تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اندكى حقّ، بسيارى باطل را نابود مى كند، همچنان كه اندكى آتش، هيزم هاى فراوانى را م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796978348




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

يك روز در «ستاد ترخيص خودرو» پايتخت ؛ دلم از وحشت « زنجان شمالي » بگرفت


واضح آرشیو وب فارسی:قدس: يك روز در «ستاد ترخيص خودرو» پايتخت ؛ دلم از وحشت « زنجان شمالي » بگرفت
گروه جامعه - آرش شفاعي: مطلبي كه مي خوانيد يك گزارش تحليلي يا حاصل گفتگو با چند كارشناس نيست؛ روايتي است از

معضلي كه اين روزها بسياري از شهروندان تهراني با آن درگيرند و خبرنگار ما نيز به عنوان يكي از آن بسياران ديده ها و شنيده ها و تجربه هايش را مكتوب كرده است.
در تهيه گزارش سعي شده است موضعي بي غرض داشته باشيم و قضاوت در اين باره را به خوانندگان مي سپاريم، اما تأكيد مي كنيم كه رويكرد اصلي اين گزارش دفاع از اجراي قانون و رفع بي انضباطي ها در شهر در عين تصحيح روشها و حفظ حقوق و كرامت شهروندان است. به زحمات نيروهاي انتظامي درود مي فرستيم و تأكيد مي كنيم هدف اين گزارش تذكر برخي روشهاي نادرست در اعمال قانون است؛ همين و بس.
يك روز بعد از ظهر به قصد انجام كاري به بلوار ميرداماد تهران مي روم. طبق معمول جاي پارك براي ماشين به سختي پيدا مي شود.
پارك كردن خودرو در بلوار ميرداماد با ترافيك هميشگي اش، با وجود چندين دستگاه و نهاد و مركز جذب كننده جمعيت نظير بانك مركزي، اداره امور مالياتي، مسجد الغدير كه هميشه در اشغال مجالس ترحيم بزرگ و سنگين تهران است و با خيابانهاي فرعي يك طرفه و باريك به همراه عمليات عمراني شهرداري براي احداث مترو و فاضلاب كه بخشي از فضاي خيابان و محلهاي پارك را اشغال كرده است، همواره يك معضل است.
نكته جالب توجه اين است كه تاكنون هيچ دستگاهي و به خصوص شهرداري كه در اين باره مسؤوليت دارد به فكر نيفتاده است براي چنين بلواري با اين حجم آمد و شد و موقعيت خاصي كه دارد پاركينگ بسازد و ساكنان اين منطقه و كساني را كه ناچار به رفت و آمد در آن هستند، از مشكل هميشگي نبود محل پارك برهاند.
ساكنان خيابانها و كوچه هاي فرعي بلوار ميرداماد به خصوص در نزديكي مسجدالغدير - كه گاهي حجم شركت كنندگان در مراسم ترحيم آن خيابان را قفل مي كند - تقريباً هر روز با رانندگاني كه مجبور شده اند خودروهايشان را در مقابل منازل آنان پارك كنند درگير مي شوند يا حداقل اوقاتشان تلخ مي شود.
براي حل مشكل، نيروي انتظامي روش جالبي را برگزيده است؛ توقيف و انتقال خودروهاي متوقف شده در مناطق ممنوع، اما مسأله اينجاست كه اولاً رانندگاني كه اين كار را كرده اند هيچ چاره ديگري نداشته اند، چرا كه پاركينگي برايشان پيش بيني نشده و ثانياً پليس در اين بلوار (در لاين شرق به غرب) به خودروهايي كه زير تابلوي «توقف مطلقاً ممنوع - حمل با جرثقيل» پارك كرده اند، كاري ندارد، اما خودروهايي كه زير تابلوي «توقف با كارت پارك» پارك شده اند را به پاركينگ منتقل مي كند.
همه اينها را گفتم كه بگويم در همين بلوار با اين مشخصات ماشينم را پارك كرده بودم كه... ناگهان دزدگير ماشين با صدايي بي سابقه و جديتي كه از آن سراغ نداشتم به صدا درآمد. هر چه دكمه توقف و هشدار آن را فشار مي دادم، دوباره با همان صداي مهيب به فغان در مي آمد. سه طبقه ساختماني را كه در آن بودم با آسانسور پايين آمدم و با اتكا به سرعت قابل توجهم در دو !! به محل پارك خودرو مراجعه كردم و ديدم آن چه نديدني بود.
با سرعتي غيرقابل وصف ماشين را برده بودند، نمي دانستم ماشين توقيف شده است يا دزدان زحمت بردنش را كشيده اند. به فاصله اي كوتاه از همان جايي كه ماشين من پارك شده بود، ماشينهايي كه قبل از من همان محل پارك شده بودند، هنوز سرجايشان بودند. در همان فاصله پاجروي سفيد رنگي در همان جايي كه خودروي من قبلاً پارك شده بود به سختي خودرو خود را پارك كرد.
اولين كاري كه كردم زنگ زدن به 110 بود. شماره تا مدتي اشغال مي زد. اپراتوري پاسخ داد و وقتي مشكل را طرح كردم، تأكيد كردم كه گوشي را نگه داريد تا به جايي وصل كند، اما دقايقي گذشت و خبري نشد. دوباره شماره را گرفتم و باز هم تا مدتي اشغال بود. پس از مدتي اپراتوري جواب داد و گفت، نمي توانيم تا زماني كه مشخص نشده كه خودرو توسط پليس منتقل شده باشد، اعلام سرقت كنيم و شماره يكي از مراكز انتظامي را داد.
شماره را كه گرفتم، پاسخگو گفت، بايد منطقه سه انتظامي را بگيرم و شماره اي داد كه هر چه گرفتم پاسخي نشنيدم.
* كسي خبر ندارد
يكي از دوستانم كه چندي پيش ماشينش در همين نقطه توقيف و به پاركينگ منتقل شده بود، گفت كه پاركينگي در همان نزديكي قرار دارد كه خودروها را به آن جا منتقل مي كنند. با خودرو دوستم به آن پاركينگ رفتيم. پاركينگ خلوت بود و دو نگهبان آن مشغول حرف زدن بودند وقتي مشكل را با آن ها در ميان گذاشتم، گفتند كه بايد به پاركينگ جهان كودك بروم، چرا كه مدتي است ديگر خودروها را به اين پاركينگ نمي آورند.
با حجم ترافيك ساعت 6 بعدازظهر در بزرگراه شهيد حقاني، رسيدن به پاركينگ جهان كودك حداقل نيم ساعتي وقت ما را گرفت. وقتي رسيديم، پاركينگ خالي خالي بود. يك نفر را پيدا كرديم، گفت: به شما اشتباه آدرس داده اند، اين جا پاركينگ جرثقيلهاي حمل خودروست و تا ساعت 9 شب خبري نيست و ما هم نمي دانيم كه خودروهايمان چه ماشينهايي را توقيف كرده اند، اما اگر خودروتان در بلوار ميرداماد بوده است، قطعاً پليس آن را توقيف كرده است.
اين فرد گفت، بايد با مراجعه به منطقه 3 انتظامي از وضعيت خودرومان اطلاعي حاصل كنيم. به منطقه انتظامي ياد شده كه اتفاقاً در بزرگراه شهيد حقاني هم واقع است، مي رويم. سربازي كه نگهباني از پاسگاه را برعهده دارد با بي حوصلگي حرفهايم را مي شنود. وسط حرفهايم مي پرد كه: اينجا دنبال ماشينت نگرد.
هر چه مي گويم با بي حوصلگي نگاهم مي كند و عاقبت مي گويد: بايد ساعت هشت شب زنگ بزني تا افسر همراه جرثقيل گزارش خود را ارايه كرده باشد.
از طريق همكارم كه خبرنگار حوزه حوادث است و با نيروي انتظامي مرتبط؛ شماره دو پاركينگ و دو شماره منطقه سه انتظامي را به دست مي آورم. ساعت تقريباً 6 و نيم است. تا هشت شب هر چه شماره ها را مي گيرم، كسي پاسخي نمي دهد. سرانجام منطقه انتظامي پاسخ مي دهد و تأكيد مي كند كه يك ساعت ديگر بايد زنگ بزنم، چون هنوز گزارش افسران همراه ارايه نشده است.
يكي از پاركينگها هم پاسخ مي دهد و با مراجعه به فهرستي كه دارد مي گويد، اين ماشين به اين جا نيامده است و با توجه به اين كه خودرو حدود ساعت پنج مفقود شده است، چون تا اين ساعت به پاركينگ نرفته قطعاً ماشين به پاركينگ ياد شده منتقل نشده است.
يك ساعت بعد مي شود و من گوشي تلفن به دست شروع به زنگ زدن مي كنم. ساعت از 10 گذشته است، اما همچنان شماره منطقه سه انتظامي تهران بزرگ بدون پاسخ دادن بوق آزاد مي زند، البته گاهي در اين ميان چند بوق اشغال هم مي شنوم، اما تا ساعت 10/15 كه اپراتور سرانجام جواب تلفن را مي دهد، كسي جواب تلفن مرا نمي دهد. اپراتور مرا به يك ساعت بعد حواله مي دهد، چرا كه باز هم گزارش توقيف ماشينهاي آن روز به دستشان نرسيده است.
كمي نگران مي شوم. چطور ممكن است وقتي ماشيني ساعت پنج بعد از ظهر به پاركينگ منتقل شده است تا 6 ساعت بعد كسي از آن خبري نداشته باشد. يك بار ديگر شماره پاركينگ را مي گيرم و باز هم جواب مي شنوم كه ماشيني با اين مشخصات به آن جا منتقل نشده است. نگراني ام بيشتر مي شود و خودم را براي پذيرش اين واقعيت كه خودرو را در روز روشن در بلوار پرتردد ميرداماد با وجود دزدگير و قفل فرمان دزديده اند، آماده مي كنم.
آن شب تا ساعت دو نيمه شب هر چه تماس مي گيرم ديگر موفق به صحبت كردن با اپراتور منطقه انتظامي نمي شوم.
صبح اولين كاري كه مي كنم تماس با منطقه انتظامي است. اپراتور كه سرانجام فهرست خودروهاي توقيفي را به دستش داده اند، مي گويد كه ماشين شما به پاركينگ تكاور در خيابان نيروي دريايي منتقل شده است.
با خودم فكر مي كنم وقتي پاركينگ نزديك تري هست، چرا خودروها را به خيابان نيروي دريايي كه در نزديكي ميدان رسالت قرار دارد، مي برند؟
* راز بي خبري ها
اولين كاري كه مي كنم مراجعه به يك مركز پليس + 10 است. برگه خلافي خودرو را كه مي گيرم متوجه مي شوم در فاصله يك ماهي كه آخرين برگه خلافي را براي تهيه مجوز طرح ترافيك گرفته ام 50 تومان به مبلغ دريافت برگه خلافي خودرو اضافه شده است. سعي مي كنم در ذهنم ارتباطي بين افزايش توقيف خودروها در تهران و الزام دريافت برگه خلافي براي ترخيص با اين افزايش قيمت آن هم در فاصله اي كوتاه ايجاد نكنم !
براي رسيدن به پاركينگ نيروي دريايي بايد چندين بار نشاني بپرسيم، چرا كه هيچ علامت راهنمايي در خيابانهاي اطراف نصب نشده است.
پاركينگ بزرگي است كه پر است از ماشينهاي تصادفي، اسقاطي و البته توقيفي. به اتاقكي راهنمايي مي شوم كه در ابتداي پاركينگ قرار دارد. جواني با موهاي ژل زده و لباسهاي شيك در حال يكي به دو كردن با افسران است. ماشين پدرش را كه زير پاي او بوده است، توقيف كرده اند و مي ترسد توقيف خودرو به چند روز تعطيلي برسد قسم مي خورد كه پدرش در ايران نيست و بايد فردا برود فرودگاه و او را به خانه بياورد. افسر مرا كه مي بيند سلام عليكم را پاسخ مي دهد و در فهرستش به دنبال شماره پلاك خودروم مي گردد. مي گويد: ماشين شما در اين پاركينگ نيست، منتهي اگر صد متر پايين تر برويد پاركينگ ديگري هم هست. پاركينگ دوم را پيدا مي كنيم؛ پاركينگ شهداي تكاور اينجاست. به مسؤول پاركينگ مشكلم را مي گويم، در فهرستش به دنبال شماره پلاك مي گردد و مي گويد: ماشين شما اينجا نيست. مي گويم، اما پليس تأكيد كرده ماشين را همين جا آورده اند.
برگه هاي گزارش توقيف افسران را كه خودشان به آن برگه قرمز مي گويند به دستم مي دهد و مي گويد: خودت بگرد ببين هست.
بين برگه ها گزارشي است از توقيف خودرويي دقيقاً با مشخصات خودروي من منتهي افسر همراه هنگام تنظيم برگه به جاي عدد 4 ، 3 نوشته است و به همين دليل هيچ كس نمي دانست خودروي من كجاست. براي افسر همراه آرزوي توفيق مي كنم! پشت برگه قرمز توضيحي مي نويسند و مهر مي زنند و برگه را به دستم مي دهند و راهي ستاد ترخيص خودرو در خيابان زنجان شمالي ام مي كنند.
* حكايتي از زنجان شمالي
صاحبان تمام خودروهايي كه در تهران بزرگ توقيف و به پاركينگ منتقل مي شوند بايد براي ترخيص به اين ستاد مراجعه كنند. ستاد عبارت است از سوله اي بزرگ كه دور تا دورش به 22 باجه - كه هر كدام امور مربوط به يك منطقه انتظامي را انجام مي دهد - تقسيم شده است.
براي ترخيص، مجموعه اي از مدارك اعم از مدارك شناسايي صاحب خودرو (كارت ملي، كارت پايان خدمت)، خودرو (كارت ماشين، بيمه، سند خودرو و خلافي) و برگه گزارش توقيف است كه بايد اصل و كپي آن در پوشه اي كه به بهاي 100 تومان در همان محل فروخته مي شود به مأموران بررسي مدارك تحويل داده شود و بعد از دريافت برگه اي به اتاقي موسوم به اتاق 40 بروي تا پول جرثقيل را به مبلغ 20 هزار تومان تقديم كني و بعد راهي پاركينگ شوي.
فاصله طولاني ميان پاركينگ و ستاد از يك طرف و الزام حضور همه صاحبان خودروها در اين محل باعث ايجاد استرس و ازدحام شديدي در اين محل مي شود.
به نظر مي رسد نيروي انتظامي بايد حداقل دو ستاد ترخيص خودرو ديگر در مناطق جنوبي و شرقي تهران ايجاد كند تا ازدحام شديد اين محل كاسته شود.
وقتي برگه نوبت را دريافت مي كنم، مي بينم كه 66 امين مراجعي هستم كه از صبح به باجه مربوط به منطقه سه ارجاع مي شوم و براي رسيدن نوبتم حداقل 330 دقيقه زمان انتظار لازم دارم.
نكته مهم اين است كه راهنمايي براي مراجعان تعبيه نشده است و آنها تقريباً به حال خود رها هستند و چون مأموران تنها در پشت باجه ها حضور دارند و به اندازه كافي نيز سرشان شلوغ است، گروهي از مراجعان كه لابد احساس مي كنند حقشان از بقيه بيشتر است! سعي مي كنند با ايجاد سر و صدا يا بي نوبتي زودتر از ديگران كارشان راه افتد.
در صورتي كه اگر در جلوي باجه ها نيز مأموراني وجود داشتند كه نظم را برقرار كنند و از ازدحام بي دليل افراد در جلوي باجه ها خودداري كنند هم كار مأموران پشت باجه ها سهل تر مي شود و هم كار مردم زودتر راه مي افتد.
همان گونه كه روي صندلي نشسته ام و اطراف را مي پايم خانمي را مي بينم كه با استيصال به دنبال افسري راه افتاده است و هر چند ثانيه مي گويد: مدارك من گم شده است. گفتند از شما بپرسم چه كار بايد بكنيم. افسر مورد اشاره - كه متأسفانه اسمش را يادداشت نكردم و گرنه حتماً در گزارش مي نوشتم - گويي كاملاً ناشنواست و حتي برنمي گردد تا به آن خانم مستأصل نگاهي كند.
كمي آن سوتر ازدحام عجيبي رو به روي اتاق 40 ايجاد شده است. همه افراد بايد براي دادن پول و دريافت فيش به اين محل مراجعه كنند، اما ظرفيت پذيرش آن جا بسيار محدود است. كم كم ازدحام باعث دعوا مي شود و شيشه اتاق بر اثر ازدحام جمعيت با صدايي مهيب فرو مي ريزد. در جلوي يكي از باجه ها مردي كه به نظر مي رسد مرد محترمي هم هست، با يكي از سربازان مأمور به بررسي پوشه ها درگيري لفظي پيدا مي كند. سرباز بي تقصير است؛ مرد به ظاهر محترم از بلاتكليفي به ستوه آمده است و چون كسي به حرفش اعتنايي نمي كند و راهنمايي نمي بيند، داد و بيداد مي كند.
كم كم در برابر كيوسك دريافت شماره نيز ازدحام زيادي ايجاد مي شود، به گونه اي كه يك سرباز كمي به آنجا مي رود. تعداد نوبتهاي داده شده از هزار و 100 مي گذرد. سرانجام نوبت من مي شود - پس از حدود سه ساعت معطلي - و دوباره راهي همان پاركينگ مي شوم. خيابان زنجان شمالي خياباني است كه انتهاي آن مسدود است و اين حجم رفت و آمد در آن باعث ايجاد ترافيك در اين خيابان نيز شده است.
وقتي پس از ساعتي معطلي در ترافيك به پاركينگ مي رسم و برگه را به مسؤول آن جا تحويل مي دهم به صندوق راهنمايي مي شوم و پنج هزار تومان ديگر مي پردازم. در همين حين صداي صحبت يكي از مسؤولان پاركينگ را با همكارش مي شنوم: «بچه ها وقتي ماشين اين آقا را مي آورده اند، ماشين را به يك ستون كوبيده اند، حالا مي خواهد افسر گزارشي تنظيم كند تا بتواند بيمه بدنه اش را بگيرد» ترس برم مي دارد كه نكند بچه ها همين لطف را در حق ماشين ما هم مرتكب شده باشند !
سرانجام ماشين را بين انبوه خودروهاي پارك شده پيدا مي كنم، مردي كه دربان پاركينگ است به فكر انعامي است كه مي خواهد از من بگيرد و من به فكر صدايي كه ماشين مي دهد، صدايي كه تا به حال نشنيده بودم؛ هزينه تعمير ماشين چقدر خواهد بود؟

چهارشنبه|ا|21|ا|اسفند|ا|1387





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: قدس]
[مشاهده در: www.qudsdaily.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8801]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن