تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب برايش فراهم مى گردد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797625359




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مکتب نجف اشرف؛ نگاهی از بیرون


واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: یادداشت از ابوالفضل فاتح مکتب نجف اشرف؛ نگاهی از بیرون
مکتب نجف اشرف؛ نگاهی از بیرون

متن پیش رو، مقدمه ای بر یک نوشته بلند و تجربه ای از چندین سفر به عتبات عالیات است که ان شاء الله به صورت مستقل منتشر خواهد شد. سیاق این نوشته نوعی «مطالعه موردی» است که برداشت ها ی نگارنده در قالبی روایت گونه ارایه می شود  و ضرورتا در قالب نوشتارهای رسمی نمی گنجد. موضوع مطالعه، صرفا حوزه علمیه نجف اشرف است و  لذا به حوزه های علمیه دیگر مخصوصا قم مقدسه که از دیگر ارکان حوزه علمی شیعی است پرداخته نشده است. چون مطلب از نگاه یک ناظر بیرونی نوشته شده ،  ممکن است در مواردی با تلقی و واقعیت درونی همسانی نداشته باشد که امری طبیعی است و پیشاپیش اعلام می شود این متن برای هر نوع ویرایش و یا تصحیح باز است. مقاله پیش رو در سه بخش تنظیم شده است. در بخش نخست با مروری به تحولاتی تاریخی حوزه نجف اشرف و سنت ها و ضوابط این نهاد علمی وبا یادآوری گفته ها و بیان ناگفته هایی از این حوزه تحت زعامت حضرت آیت الله سیستانی، شاخصه های این حوزه به این شرح استخراج شده: ایمان و باور به معنویت گرایی در کسب توفیقات به ویژه زعامت و مرجعیت تقدم بعد نظری و تاکید بر فقه و اصول اعتدال در فتوا، تعادل در ممشا باور به ابتکار و نواوری علمی وحریت در اجتهاد در کنار  تعلق به سنت و عقبه علمی خود و توجه به مکاتب دیگر و فقه مقارن رویه های مدنی و دموکراتیک در فرایند مدیریت نهاد علم (حوزه) شاگرد محوری با حفظ کرامت و شانیت استاد استحکام و نشاط علمی در عین مدارا و پذیرش تنوع آراء در حوزه و بیرون حوزه پایبندی به سنت های سلوک اجتماعی و شخصیتی از جمله ساده زیستی، ادب و آداب گفت و گو و تعایش با مردم و نخبگان نبود رقابت فردگرایانه و غیر اخلاقی به ویژه در سطح زعامت و مرجعیت نگاه به درون و تقدم حفظ حوزه منع فعالیت اجرایی و تصدی گری برای روحانیان ورود حداقلی و ثانویه به سیاست با محوریت ضرورت و مصلحت + دشوارسازی مداخله سیاست در حوره استقلال اقتصادی از دولت ها و قدرتها پرهیز از تحزب فراملیتی بودن هاضمه بزرگ و بزرگ اندیشی احترام به کرامت و حقوق انسان و عنصر اندیشه و آزادی برخورداری از تجربه زیست به عنوان اقلیت مظلوم که روح همدلی و نگاه به حقوق اقلیت ها را وسعت داده است حیات اجتماعی به مثابه یک نهاد مدنی در حد فاصل مردم و حکومت تسلط به زبان عربی به عنوان زبان فهم قرآن کریم و روایات در قسمت دوم این مقاله به اسیب شناسی حوزه نجف اشرف در موارد زیر پرداخته شده است: آینده استقلال سیاسی و اقتصادی حوزه، ضرورت تبیین تئوریک و مستند کردن اندیشه ها ، تولیدات علمی و انتشارات حوزوی، نظریه پرداری و آشنایی با مبانی فکری و  فلسفی جهان جدید، فقه سیاسی، فقه اجتماعی، پرسش های روز و فقه غرب نشینان، کمبود منابع مطالعاتی مذهبی برای شیعیان دور دست، ارتباط بین حوزوی، ارتباط بین مذهبی / بین دینی، ضعف معیارهای ورود به طلبگی، مراجع خودخوانده، مبلغین کم سواد، ضعف رسانه ای، تعطیلات حوزوی، شیوه مدرنیزاسیون حوزه، حسابرسی و پاسخگویی و نهایتا از فقدان دکترینی همه جانبه برای تشیع ابراز نگرانی شده و تاکید شده هنوز بسیاری از شیعیان در تنگناهای متعدد و بحران های کلان سیاسی نمی دانند موضع نجف چیست. در فراز پایانی آینده نجف اشرف مورد بحث قرار گرفته و یادآور شده حوزه نجف اشرف به دلایل ذیل  به رغم طبیعی بودن مداخله در قدرت سیاسی پس از سقوط صدام، به شکل ارادی  دکترین اسلام غیر متداخل  یا با فاصله از قدرت سیاسی را برگزیده است: حوزه نجف اشرف به رغم طبیعی بودن مداخله در قدرت سیاسی پس از سقوط صدام، دکترین اسلام غیر متداخل  یا با فاصله از قدرت سیاسی را برگزید. دلایل این رویکرد عبارت بود از: دلایل فقهی و فکری مراجع نجف اشرف به ویژه زعیم آن حضرت آیت الله سیستانی و نگاه دولت مدنی ایشان، ثقالت و سنگینی دکترین فقهی و سنت زعمای پیشین در دوری از مداخله سیاسی غیر ضرور (زعمای حال حاضر حوزه شاگردان مکتب زعمای پیشین و وفادار به آن هستند) تنوع ملیتی اکابر حوزه و گسترش خصلت جهان وطنی و کارکرد قوی نفوذ معنوی و منزلت برتر حوزه علمیه نجف با دوری از قدرت رسمی سیاسی و نبود اطمینان و تضمین که دخالت در قدرت سیاسی  اثر مثبتی به بار می آورد  بلکه ممکن است آثار منفی را هم بر حوزه نجف بار کند و بار مسئولیت یا پاسخ گویی ناکارآمدی ها و فساد را بر دوش حوزه بیندازد دلایل منفی تاریخی انباشته شده از تداول قدرت ها و سرکوب های شقاوت بار وضعیت قومی به ویژه وزن جمعیتی اهل تسنن عراق، وضعیت اشغال و آشوب های داخلی و دخالت بیگانگان و احتمال دامن زدن  به منازعات مذهبی تجربیات مثبت و منفی همسایگان و دولت های مسلمان دیگر تجربه سال های پس از سقوط صدام  که منافع دخالت غیر مستقیم در سیاست را برای روحانیت شیعه بر منافع دخالت مستقیم مرجح می سازد و حفط فاصله از دولت را واجد منافع طرفینی می داند و نهایتا گفته شده باید دید تفقه  نجف و فهم آن از «ضرورت و مصلحت» در دوران ازادی چه ارمغانی برای جهان اسلام به بار خواهد آورد. فراز پایانی مقاله این گونه است:  بی تردید این حوزه علمیه شیعی می داند که امتحانی بزرگ در پیش است و این گونه پایان می دهد: در یکی از دیدارها از حکیمی پرسیدم مهمترین شاخصه امروز نجف چیست؟ گفت: آزادی علمی و فردی و  نفوذ معنوی و سیاسی، باز پرسیدم  مهم ترین نگرانی برای نجف چیست؟ گفت: همین نفوذ و آزادی! بسم الله الرحمن الرحیم مکتب نجف؛ نگاهی از بیرون حوزه نجف تاریخی کهن دارد و یکی از بنیادی ترین نهادهای تولید علم در جهان تشیع است. در طی چند سده ی گذشته، این نهاد به دلیل شرایط تاریخی توانسته است ساختار علمی، رویه ها و ویژگی های خاص خود را محفوظ نگه دارد. در یکی دو قرن اخیر که بسیاری از نهادهای علمی دینی و غیر دینی  – چه دانشگاه های تراز اول جهان  و چه کلیساها و حتی حوزه های علمیه ایران –  در ارتباطی مستمر با تشکیل دولت های مدرن تحول بنیادی یافتند،  شرایط به گونه دیگری برای حوزه ی نجف رقم خورد. شکل گیری حکومت های استبدادی در عراق که با کل مکتب تشیع و روحانیت شیعه در چالش یا ستیز بوده اند ، سبب شد تا حوزه به ویژه در دوران صدام ساحت خود را به شکل حداکثری از حوزه سیاست جدا کند و مگر در شرایط اجتناب ناپذیر، به تعامل بسیار حداقلی با دولت بپردازد. جدایی عمیق تنها بین دولت و حوزه نبود، بلکه جامعه شیعیان عراق نیز به دلیل ساختار سیاسی رژیم گذشته به طور کامل به حاشیه رفته بود و به تعبیر دیگر به نوعی عزلت ناخواسته همچون وضعیت مشابه خود در بسیاری دیگر از دوره های عراق قدیم دچار شد. چنین عزلتی مزایا و تهدیدهای خاص خود را داشت. در این حال پس از سقوط صدام شرایط به شکل اساسی دگرگون شد. ورود جامعه شیعیان عراق به حوزه ی سیاست در ابعاد وسیع، انفتاح حوزه ی علمیه به جهان بیرون از خود، و شدت گرفتن تنش های ژئوپلیتیک،  حوزه را از عزلت ناخواسته تاریخی خارج ساخت. حوزه نجف دوره های مختلفی از رکود نسبی را تجربه کرده است. گاه به دلیل درگذشت عالمی سترگ نظیر شیخ طوسی، جنبش علمی برای قرنها فرونشسته است. گاه به دلیل رونق گرفتن حوزه کهن و قدیمی تر کربلا  در سنوات مختلف و یا با طلوع عالمی بزرگ نظیر ابن ادریس حلی ناقد مشهور آراء شیخ طوسی در قرن ششم هجری در حوزه حله تحت الشعاع قرار گرفته و گاه به دلیل سلطه عثمانی ها بر عراق و منازعه با صفویان که به معاهده ذهاب انجامید (قرن ۱۱ هجری) باب مهاجرت به این حوزه تنگ شده است. هم زمان به دلیل گستره نفوذ جنبش اخباری گری  تحت تاثیر آموزه های امین استرآبادی دچار سکته ی اصولی شده  و به همان نسبت تنزل یافته است.  در عین حال این حوزه  دوره های درخشانی از تولید و جنبش علمی را نیز تجربه کرده است. مخصوصا از قرن  دهم هجری با طلوع شخصیتی احیاگر چون مقدس اردبیلی که نجف یک بار دیگر پس از شیخ طوسی سر برافراشت و با همه ی تنگناها که گفته شد با شیخ انصاری و چهره هایی چون  صاحب جواهر٬ آخوند خراسانی و دیگر شخصیت های تاریخی…  به جریان تولید علم خود ادامه داد و درخششی کم نظیر یافت و مرکزیت علمی خود را به اثبات رساند. اما در میان همه این فراز و فرودها ، شاید اغراق نباشد اگر بگوییم عنصر اصلی که امروز نجف را با گذشته آن متمایز می سازد، عنصر  علمی آن نیست که این عنصر همواره البته با نوسان در آن موجودیت داشته  بلکه نقطه تمایز امروز عنصر جدیدی به نام آزادی است. حوزه نجف به دلایل ساختاری و تاریخی از حوزه دولت در عراق دور بوده و هست و علاوه امروز دیگر اثری از دولت استبدادی که حوزه را محصور و محدود کنند نیست. این دو عامل در کنار سعه صدر و تدبیر مراجع و علما باعث شده است که حوزه نجف آزادی را به معنای جدیدی تجربه کند. این آزادی در  کنار گسترش ارتباطات داخلی و بین المللی و ورود تکنولوژی های ارتباطی جدید، حوزه نجف را با فرصت های جدیدی روبرو ساخته است و امید می رود که در دهه های آتی ثمرات فراوانی را به دنبال داشته باشد و تحولی نوین را در عالم اندیشه اسلامی جهت پاسخگویی به نیازهای عصر جدید رقم بزند. این آزادی و تحولات متوالی و  چالش ها و فرصت های ناشی از آن،  روزگار حاضر را به یکی از نقاط عطف تاریخی این حوزه مبدل ساخته است، به گونه ای که می توان گفت تاریخ حوزه ی نجف از بابتی از این پس به دو دوران قبل و بعد از سقوط صدام تقسیم می شود. اگر ریشه های اصلی مکتب نجف را در قرون متمادی تا قبل از سقوط صدام عینیت یافته بدانیم، در این دوران جدید بنیان ها، تاریخ و مشخصات جدیدی در این مکتب در حال تکوین است و در دورانی که  ورود خود-آگاهانه  و خود-مختارانه به عصر جدید می تواند بسیاری از تهدیدها را به فرصت تبدیل کند و زمینه رشد و اعتلای این نهاد بی بدیل جهان تشیع را فراهم آورد و البته عدم توجه به این نقطه عطف تاریخی می تواند خسارت های فراوانی به دنبال داشته باشد. حوزه علمیه نجف اشرف در شعبان المعظم گذشته فرصتی برای زیارت مجدد از عتبات عالیات و دیدار با علمای کبار فراهم شد. اولین بار سال ۲۰۰۳ چند ماه پس از سقوط صدام توفیق زیارت یافته بودم و حالا پس از ۱۴ سال برای پنجمین بار بود که به این سعادت نائل می شدم. پس از زیارت،  آنچه بیش از همه توجه مرا به خود جلب می کرد تغییرات ظاهری و توسعه و امثال آن نبود، چه اینکه که سالها جنگ داخلی و حجم تخریب های به جا مانده از ظهور و سقوط گروه های ضد اسلامی افراطی همچون داعش توقع زیادی را نیز از این باب بر نمی انگیخت. برای من مهم این بود که: نجف ۱۴ سال پس از آزادی به کدام سو می رود؟ حوزه علمیه نجف اشرف موفق شد زیر فشار و تهاجم سیاه ترین نوع استبداد خود را حفظ کند.  با سقوط صدام و گشایش فضا٬  از در امتناع و استغنا وارد حوزه سیاست شد.  در مواجهه با سرطان داعش استقامت ورزیده و در نهایت  به عنوان یک عنصر دفاعی و راه گشا به صحنه آمد. توجه به این مولفه ها، پرسش هایی را به ذهن تداعی می کند  از جمله اینکه: راز استحکام، و ماندگاری این حوزه در جامعه چند پارچه عراق چیست و ناشی از کدام  مولفه های درونی و بیرونی است؟ چالش های پیش روی این حوزه کدام است؟ برخی از نکاتی که در این مسافرت و در خلال دیدارها و گفتگوها با علمای نجف به نظر نگارنده اهمیت بیشتری داشت و  پیش‌نیاز پاسخ به سئوالات فوق است در ادامه قلمی می‌کنم.  مهم‌ اینکه: من به عنوان یک ناظر غیر روحانی، می توانستم با حفظ فاصله، حوزه نجف را ببینم و بر این اساس، استنباط نگارنده ممکن است متفاوت ولی در مواردی قابل تامل باشد. مکتب نجف در بستر تاریخ بی چون و چرا مرکز نجف، مرقد مطهر امام علی ابن ابی طالب (ع) است. کوفه و نجف به نوعی برای شیعه مبداء تاریخ است. بخش  عمده‌ای از سنت پیامبر (ص)  و تفسیر مفاهیم اصلی و اولیه‌ی اسلام در قالب حکومت کوتاه  اما جاودان امام  علی (ع) همانجا روی داده و میراث اصلی اسلام و تشیع در بعد نظری و عملی است و در این حال هم  امام علی (ع)  و هم امام حسن (ع)  و هم امام حسین (ع) سخت ترین و تلخ ترین بی وفایی های تاریخ را در این  دیار تجربه کرده اند. از سال ۴۴۸ هجری که شیخ طوسی با مهاجرت اجباری از بغداد که آن زمان مرکزیت حوزه شیعی بود ، نجف را پناهگاه خود از هجوم و شیعه کشی و کتاب سوزی سلجوقیان مدعی تسنن و پایگاه تاسیس مکتب مستقل فقهی خود قرار داد، حوزه علمیه نجف یک هزاره را پشت سر می گذارد. بی تردید اصلی ترین دلیل شکل گیری و دوام این حوزه، سکنی گزینی علمای بزرگ در جوار عظمت معنوی، تاریخی، فرهنگی و معناییِ  حرم شریف امیر المومنین (ع) و مراودت با کربلای معلی است.  جذابیت های دیگر کوفه و نجف ازجمله تاریخ سرشار از جنبش های علمی و فرهنگی این سرزمین، وجود وادی السلام  و در خاک خفتگان والامرتبه ی آن و همچنین موقعیت تجاری حائز اهمیت آن است، هر چند که  دلیل اصلی شکل گیری این حوزه علمیه شیعی نبوده است. در طی سالیان دراز به تدریج مراکز و مجامع علمی و مدارس این حوزه  از مکتب شیخ طوسی و مسجد شیخ انصاری، مدرسه صحن شریف تا مسجد عمران، مسجد خضراء و مدرسه آخوند یزدی و مسجد هندی، و نیز مکاتب و مدارس مراجع عظام شیعه و علمای بزرگ در شعاع و در مدارهایی گرداگرد حرم شریف و در خیابانهای اطراف  از شارع الرسول  (ص)  و شارع شیخ طوسی و  شارع الصادق (ع) و شارع زین العابدین (ع)،… گسترش یافته اند، چنان که مدفن بسیاری از بزرگان و علما نیز در همین محدوده واقع شده است، از مقبره‌ی علامه حلی و مقدس اردبیلی، شیخ انصاری و شیخ طوسی و آخوند خراسانی و سید خویی در رواق ها و ایوان های حرم گرفته تا همین خیابان های اطراف که مدفن صاحب جواهر و علامه امینی و آیات عظام محسن حکیم و کاشف الغطاء و …است، تا وادی السلام که در کنارمرقد مطهر  پیامبران خدا چون آدم و نوح و هود و صالح جای گرفته است . هر چه به حرم نزدیک تر می شویم، جمعیت بیشتری از طلبه ها و روحانیان به چشم می خورد. گرچه در دوران فشارهای بنیان کن صدام تعداد طلبه ها به کمترین میزان خود تنزل یافته بود، اما اکنون حدود ۱۴ تا ۱۵ هزار طلبه و معمم برای  آموختن علوم و معارف اهل بیت علیهم السلام در این شهر زندگی می کنند. عزلت شهر نجف و درهم تنیدگی سنت و تجدد عزلت ناخواسته شیعیان عراق و تبعیض های دینی  و سیاسی  سبب شد تا شهر نجف اشرف علی رغم وجود حرم مطهر امیر المومنین (ع) و تاثیر عظیم  حوزه ی آن در تولید علم و پرورش فقه شیعی و  همجواری با وادی السلام، در بعد شهرسازی پیشرفت خاصی نداشته باشد. در سالهای پس از سقوط صدام نیز جز ساخت و سازها و خیابان کشی های متناسب با یک قطب زیارتی و البته نه چندان سازگار با شهرسازی مدرن، رخداد مهمی از نظر شهرسازی و امکانات شهری فوق العاده  در این شهر دیده نمی شود. حتی حرم امام علی  (ع)  متناسب با حجم میلیونی زائران این حرم معنوی و حیات بخش توسعه نیافته است. با این حال شهر، آمیخته ای از ساخت و بافت  سنت ها و البته سرکهایی به سمت تجمل و تجدد است: ساخت و بافتی سنتی که در گوشه و کنار اغلب خیابان هایش، فروشگاه هایی با معماری یا  زرق و برق های  امروزی خودنمایی می کنند.  مردمان نجف هم همین گونه هستند و پاره هایی از سنت و مدرنیته را در هم تنیده اند. طلبه های نجف هم همین گونه اند: در عین زندگی ساده و تراشیدن سر و پرهیز از ساعت مچی٬  آخرین مدل موبایل ها و تبلت ها را در دست دارند و در خانه ها و دفاتر ساده آنان ـ به ویژه اساتید وطلبه های مرفه ترـ انواع تکنولوژی های جدید و وسایل ارتباطی نوین را مشاهده می کنید. این را در  ویژگی ها و هنجارهای اجتماعی زندگی طلبگی نیز می توان دید. نهاد علم: محوریت فقه و اصول و قبول تنوع حوزه علمیه نجف در درجه اول یک نهاد علمی است و آنچه نهادهای علمی را با هم متفاوت می سازد هدف و رویکرد این نهادها در ساحت علم است. به طور مثال دانشگاه ها عموما مرکز پرورش افراد ممحض در علوم نظری و همچنین علوم کاربردی است. در این حال برخی گرایش بیشتری به علوم محض و نظری و برخی گرایش بیشتری  به علوم کاربردی نشان می دهند. دانشگاه کمبریج و آکسفورد  هر دو از نهادهای علمی بسیار معتبر و البته تخصصی  جهان با سابقه  چند صد ساله هستند. نگاهی به مکتب علمی این دو دانشگاه نشان می دهد که در بسیاری از زمینه ها کمبریج بیشتر رویکرد و توانمندی نظری و آکسفورد بیشتر رویکرد و توانمندی کاربردی را  دنبال می کند. هر یک از این دو دانشگاه هم سنت های خود را دارند. سنت های قدیمی پوشیدن عبا و کلاه و کراوات مخصوص یا نوع برگزاری مراسم فارغ التحصیلی و نوع معماری بسیاری از ساختمان ها که در طول قرون متمادی بر جا مانده است و در عین حال جریان علمی این دو دانشگاه با قدرت به پیش رفته است و هرگز آن سنت های ظاهری تعارضی با نشاط علمی نداشته است. هر دو دانشگاه توانسته اند متناسب با هدف  یک نهاد علمی واقعی نیروی علمی  کارآمد و تراز اول در سطح جهانی پرورش دهند. این اصرار وجود دارد که خروجی نهایی این دو دانشگاه هم از قدرت علمی و هم قدرت کاربردی جدی برخوردار باشند. یک نهاد علمی که نتواند هر دو یا یکی از این دو را پرورش دهد دیگر نهاد علمی نیست. نظام آموزشی حوزه نجف اشرف نیز یک نهاد واقعی تولید علم با یک نظام تخصصی مبتنی بر تجارب چند صد ساله تفقه و تدریس علمای کبار به همراه سنت های خاص خود است. با اینکه  فقه و اصول محوری ترین نقطه  تمرکز و تکاپوی علمی حوزه نجف اشرف است اما در چند سده گذشته مکاتب مختلفی در کنار هم و بدون  تزاحم  رشد و نمو داشته اند  و نمایندگانی شاخص به جهان تشیع معرفی کرده اند. قبول تنوع و وسعت و هاضمه ی بزرگ  در پذیرفتن این تنوع، از ویژگی های نجف اشرف است. در همین نیم قرن اخیر، نگاهی به مکاتب رایج در نجف اشرف موید این نکته است. بر اساس تقسیم بندی اساتید نجف، مکتب  حضرت آیت الله خویی چنان که از درس های فقه و اصول ایشان روایت می شود بیشتر امتداد مکتب محقق نایینی بود.  مکتب امام خمینی مکتبی از امتزاج فقه واصول و فلسفه دانسته شد، و شهید صدر امتداد مکتب محقق عراقی، و آیت الله سید محمد روحانی امتداد مکتب محقق اصفهانی (کمپانی) شناخته شده اند. یا آیت الله سیستانی که در امتداد یک مکتب خاص قرار نگرفته و تلاش داشته اند که با نگاهی تطبیقی به مکاتب مشهد، قم و نجف مباحث خود را ارائه دهند؛ در زندگی نامه ایشان آمده است: «از یک سو آرای عالم مشهد مرحوم میرزا مهدی اصفهانی (قدس سره) را مطرح کرده، از سوی دیگر نظریات آیت الله بروجردی (قدس‌ سره) را به مثابه زبان گویای مکتب قم متعرّض شده اند و سرانجام دیدگاه‌های آیت الله خوئی (قدس‌ سره) و شیخ حسین حلّی (قدس‌ سره) را به عنوان نظریه‌ پردازان مکتب نجف اشرف به میان کشیده است». علاوه بر این در طول زمان  روش های تدریس و مکاتب دیگری نیز حضور چشم گیر و تاثیرگذاری در حوزه نجف اشرف داشتند و البته همه هم در کنار هم در قالب یک دانشگاه مکتبی که به دلیل مختصات ویژه اش باید آن را مکتب نجف نامید،  با هاضمه ای بزرگ عرض اندام داشته اند. اصرار بر فقه و اصول حوزه علمیه نجف اشرف همواره خاستگاه فقهای تراز اول جهان تشیع بوده است و کیان علمی تشیع را برافراشته است. تمرکز کلی بر فقاهت است ودر نیم قرن اخیر از علوم دیگر  به شکل رسمی پرهیز می شود. شاید به همین دلیل تدریس علوم عقلی از فلسفه و کلام و عرفان تا تاریخ و جغرافیا که روزی شایع بوده اند به تدریج افول پیدا کرد؛ چنان که استاد علامه طباطبایی از دانش آموختگان همین حوزه است. آنجا اول باید فقیه بود و بعد استاد در هر علم دیگر. اما از زمانی که آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی فلسفه را منع کردند فلسفه از رواج افتاد. پس از آن حتی آقای خویی که خود نزد سید حسین بادکوبه ای فلسفه خوانده بود و خود فلسفه می گفت و یا آقای سید هادی میلانی  دیگر در نجف فلسفه نگفتند. البته اساتید، به شکل فردی، مطالعاتی داشته و خود در این علوم شناخت دارند و بعضا ممحض هستند اما در شرایط فعلی این دیدگاه غلبه دارد که فلسفه و عرفان، یا علم نیست و یا در وضع کنونی اش علمی نافع نیست و ممکن است از آن در ایجاد مکاتب انحرافی و یا تفسیرهای التقاطی سوء استفاده شود. لذا این علوم برای حوزه، علوم اصلی تلقی نمی شوند و  فایده آنها در این حد دانسته نمی شود که وجوهات صرف آن شود. چنان که آیت الله سیستانی درباره عرفان فصوصی بیان می دارند: « این‌جانب در ارتباط با معارف اعتقادی به روش اکابر علمای امامیه (قدس الله اسرارهم) که مطابق با آیات قرآن مجید و روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) می‌باشد معتقد بوده و روش فوق الذکر را تأیید نمی‌نمایم.» یا آیت الله فیاض اظهار می دارند «عرفان به معنی کشف حقیقت ها و برداشتن پرده ی جهل از آن و علم به غیب توهمی بیش نیست و حقیقت ندارد»  و ابن عربی را تا سر حد زندیق معرفی می کنند و  درباره فلسفه می گویند: « تمایل برخی به علم فلسفه، توسعه و پیگیری مسائل آن، تکیه به آن و صرف وقت در مسائل غیرمهم آن که اصولا در علم اصول فقه متداول است، درست نیست و تباه کردن عمر است و چه بسا ساختار فکری مضری باشد».  از این رو به طور کلی اشتغال رسمی به این علوم، در شرایط فعلی دست کم توصیه نمی شود و شایع نیست، گرچه ممانعت هم نمی شود.  لذا از این منظر تنوع و پراکندگی علوم در حوزه نجف اشرف کم تر است که برخی بر این باورند ممکن است با توجه به تحولات دنیای جدید به ویژه ضرورت گفت و گوی علمی با جهان غرب موجب بروز ضعف هایی شود. علاوه همواره این نکته مطرح بوده است که ممکن است تمرکز بیش از حد و فرو رفتن در بحث های اصولی محض و غیر کاربردی، ارزش افزوده خاصی در امر فقاهت نداشته و بالعکس ممکن است مانع نوآوری و ابتکار نیز بشود. اعتدال در فتوا، تعادل در ممشا اعتدال در فتوا و تعادل در ممشا از ویژگی های دیگر نجف شمرده شده است. بزرگان نجف، شیعه را مکتب اعتدال می دانند و  باور دارند مبنا کتاب و سنت است و فقاهت حول این دو مبنا می چرخد و فقیه برای فتوای خود باید دلیل محکم در کتاب و سنت داشته باشد و شرایط صدور روایات را مد نظر قرار دهد. این مشی سبب شده است که پرهیز از افراط و تفریط یک مشی مقبول در سلوک فتوایی و اجتماعی باشد و فتاوای شاذ یا عوام گرا کمتر  رونق یابند. سکه تکفیر و ارتداد رایج نیست و بازار انحراف و تمسک به خرافه و غیب گویی در این حوزه نیز کساد است و اگر هم جایی خودی بنماید در جریان اصلی حوزه مهجور است. همین اعتدال سبب می شود تا ارتباط با سایر مذاهب و فقه مقارن و گفت و گوی بین دینی حساسیت برانگیز نباشد. انحراف در حوزه ممنوع است، اما در قبال فرق انحرافی خارج از حوزه با این که  نفی وجود دارد، واکنش عملی شدیدی دیده نمی شود و به اصطلاح عرصه حیات بر کسی تنگ نمی شود. در نجف تنوع و نو آوری در فتوا وجود دارد کما اینکه فتوای آیت الله حکیم درباره طهارت اهل کتاب بر خلاف مشهور آن زمان بود و الان نیز فتوای آیت الله فیاض در مجاز دانستن برخی شئون خلاف مشهور است. از ایشان درباره قضاوت، مرجعیت و ریاست زنان پرسیدم. پاسخ دادند: بله! هیچ تفاوتی قائل نیستم، چه عیبی دارد. زن بشر نیست؟! پاسخی که فهم خاص ایشان از کرامت و ظرفیت انسان صرف نظر از جنسیت را بیان می دارد. و یا فتاوای آیت الله سیستانی در فقه غرب نشینان که مبتنی بر کرامت عموم انسان است آنجا که برخی رفتار غیر قانونی و سوء استفاده در کشورهای اروپایی را چه بسا جایز بدانند، اما ایشان بیان می دارند حتی اگر رفتاری به اسلام ضربه نزند اما عهدشکنی و فریبکاری به هر کس و به هر صورت باشد، حرام است. با این حال کسی تعدی و تعریض غیر علمی نمی کند و اگر هم بکند تاثیری ندارد. در نجف نسبت به موضوعات روز انفتاح خوبی وجود دارد، و هرگونه پرسش، به ویژه در حوزه اقتصاد و تکنولوژی های جدید و علوم پزشکی و حقوق انسان و  موضوعات جدید مبتلا به مقلدین به سرعت پاسخ داده می شود. در این حوزه نوگرایی هایی جود دارد که اگر شرایط اجازه دهد و بیان شود شاید برای برخی تکان دهنده و تحملش مشکل باشد.  اما در مباحث مربوط به تاریخ اسلام، تاریخ تشیع، موضوعات مربوط به جزییات منقول در منابر بر اساس مقاتل، سبک‌ها و سنت های عزاداری، ورود  سینما به حوزه مذهب به ویژه در موضوع اهل بیت (علیهم السلام) به شدت تحفظ وجود دارد و از ورود به این موضوعات حداقل در علن استقبال نمی شود. در نجف صاحب فتوا استحکام رای دارد اما کسی را مجبور به انجام فتوایش نمی کند. به طور مثال با آنکه فتواهای نسبت معاملات، حدود، قضا و هنر و موسیقی و امثال آن روشن است، اما در چگونگی کاربست اجتماعی فتوا، نمایندگان مرجعیت یا خود مراجع مداخله یا اعمال فشاری ندارند. موضوع قمه زنی نیز از همین شمار است. ممکن است برخی فقهای اصلی در نجف اشرف آن را نپذیرفته باشند اما مداخله ای هم برای کاربست اجباری فتوایشان ندارند. آزادی های اجتماعی و رسانه ای در عراق با نگاه مرجعیت تنظیم نمی شود، و آزادی اندیشه و بیان  و احترام به نظرات و آراء دیگران در نزد مرجعیت نهادینه شده است و مرجع نه تنها محدودیت آفرین نیست که مشوق آزادی است. وقتی شخصیتی عالیقدر مثل آیت الله سیستانی واکنش یا حساسیتی منفی نسبت به مطالبی که از سوی دیگران گفته می شود ندارد، خود به خود بر فضای آزاد در عراق اثر مثبت می‌گذارد. چه در موضوع احترام به قراردادهای ملل و چه در موضوع آزادی اندیشه این موضوع می تواند ناشی از «قاعده احترام» آیت الله سیستانی باشد و منطقا رویکرد ایشان  بر نگاه حوزه‌ی نجف به انسان و حقوق انسان و رابطه دین با دنیای جدید و رابطه فقه و حکومت مدنی تاثیرگذار است. درجات  و مراتب علمی در نجف انگیزه ای جز ملا شدن مفید فایده نیست.  غایت درس در حوزه نجف استادی و مرجعیت است و نه هیچ منصب دیگری.  ممکن است حوزه ای مرجع پروری را هدف خود قرار نداده باشد و پرورش روحانی برای عرصه های دیگر را مهمتر بداند و نگاه کاربردی-سیاسی-اجتماعی به پرورش روحانی داشته باشد. مثلا بخواهد قاضی یا نماینده مجلس یا  غیره پرورش دهد. نجف اما چنین نگاهی ندارد. نجف مرجع پرور و فقیه پرور است و این از سنت های کلیدی این حوزه است. یک دلیل، نگاه غالب به فلسفه فقاهت در این حوزه است و البته فضای سیاسی و اجتماعی و تاریخی تکوین نجف نیز  سبب شده است حوزه نگاهی درونگرایانه و به تبع رویکردی نظری داشته باشد.  در دوران صدام، به عنوان مثال، غایت سیاسی  ممکن نبود و حداکثر امکانی که برای حوزه فراهم بود همین درس و بحث رایج بدون مداخله در سیاست بود الا مواردی که بعدا ذکر خواهد شد. در دوران جدید هم که حوزه نقش کلی نظارتی  و مشورتی در حوزه سیاست  پیدا کرده است باز هم بدلیل وزن همان فلسفه فقاهت و ثقالت مکتب زعما و فقهای پیشین، گرچه تفاوت  هایی ایجاد شده اما به تغییر مبنایی نینجامیده و همچنان فاصله با حکومت حفظ شده  است. قطب نمای طلبه ها کماکان  به سمت استادی و مرجعیت از طریق کسب علم و تقوا ـ  و نه کسب مقامات سیاسی، ثابت مانده است. از آنجا که  علم و تقوا و نه پول و زور معیار رشد است، پوپولیسم معنای خود را از دست می دهد و بار معنایی منفی پیدا می کند. با زور و قدرت و زبانبازی کسی مرجع نمیشود و اگر هم ادعای مرجعیت کند  کسی از او تبعیت و تقلید نخواهد کرد. باید در یک تلاش شبانه روزی و رقابت علمی مثبت کسب اجتهاد کرد. علاوه بر آن در نجف فعلی اصرار بر آن است که علم تقلیدی نیست و عالم نباید تقلید کند. نجف روزگاری تحت تاثیر آراء شیخ طوسی قرنها تابعیت ایشان را داشت و کمتر نوگرایی در آن دیده می شد. اما در دوران اخیر به قول استاد جواهری «عالم نجفی یک مبانی اصولی دارد و خودش دیگر تابع شیخ طوسی و شیخ انصاری نیست بلکه خود عالم، باید شیخ انصاری و شیخ طوسی باشد». البته اینکه واقعا تا چه اندازه قله هایی چون شیخ انصاری و شیخ طوسی به نسبت امکانات و اطلاعات امروز تکرار شده اند، پرسشی است که اهل فن فقه می توانند به آن پاسخ دهند. اما اساس این رویکرد که از عالم، تولید علم اجتهادی و غیر تقلیدی مطالبه کند و در جستجوی پرورش چنین عالمی باشد  از ویژگی های نهادهای علمی پیشرو و تخصصی است و منجر به استحکام علمی و استدلالی می شود. طی شدن مراتب و درجات علمی در این حوزه  نیز فرایندی طبیعی و مدنی دارد که طی چند قرن به سنتی اساسی بدل شده است.  طلبه باید ابتدا در دوره ای حدودا ۹ تا ۱۰ ساله سطوح را پشت سر بگذارد و سپس در درس خارج اصول و فقه حاضر شود. گرچه در طی تحصیل سطوح هم طلبه می تواند خود دروسی را که آموخته تدریس کند ولی مقام واقعی استادی پس از حضور در درس خارج اصول و فقه و فراگیری این مرحله  مفهوم می یابد. از این مرحله طلبه می تواند استاد و سپس به میزان توان علمی و خلاقیت فردی خود با کسب اجازه، مجتهدی فاضل و مولف و شاگرد پرور شود تا در تراز شخصیت هایی قرار گیرد که احتمال مرجعیت آنان می رود. البته روشن است که  صرف حضور در نجف و بهره مندی از مکتب آن، کسی را مجتهد برتر نمی کند و هر مجتهدی هم راه گشا نمی شود. سالها مجاهدت علمی  و ریاضت اخلاقی در مکتب نجف به همراه خلاقیت، شهامت و شجاعت در اجتهاد و قدرت تعقل،  هوش استراتژیک  و روح والای انسانی و مهم تر از همه توفیق الهی است که کسی را منشاء اثر می سازد. در یک مثال ساده می توان گفت در نجف، همه آقای حکیم و آقای خویی و آقای خمینی و آقای صدر و آقای سیستانی نمی شوند، شخصیت این بزرگان از وجوه مختلفی منحصر است و البته ایشان  هم اگر در مکتب نجف نبودند، شاید  به چنین توفیقاتی دست نمی یافتند، الله اعلم. فرآیند اعلام مرجعیت، که عالی ترین مقام علمی حوزه است،  پس از سالها تحصیل و تحقیق و تدریس و ریاضت و زهد رخ می دهد. تحقق مرجعیت و مشروعیت آن در یک تعامل طولانی بین اساتید و فضلا و طلاب حوزه  شکل می گیرد. اعلام مرجعیت معمولا به واسطه تقاضای شاگردان  یک استاد و رجوع مردم رخ می دهد اما در عین حال کمتر دیده شده است که تا وقتی مرجعی بزرگ در قید حیات است، شاگردان او هر چقدر هم فاضل باشند اعلام مرجعیت و نشر رساله کنند. البته گهگاه اعلام مرجعیت به حاشیه هایی نیز منجر شده است. تنوع مراجع از باب گوناگونی اساتید و مدارس معمول است، چنان که در دوران سید محسن حکیم و سید محمود شاهرودی ، سید عبدالهادی شیرازی و سید ابوالقاسم خویی و سید روح الله خمینی و آقا میرزا باقر زنجانی و  میرزا حسن بجنوردی و  شیخ حسین حلی  و سپس عبدالاعلی سبزوراری، سید علی سیستانی، سید محمد روحانی، میرزا جواد تبریزی، آقا سید علی بهشتی، سید نصر الله مستنبط و شهید صدر و بزرگانی دیگر همه در صحنه حضور داشتند. برخی تنوع مراجع در تشیع را یک نقطه ضعف و عامل تفرق در شیعه و شعبه شعبه شدن امکانات دانسته اند. در این حال نقطه مثبت تنوع، باز شدن فضای فکری و تنوع آراء و فتوا و آزادی و تحرک بیشتر در جامعه شیعی است که شیعیان می توانند با آزادی بیشتری کارشناس مذهب خود را انتخاب کنند. به همین ترتیب، در صورت بروز تهدید و آسیب و فشار، تنوع مراجع تهدید و محدود کردن همه آنها را دشوارتر می سازد و قدرت انعطاف بیشتری به تشیع به عنوان یک اقلیت می دهد. با وجود تنوع مراجع، عموما آن که فضل بیشتری داشته، شاگردان بیشتری پرورش داده و البته  مقلدان بیشتری دارد و در یک فرآیند تدریجی به عنوان مرجع اعلی شناخته می شود. نظیر آن که مرحوم آیت الله سید محمود شاهرودی بزرگ و مرحوم آیت الله سید محسن حکیم هر دو از اعاظم نجف اشرف بودند ولیکن آیت الله سید محسن حکیم پس از آیت الله بروجردی جایگاه مرجعیت اعلی را پیدا کرد. یادآوری این نکته نیز خالی از لطف نیست که مرجعی که در این فرآیند طبیعی و مدنی به مرجعیت اعلی رسیده و مخصوصا از طول عمر مناسبی برخوردار باشد و توانسته باشد با برگزاری دوره های مختلف درس خارج فقه شاگردان زیادی را پرورش دهد، معمولا به دلیل همین شبکه بزرگ از مجتهدان برای چندین نسل مرجع اصلی خواهد ماند، و چندین مرجع بزرگ  شیعه شعبه ای از شاگردان او خواهند بود، نظیر آنچه درباره آیت الله العظمی خویی شاهد بوده ایم. عالی ترین مرجع نجف، همان زعیم حوزه است و عموما مرجعیت اعلای  شیعه نیز از آن اوست. پس از انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی شاهد نوعی تقسیم مسئولیت در مرجعیت عالی شیعه بودیم چرا که دو جریان و شخصیت تراز اول شیعه نظیر ایشان و آیت الله خویی در یک زمان قرار گرفته بودند و به نوعی دو جریان بزرگ و سلوک ویژه در ایران و عراق به عرصه سیاسی معرفی شده بود. لذا جریان اصلی مقلدان شیعه بین این دو بزرگوار تقسیم شده بود و هم اکنون نیز اگر نه به غلظت دوران امام خمینی، کما بیش مقلدان جهان شیعه بین مراجع اصلی این دو جریان در نوسان هستند. نجف در معرفی مرجع، شاگردان و پیروان مکتب خود را ترجیح می دهد، در عین حال تواضع علمی در حوزه نجف به گونه ایست که در مواردی که عالی ترین مقام علمی خارج از حوزه نجف اشرف باشد مثل زمان آیت الله بروجردی و یا زمان آیت الله گلپایگانی رجوع به ایشان توصیه می شود و یا در فتاوای احتیاطی به مرجعی ارجاع داده می شود که در فضل در ردیف بعدی قرار دارد و مکان جغرافیایی آن مرجع نقشی در این موضوع ندارد. تاثیر ساختار مدنی حوزه نیز در انتخاب زعیم حوزه علمیه نجف اشرف قابل مشاهده است.  این ساختار با آنچه که در بروکراسی های جدید که در شکل هرمی و فاصله روزافزون بین نخبگان یک سازمان و عموم بدنه آن سازمان بروز دارد، متفاوت است. ساختار حوزه نجف فاقد بسیاری از پیچیدگی های غیرضروری سازمان های مدرن، کاغذبازی های آزار دهنده و سیستم های نظارتی رسمی است و امور بر اساس  تعامل مستمر و بر مبنای شناخت و اعتماد تشکل و تحقق می یابند. و همانگونه که تبیین شد تمامی این فرایندها منبعث از درون حوزه است. زعیم حوزه عالی ترین مقام تصمیم گیر و نماد علمی و هدایتی و صیانتی این حوزه است. تصمیمات زعیم، دستوری نیست اما چون زعیم عالی ترین مقام فقهی است و معمولا پس از مشورت با فقهای بزرگ دیگر و با بررسی مصالح عالی مذهب، حوزه و یا ملل مسلمان تصمیمی را اعلام می کند، آن تصمیم عرفا تکلیف آور است. زعیم عموما در یک توافق عرفی در میان اساتید تراز اول و بدور از دخالت سیاست تعیین می شود. آنجا آنکه فقیه تر است و ریشه دار تر است، زعیم تر است. معمولا اشاره و تایید زعیم قبلی نیز نقش آفرین است. چنان که در ۱۴۰۹ ه ق آیت الله خویی،  به اصرار، آیت الله سیستانی را به جای خود برای نماز در مسجد خضراء تعیین نمودند و همین نکته اشارتی بسیار مهم بود که همزمان با آیت الله عبدالاعلی سبزواری، آیت الله سیستانی نیز مطرح شدند و بعدا «گروهی از علمای اعلام و پیشاپیش همه آنان، آیت الله سیدعلی بهشتی و آیت‌ الله شیخ مرتضی بروجردی، مردم را به تقلید از استاد ارجاع دادند ». رقابت های معمول عرصه های دیگر هم چندان در این حوزه نقشی ایفا نمی کند. خداباوری، معنویت گرایی و تقوا زیربنای مرجعیت و زعامت است.  در این حوزه ابن باور وجود دارد که خداوند و عنایت اهل بیت علیهم السلام و تحت توجه حضرت ولی عضر (عج) بودن مصدر توفیق است و روایت های بسیار از توسل علما به چهارده معصوم برای حل مسائل دشوار شنیده می شود. همچنین ملا بودن،  حکیم بودن، مدبر  و راهبر بودن، پرورده مکتب نجف بودن، و پاک زیستی، تشخیص مصلحت و ضروت و استقلال شخصیتی از ملاک های بسیار مهم زعامت است. ملیت هم نقش چندانی در موضوع مرجعیت و زعامت ایفا نمی کند. این حوزه فقط چندملیتی نیست چرا که در بسیاری از حوزه های دیگر نقاط عالم تشیع طلاب یا اساتیدی با ملیت های مختلف تحصیل و تدریس می کنند اما زعامت و مرجعیت عموما در آن حوزه ها تابع ملیت همان کشور است. اما حوزه علمیه نجف اشرف حوزه ای فراملیتی است. این موضوع در طول دوران ها و قرون جاری و ساری بوده است و شخصیت ها از باب وجاهتشان و صرف نظر از ملیتشان بر مصدر مرجعیت و زعامت این حوزه قرار می گرفته اند. هم اینک نیز در حالی که زعامت حوزه علمیه نجف اشرف بر عهده مرجع عالیقدر تشیع حضرت آیت الله سیستانی است که ایرانی الاصل هستند، حضرت آیت الله سید محمد سعید حکیم عراقی الاصل، حضرت آیت الله فیاض افغانستانی و حضرت آیت الله شیخ بشیر نجفی پاکستانی الاصل هستند و به عنوان چهار مرجع عالی رتبه حوزه نجف اشرف محسوب می شوند. اساتید حوزه نیز از ملیت های مختلف هستند و همین جا خوب است بیان شود که شاید همین چند ملیتی بودن بزرگان حوزه نجف اشرف  نگاه آنان را از تمرکز صرف بر عراق دور داشته است مگر آنکه در این کشور مسموع الکلام بوده اند. مثلا در دوره معاصر میرزا محمد تقی شیرازی علیه اشغال گری انگلیسی ها در عراق  فتوای جهاد داد و آیت الله خویی در انتفاضه شعبانیه مداخله رهبرانه کرد و یا آیت الله سیستانی که علاوه بر مجعیت عالی شیعیان، اساسا رهبری مذهبی و معنوی عراق امروز مستمرا و عرفا بر عهده ایشان قرار گرفته است و در عراق مسموع الکلام هستند. در غیر این صورت در گذشته  تمرکز بر مسایل عراق  عمدتا از سوی علمای عراقی حوزه نجف اشرف همچون آیت الله سید محسن حکیم و یا شهید صدر و یا شهید سید محمد باقر حکیم مشاهده شده است که طبیعتا در کشور عراق مسموع الکلام بوده اند و علمای دیگر  بیشتر مشارکت های سیاسی شان که در موضوعات خاص و مهم صورت  گرفته  عموما متوجه کشوری بوده که تابعیت آن را داشته اند،، نظیر فتوای تحریم تنباکوی میرزای شیرازی که از سامرا ولی درباره ایران صادر شد و یا اقدامات ضد استبدادی آخوند خراسانی و ملا عبدالله مازندرانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی از حوزه نجف  در نهضت مشروطه و یا نامه انذار آیت الله خویی به شاه در فروردین ۱۳۴۲ درباره انقلاب سفید و انجمن های ایالتی و ولایتی و امضای نامه ی حمایت از امام خمینی پس از دستگیری ایشان توسط رژیم شاه. در  نمونه ای شاخص همچنین ملاحظه می کنیم که حضرت امام خمینی نیز در دوران حضور در عراق بیشتر متوجه مسائل ایران بودند و مبارزاتشان بیشتر حول مبارزه با نظام سلطنتی و هدایت انقلاب اسلامی ایران می چرخید. البته ذکر این نکته هم ضروری است که   در  چند دهه اخیر منتهی به سقوط صدام شرایط  استبداد داخلی عراق، اقتضای مداخله علمای تراز اول به ویژه از ملیت های مهاجر را نداشته است چرا که علمای مهاجر به سرعت با فشار داخلی و یا دلیلی خارجی  محدود و یا از عراق اخراج می شدند. کما این که امام نیز  مجبور به مهاجرت از عراق به فرانسه شد. در تعیین زعیم، نهادهای سیاسی و امنیتی و احزاب و حکومت هم نقشی ندارند و کسی هم وقعی به آنها نمی نهد. کما اینکه در گذشته چندین بار حکومت تلاش داشته تا برای حوزه زعیم پروری کند، اما به جایی نرسید. البته در اواخر عمر آقای خویی و عدم تمکین جدی ایشان نسبت به مطالبات ناحق حکومت بعثی، دولت صدام در صدد برآمد تا مرجعیت عربی-عراقی را در صدر حوزه علمیه نجف و کل عراق قرار دهد. لذا دولت صدام بر مرجعیت آقای سید محمد صدر پدر آقای مقتدی صدر پای فشاری کرد و مجال فراوانی در اختیار ایشان قرار داد. برپایی نمازهای جمعه در بسیاری از شهرهای عراق از این جمله بود. آقای محمد صدر که در خطبه های نخست انتقاداتی را متوجه حوزه نجف اشرف کرده بود٬ به تدریج سمت و سوی انتقادی گرفت و در آخرین خطبه های خود به شدت علیه صدام موضع گرفت که منجر به ترور ایشان توسط صدام شد. دوستداران ایشان هدف پذیرش مرحعیت توسط آقای محمد صدر را رونق دادن به حوزه های علمیه و رسیدگی به فقرا عنوان کرده اند. مساله جانشینی و جایگزینی یک مساله مهم است که البته در نهادهای علمی مدرن در دنیا، به دلیل رویه های بوروکراتیک، خانوادگی نیست، اما در نهادهای سنتی امکان موروثی شدن هست. در نجف اشرف با بیداری نسبت به این مسئله،  زعامت و مرجعیت موروثی و تبلیغی و یا تحمیلی نیست. هیچ نهاد رسمی خارج حوزه و حتا نهادی در داخل حوزه مرجعیت کسی را اعلام نمی کند و  از کسی نیز سلب مرجعیت نمی کند. مسائل عموما در یک مسیر طبیعی عرفی و بر مبنای سنت های ریشه دار تجربه شده به انجام می رسد. کاریزمای علم و تقوا و پذیرش بدنه حوزوی به افراد مرجعیت می دهد. حال اگر در خاندانی کسی در این سطح باشد پذیرفته می شود و اگر نباشد نیز مرجعیت از آن خاندان خارج می شود. مثلا در شرایط کنونی آقای حکیم از آل سید محسن حکیم مرجع است و از آل آیت الله خویی کسی مرجع نیست. حق بهره برداری از امکانات و دفاتر مراجع پیشین  نیز پس از درگذشت ایشان بدون اجازه مرجع اعلای فعلی مشروعیت پیدا نمی کند و فرزندان و مسئول دفتر موظفند همه حساب مرجع را تحت نظارت مرجع اعلی یا یکی از مراجع  بعدی قرار دهند. همچنین تماس مداوم مراجع با عموم مردم یک خصیصه منحصر بفرد است. دفاتر مراجع ساده و در تراز عادی ترین مردم است و از عجب و غرور و بالانشینی خبری نیست. همه همتراز هم می نشینند. ممکن است دست مرجع را مقلدی از سر احترام و علاقه ببوسد اما کسی در نزد آنان اظهار مذلت و خواری نمی کند. آنجا کسی تحقیر نمی شود. خوشبختانه اقتضائات امنیتی فاصله معنا داری بین مراجع و مقلدان ایجاد نکرده است و دیدار با مراجع  و اساتید تراز اول عموما ساده و بدون تشریفات و تکلف است و می‌توان از نزدیک ترین فاصله و بدون هیچ تکلفی با ایشان سخن گفت و پاسخی درخور شنید. در این دیدارها صرفا عکس برداری و ضبط محدودیت دارد. برخی اساتید نظیر آقای ایروانی که شلوغ ترین درس خارج نجف را دارد و یا آقای جواهری و آقای سند و دیگر اکابر حوزه در زمان ملاقات خودشان به استقبال آمده و در را با روی گشاده باز می کنند و بدون خدم و حشم به مصاحبت رسمی می نشینند. در سالهای اخیر صرفا حضرت ایت الله سیستانی به دلیل حجم مراجعه کنندگان و مقتضیات قابل درک تا حدی دیدارهایشان نیازمند هماهنگی بیشتر است اما از نظر صفا و سادگی دفتر و حضور در محضر ایشان و بیان دیدگاه ها همان گونه است که ۱۴ سال پیش بود. معمولا هر دیدار با حضرت آیت الله سیستانی و سایر مراجع نجف اشرف خاطره ای معنوی، ماندگار و آموزنده برای اهل خرد و پیام آور روشنی برای شیعیان است به ویژه اینکه ایشان علاوه بر فقاهت و معنویت و اخلاق و دقت بر مسائل شیعیان با مطالعه عمیق از احوال سایر ملل و تحولات بزرگ تاریخ و انقلاب ها و خیزش های صد ساله اخیر و عبرت ها و آموزه های آن با مخاطب خود سخن می گویند و هیچ استبعادی ندارد که آخرین نوشته  قطور فلان نویسنده مطرح در اروپا یا آمریکای جنوبی را زودتر از شما خوانده باشند. اینجانب به لطف خداوند در زندگی خود با شخصیت های مذهبی و سیاسی عالی مقام بسیاری ملاقات داشته ام و از هر کدام بهره ها برده ام. در این حال حلاوت درک محضر و مصاحبت با مراجع عظام، علمای فاضل و طلاب نجفی از شیرین ترین تجربه ها و آموخته های زندگی ام بوده است. حوزه نجف از رسانه ها مخصوصا کانال های ماهواره ای خبری، اینترنت و شبکه های اجتماعی و روزنامه ها برای دریافت اطلاعات بهره می برد. هر روزه زمانی برای ارتباط عموم مردم با مراجع وجود دارد و معمولا مراجع نجف شنونده بسیاری خوبی هستند و عموما درباره افراد پیش داوری نمی کنند و مردم را منبع خوبی برای شناخت نیازهای جامعه و ارزیابی از وضعیت شیعیان و اوضاع جهان می دانند. مرجع معمولا سخنرانی نمی کند و  کمتر سخن می گوید، آنجا هم که سخن می گوید ادبیات آمرانه و بالا به پایین و باید و نباید ندارد و معمولا خیلی آرام و شمرده سخن می گوید،  به اختلافات وارد نمی شود، نقش ارشادی و تربیتی دارد و از رسانه ای شدن پرهیز دارد. شاید یکی از دلایل آن این باشد که هم این عرصه را عرصه ای پر لغزش می داند و هم این که مانع تمرکز بر اصل تحصیل و تدریس. ضمن آنکه مراجع و اساتید نیز عموما روحیه و رویکرد تبلیغی نسبت به خود ندارند و تلاش معنی دار





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن