این را به ما نشان دهند. او لین رمزی را به خاطر کارگردانی فیلم “باید درباره کوین صحبت کنیم” تحسین کرد؛ فیلمی که مادری متوسط پس از روانپریشی خود، شکنجه میشود. لارنس هم قبل از وقفهاش، یکی از وحشیانهترین بازیهای ۱۰ سال گذشته را در فیلم «مادر!» دارن آرونوفسکی در نقش تجسم مادر طبیعت ایفا کرد؛ کسی که درست پس از تماشای ویران شدن خانهاش، نیاز تازهای متولد شدهاش توسط مزاحمان، مورد ضرب و شتم، حمله و سوءاستفاده قرار میگیرد. اکنون، این دو برای نگاهی بیپرده به نحوه برخورد با مادران در دنیای واقعی، متحد شدهاند. “”بمیر، عشق من” داستان گریس، مادر جوانی را دنبال میکند که در خانهای تنها مانده تا کاری جز غصه خوردن برای حرفه نویسندگیاش و فکر کردن به اینکه آیا همسرش، جکسون (رابرت پتینسون) به او خیانت میکند، انجام ندهد، انجام میدهد.”
اما رمزی صرفاً نمیخواهد نشان دهد که مادری برای همه نیست. افسردگی روانی گریس ممکن است افسردگی پس از زایمان باشد، اما از چیزی فراتر از زمان بارداری ناشی میشود؛ عدم ارضای نیازهای او، ساعتها تنها ماندن بدون کسی برای صحبت، و نداشتن هدفی در زندگی به جز نقش مادر و همسر. “”بمیر، عشق من” پرزرقوبرقترین فیلم لین رمزی تا به امروز است؛ این کارگردان به خاطر تریلرهای کمهزینه خود که عناصر آزاردهنده را در زندگی روزمره پیدا میکنند، شناخته میشود؛ اما اینجا، رمزی به شیوه وحشیانه و بیپروا به هر چیزی که مردان و مادران انتظار دارند، نگاه نمیکند.”
ورایتی – اوون گلیبرمن:
این اولین فیلمی است که لین رمزی پس از هفت سال، از زمان درام هیجانآور «تو هرگز واقعاً اینجا نبودی» (۲۰۱۷) با بازی واکین فینیکس و با محوریت تباهی و انتقام میسازد. در صحنههای اولیه فیلم نشان داده میشود که گریس و جکسون نوعی زوج پانک راک بیقید و بند هستند، از آن دسته والدین پوچگرایی که اجازه نمیدهند بچهدار شدن مانع رژیم بدوایزرشان شود. این اشارات نادرست، آنقدرها هم حق دارند به نوستالژی ادامه دهند و همزمان بچه بزرگ کنند. اما این حس وجود دارد که هر یک از آنها تصمیم گرفتهاند تا [به طرز یاسآوری] به یک بزرگسال مسئولیتپذیر تبدیل شوند.
گریس یک نویسنده جوان است که به محض تولد بچه، دیگر از نوشتن دست کشیده است. جکسون هم یک شغل سخت دارد که به نظر میرسد گاهی او را به هرجومرج میکشاند. لارنس و رابرت پتینسون نقش گریس و جکسون را بازی میکنند؛ زوجی که از نیویورک به مکانی نامعلوم در میان درختان بلند نقل مکان کردهاند. خانواده جکسون اهل همین منطقه هستند و مادرش پم (سیسی اسپیسک) و پدرش، هنری (نیک نولتی)، که کمی گیج است، معمولاً در نزدیکی زندگی میکنند. جکسون خانههای بزرگ و فرسوده را از عمویش به ارث برده است، کسی که به روشی غیرمعمول خودکشی کرده است.
هر دو به اندازهای که دوست دارند، با یکدیگر ارتباط برقرار نمیکنند. جنبههایی از این زوج در رابطه چند درجه کاهش یافته آنها در اوایل فیلم نشان داده میشود، این کارگردان ساختارشکنی استادانهای از آرایههای آشنا در مورد عشق، ازدواج، مادری و اعضای خانواده است. لارنس با ارائهی یک بازی بیپرده که بین واقعیت آشفته و خیال آشفته در نوسان است، نقش زنی را بازی میکند که فریب وسعت و باز آمریکای روستایی منتقله شده است، جایی که ازدواج، مادر بودن و زندگی خانوادگی او را در محاصره کرده و عقلش را ذره ذره تحلیل میبرد.
لارنس و رابرت پتینسون نقش گریس و جکسون را بازی میکنند؛ زوجی که از نیویورک به مکانی نامعلوم در میان درختان بلند نقل مکان کردهاند. خانواده جکسون اهل همین منطقه هستند و مادرش پم (سیسی اسپیسک) و پدرش، هنری (نیک نولتی)، که کمی گیج است، معمولاً در نزدیکی زندگی میکنند. جکسون خانههای بزرگ و فرسوده را از عمویش به ارث برده است، کسی که به روشی غیرمعمول خودکشی کرده است.
پم سعی میکند به او اطمینان خاطر دهد: «همه در سال اول بعد از (تولد) بچه کمی دیوانه میشوند». اما پرتاب کردن خودش به سمت در و پنجره و یا خراب کردن حمام احتمالاً فراتر از دیوانگی است. اوایل فیلم، جکسون سعی میکند با آوردن یک سگ به خانه، فضا را تلطیف کند، اما این کار به دلیل پارس بیوقفه و نالههای سگ و دسترسی گریس به اسلحه پدریاش، نتیجه معکوس میدهد. جکسون سعی میکند در ماشین با او صحبت کند تا بفهمد مشکل چیست و گریس باعث تصادف میشود.افسردگی او بیش از حد بزرگ به نظر میرسد، و احتمالاً همانطور که در طول نمایش مشخص میشود، همدلی با گریس بسیار آسانتر است. مشکل این است که او با نزدیک شدن به نوزادش، رابطه خوبی ندارد.
لارنس در این نقش پرتلاطم تمام مهارتهایش را بهکار میگیرد و همیشه حضوری پویا دارد. اما علاقه رمزی به شخصیتهای خشن و بیعلاقگی کامل او به احساسات گرایشی، گریس را در فاصلهای نگه میدارد. او یک حیوان وحشی در قفس است، و تماشای غر زدن یا چنگ زدن او به دیوارها فقط تا حدی میتواند جالب باشد. احساس همدری با جکسون آسانتر است.
منبع: screendaily
در پایان:
فیلم “بمیر، عشق من” با بازی درخشان جنیفر لارنس و کارگردانی لین رمزی، نوید یک اثر سینمایی متفاوت و تاملبرانگیز را میدهد. استقبال اولیه منتقدین و حضور در جشنواره کن، نشان از پتانسیل بالای این فیلم برای موفقیت در فصل جوایز دارد. باید منتظر ماند و دید که آیا “بمیر، عشق من” میتواند اسکار را برای جنیفر لارنس به ارمغان بیاورد یا خیر.