واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی.
دانلود صبح بلیط گرفتم که عصر برگردم. نه از باب حوادث دیروز، پولم تمام شده و مجبورم.کاش میتوانستم بمانم و دریابم لایههای اجتماعی و سیاسی این اعتراضات را. برای وداع رفتم حرم. یکهو یکی زد پشتم. همان میانسالی بود که مرا از معرکه نجات داد. آمده بود زیارت.سلامی داد و رفت. رفتم بازار چرخی بزنم. با یک فروشنده لوازم آنتیک حرفی شدم. کموبیش فارسی بلد بود. گفتم جنگ باایران رفتی؟ قسم حضرت عباس خورد که نرفتم. چندبار بلند بلند تکرار کرد! اصرار داشت من باور کنم. گفت چندسال فراری بوده که جنگ نرود. میگفت شماها چرا هنوزم بعد این همه سال فیلم جنگی میسازید؟! چرا نمیگذارید فراموش بشه؟! گفتم عراق به ما تجاوز کرد، برای همین میخواهید فراموش شود.ولی ما دفاع کردیم و برایمان مقدس است. در باب اوضاع عراق حرفی شدیم. میگفت «فساد امان مردم را بریده. دولت کار نمیکند. اگر ایران نبود داعش نمیرفت ولی الان شما دخالت میکنید. مسئول دفتر نخستوزیر یه سپاهیست!» او میگفت و من افسوس میخوردم که چگونه افکار عمومی در عرض چندسال علیه ایران شده. درست مثل جنگ بوسنیو هرزگوین در دهه۷۰. که نیرو قدس رفت مسلمانان را از کشتار صربها نجات داد اما افکار عمومی را سپرد به آمریکاییها! چندسال نگذشت که مردم بوسنی به یک دولت آمریکافیل رای دادند. عراق نیز اینگونه است.لشگر نظامی ما پیروز میشود بر داعش چند ملیتی، لکن لشگر رسانهای نداریم و میوه نبردهایمان را اغیار میچینند. درست مثل سوریه که روسیه نشسته بر سر سفره شهدای ما و فاطمیون و زینبیون و حیدریون. فساد عراق را بلعیده لکن چرا معترضین ایران را مقصر فساد ۱۶سالهی پس از صدام میدانند؟ چون سعودی خرج میکند که ایران را در نظر افکار عمومی مقصر نشان دهد.معترضین میانه ۱۵تا۳۰سال هستند. دقیقا نسلی که استبداد و جنایات صدام را ندیده. پرشور است و هیجانی و گوشش به الجزیره است و بیبیسی. اما ما هیچی! اینجا حتی خبرنگار هم نداریم. صداوسیما و انبوهی از سایتهای اصولگرا هم مدام مخفی میکنند حقیقت عراق را. بله!همه عراق ضدایرانی نیست ولیکن جو معترضین ضد ماست. سیاست خبریمان ماستمالیه هر پدیدهایست! یاد گرفتیم بگوییم فتنه عربی، عبری، غربی! و با یک کلمهی فتنه میخواهیم همه چیز را لاپوشانی کنیم! بدون اینکه برویم در میان لایههای اجتماعی سیاسیِ این پدیدهها. سردبیران سایتهای حزباللهی نشستند در تهران و تحلیل میکنند حوادث عراق را! تا خبرنگاران میدانی الجزیره در خیابانهای بغداد گزارش ضدایرانی بدهند به دنیا. حال بگوییم ملت عراق نمکنشناس است! حماقت از خود ماست منبع: جام جم آنلاین
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود سر صبحی رفتم آمپول زدم عراقیها عجیب خشن هستند در درمان آمپول را چنان زد که نیمهای را لنگ کرده لنگان لنگان رفتم کتابخانه علامه امینی چندمتری خانه امام در شارعالرسول علامه صاحب کتاب الغدیر در ۱۱جلد است او میتوانست به سنت فق
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود امروز رفتم بیت آیتالله سیستانی در انتهای یک کوچه تنگ و بینام است درست سه کوچه مانده به بابالقبلهی حرم چند مسلح به صورت زیگزاک در کوچه پست میدادند هیبتشان کاملا با نیروهای امنیتی عراق متفاوت است چیزی هستند شبیه محافظان سی
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود خون پایم بند نمیآمد رفتم ساختمان هلالاحمر ایران در چند متری حرم ولیکن مسئولش گفت به علت اغتشاشات سرویسدهی نمیدهیم گفتم خبرنگارم پایم نیاز به بخیه دارد گفت تعطیل است گفتم حداقل یک باند بدهید گفت اجازه ندارم عجیب بود دی
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود امروز رفتم کوفه نجف و کوفه در کل وضعیت مناسبتری نسبت به کربلا دارند امکانات کربلا شبیه شهرستانهای کوچک ایران است کلا در عراق چیزی به اسم کابلکشی برق نیست انبوهی از کابلها در خیابانها آویزان است آدمی میترسد از کنارشان رد شود
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود حس کردم پام میسوزه دیدم رون پام پر شده از خون ایضا پهلوم و آرنج دستم گوشم همچنان سوت میکشید افتادم زمین چند نفر دست و پام رو گرفتن و بلندم کردن و آوردن پشت ایرانیتها پشت سر هم سرفه میکردم تازه فهمیدم گوله خوردم اما پلاس
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود از کیلومترها قبلتر از میدان التحریر خیابانها را بستهاند خیابانها پر است از تویوتاهای دوشکا سوار از کسی آدرس پرسیدم با نگاهش گفت آنجا میخواهی بروی چه کار گروه گروه مردم با پرچمهای عراق وارد خیابانهای منتهی به میدان میشون
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود دیشب در موکب کمی سرماخوردم از بس کولر زیاد بود کلا عراقیها در همه چیز افراط میکنند مثلا قهوه تلخ را تلخ تلخ میخورند یا که چای را سیاه سیاه میخورند یا شیرینی را شیرین شیرین میخورند یا در وقت گرما کولر و پنکه را تا آخر زیاد م
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود شنبه ساعت ۴ ببخشید که دیر رسیدم ولی دوستت دارم حسین همین منبع جام جم آنلاین لینک را کپی کنید یکشنبه 12 آبان 1398 ساعت 09 52
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود روز شلوغی بود امروز با دادمان و رامین هر ۵موکب زاهدان را سر زدیم موکب آخر مسجدقدس بود مسجدی نیمهساخته در محله فقیرنشین بلوار رسالت اما مردم محله بادست خالی آمادهاش کرده بودند برای زائران میانسالی قدکوتاه آمد استقبالمان رامی
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود دیشب پیادهروی را شروع کردیم همزمان شد با گروهی چند نفره از دزفول که راه میرفتند و نوحه میخوانند عمه سادات بیقراره پشتسر گروهی هندی هم رسیدند به ما فقط میگفتند لبیک یاحسین گروه دزفولی هم همنوا شدند با آنها شب را در کوچه