تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):حريص از دو خصلت محروم شده و در نتيجه دو خصلت را با خود دارد: از قناعت محروم است و در...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797943276




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

میترای 14 ساله از مرد 70 ساله باردار شد!


واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: میترای 14 ساله از مرد 70 ساله باردار شد!
زن جوان که سرنوشت تلخی دارد وقتی برای تامین هزینه های زندگی خودش و فرزندش به مشکل خورد تسلیم وسوسه شیطانی شد.
آفتاب‌‌نیوز : زن جوان که سرنوشت تلخی دارد وقتی برای تامین هزینه های زندگی خودش و فرزندش به مشکل خورد تسلیم وسوسه شیطانی شد.

همواره با سختی و رنج زندگی کرده ام اما همه تلاشم این بود که فرزندم را با نان حلال بزرگ کنم به همین دلیل از دوران جوانی در خانه های مردم کار می کردم تا دست نیاز پیش دیگران دراز نکنم ولی نمی دانم آن روز چگونه تحت تاثیر وسوسه های شیطان قرار گرفتم برای آن که همسر معتادم را خوشحال کنم دست به چنین کاری زدم و همه آبرو و اعتبارم را از بین بردم.

میترا زن 42 ساله در حالی که می گفت دیگر چگونه می توانم به چشمان تنها پسرم نگاه کنم و به صدها پرسشی که در ذهن اش به وجود آمده پاسخی بدهم با چشمانی اشکبار به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و به افسر پرونده اش گفت: سال ها قبل در یکی از شهرهای استان سمنان به دنیا آمدم از نظر اقتصادی در سطح بسیار ضعیفی بودیم و اعتیاد شدید پدرم به مواد مخدر تحمل این وضعیت را سخت تر می کرد چرا که همه درآمد او صرف تهیه مواد مخدر می شد و روزگار به خانواده ما سخت می گذشت. به همین دلیل من در کلاس سوم ابتدایی ترک تحصیل کردم و با دنیایی از امید و آرزو چشم به دوستانم می دوختم که هر روز صبح کیف به دست راهی مدرسه می شدند.

هنوز دو سال بیشتر از ترک تحصیلم نگذشته بود که فهمیدم پدرم در حال تدارک مراسم عروسی است. آن زمان 11 سال بیشتر نداشتم و نمی دانستم که آینه و شمعدان ها را برای مراسم عقدکنان من خریده اند. هنوز فکر می کردم پوشیدن لباس سفید عروسی یک بازی کودکانه است اما همه چیز واقعیت داشت وکنار من جمشید 70 ساله به عنوان داماد روی صندلی نشست و هنگامی که با اشاره اطرافیانم «بله» را گفتم نمی دانستم که پدرم برای گرفتن شیربهای بیشتر از مردی که نوه‌هایش از من بزرگ تر بودند مقدمات ازدواج من و او را فراهم آورده است.

سه سال بعد درحالی که باردار شده بودم آرام آرام می فهمیدم که چه بلایی به سرم آمده است. خلاصه چهار سال بعد از آن پیرمرد طلاق گرفتم و به خانه پدرم بازگشتم اما او در جاده سرد و یخ زده اعتیاد گم شده بود و چند سال بعد ، به امید روزگاری بهتر بار و بندیلم را بستم و به یک شهر بزرگ مهاجرت کردم. 19 سال بیشتر نداشتم که خانه ای را در حاشیه شهر اجاره کردم و برای گذران امور زندگی به کارگری در منازل مردم پرداختم. همه تلاشم را می کردم تا پسرم همانند من در حسرت درس و مدرسه باقی نماند.

می خواستم با روزی حلال بزرگش کنم به همین دلیل هم هیچ گاه به فکر ازدواج نیفتادم و با آن که سن کمی داشتم به همه خواستگارانم جواب منفی می دادم.

پسرم بزرگ تر می شد و من از دیدن قد و قامت او لذت می بردم تا این که حدود شش سال قبل به عنوان خدمت گزار در یک مدرسه دخترانه مشغول کار شدم. در حالی که پسرم تحصیلاتش را در دوران متوسطه به پایان رسانده بود من هم به خواستگاری فردی به نام «مرتضی» پاسخ دادم و به عقد موقت او درآمدم اما هنگامی متوجه اعتیاد شدید او شدم که دیگر موضوع ازدواجم در بین اطرافیان و دوستانم پیچیده بود و من به راحتی نمی توانستم از او طلاق بگیرم، از سوی دیگر باید مخارج اعتیاد او را هم تامین می کردم همه این ها درحالی بود که پسرم نیز پس از چند سال در یکی از دانشگاه های غیردولتی مشغول به تحصیل شده بود. با این وجود سختی ها را تحمل می‌کردم تا این که چند روز قبل وقتی در حال نظافت مدرسه بودم چشم ام به یک دستگاه تلفن همراه گران قیمت افتاد تحت تاثیر وسوسه های شیطانی آن را سرقت کردم تا مرتضی خرج اعتیادش کند.

رکنا






۰۶ فروردين ۱۳۹۷ - ۰۹:۲۲





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 134]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن