واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی.
دانلود سر صبحی رفتم آمپول زدم. عراقیها عجیب خشن هستند در درمان! آمپول را چنان زد که نیمهای را لنگ کرده! لنگان لنگان رفتم کتابخانه علامه امینی. چندمتری خانه امام در شارعالرسول. علامه صاحب کتاب الغدیر در ۱۱جلد است. او میتوانست به سنت فقیهان رسالهای بنگارد در احکام طهارت و وضو! و مرجعی کند بر مقلدانش. لکن ۴۰سال ۱۰هزار جلد کتاب از «باء» بسم الله تا «تاء» تمّت را خواند و به هند، سوریه، ترکیه و مصر رفت و به یکصد هزار جلد کتاب خطی و قدیمی رجوع کرد تا ماجرای غدیر را با سند نوشت. علامه دستی هم بر سیاست داشت. چنانکه نواب صفوی در خانه علامه بود که از او شنید کسروی مرتد است و راهی تهران شد تا او را اعدام کند. علامه در میانه عمر، کتابخانهای بنا کرد با ۴۲ هزار کتاب و ۴هزار خطی، که خود جمع کرده بود. نقل است او هر کتابی را نمیپذیرفت. اگر کتاب خوبی اهدا میشد که پیش از آن در کتابخانه بود، با اجازه اهداکننده، آن را میفروخت و کتابی دیگر برای کتابخانه میخرید. علامه چنان بر کتابخانهاش علقه داشت که وصیت کرد کنار کتابخانه خاکش کنند. درست در چنددهمتری باب القبلهی حرم. از موزه رفتم بازار "سوقالکبیر". یک لیوان آب انار نیز خوردم. ۱۰هزار تومان ما و هزار دینار آنها. انار نجف عجیب گواراست. قصد کردم قوارهچادری بگیرم برای همسر. با فروشنده حرفی شدم؛ محمد میگفت «چندسال پیش خیلی خوب بود. ایرانیها مشتری پای ثابت ما بودند. سابق خیلی خرید میکردند، اما الان نه! از بس ارزش پولتان آمده پایین. خیلی از کسبه اینجا تعطیل کردند رفتند» بنازم به دولت تدبیر که هپکو که بماند بازار نجف را هم تعطیل کرده! به این میگویند صدور انقلاب! چنان دولت موفق بوده که موفقیتش تا بازار نجف نیز کشیده شده! این هم خرق عادتیست برای خودش، چرخ اقتصاد تهران که هیج نجف و کربلا را هم بچرخانی! لکن برعکس! اینجا تقریبا همه میگویند که بعد از رفتن کامل زوار، اعتراضات شروع خواهد شد. محمد میگوید «تو عراق همه دخالت میکنند. آمریکا، اسراییل ترکیه و ایران. قبل اربعین در نجف هم ۲-۳نفر کشته شدند. معلوم هم نشد کی کشت! میگن تکتیراندازهای ناشناس میزنند» علیالظاهر آیتالله سیستانی پیام داد که به احترام مهمانان تا تمام شدن اربعین دست از اعتراضات بردارید. یحتمل دوسه روز دیگر شروع میشود. شاید بروم میدان التحریر در بغداد، تا از نزدیک شاهد باشم. منبع: جام جم آنلاین
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود روز شلوغی بود امروز با دادمان و رامین هر ۵موکب زاهدان را سر زدیم موکب آخر مسجدقدس بود مسجدی نیمهساخته در محله فقیرنشین بلوار رسالت اما مردم محله بادست خالی آمادهاش کرده بودند برای زائران میانسالی قدکوتاه آمد استقبالمان رامی
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود امروز دم غروبی با تبولرز رسیدم نجف یک راست رفتم خانه امام در شارع رسول در چند ده متری حرم نرسیده به کتابخانه آیتالله امینی خانهای که ۱۳سال امام در آن مستاجر بود از مهر ۴۴ تا مهر ۵۷ کلهم ۱۱۵ متر بود خانهای محقر و بیشباهت
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود اینجا عجیب مرا یاد دوکوهه میاندازد با آن صحبگاهش با صدای حاج منصور و سکوت شبانهاش در قبرهای گردان تخریب و بلندای ساختمان نیمه خرابه گردان کمیل و مقداد و عمار چند روزی که اینجا باشی دلت نمیآید دل بکنی از این مرز اینجا مرز است
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود ورودم به بینالحرمین همراه شد با یک کاروانی از ترکیه من چیزی از نوحهشان نمیفهمیدم اِلا ابلفضل قارداش لبیک یاحسین علی الظاهر آمدهاند برای وداع مداح یکدفعه چیزی گفت که همه فریاد کشیدند اما من فقط قارداش را فهمیدم شاید رو
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود دیشب پیادهروی را شروع کردیم همزمان شد با گروهی چند نفره از دزفول که راه میرفتند و نوحه میخوانند عمه سادات بیقراره پشتسر گروهی هندی هم رسیدند به ما فقط میگفتند لبیک یاحسین گروه دزفولی هم همنوا شدند با آنها شب را در کوچه
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود شنبه ساعت ۴ ببخشید که دیر رسیدم ولی دوستت دارم حسین همین منبع جام جم آنلاین لینک را کپی کنید یکشنبه 12 آبان 1398 ساعت 09 52
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود این دو روز کلا مریض بودم و زمینگیر ۸ آمپول پنیسیلین و دگزا زدم تا گاهی فقط برای نماز بروم حرم موکبهای عراقی تقریبا جمع شده اما چند موکب ایرانی همچنان به پاست عراقیها چنان ذوقی در جمع کردن موکبها داشتند که ما در تمام شدن ما
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود امروز عجیب پایم گرفت درد شدید امانم را بریده به زور راه میروم ماساژ هم کار ساز نیست از برنامه افتادم عقب نشستم یادداشتهایم را سروسامان دادم رفتم نمایشگاه شهدای الحشدالشعبی عجیب این بسیج مردمی عراق شبیهاند به بسیجیهای خود
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود دیشب در موکب کمی سرماخوردم از بس کولر زیاد بود کلا عراقیها در همه چیز افراط میکنند مثلا قهوه تلخ را تلخ تلخ میخورند یا که چای را سیاه سیاه میخورند یا شیرینی را شیرین شیرین میخورند یا در وقت گرما کولر و پنکه را تا آخر زیاد م
روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی دانلود اینجا موکبها تنوع اسمی فراوانی دارند عکس ما ایرانیها که همه هییتها حسینیهها و خیابانها یا میادین را نهایتا به نام چندتن از ائمه کردهایم فیالمثال خیابان امام حسین یا حسینیه سیدالشهدا و اینجا بسیاری از موکبهای به نام اص