آیا آیندهای در انتظار آموریم و منچستر یونایتد است؟
روزهای سخت منچستر یونایتد تمامی ندارد و هر روز بر مشکلات این تیم افزوده میشود. هواداران این تیم که سالها با رهبری سر الکس فرگوسن طعم شیرین قهرمانی را چشیدهاند، بارها تصور کردهاند که به پایینترین حد ممکن رسیدهاند، اما هر بار اشتباهشان ثابت شده است. اگر عقربههای ساعت به حوالی ساعت ۱۸:۰۰ یکشنبه برسد، احتمالاً شیاطین سرخ در رده هفدهم جدول لیگ برتر قرار خواهند گرفت؛ جایی که تنها یک قدم با سقوط به دسته پایینتر فاصله دارند.
تا پیش از این، تصور سقوط منچستر یونایتد به دسته پایینتر، تنها در رویاهای بدبینانهترین افراد ممکن بود. منطق حکم میکرد که این باشگاه بسیار بزرگتر از آن است که چنین شکستی را تجربه کند. اما این، یونایتدِ دوران اوج نیست. حقیقتاً کسی نمیداند این تیمی که اکنون میبینیم، چه چیزی از آب در خواهد آمد.
شکست در فینال لیگ اروپا، فرصتی برای بررسی دقیق تمام مشکلاتی که منچستر یونایتد را به سوژه خنده و تمسخر در دنیای فوتبال تبدیل کرده، باقی نگذاشته است. واقعاً فرصتی برای این کار نیست و پرداختن به این موضوع بسیار غمانگیز است.
بهطور خلاصه، میتوان گفت که یونایتد به یک دولت ورشکسته تبدیل شده است. زمانی ثروتمندترین ابرقدرت فوتبال جهان بود، اما اکنون برای حفظ بقا، به شدت صرفهجویی میکند و از تعداد کارکنان خود میکاهد. این در حالی است که مقصران اصلی این وضعیت – بازیکنان، مدیران و مالکان – همچنان حقوقها و سودهای کلان خود را به جیب میزنند.
گلیزرها و نقش مخرب آنها در منچستر یونایتد
گلیزرها اهمیتی نمیدهند. آنها از پشت سپر INEOS، به دوشیدن این گاو شیرده بیمار ادامه میدهند. سر جیم راتکلیف، در قامت ناجی ظاهر شده، اما چهرهاش نشان میدهد که یک میلیاردر از انتخابهای زندگی خود پشیمان شده است. او در این مرحله از زندگی، نیازی به این دردسرها ندارد.
و دقیقاً همین دردسرهاست که تیم، هر دو هفته یک بار به هواداران تقدیم میکند. حداقل، برخلاف راتکلیف، بازیکنان و کادر مربیگری فقط تا زمانی که قراردادشان اعتبار دارد، به این سنگ بزرگی که آنها را به اعماق اقیانوس میکشاند، گره خوردهاند. یا تا زمانی که کسی، هر کسی، حاضر شود برای آنها پول واقعی بپردازد.
آینده روبن آموریم در هالهای از ابهام
شاید تنها یک بازیکن، برونو فرناندز، باشد که جداییاش برای اکثر هواداران ناراحتکننده خواهد بود. برای بسیاری از همتیمیهای او، صفهای طولانی از هواداران وجود خواهد داشت که حاضرند آنها را تا مقصد بعدیشان کول کنند.
گفتن این که آنها اهمیتی نمیدهند، سادهلوحانه است. اکثرشان اهمیت میدهند، اما عمدتاً با هدف حفظ منافع شخصی. بازیکن یونایتد بودن در سالهای اخیر، یک شغل راحت و بیدردسر بوده است. برخلاف سایر باشگاهها، پاداشهای شخصی – بالاترین حقوقها و بزرگترین جایگاهها – صرفنظر از موفقیت تیم، تضمین شده بود. به همین دلیل است که اولدترافورد، حتی در حالی که به معنای واقعی و مجازی کلمه در حال فروپاشی بود، همچنان یک مقصد جذاب باقی ماند.
اما اکنون دیگر اینطور نیست. آیا به هر بازیکنی توصیه میکنید که به این سیرک ملحق شود؟ به طور غریزی، انگیزهها و سلامت عقل هر کسی که در تابستان امسال برای یونایتد قرارداد امضا کند، زیر سوال خواهد رفت. هر استعداد برتری که ذرهای عقل در سر داشته باشد و جایگزینهای بهتری در دسترس داشته باشد، روبن آموریم را کنار خواهد زد.
روبن بیچاره. او نمیخواست در اواسط فصل به یونایتد بپیوندد و با نگاهی به گذشته، باید به غریزهاش اعتماد میکرد. این نشان میدهد که همین شش ماه پیش، یونایتد هنوز چیزی از آن جذابیت قدیمی را در خود داشت که باعث شد او در تصمیم خود تردید کند. اکنون، اولین تابستان او با اولین تابستانی در نسلهای اخیر مصادف شده که باشگاه چیز زیادی برای ارائه ندارد.
اگر آموریم یک عملگرا بود، به استعفا فکر میکرد. او پیشنهاد داده است که اگر هیئت مدیره و هواداران احساس کنند که باید برود، بدون دریافت غرامت از سمت خود کنارهگیری کند. اگرچه او نتوانسته است هیچگونه بهبودی را که پس از جانشینی اریک تن هاخ انتظار میرفت، ارائه دهد، اما احتمالاً هنوز هم از یک میزان قابل قبول محبوبیت در بین هواداران برخوردار است. البته به سختی.
اما اگر او به وظیفهای که اکنون پیش رو دارد نگاه کند، آیا اهدافش دستیافتنی هستند؟ همین دو هفته پیش گفته میشد که آموریم هدف رسیدن به جمع شش تیم برتر را در فصل آینده دارد. آیا او صادقانه به خودش ایمان دارد که میتواند تیمی را که خودش آن را “بدترین تیم تاریخ منچستر یونایتد” میداند، در میان هرج و مرجی که احتمالاً در ماههای آینده رخ خواهد داد، حداقل یازده پله صعود دهد؟
اگر چنین است، پس به کارش ادامه دهد. در غیر این صورت، او هنوز به اندازه کافی در این شغل جدید است که مسئولیت این گندکاری را به گردن نگیرد و با اعتباری خدشهدار شده، اما نه نابود شده، از این تیم جدا شود.
تردیدها پیرامون تاکتیکهای آموریم
اگر از هواداران بپرسید، احتمالاً اکثر آنها ترجیح میدهند از یک تغییر مدیریتی دیگر جلوگیری کنند. چه کسی دیگری وجود دارد؟ آموریم پسر دوستداشتنیای است و بسیاری از هواداران، صداقت او را تحسین میکنند، حتی اگر افراد خارجی اینطور فکر نکنند. اما این سوءظن وجود دارد که او به خودش کمک نمیکند.
او به عنوان یکی از درخشانترین مربیان جوان اروپا با اعتقادی تحسینبرانگیز و راسخ به اصول و سیستم خود منصوب شد. تا زمانی که او مسئول است، یونایتد با سیستم ۳-۴-۲-لعنتی-۱ بازی خواهد کرد.
که البته این موضوع باعث میشود بازی مقابل آنها به طرز خندهداری آسان شود، به خصوص در حالی که او تیمی کاملاً نامناسب برای این سیستم در اختیار دارد. بر هیچکس پوشیده نیست که یک فینال حیاتی بین دو مربی که از سازگاری امتناع میورزند، توسط کسی برنده شد که در نهایت این کار را انجام داد.
آموریم پس از شکست در فینال لیگ اروپا اعتراف کرد که بدون شواهد ملموس از بهبود، خواستار “کمی ایمان” است. ایمانی کورکورانه، آن هم زمانی که مربی نه ابزاری برای بازی به روش خود دارد و نه ارادهای برای حتی در نظر گرفتن احتمال روشی دیگر.
در غیاب هر چیز دیگری برای چنگ زدن به آن، آموریم احتمالاً به آنچه میخواهد خواهد رسید. شاید او این ایمان را جبران کند. اما در میان فضای غمانگیز پس از بازی با بیلبائو، پس از بیست و یکمین شکست فصل، کاملاً قابل تصور است که یونایتد هنوز به اعماقی نرسیده که باید برسد.