ترامپ: رهبر غیرمنتظره توافق با ایران
دولت پیشین ایالات متحده به رهبری دونالد ترامپ، در سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ با اتخاذ سیاستهایی متفاوت، رویکرد جدیدی به موضوع هستهای ایران ارائه داد. این سیاستها نه تنها تأثیرات گستردهای بر روابط بینالمللی داشتند، بلکه به نوعی به تقابلهای سیاسی و امنیتی میان دو کشور دامن زدند. یکی از موارد حائز اهمیت در این رابطه، بیلان مذاکرات هستهای و توافقات بینالمللی در خصوص برنامه هستهای ایران بود.
در سال ۲۰۱۵، برجام یا توافق هستهای ایران به امضای گروه ۱+۵ (آلمان و ۵ کشور دائمی شورای امنیت سازمان ملل شامل ایالات متحده، روسیه، چین، فرانسه و بریتانیا) و ایران رسید. این توافق به منظور محدود کردن برنامه هستهای ایران به مدت معین و در عوض کاهش تحریمها طراحی شده بود. این توافق به طور گستردهای مورد استقبال جامعه جهانی قرار گرفت و به عنوان یک گام مثبت در راستای کاهش تنشها در خاورمیانه در نظر گرفته شد.
اما در سال ۲۰۱۸، دولت ترامپ به صورت یکجانبه از این توافق خارج شد و تحریمهای سختتری علیه ایران وضع کرد. این اقدام نه تنها واکنشهای متعددی از سوی ایران و جامعه بینالمللی داشت، بلکه باعث شد تا تنشها در منطقه به شدت افزایش یابد. ترامپ در آن زمان با تأکید بر این نکته که توافق هستهای ایران ناکافی است و به نوعی از نگرانیهای امنیتی ایالات متحده غافل است، اعلام کرد که به دنبال یک توافق جدید خواهد بود که نه تنها برنامه هستهای بلکه فعالیتهای موشکی و نقش ایران در خاورمیانه را نیز شامل شود.
گرچه ترامپ به عنوان یک رهبر غیرمنتظره در مذاکرات بینالمللی شناخته میشود، اما سیاستهای او در قبال ایران به نوعی تلاش برای اعمال فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی بود. این فشارها به همراه سایر عوامل، نظیر بحرانهای اقتصادی داخلی و وضعیت عمومی جامعه ایرانی، سبب شد تا ایران نیز واکنشهای متقابلی را به نمایش بگذارد.
از جمله این واکنشها، افزایش غنیسازی اورانیوم و گامهای کاهش تعهدات هستهای بود که بر اساس برجام میبایست رعایت میشد. در سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰، ایران به تدریج از تعهدات خود کاست و در نهایت به غنیسازی اورانیوم تا سطح ۶۰ درصد رسید. این اقدام به شدت نگرانکننده برای کشورهای غربی و به ویژه ایالات متحده بود و گمانهزنیها درباره احتمال تولید سلاح هستهای از سوی ایران را شدت بخشید.
در عین حال، دولت ترامپ تلاشهایی نیز برای تشکیل ائتلافهایی در سطح بینالمللی به منظور مقابله با برنامه هستهای ایران انجام داد. برگزاری نشستهای بینالمللی، تقویت همکاریهای نظامی و اقتصادی با کشورهای عربی منطقه و تلاش برای ایجاد یک خط مشی متحد در برابر ایران، بخشی از این سیاستها بود.
اما با پایان دوره ریاستجمهوری ترامپ و ورود جو بایدن به کاخ سفید، شرایط تغییر کرد. بایدن، که خود در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما به عنوان معاون رئیسجمهور در این توافق نقش داشته، به دنبال احیای برجام و مذاکرات با ایران بود. این امر به نوعی به چالشهای جدیدی در عرصه سیاست خارجی ایالات متحده و روابط با جمهوری اسلامی ایران منجر شد.
با این حال، برخی از تحلیلگران و کارشناسان بر این باورند که راه احیای توافق هستهای ایران به سادگی میسر نخواهد بود. سابقه بیاعتمادی میان دو طرف و تفاوتهای جدی در نگرش به مسائل هستهای و منطقهای از جمله چالشهایی است که میتواند بر فرآیند مذاکرات تأثیر بگذارد.
به طور کلی، پرونده هستهای ایران و اقدامات ترامپ در این زمینه، به عنوان یکی از جنجالیترین موضوعات سیاست خارجی در دو دهه گذشته، تأثیرات عمیقی بر ساختار روابط بینالمللی و امنیت جهانی داشته است. با توجه به تحولات اخیر، به نظر میرسد که دیپلماسی و همکاریهای بینالمللی همچنان به عنوان کلید موفقیت برای حل بحران هستهای ایران در آینده باقی خواهند ماند. در نهایت، میتوان گفت که رهبری ترامپ در فضای بینالمللی، نوعی دگرگونی و چالش را در روابط ایران و ایالات متحده رقم زد که دارای پیامدهای دوربردی برای آینده خواهد بود.