تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):آنچه دوست ندارى درباره‏ ات گفته شود، درباره ديگران مگوى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797878816




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نا گفته هاي خواندني علي كريمي از زبان خودش


واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: نا گفته هاي خواندني علي كريمي از زبان خودش
علی كریمی ستاره تیم فوتبال استیل آذین ، سالها پس از آنكه در یك گفت و گوی جنجالی مدعی شد كه بخشی از موفقیت های علی دایی به خاظر خوش شانسی اوست ، بار دیگر بر این ادعا تاكید كرد.
به گزارش ایلنا ، كریمی در گفت و گویی مفصل با مجله «زندگی ایده آل » گفت همچنان معتقد است كه «دایی را خدا بغل كرده است» با این حال او توضیح داد كه هیچ گاه نخواسته با این حرف دایی را ناراحت كند.
در این گفت و گوی بلند ، علاوه بر فوتبال ، كریمی از زندگی شخصی اش هم حرف زده است.نكاتی كه پیش از این شاید هیچ جا نگفته باشد.
هاوش و هیرسا؛ ثمره های زندگی من
در 20-19 سالگی ازدواج كردم؛ از نظر خودم یكی از علت های موفقیتم ازدواج زودهنگام بوده چون برای یك بازیكن فوتبال، نظم در زندگی و اینكه غذای خوب بخورد و خواب كافی داشته باشد، بسیار مهم است. ثمره ازدواجم، 2 پسر 9 ساله و 7 و نیم ساله به نام های هاوش و هیرساست.
البته به خاطر شرایطی كه ورزشكاران حرفه ای دارند، اكثرا تمام زحمت تربیت و بزرگ كردن بچه ها به عهده همسرشان است. خود من هم دقیقا چنین شرایطی دارم. البته همواره سعی كرده ام تا آن جا كه امكان داشته، از فرصت هایی كه دارم استفاده كنم و در كنار همسر و بچه هایم باشم.
استعداد مهم تر است تا علاقه
طبیعتا هر پدری دوست دارد پسرش جا پای او بگذارد، مسلما من هم از این قاعده مستثنی نیستم؛ اما مطمئن باشید هیچ وقت پسرهایم را مجبور نمی كنم حتما راه من را ادامه بدهند. به نظرم، ایده آل ترین راه این است كه اجازه بدهم خودشان برای زندگی و آینده شان تصمیم بگیرند.
البته معتقدم در هر رشته ای كه بخواهند شركت كنند، علاقه صرف مهم نیست بلكه استعداد، فاكتور مهم تری است. در كشورهای پیشرفته، برای بچه های كم سن و سال، كلاس های استعدادیابی برگزار می كنند تا بفهمند در چه شاخه ای استعداد بیشتری دارند.
مثلا وقتی كتاب خاطرات فلپس (شناگر معروف آمریكایی) را می خواندم، به همین موضوع اشاره شده بود كه بعد از امتحان كردن رشته های گوناگون، پدر و مادرش فهمیدند چه استعداد بالایی در رشته شنا دارد، به همین خاطر او را در رشته ای گذاشتند كه ثابت شد استعدادش را دارد و تا امروز 8 مدال المپیك كسب كرده كه این خود، نشان دهنده كشف استعداد واقعی او بود ه. امیدوارم در ایران همچنین مكان هایی برای كشف استعداد بچه ها برپا شود.
دوبی، استانی دیگر در ایران
به مسافرت علاقه زیادی دارم؛ در كل، اگر فرصت كافی نداشته باشم و بخواهم مسافرت داخلی داشته باشم، شمال كشور را انتخاب می كنم؛ اما اگر بخواهم به مسافرت خارجی بروم، قطعا دوبی را انتخاب می كنم، چراكه دوبی مانند استان های خودمان است. ایرانی های زیادی در آن زندگی می كنند كه همین موضوع، باعث می شود كمتر احساس غربت بكنی.
آدم خوش شانسی ام
در زندگی به شانس خیلی اعتقاد دارم. شاید از نظر خیلی ها شانس، یك نوع خرافات به نظر برسد؛ اما به نظر من برای اینكه یك نفر بتواند به موفقیت برسد، باید كمی هم شانس و اقبال داشته باشد و شرایط به گونه ای راه را برایش هموار كند.
مثلا منِ بازیكن، اگر شرایط روز قبل از بازی ام خوب نباشد، مسلما در روز بازی هم تحت تاثیر آن شرایط، كارایی لازم را نخواهم داشت. در كل، خدا را شاكرم كه همیشه و در تمام مراحل همراهم بوده و به نظر خودم، آدم خوش شانسی بوده ام كه به چنین جایگاهی رسیده ام. همواره معتقدم برای رسیدن به موفقیت، باید 50 درصد شانس داشته باشی و بقیه اش هم بستگی به تلاش و پشتكارت دارد.
ما 4 تا برادر
خانواده ما شامل 4 برادر و یك خواهر می شود. فرهاد برادر بزرگم است كه زندگی شخصی خودش را دارد، میلاد كه ابتدا در ایران به دنبال این بود كه فوتبال را ادامه دهد كه متأسفانه چوب اسم من را خورد و آنقدر اذیتش كردند كه الان در لندن زندگی می كند. فرشید هم كه مانند من فوتبال را انتخاب كرد؛ اما همیشه چوب مهربانی، سادگی و بی زبانی اش را خورده است.
هیچ دروازه بانی در ایران نداریم كه با دیگر دروازه بان ها به خاطر رقابتی كه دارند دوست باشد؛ اما فرشید با همه دروازه بان های ایران مانند حسن رودباریان، محمد محمدی و... دوست است و تا حالا نشده به خاطر نیمكت نشینی حتی یك بار هم حاشیه سازی كند، به خاطر همین هیچ گاه به جایگاهی كه استحقاقش را داشت ، نرسید.
مصاحبه نمی كنم، یعنی بداخلاقم؟
این اعتقاد شخصی من است كه هرچه از مطبوعات دورتر باشم، برایم بهتر است چون با این كار، كمتر دچار حاشیه می شوم. متأسفانه بسیاری از روزنامه های ورزشی، فقط به دنبال مسائل حاشیه ای هستند. جالب است بدانید بعضی اوقات می بینم یك روزنامه یا مجله خاص، همینطوری سؤال كرده و به جای من هم، خودش جواب داده است.
اتفاقا یكی از این مصاحبه های خیالی، كار را به دادگاه و شكایت كشاند. به هر حال با همه خبرنگاران دوستم؛ اما این اعتقاد شخصی من است كه مصاحبه نكنم؛ نمی دانم چرا بعضی ها این مصاحبه نكردن من را نوعی بداخلاقی می دانند.
bmw؛ اتومبیل ایده آل من
از همان ابتدا هم به bmw علاقه زیادی داشتم؛ به نظرم bmw برخلاف بنز، ماشین جوان پسند تری دارد. چه زمانی كه ایران بودم و چه زمانی كه در امارات و قطر حضور داشتم، همواره bmw تنها انتخاب من بوده؛ اما زمانی كه در تیم بایرن مونیخ بازی می كردم، به علت اینكه اسپانسر باشگاه، كارخانه audi بود، مجبور بودیم فقط با اتومبیل های همین كارخانه سر تمرین یا این ور و آن ور برویم، البته از حق نگذریم كه audi هم ماشین فوق العاده خوبی است.
نمایشگاه ماشین ندارم
غیر از فوتبال، هیچ شغل دوم یا بیزینسی ندارم. در این چند وقت اخیر شایعه شده بود من نمایشگاه ماشین دارم؛ اما باید بگویم، فقط چند بار برای سر زدن به یكی از دوستانم به نمایشگاهش رفتم كه اتفاقا یك ماهی می شود تعطیل شده است.
هنوز به این موضوع كه بعد از پایان دوران فوتبالم به چه كار یا رشته ای بپردازم، آنچنان جدی فكر نكرده ام، منتظرم ببینم سرنوشت مرا در چه مسیری قرار می دهد.
هیچ جای دنیا ایران نمی شود
برای ادامه زندگی ام ایران را به همه جای دنیا ترجیح می دهم. اصولا حس وطن پرستانه بسیار قوی دارم. هر وقت در جمع های دوستانه مان صحبت از زندگی در خارج از كشور و رفتن از ایران می شود، من مخالف سرسخت این كار هستم. بعد از اتمام آن 8 سالی كه به خاطر فوتبال خارج از ایران زندگی كردم، حتی از یكی دو تیم دیگر هم پیشنهاد داشتم؛ اما دیگر از غربت خسته شده بودم و فقط می خواستم به ایران برگردم
هم شهرت، هم محبوبیت هم ثروت
بین محبوبیت و ثروت و شهرت، هر 3 را با هم انتخاب می كنم! شاید برای خیلی ها عجیب باشد؛ اما فكر می كنم هر 3 این موارد، برای موفقیت و رسیدن یك انسان به جایگاه های بالا، لازم و ملزوم یكدیگرند. خدا را شكر من هر 3 این ها را به اندازه خودم دارم. از نظر ثروت كه خداوند كمكم كرده در حدی باشم كه بتوانم شكم خودم و همسرم و بچه هایم را سیر كنم، در مورد شهرت و محبوبیت هم همیشه سعی كرده ام همانی باشم كه هستم، نه بیشتر و نه كمتر. نظر لطف و محبت مردم هم كه همیشه شامل حالم بوده است. فقط امیدوارم بتوانم این محبوبیت را همیشه حفظ كنم.
وقتی ناراحتم، كم حرف می شوم
وقتی تیم مان می بازد یا از موضوعی ناراحتم، سعی می كنم تا آن جا كه امكان داشته باشد، این ناراحتی را به كانون خانواده ام انتقال ندهم. البته خانم من زیاد اهل فوتبال نیست، به همین خاطر خیلی از مواقع نمی داند ما برده ایم یا باخته ایم؛ اما خصوصیت اخلاقی من این است كه وقتی از چیزی خیلی ناراحتم، خیلی ساكت و كم حرف می شوم، به همین دلیل همسرم خودش تشخیص می دهد اتفاقی برایم افتاده است.
زمانی هم كه خیلی ناراحت باشم و نیاز به آرامش داشته باشم، تنها كاری كه می تواند تا حدودی آرامم كند، این است كه سوار اتومبیلم می شوم و به جاهای خلوت می روم تا از دست دغدغه های ذهنی ام راحت شوم.
تصور نمی كردم روزی سوار bmw شوم
برخلاف خیلی از افراد كه همیشه مثبتِ مثبت فكر می كنند، نیمه خالی لیوان را نگاه می كنم. شاید در اطراف تان دیده باشید آدم هایی را كه آنقدر به یك موضوع خوب نگاه می كنند و مثبت می اندیشند كه وقتی اتفاقی برخلاف میل شان می افتد، حتی تا مرز سكته هم پیش می روند.
زمانی كه پا به دنیای فوتبال گذاشتم، حتی تصور بازی كردن در تیمی مانند بایرن مونیخ یا سوار شدن ماشینی مانند bmw هم برایم سخت بود؛ اما چیزی كه برای جنگیدن و رسیدن به هدف هایم، همواره تشویقم می كرد شوق پیشرفت و پشتكار زیادم بود.
خجالت می كشیدم با ماشین خودم سر تمرین بروم!
اولین ماشینی كه داشتم، یك پیكان استیشن گوجه ای رنگ بود كه خجالت می كشیدم با آن سر تمرین تیمی مانند پرسپولیس بروم. یادم است یك بار كه خیلی برای رسیدن به تمرین عجله داشتم و دیرم شده بود، مجبور شدم با همان ماشین بروم؛ البته به خیال خودم، جوری سر تمرین رفتم كه همه بازیكن ها سر تمرین رفته باشند تا كسی مرا نبیند.
اما از شانس بد من، اسماعیل حلالی هم آن روز دیر سر تمرین رسید و شروع كرد به مسخره كردن و اینكه «این دیگه چه ماشینیه كه سوار شدی؟!» البته زمانی هم كه تمرین تمام شد و داشتیم دوش می گرفتیم، دوباره شروع كرد به مسخره كردن ماشین من! وقتی یحیی گل محمدی موضوع را فهمید، گفت: «بنده خدا، كار درست رو علی می كنه؛ الان تا آزادی 5 تا مسافر می زنه و 1000 تومن كاسب می شه!» خلاصه آن روز كلی سر این پیكان خندیدیم.
اول قرار بود استقلالی شوم
از بچگی عاشق پرسپولیس بودم؛ از آن جایی هم كه منزل مان كیلومتر 17 جاده مخصوص شهرك وردآورد بود و به استادیوم آزادی خیلی نزدیك بودیم، همیشه با پدرم برای دیدن بازی های پرسپولیس به استادیوم می رفتیم؛ اما دوران فوتبالی خودم طوری شد كه ابتدا استقلالی ها مرا خواستند و با آقای كامران منزوی قرارداد داخلی هم امضاء كرده بودیم؛ اما وقتی قرار شد تمرینات مان را شروع كنیم، یكسری اتفاقات در بازی های سالنی افتاد كه حسابی دلسردم كرد.
بعد از آن، آقای عابدینی (مدیرعامل وقت پرسپولیس) شخصی را دنبال من فرستاد و قرار شد به محض اینكه كارت پایان خدمتم را گرفتم، تمریناتم را با پرسپولیس آغاز كنم. وقتی به پرسپولیس ملحق شدم، بازی های جام جهانی 98 تازه تمام شده بود و كسانی مانند حمید استیلی، نادر محمدخانی، بهنام سراج و... به تیم اضافه شدند و با این بازیكن های بزرگ، حتی فكرش را هم نمی كردم از اول برای پرسپولیس فیكس بازی كنم.در واقع قضیه به پرسپولیس آمدن من، توسط آقای عابدینی صورت گرفت؛ اما خیلی ها تصور می كنند علی پروین مرا به این تیم آورد، درصورتی كه علی آقا، حدود 5 ماه بعد از پیوستن من به این باشگاه به پرسپولیس آمد آن زمان مربی ما مت كوویچ بود.
جادوگر
لقب جادوگر را زمانی كه در امارات بازی می كردم، روی من گذاشتند. البته خودم این لقب را قبول ندارم و از نظر خودم، من مثل بقیه بازیكنان هستم و ترجیح می دهم اسم خودم را صدا كنند. همه بازیكنان تلاش خود را می كنند؛ اما شرایط برای عده ای به گونه ای رقم می خورد كه می توانند بیشتر پیشرفت كنند. به شخصه از این جور لقب ها لذت نمی برم؛ اما این نظر لطف مردم و هواداران است كه به من از این دست لقب ها می دهند.
حسرت چیزی به دلم نمانده است
یك بازیكن، هدف های زیاد و بزرگی دارد. خدا را شكر من هم تقریبا به تمام هدف هایی كه در فوتبال دنبال می كردم، رسیدم و حسرت چیزی به دلم نمانده است. در تیم ملی كه آرزوی هر بازیكنی است بازی كردم، در اروپا در تیمی كه جزو 5 باشگاه برتر دنیاست، توپ زدم و در استادیوم هایی مانند سانتیاگو برنابئو، سن سیرو، نیوكمپ و... كه هر بازیكنی آرزوی بازی در آنها را دارد به میدان رفتم. البته همه این ها را مدیون لطف خداوند و بعد از آن، تلاش خودم هستم.
یك وقت هایی خون به مغزم نمی رسد!
بازیكن بداخلاقی نیستم. همیشه اگر در تیم درگیری از طرف من بوده است، به خاطر ناحقی داور بوده و خیلی كم پیش می آید با بازیكن های تیم مقابل درگیر شوم. هیچ وقت هم به خاطر منافع شخصی خودم، اعتراض نكرده ام بلكه به عنوان بازیكن یا كاپیتان، از منافع تیمم حمایت كرده ام. البته بعضی مواقع هم به خاطر شرایط بازی و فشار و استرس های زیاد، عكس العمل هایی نشان می دهم كه بعد از بازی پشیمان می شوم؛ اما جو بازی طوریست كه یك وقت هایی انگار خون به مغزم نمی رسد و كار هایی انجام می دهم كه در شرایط معمولی هیچ وقت انجام شان نمی دهم.
خودم را برای گل زدن نمی كُشم
بهترین بازی هایی كه تا الان انجام دادم، یكی دیدار تیم ملی با آاِس رم ایتالیاست كه خیلی خوب بازی كردم و بعد از آن هم، بازی با تیم ملی قبرس را خیلی دوست دارم . چون دقیقا بعد از اتمام محرومیت یك ساله ام بود. بازی مقابل كره جنوبی در جام ملت های چین را هم هیچ وقت فراموش نخواهم كرد. همیشه از زدن گل های خاص و سخت خوشم می آید، حتی اگر دروازه خالی هم باشد و بتوانم با یك بغل پای ساده آن را باز كنم، ترجیح می دهم زیر توپ بزنم تا به طاق دروازه بخورد و زیباتر به نظر بیاید؛ اما در كل خودم را برای گل زدن نمی كٍشم.
مگر چند تا تیم ملی داریم؟
با تیم ملی مشكل خاصی ندارم؛ اما مگر غیراز این است كه هر كشوری فقط یك تیم ملی دارد؟پس چرا مسائل خیلی پیش پا افتاده برای كشورهای خارجی، برای ما تبدیل به یك معضل می شود؟ وقتی بازیكنی برای تیم ملی مملكتش بازی می كند، نباید هیچ دغدغه ای غیراز فوتبال داشته باشد، نه اینكه همیشه بازیكن ها زیر فشار و استرس باشند و آخر سر هم كه تیم شكست می خورد، همه كاسه كوزه ها سر بازیكن ها شكسته شود.
همیشه حرف آقای مهدوی كیا را كه در یك مصاحبه زد در ذهنم مرور می كنم كه واقعا حرف قشنگی زد: «اگر فوتبالیست ها پول زیادی می گیرند و كار خاصی هم انجام نمی دهند، پس چرا همه فوتبالیست نمی شوند؟» واقعا اگر به همین راحتی است، خب، همه بیایند فوتبالیست شوند.
متأسفانه مسائل مالی خیلی زود دیده می شود؛ اما هیچ كس نمی گوید این بازیكن ها چقدر زحمت كشیده اند و جزو نوابغ فوتبال مملكت بوده اند كه به چنین جایگاهی رسیده اند.
كمی گذشت هم بد نیست
گذشت در هر مسئله ای بسیار خوب است. در این چند سالی كه در تیم ملی بازی كردم، در حد توانم برای تیم زحمت كشیدم، همین الان هم شاید تا 2 سال دیگر بتوانم راحت در خدمت تیم ملی باشم؛ اما چرا این فرصت دو ساله را در اختیار جوانی قرار ندهم كه قابلیت 8-7 سال بازی مفید برای تیم ملی را دارد؟ دوست ندارم به خاطر اسمم، یكسری از جوانان تازه وارد تیم ملی، نیمكت نشین شوند.
باید به این جوان ها بها داد، نه اینكه تا دو تا بازی بد انجام می دهند، بگوییم اینها به درد تیم ملی نمی خورند! این طبیعی است كه یك بازیكن در یكی دو بازی اولش استرس داشته باشد و نتواند قابلیت هایش را نشان دهد. از همین الان باید به فكر پرورش كریمی ها، مهدوی كیا ها، عزیزی ها و... باشیم.
به خاطر مردم كشورم
قبل از پیشنهاد بایرن مونیخ، از موناكوی فرانسه پیشنهاد داشتم، قبل از آن هم كه در اسپانیا بودم، از اتلتیكو مادرید پیشنهاد داشتم. البته در آلمان هم هامبورگ و مونشن گلادباخ مرا می خواستند؛ اما در نهایت ترجیح دادم بایرن مونیخ را انتخاب كنم، چراكه دوست داشتم وقتی هم وطنانم راجع به من صحبت می كنند، افتخار كنند كه من در چنین باشگاهی بازی می كنم.
ماگات؛ كابوس من
همه مربی هایم زحمت زیادی برایم كشیدند و از همین جا از همه آنها تشكر می كنم؛ اما تنها مربی كه خیلی از نحوه كار و تمریناتش لذت بردم، فیلیكس ماگات بود. به جرات می توانم بگویم ماگات، جزو 5 مربی سخت گیر دنیاست و از همه بازیكن ها هم، بیشتر روی من سختگیری می كرد.
در آلمان 2 هفته بدنسازی داشتیم كه روزی 3 بار انجام می شد. واقعا آن 2 هفته برای همه بازیكن ها مثل یك كابوس بود. خود من كه لحظه شماری می كردم فقط تمرین تمام شود و بتوانم یك ساعت بخوابم. اما با تمام این تفاسیر، این همه سختی كشیدن ارزشش را داشت و اگر بخواهم روزی مربی شوم، آموزش های ماگات خیلی كمكم خواهد كرد.
مصدومیت، سخت ترین لحظه یك ورزشكار
سه دوره مصدومیت شدید را در دوران فوتبالی ام پشت سر گذاشته ام؛ زمانی كه در الاهلی بودم از ناحیه پا مصدوم شدم كه 2 ماه از میادین دور بودم، در بایرن هم كه یك دوره مصدومیت طولانی داشتم، بعد از آن هم در پرسپولیس از ناحیه كمر مصدوم شدم كه یك ماه و نیم اسیرم كرد.
بدترین اتفاق ممكن برای یك ورزشكار، مصدومیت است. وقتی در بهترین شرایط تمرینی و بدنی دچار مصدومیت می شوی، طبیعتا بیشترین صدمه را از نظر روحی متحمل می شوی و دوباره زمان می برد تا از لحاظ فیزیكی به حالت اول برگردی.
طرفدار آرژانتینم
در جام جهانی 2010 طرفدار آرژانتین بودم كه اصلا فكرش را هم نمی كردم با آن وضعیت حذف شود، بعد از آن هم هلند تیم موردعلاقه ام بود كه آن هم در فینال به اسپانیا باخت.
پهلوان مرده را عشق است
برنامه 90 كه در مورد وضعیت پیشكسوت ها گزارشی تهیه كرده بود را دیدم، واقعا تاسف آور بود؛ این بازیكنان یك زمانی برای خودشان برو و بیایی داشته اند.
الان برای ورزشكاران و مدال آوران صندوقی وجود دارد كه درصورتی كه ورزشكاری در مضیقه مالی باشد، آن صندوق كمكش خواهد كرد، درحالی كه اكثر ورزشكاران مدال آور و قهرمان امروزی، از نظر شرایط مالی در وضعیت خوبی قرار دارند و اگر اجازه دهند پیشكسوت ها از اعتبارات چنین صندوق هایی استفاده كنند، اوضاع این افراد خیلی بهتر می شود. من از مسئولان هم توقع دارم به وضعیت این پیشكسوت های ورزش رسیدگی كنند؛ نباید این طور باشد كه تا پیشكسوت كشورمان خدایی ناكرده اتفاقی برایش می افتد یا دور از جان می میرد، مسئولانی كه تا دیروز هیچ توجهی به او نداشته اند، چنان مراسم باشكوهی برایش تدارك ببینند و در صف اول تشییع جنازه او حاضر شوند، حتی یك درصد این توجه را هنگامی كه زنده بود به او نكردند.
ارزش پیشكسوت های ما این است؟
شما نگاه كنید، در باشگاه ها و كشورهای اروپایی چقدر برای پیشكسوت ها ارزش قائل اند؛ همین رئال مادرید؛ تمام مدیران پایه ای تیم هایش، بازیكنان سابق همان باشگاه هستند. خیلی های شان هم اصلا اسپانیایی نیستند؛ مثلا همین زیدان كه فقط چند سال برای رئال بازی كرده، الان مدیر تیم های پایه رئال شده است. چون آنها برای پیشكسوت های شان ارزش و احترام قائل اند.
اما شما نگاه كنید ببینید همین استقلال و پرسپولیس خودمان، از بالا تا پایین، چندتا آدم فوتبالی در راس امورشان هستند. به باشگاه كه بروید، از سخنگو و قائم مقام و هیئت مدیره و... را آدم هایی تشكیل می دهند كه حتی یك بار هم توپ به پای شان نخورده است. باید تحول درستی در بحث مدیریت و استفاده از پیشكسوتان صورت گیرد.
دوست دارم با پرسپولیس تمام كنم
چون فوتبال حرفه ای ام را با پرسپولیس آغاز كردم، مسلما دوست دارم با همین باشگاه هم از میادین خداحافظی كنم؛ اما این موضوعی است كه تعامل دو طرف را می طلبد و این اصلا به این معنا نیست كه بخواهم نظرم را به باشگاه پرسپولیس تحمیل كنم. آینده دست خداست، شاید خدایی نكرده دچار مصدومیتی شوم كه دیگر نتوانم فوتبال بازی كنم.از نظر دین اسلام، خودكشی حرام است.
به كسانی كه اقدام به این كار می كنند یا قصد انجامش را دارند، می گویم، این تصمیم، نباید آخرین تصمیم زندگی تان باشد. اگر تمام در ها هم روی تان بسته باشد، اگر به خداوند توكل كنید، خودش راه را برای تان باز می كند. صبر كنید تا خدا از آن شرایطی كه برای تان پیش آمده و تحمل تان را لبریز كرده رهای تان كند.
سورپرایز كریمی
تصمیم گرفته ام كتاب خاطراتم را بنویسم، البته قسمت كمی از آن ر ا نوشته ام. امیدوارم كتاب خوبی بشود. قصد دارم تمام فروش این كتاب را به امور خیریه اختصاص دهم، تا هم برای خودم و هم برای كسانی كه كتاب می خوانند، دری به سوی خیر باشد.
سه تفنگدار
همیشه در یك تیم، 3-2 بازیكن، بیشتر با یكدیگر رفیق هستند. آن زمان هم، من و حامد كاویانپور و علی انصاریان هم تیمی و خیلی با یكدیگر صمیمی بودیم.
حتی وقتی به ما اتاق 2 تخته می دادند، سفارش می دادیم یك تخت دیگر هم بیاورند تا 3 تایی در كنار هم باشیم! الان هم با یكدیگر در ارتباط هستیم؛ اما به هر حال مسیر هر كدام مان عوض شد و حامد به تركیه رفت، من به امارات رفتم و علی هم كه پی زندگی اش رفت.
خلاصه از شدت آن رابطه كم شده است. الان هم در استیل آذین با همه دوستم؛ اما با معدنچی و كاظمی بیشتر در تماسم؛ كلا رمز موفقیت یك تیم غیر از مسائل فنی و تكنیكی، صمیمیت اعضای تیم است.
حاضر نیستم هر چیزی را به هر قیمتی به دست بیاورم
بازی با برزیل، فرصت خیلی خوبی برای بازیكنان بود. این بازی تا حد زیادی از استرس های بعدی شان در مقابل تیم های بزرگ و مسابقه های مهمی كه پیش رو دارند، كم می كند. مسلما خود من هم دوست داشتم در این بازی باشم؛ ولی آدمی نیستم كه هر چیزی را به هر قیمتی به دست بیاورم. البته اگر در تیم ملی هم بودم، به خاطر مصدومیتم نمی توانستم بازی كنم.
محبوب بودم، چون خوب كار می كردم
زمانی كه به باشگاه الاهلی رفتم، رئیس باشگاه، یك دورگه ایرانی عرب و در شیراز تحصیل كرده بود؛ اما همان سال به خاطر مشكل قلبی و بیماری كه داشت، استعفا داد.
شیخ دبی (شیخ محمد) هم یك ایرانی عرب بود؛ اما عرب ها به خاطر حس ناسیونالیستی بسیار قوی كه دارند، این موضوع را رو نمی كنند! در امارات به این خاطر محبوب بودم كه خوب برای شان كار می كردم. همه كاره تیم شان من بودم؛ ایمان مبعلی هم آن جا بسیار محبوب است.
در كل اگر برای عرب ها خوب كار كنی، خیلی تحویلت می گیرند، در غیر این صورت، اذیتت هم می كنند. در جواب این سوال هم كه همه می گویند فوتبال امارات ضعیف است و باعث افت یك بازیكن می شود، فقط می توانم بگویم خود من، از همین لیگ به بایرن مونیخ رفتم.
بعضی از بازیكنان قربانی سلیقه ها می شوند
مربیگری، یك امر كاملا سلیقه ای است. یك سری بازیكنان هنگام مربیگری یك فرد ثابت هستند؛ اما در زمان مربیگری شخصی دیگر، به یك نیمكت نشین محض تبدیل می شوند. شاید یك مربی بگوید علی كریمی اصلا بازی بلد نیست، معلوم نیست چه جوری تا اینجا رسیده است و...؛ اما مربی دیگری نظرش كاملا برعكس باشد.
به هر حال این وسط، یكسری بازیكنان قربانی سلیقه مربی ها می شوند. مثلا از نظر من، یكی از بازیكنانی كه این فصل خیلی خوب كار كرده و از اول فصل خو دش را خیلی خوب نشان داده، فرهاد مجیدی است كه شاید خیلی ها نظرشان بر این باشد كه باید به تیم ملی دعوت شود؛ اما نظر سرمربی تیم، یك چیز دیگر است.
از 19 سالگی به من می گویند بداخلاق
19 سالم بود كه طی جریانی كه از بیرون زمین به داخل انتقال پیدا كرد، حركتی انجام دادم كه منجر به یك سال محرومیتم از حضور در میادین شد. از یك طرف در اوج دوران فوتبالی بودم و این محرومیت یك ساله خیلی برایم ناراحت كننده بود؛ اما از طرف دیگر، تجربه ای مفید و بزرگ برای تمام دوران فوتبالی ام شد. از آن جا به بعد هم بود كه به من لقب بازیكن بداخلاق و این حرف ها دادند.
خودمان هم باورمان نمی شد
معجزه، اتفاقی است كه دیر به دیر اتفاق می افتد؛ یكی از معجزه های فوتبالی كه به خاطر دارم، به بازی منچستر و بایرن در سال 1999 برمی گردد كه ظرف 2 دقیقه نتیجه بازی به نفع منچستر عوض شد، طوری كه خود بازیكنان منچستر هم باور نمی كردند چنین اتفاقی افتاده است!
در مورد تیم ملی خودمان هم چنین اتفاقی افتاد؛ در جام ملت های چین كه با كره بازی داشتیم، قرار بود 2 روز قبل از بازی به هتل مان برسیم؛ ولی به خاطر بدی هوا، هواپیما در شهری كوچك كه هر 12 ساعت فقط یك پرواز داشت، نشست. خلاصه طوری شد كه مجبور شدیم چندین ساعت در فرودگاه بمانیم و نه غذای درست و حسابی خوردیم و نه خواب كافی كردیم.
در این گیر و دار آقای گل محمدی می گفت، بچه ها، كره ای ها گفته اند با وضعیتی كه تیم ملی ایران پیدا كرده، نه تنها 6 گل سال 96 را جبران می كنیم، بلكه 5-4 گل هم اضافه می زنیم تا حسابی تلافی آن سال بشود! بالاخره بعد از ظهر یك روز قبل از بازی توانستیم یك جلسه تمرین كنیم و خدا را شكر برنده شدیم و این مثل معجزه بود. آن بازی خودم هم 3تا از گل هایش را زدم. واقعا خودمان هم باورمان نمی شد توانسته ایم اینقدر خوب بازی كنیم.
روزگار باید بگذرد تا ...
یك روز كه در اتوبان مدرس مشغول رانندگی بودم، پشت یك تاكسی، شعری نظرم را جلب كرد و آنقدر آن را خواندم تا حفظ شدم: « تن مرد و نامرد یكیست، روزگار باید بگذرد تا بدانیم مرد كیست »
عشق فوتبال مال قدیم ها بود
دیگر عشق به فوتبال در این دوره و زمانه معنایی ندارد، هر كسی هم بگوید من فقط به عشق فوتبال بازی می كنم، یك دروغگوی محض است. زمانی خود من تا به خانه می رسیدم، كیف و كتاب هایم را می انداختم یك گوشه و بدوبدو می رفتم تو كوچه و تا خیس آب نمی شدم برنمی گشتم؛ اما الان دیگر فوتبال در دنیا به یك صنعت تبدیل شده و خیلی ها تنها راه درآمدشان همین فوتبال است، درآمد خوبی هم نصیب بازیكن ها می شود؛ ولی در قبال اش باید زحمت زیادی هم بكشند.
از مردن می ترسم
خیلی وقت ها به مردن فكر می كنم، اگر بگویم از مرگ نمی ترسم، دروغ گفته ام؛ اما بعضی اوقات كه پیش خودم فكر می كنم، می گویم این همه سختی كشیدن و كلنجار رفتن و با همه سروكله زدن آخرش چه می شود؟ آخرش همه مان باید در یك وجب جا بخوابیم و با خودمان هیچی از این دنیا نخواهیم برد.
دایی زود قضاوت كرد
چند سال پیش مصاحبه ای كردم كه گفته بودم خدا علی دایی را بغل كرده كه واقعا هنوز هم همان حرف می زنم چون واقعا یك نفر باید بنده نظركرده خدا باشد كه این همه به او لطف شود! اما آن موقع آقای دایی از حرف من بد برداشت كرد و چند جای مختلف علیه من مصاحبه كرد و یك سری اختلافات بین ما به وجود آمد كه بیشتر اختلاف سلیقه است تا چیز دیگر. در كل اگر كسی راجع به خودم بگوید خدا علی كریمی را بغل كرده خوشحال هم می شوم و از آن فرد تشكر هم می كنم.
.................
بابك معصومی: «بابك معصومی»، یكی از دوستان خوب من است كه حدود یك ماه پیش وقتی در ورزشگاه دانشگاه امیرآباد سر تمرین بودم، دیدمش. اتفاقا آن زمانی هم كه هم بازی بودیم، محل تمرین مان همان ورزشگاه امیرآباد بود و آن روز كلی خاطرات قدیمی مان را مرور كردیم. برای بابك معصومی عزیز، همیشه آرزوی سلامت و موفقیت می كنم.
عادل فردوسی پور: شخصا از «عادل فردوسی پور» خوشم می آید. بارها در برنامه 90 خود من را به باد انتقاد گرفته است؛ ولی آدم حرفه ای باید انتقادپذیر باشد.
برخلاف خیلی ها كه می گویند فردوسی پور فقط دنبال حاشیه و تخریب فوتبال است؛ به نظر من اگر فوتبال مان پیشرفتی هم داشته، تا حدود زیادی فردوسی پور و برنامه 90 باعث این اتفاق بوده .
حامد كاویانپور: دوستی من و حامد از تیم منتخب تهران شروع شد و در آن جا با هم هم بازی بودیم تا این كه مدتی گذشت و بعد دوباره در پرسپولیس هم تیمی شدیم.
حامد پسر با استعداد و شوخ طبعی است؛ ولی هنوز معتقدم اگر در فوتبال تصمیمات درست تری می گرفت، می توانست پیشرفت های بیشتری بكند. با شناختی كه از حامد دارم، مطمئنم همین الان هم اگر بازی كند، از یك جوان 22 ساله بهتر می دود.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 629]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن