تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):هر كس به خدا توكل كند، مغلوب نشود و هر كس به خدا توسل جويد، شكست نخورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796824313




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

در جستجو برای شکستن مرزها


واضح آرشیو وب فارسی:پردیس گیم:

در جستجو برای شکستن مرزها "به قلم محمد تقوی" اصولا دوران کودکی،‌ تاثیر زیادی بر روی آینده‌ی ما می‌گذارد. آن کودکی که در بچگی "دکتر بازی" می‌کرده، احتمالا روزی پزشک شود. دیگری به آسمان خراش‌های بلند نگاه می‌کند و تصمیم می‌گیرد مهندس عمران باشد. گاهی هم به سالن سینما می‌رود و با دیدن جادویی که می‌توان بر روی پرده‌ی نقره‌ای ایجاد کرد، تصمیم می‌گیرد عمرش را وقف ساخت فیلم بکند و خب ما با دسته‌ی سوم کار داریم و اینکه همین سینما دیدنشان چه تاثیری بر روی آثارشان می‌گذارد. نمی‌دانم به خاطر انفجار علمی تخیلی دهه‌ی 80 بوده یا شاید هم پیشرفت شگرف تکنولوژی و آسان‌تر شدن ساخت فیلم اما اوایل دهه‌ی 90، سینمای جهان با نسلی کاملا جدید از فیلمسازان مواجه می‌شود؛ فیلم نامه نویسانی که دائما به آثار معروف و مشهور دنیای سینما ارجاع می‌دهند، کارگردانانی که رویدادهای مهمی مثل مرگ و یا چرخش‌های داستانی و روایت خطی را به سخره می گیرند و خب فیلم‌هایی که تجربه‌ی دیدنشان به سبب همین ریزبینی و جزئیات بالا فراتر از آن آثار قدیمی است. بگذارید مثالی بزنم: Pulp Fiction کوئنتین تارانتینو مثالی است از نسلی جدید از فیلم‌ها. از ساختار زمانی تا ارجاعات چندگانه‌،‌ Pulp Fiction فیلمی بود که نظیرش را شاید کمتر دیده بودیم و ساختارش همچنان ساختاری منحصر بفرد است. عنصری مثل "ژانر" محدودیت کمتری ایجاد کرده، مثلا هم کمدی داریم، هم تریلر و هم گانگستر به سبک اسکورسیزی. به این شکل در کنار تارانتینو،‌ کارگردانانی مثل وس اندرسون، ‌پاول توماس اندرسون،‌ دیوید فینچر و خب مردی که می‌خواهیم در موردش بحث کنیم همگی در قشری خارج از عرف قرار می‌گیرند و این موج جدید فیلم سازی شاید بزرگترین دستاورد فیلم سازی 30 سال اخیر است و شاید سرآمد تمامی این فیلمسازان: ادگار رایت.

  اول از همه بگذارید این را مشخص کنیم: ادگار رایت به هیچ وجه انسان عادی نیست! برای اینکه این موضوع را درک کنید کافی است به لیست 1000 (بله هزار!) ‌فیلم برتر او نگاه کنید.‌ آقای رایت بیشتر این جنون را به خاطر علاقه‌اش به سینما به ارث برده. رایت از همان کودکی طرفدار سینما بود و بالاخص ژانر ترس و فیلم‌هایی مثل American Werewolf in London و Evil Dead II را همواره جزو آثار محبوب سینمایی‌اش نام می‌برد. در کنار این‌ها، رایت کمدی هم می‌پسندد. برای همین وقتی می‌گویم رایت ژانر را می‌شناسد،‌ یعنی تسلط کاملی بر روی تک تک زیر ژانرها مثل ترس،‌ جنایی، وسترن و یا حتی آخرالزمانی دارد و این مسئله را با بررسی کارنامه‌اش به راحتی درک می‌کنیم. از طرفی این تنها چیزی نیست که ادگار رایت خوب انجام می‌دهد. رایت در کنار حفظ ساحتار کلی ژانری،‌ قواعد را به هم می‌ریزد و مرزها را چندین قدم فراتر می‌برد و بعید می‌دانم در هر زمینه‌ای که او دست زده باشد، تا سال‌های سال فیلمی روی دستش بیاید. مثلا همین Shaun of the Dead بعد از 13 سال هم چنان در میان فیلم‌های زامبی قبل و بعدی می‌تازد. فیلم‌های رایت نه قدیمی می‌شوند و نه فراموش چرا که ماورای صفات خودشان تعریف می شوند و خود را به عنوان مهر و امضای آن ژانر ثبت می‌کنند.

  "در مصاحبه‌ای برای فیلم Hot Fuzz از ادگار رایت می‌پرسند که آیا این فیلم جزوی از تریلوژی خاصی بوده و وی بدون آن که پیش از آن به این موضوع فکر کرده باشد پاسخ می‌دهد "بله. ما صددرصد قصد ساختن تریلوژی داریم!"  این دقیقا رویکرد کاری است که ادگار رایت برای فیلم‌هایش برمی‌گزیند. خودش بر روی فیلم نامه تسلط کامل دارد چون نوشته و با دیدی که نسبت به آن دارد،‌ کارگردانی‌اش می‌کند و به این ترتیب فیلم ساخته‌ی او یکدست و کم تناقض است. برای مثال برای درک فیلم‌های ادگار رایت باید جهان سازی او در هر فیلم را درک کنید. هر کدام از فیلم‌ها یک جهان مخصوصی دارند که به سبب شروع فوق العاده‌ای که دارند مخاطب خوشبختانه به راحتی وارد آن می‌شود. برای بررسی این موضوع کافی است به مونتاژ اول Hot Fuzz نگاه کنید. در تقریبا سه دقیقه،‌ شخصیت اصلی به عنوان پلیسی مقرراتی،‌ منظم و جدی در مقابل موقعیت‌های خنده‌داری مثل چاقو خوردن از یک بابانوئل (!) قرار می‌گیرد و خود این جرقه‌ی کوچک، سبب می‌شود دنیایی بزرگ و قابل باور در مقابل ما ایجاد شود. دیگر مسئله‌ای که رایت به شدت در فیلم‌هایش جدی می‌گیرد، جزئیات است: دیگر مثال قابل ذکر آن رخداد خروج شان در روز واقعه در Shaun of the Dead است. فیلم در ابتدا دنیای تکراری شان را می‌چیند و این تکرار را نشان می‌دهد. بیدار شدن، رفتن به سوپرمارکت، حضور سرکار،‌ رفتن به وینچستر و بازگشت به خانه؛ یک روتینی که روز واقعه بی‌آنکه شان بداند در حال تکرار است. یا مثلا اینکه کل قصه‌ی فیلم در دیالوگی گفته می‌شود. چنین جزئیاتی که در پشت صحنه رخ می‌دهند و حتی دفعه‌ی اول قابل دیدن نیستند. فیلم‌های رایت جزو فیلم‌هایی است که می‌توان چند دفعه دید و لذت برد چون هر دفعه یک لایه‌ی جدید از داستان کلی افشا می‌شود. سومین ویژگی شاخص آثار ادگار رایت، نحوه‌ی تدوین و ارائه‌ی فیلمش است: انرژیک،‌ جذاب و پر از کات‌های فراوان. این مسئله از پیشینه‌ی رایت شکل می‌گیرد. در یک دوره‌ای نسبتا طولانی،‌ رایت چندین موزیک ویدیو فیلم برداری کرده و شیوه‌ی فیلم برداری و کات‌هایی که استفاده می‌کند بسیار به انرژی آن ویدیوها شباهت دارد. و مهم‌تر از همه، رایت تنوع پسند است و به شدت به تنوع و استاد استفاده از لوکیشن‌های کلاسیک در بستری کاملا جدید است. برای همین جلوه‌ای که فیلم رایت دارد به شدت منحصر بفرد و از دید بصری جذاب است.

  "به لباس بیبی دقت کنید؛ شما را یاد ضد قهرمانی دوست داشتنی و سفینه‌ی محبوبش نمی‌اندازد؟" برای همین پس از دیدن فیلم جدیدش، Baby Driver از کیفیت و موثر بودن اثر نهایی شوکه نشدم. Baby Driver اثری است وام گرفته از فیلم‌های افسانه‌ای مثل The Driver، گروه بازیگران بزرگ و قابل اعتنایی دارد، یک تم ثابت در همان ابتدا نهادینه شده و در نهایت هماهنگی بی‌نقص همه‌ی اجزای تولیدی در کنار هم، فیلمی با کیفیت بالا ارائه داده‌اند که اگرچه بی‌اشکال نیست اما به قدری خاص و اورجینال هست که به عنوان یک فیلم "ادگار رایتی" در یاد بماند. مثلا داستان Baby Driver به شدت بی غل و غش است، خیلی خود را درگیر توئیست‌های پیچیده و موقعیت‌های احمقانه نمی‌کند، هیچگاه سعی نمی‌کند بی‌دلیل از مسیر خودش خارج شود و در ادگار رایت هر صحنه را پر از جزئیات می‌سازد و سادگی فیلم نامه را با پیچیدگی سبک بصری و فیلم برداری خاصش همراه می‌کند. راستش نمی‌توان از یک سری مشکلات فیلم نامه گذشت. مثلا رابطه‌ی رمانتیک میان بیبی و دبورا که محوریت اصلی فیلم براساسش می‌چرخد و خب عامل محرک اصلی فیلم است، تا حدی خام و سطحی از آب درآمده و هیچگاه به پای رابطه‌ای که مثلا در اسکات پیلگریم میان اسکات و رامونا فلاورز دیدیم، نمی‌رسد. آن اثر، اقتباسی بود و منبع اقتباسش این رابطه را به خوبی به تصویر کشیده بود در حالی که رایت با وجود تاکید بر روی رابطه‌‌ی بیبی و دبورا، ر عمل خیلی کم از آن استفاده‌ می‌کند تا حدی که در پایان فیلم معتقد بودم بیبی دارد از دبورا سواستفاده می‌کند! اما نکته‌ای که نمی‌توانم کتمان کنم، شخصیت‌های فوق العاده‌ی فیلم‌اند. گروه سرقتی که بیبی با آن‌ها همراهی می‌کند همگی سویی از دیوانگی دارند و به مدد انتخاب بازیگر هوشمندانه این پرتره‌ی جنون به اندازه‌ی 7 دوست سابق رامونا و یا گروه دوستان در "پایان دنیا" خاطر انگیزند. سردی و حس کشنده‌ی خاص بادی در کنار کاریزمای ذاتی جان هم، نمونه‌ی قابل توجهی است. از آن طرف جیمی فاکس هم باید یک تقدیر درست حسابی شود! فاکس برای بتس، چندین مرحله دیوانگی و اسکیزوفرنی را رد کرده و تکه پرانی‌های جالبش در مورد دنیای اطراف  حتی سرنوشت جالب‌ترش (!) مرا تا حدی یاد واس مونتگرو از Farcry 3 انداخت. این تاکید بر روی سایکو بودن اعضای گروه در مقابل معصومیت بیبی، تضاد جالبی را ایجاد کرده و تا حدی هم مشکل پیشین را می‌پوشاند.

  "با انتخاب درست بازیگران، شخصیت پردازی بسیار روانتر و جالب‌تر است." اما قدرت اصلی ادگار رایت بیشتر از قلم پرتوانش، قدرت کارگردانی بالا و استیل خاص و یکتایش بوده که از همان Shaun of the Dead نامش را بر سر زبان‌ها انداخته و برای ادامه‌ی این رویکرد خاص، رایت دست به کاری خارق العاده می‌زند. کل فیلم بر روی موزیک پس زمینه سینک شده و تمام کات‌ها، حرکات بازیگران، صداها و در کل اکشن جاری در هر قاب هم ضرب و هم آهنگ با موزیک‌های لیسانس شده‌ی Baby Driverاند. می‌توان این موضوع را از چند جهت بررسی کرد و از خوبی و بدی‌هایش گفت. اما به نظرم چنین ایده‌ی بدیعی از آن ریسک‌های خطرناک است که روی کاغذ بهتر جواب می‌دهد تا در اجرا. نکته همین است: شاید هر کارگردانی جز رایت و استیل پر انرژی‌اش در ترکیب با انتخاب هوشمندانه‌ی موزیک نمی‌تواند فیلم را این قدر یکدست تولید کند، به خصوص در یک ساعت اولش. اما این هماهنگی موسیقی با اجزا دقیقا همان چیزی است که بیبی درایور را تک کرده. فارغ از کمی افت در ضرب آهنگ نیمه‌ی دوم فیلم، شاهد صحنه‌ای کند و کشدار و بی‌روح نبودم و در عوض در کنار بیت‌هایی که کم و زیاد می‌شدند، صحنه‌های اکشنی که با هماهنگی با موسیقی جان تازه‌ای گرفته‌اند و در مقایسه به Fast & Furiousهای زمانه خاص‌اند و یک حس دلپذیر ناشی از فیلم برداری صحیح و منطقی به جای اکشن‌های سرگیجه‌آور و بی‌روح، بیبی درایور لحظه‌ای نمی‌ایستد و سفر یک ساعت و پنجاه و خورده‌ای دقیقه‌ی فیلم به سرعت برق و باد می‌گذرد. نمونه‌ی خوب این موضوع همان چند دقیقه‌ی ابتدایی است. از حمله به بانک تا شیرین کاری‌های بیبی در ماشین و پس از آن تعقیب و گریزی فوق العاده که منتهی به رقص بیبی در خیابان می‌شود در حالی که متن موسیقی در خیابان پخش شده! این همه اتفاق آن هم در حالی که همه چیز با آهنگ هماهنگ شده پیش می‌رود و به آسانی مخاطب را با فیلم همراه می‌کند و این همان چیزی است که فیلم را جلو می‌کشد.

  "آیپاد بیبی، قلب تپنده‌ی ساختار موزیکال فیلم" از طرفی کیفیت بالای ترک‌های انتخابی بیبی درایور کیفیت کار را حتی ماندگارتر کرده. برخلاف Guardians of the Galaxy که بیشتر اتمسفر و زیبایی‌اش را از موسیقی دهه‌ی 80 می‌گیرد، رایت در بیبی درایور به تمام ژانرها و سال‌های موسیقی سر زده و چیزی از قلم ننداخته. اگر آلبوم بیبی درایور را نگاه کنید، هم آلترناتیو راک داریم، هم پاپ و هم تکیلا! شاید این حجم از گستردگی دیوانه کننده باشد اما رایت بیشتر از آنکه تلاش کند یک خط کلی برای انتخاب موسیقی‌اش تعیین کند، هر صحنه را با در نظر گرفتن یک موسیقی ساخته و برای همین این همه تنوع سبکی در یک فیلم به راحتی جا می‌شود تا خلاف "دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند" ثابت شود! فکر می‌کنم می‌توانیم با توجه به این حرف‌ها بگوییم که بیبی درایور فیلم خوبی است، شاید حتی بهتر از خوب! اما جایگاهش در میان باقی فیلم‌های ادگار رایت چیست؟ منطقا اگر بخواهیم بگوییم، با توجه به بازخوردهای مثبت و فروش بالایش، بیبی درایور باید بهترین فیلم ادگار رایت باشد، اما اگر خیلی تعصبی نگاه کنیم (یعنی مثل این نگارنده)، بیبی درایور را می‌توان در میانه‌ی فیلم‌های وی گذاشت. دلیل این حرف هم شاید به این برگردد که با وجود تمام دیوانگی‌های رایت در بیبی درایور، آن عنصر "ژانر" که پیشتر بر رویش تاکید داشتم تا حدی محو شده و بیبی درایور بیش از آنکه به مانند فیلم‌های پیشین رایت یک "پارودی" باشد، یک ترکیب از چندین ایده است که تا جای ممکن به بهترین نحو چیده شده‌اند اما یک چیزی کم دارد. مثلا سفر قهرمانانه‌‌ی اسکات و رویارویی‌اش با 7 اکس خبیث حسی حماسی به داستان می‌داد، یا هات فاز و دهکده‌ی پر رمز و رازش به زیبایی از عنصر مقابله با ناشناخته استفاده می‌کرد، اما خود ساختار بیبی درایور بیش از حد اجزای مختلف دارد که شاید تاکید بر روی یکی بیش از دیگری می‌توانست آن حس را بیفزاید. باز هم می‌گویم، بیبی درایور عالی است و همه‌ی فاکتورهای یک فیلم خوش ساخت و به یاد ماندنی را دارد. از شخصیت‌های به یاد ماندنی و صحنه‌های شگفت انگیز تا اکشن عالی، موزیک فوق العاده و آن ویژگی هماهنگی موزیک با اجزا که دیدنش واقعا حیرت آور است. و خب با چند باره دیدنش، حتی بیشتر جا می‌افتد و جذاب‌تر می‌شود. سادگی ذاتی داستانش هم شاید در دید اول مشکل ساز شود، اما با کمی فکر کردن متوجه می شویم که یاد می‌دهد زندگی ساده‌تر از این حرفهاست و خودمان روابطمان را بیش از حد پیچیده می‌کنیم. این که حسی که بیبی نسبت به دبورا دارد، نوع صاف و ساده‌ای است از همان عشقی که سینمای کلاسیک اینقدر به آن علاقه داشته و جامعه‌ی کنونی به دنبالش می‌گردد. برای همین و با وجود تمام مشکلاتی که شاید بعضی بیش از حد متعصبانه باشند (هر چه باشد آقای رایت از عزیزان مورد علاقه‌ی ماست!) بیبی درایور را به هر کسی که دنبال یک سینمای خاص است پیشنهاد می‌کنم. چرا که بهترین ورودی است برای مواجهه به یکی از برترین فیلم سازان زنده‌ی تاریخ، مردی که سینما را به سخره گرفت؛ آقای ادگار رایت.  





29 آذر 1396





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پردیس گیم]
[مشاهده در: www.pardisgame.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


علم و فناوری

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن