تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 4 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):هر كس فكرش به جايى نرسد و راه تدبير بر او بسته شود، كليدش مداراست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797521301




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پذیرایی امام زمان (عج) از مسافر مکه


واضح آرشیو وب فارسی:بیتوته:



زندگی امام امام زمان،امام زمان
پذیرایی امام زمان (عج) از مسافر مکه   ماجرای عیسی بن مهدی جوهری ودیدار او با امام زمان (عج) و خوردن غذای بهشتی را در اینجا بخوانید.

 یکی از بزرگان شیعه معروف به ابومحمّد، عیسی بن مهدی جوهری حکایت کند که در سال 268 شنیدم که حضرت مهدی، امام زمان(عج) از عراق به سوی مدینه طیّبه کوچ نموده است. من نیز به قصد زیارت خانه خدا و انجام حجّ عازم مکّه معظّمه شدم، به امید آن که بتوانم مولایم امام زمان (عجّ) را زیارت و ملاقات کنم، چون به روستای صِریا رسیدم، بسیار خسته و بی حال گشتم و میل خوردن ماهی با ماست و خرما پیدا کردم که چیزی همراه نداشتم و به هر شکلی بود خودم را به مدینه رساندم.

موقعی که با دوستانم برخورد کردم، مرا بر ورود امام زمان (عجّ) بشارت دادند و به ساختمانی راهنمایی کردند که حضرت در آن جا ساکن شده بود، نزدیک آن ساختمان رفتم و منتظر ماندم تا هنگام نماز مغرب و عشاء فرا رسید، نماز را خواندم و بعد از سلام نماز، مشغول دعا و راز و نیاز با خدای خود شدم که بتوانم مولایم را زیارت کنم.

ناگهان غلامی از ساختمان بیرون آمد و با صدای بلند گفت: «ای عیسی بن مهدی جوهری! وارد ساختمان بشو»، پس بسیار خوشحال شدم و با گفتن لا إله إلاّ اللَّه و تکبیر و حمد و ستایش خداوند، داخل منزل رفتم. وقتی به درون ساختمان رسیدم، سفره‌ای را گسترده دیدم، غلام مرا کنار آن سفره برد و نشاند و گفت: «مولایت فرموده است: از این غذاها آنچه میل داری تناول کن».

با خود گفتم: «چگونه غذا بخورم و حال آن که هنوز مولایم را ندیده ام»، ناگهان صدائی را شنیدم: «ای عیسی! از غذاهای ما آنچه را اشتهاء کرده‌ای، میل کن و مرا خواهی دید». نگاهی بر سفره کردم، دیدم همان چیزهائی است که اشتهاء کرده بودم، با خود گفتم: «چگونه از درون من آگاهی یافت و آنچه را خواسته بودم بدون آن که به زبان بیاورم، برایم آورده شده است؟!»، در همین لحظه صدائی شنیدم که فرمود: «ای عیسی! نسبت به ما أهل بیت عصمت و طهارت در خود شکّ و تردید راه مده، ما به هر چیزی آشنا و آگاه هستیم».

با شنیدن این سخن گریان شدم و از افکار خود توبه کردم و مشغول خوردن ماهی و ماست با خرما گشتم و هر چه می خوردم، از غذا کم نمی شد؛ و چون در عمرم غذائی به آن لذیذی ندیده و نخورده بودم، بسیار تناول کردم و با خود گفتم که دیگر کافی است، زشت است بیش از این بخورم و خجالت کشیدم.

سپس سخنی را شنیدم که فرمود: «ای عیسی! خجالت نکش و آنچه که میل داری تناول کن، این غذای بهشتی است و دست انسان به آن نخورده است»، پس مقداری دیگر میل کردم و عرضه داشتم: «ای مولا و سرورم! کافی است، سیر شدم». صدائی دیگر را شنیدم: «اکنون به نزد ما بیا»؛ هنگامی که خواستم حرکت کنم، با خود گفتم: «آیا با دست های نشسته نزد مولایم بروم!؟»

حضرت از درون من هچون گذشته آگاه بود، لذا فرمود: «اثر غذای بهشتی باقی نمی ماند و نیازی به شستن نیست»، پس برخاستم و نزدیک محلّی که صدا از آن جا به گوشم می رسید، رفتم. ناگهان شخصی نورانی و عظیم القدر در مقابلم ظاهر گشت و من مبهوت جلالت و عظمت آن حضرت شدم؛ در همین لحظه فرمود: «چه شده است که شما توان دیدن مرا ندارید؟ برو و دوستانت را نسبت به آنچه دیدی با خبر گردان و بگو: درباره ما شکّ نکنند.»

گفتم: «برایم دعا کن تا ثابت قدم و با ایمان بمانم»، فرمود: «اگر ثابت قدم و با ایمان نمی‌بودی، این جا نمی‌آمدی و مرا نمی‌دیدی».

منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان(عج)، عبدالله صالحی

 






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: بیتوته]
[مشاهده در: www.beytoote.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 378]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن