واضح آرشیو وب فارسی:مهر: ساختارهاي تأويل روايت فولكلور از نگاه پروپ
خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه: مهمترين پژوهشي كه در زمينه قصههاي فولكلوريك ارائه شده كار ولاديمير پروپ (1970-1895) است. پروپ استاد مردمشناسي دانشگاه لنينگراد بود. ريختشناسي حكايت، شاهكار پروپ است كه به بسياري از زبانها ترجمه شده است و تأثير قاطعي بر مباحث ساختارگرايي و نيز بر پژوهش فولكلور و هنر مردمي داشته است.
پروپ دستهبندي آثار فولكلوريك را بر اساس قواعد صوري آنها انجام داد و از اين رو كارش را ريختشناسي خواند . او اين اصطلاح را به معناي توصيف حكايتها بر اساس واحدهاي تشكيل دهنده آنها و مناسبات اين واحدها با يكديگر و با كل حكايت به كار برد . پروپ در پي خواندن آثار الكساندر وسلوفسكي وژرف بديه در مورد داستانهاي فولكلوريك حكم كرد كه هر گونه دسته بندي اين حكايتها كه بر اساس عناصر داستاني يا درونمايه ها انجام شود، فاقد نظام و منطق دروني خواهد بود و بايد آن را دلخواه و شخصي ناميد. پروپ بر اساس بررسي يكصد حكايت فولكلوريك و قصههاي كودكان نتيجه گرفت كه هر چند افراد و شخصيتهاي اين قصهها گوناگون و حرفه و كنشهاي آنان متنوع هستند، اما نقش ويژههايشان محدود و ثابت است. پروپ نقش ويژه را كنش يك شخصيت بر اساس اهميتي كه در مسير كنشهاي حكايت دارد دانست.
جدا از دشواريهاي رقتباري كه براي پروپ در دوران طولاني استبداد استالينيستي پيش آمد، نفوذ پيگير روش كارش بر پژوهشهاي فرهنگي انكارناپذير است. به سال 1969 چاپ انتقادي و كاملي از ريختشناسي حكايت در مسكو منتشر شد. به سال 1977 مجموعه كامل مقالههايش با عنوان پژوهشهاي گونهشناختي فولكلور چاپ شد. در اين سالها ملتينسكي كتاب مهم نظريه ادبي اسطوره را منتشر كرد و پرماياكف كتابي درباره ضربالمثل، كه هر دو سخت متأثر از انديشههاي پروپ است.
تأثير كتاب پروپ بر ساختارگرايان فرانسوي، از دهه 1950 آشكار شد. كتاب پروپ بر پژوهش اساطير ( لوي استروس ، گرماس ) بررسي ساختار روايت ( گرماس ، برمون ) نظريه ادبي ( بارت ، تودورف ) تأثير قاطع داشت. در زمستان 64-1963 كلود برمون در انجمن هانري پوانكاره در باره معنا شناسي سخنراني كرد و در آن كتاب، پروپ را مهمترين استاد زيباييشناسي مدرن خوان . در آغاز سال 1965 كه تودورف مقالهاي از پروپ را در مجموعهاي از آثار فرماليستهاي روسي منتشر كرد، اهميت او در شكلگيري مباني جديد نظريه ادبي تا حدودي آشكار شد.
همان سال برگردان كامل ريخت شناسي حكايت به فرانسوي منتشر شد . به ياري روش پروپ آشكار شد كه ساختار نهايي روايت را ميتوان يافت، هر چه هم كه اين كار در گام نخست دشوار بنمايد. اين روش كه به نقش ويژه شخصيتها در طرح روايي اهميت دهيم و كنشها را همچون امكانات تركيب رياضي عناصر در نظر آوريم، هر چند يكسره به همين شكل پذيرفته نشد و بهويژه در آثار گرماس و برمون دگرگون شد، اما راهگشاي تمام مباحث بعدي بود، و همين نكته اعتبار كار پروپ را نشان ميدهد .
اين توضيح پروپ كه هر طرح روايت ناكاملي از حكايت اصلي است ، تحليل ساختاري متون ادبي را ممكن كرده است . رولان بارت در پايان مقاله پيكار با فرشته به بحث پروپ بازگشت. او بر اساس ردهبندي نقش ويژهها، بخش كوتاهي از كتاب پيدايش عهد عتيق را بررسي كرد. بارت شمايي ترسيم كرد كه در آن ميان رخدادهايي كه پروپ ثبت كرده و رخدادهاي باب سي و دوم كتاب پيدايش ( آيههاي 32-22 ) مقايسه انجام شده است. بارت تأكيد كرد كه روش پروپ پايه تحليل ساختاري متن است، و از اين توازي روش پروپ در بررسي حكايتهاي روسي و روش او در بررسي آيههاي عهد عتيق دستكم اين نكته روشن ميشود كه الگويي فولكلوريك براي كتاب مقدس ميتوان يافت.
بارت جنبهاي استوار به مجاز مرسل در متن مورد بحث خود مييابد و نشان ميدهد كه اين جنبه حوادث اصلي روايت را تكامل نميدهد، بل عناصرش را با هم تركيب ميكند، نكتهاي كه پروپ از راهي ديگر بدان رسيده بود. اين سويه تركيبي حكايتها كه پروپ نخستين بار كشف كرده بود، راهگشاي بسياري از مباحث اصلي نظريه جديد ادبي شده است، تنها به عنوان مثال ميتوان از بحث ياكوبسن در باره استعاره / مجاز مرسل و بحث لوي استروس درباره قطعهبندي ياد كرد.
منبع: ساختار تأويل متن، نوشته بابك احمدي.
شنبه|ا|3|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4012]