تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):روزه دارى (در حكم) دهانى است كه جز به خير سخن نگويد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797619816




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مردم از آقای نخست‌وزیر جانانه حمایت می‌کردند


واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:


لطف‌الله میثمی از 28 مرداد 32 می‌گوید
مردم از آقای نخست‌وزیر جانانه حمایت می‌کردند
نام لطف الله میثمی بی برو برگرد با سه واژه، رویداد یا مفهوم پیوندی ناگسستنی دارد؛ سازمان مجاهدین در سال‌هایی که هنوز با همین عنوان خوانده می‌شد، نهضت آزادی و البته 28 مرداد. میثمی که به همراه جمع دیگری از دوستان و هم‌فکرانش در سال‌های مبارزه با رژیم پهلوی بنیان‌گذار سازمان مجاهدین بود، بنا به رویدادها و بروز انشقاق‌های درون سازمانی و البته با نگاه به عقاید مذهبی و حمایت از انقلاب اسلامی ایران با حفظ دیدگاه‌ها، از این سازمان و راه تازه در پیش گرفته‌اش جدا شد. آقا لطفیِ شاخه نظامی مجاهدین که در سال 1319 در اصفهان متولد شد و مدرک مهندسی نفت خود را از دانشگاه تهران دریافت کرد، هم‌ردیف نام‌های بلند آوازه‌ای چون آیت‌الله سید محمود طالقانی، دکتر یدالله سحابی و مهندس مهدی بازرگان در اردیبهشت ماه سال 40 نهضت آزادی را تشکیل دادند تا در راه مبارزات ایدئولوژیک‌شان در برابر نظام تمامیت‌ خواه وقت، سالی سخت و پرزندان را سپری کند. با این حال زندان برای میثمی با نام مجاهدین گره خورده است و البته باز 28 مرداد. در 28 مرداد سال 53، زمانی که میثمی که در یکی از خانه‌های تیمی به عنوان یکی از اعضای مهم شاخه نظامی سازمان‌شان مشغول به ساخت بمب صوتی دست ساز بود، در اثر انفجار بمب هر دو چشم و دست چپ خود را از دست داد، از بیمارستان توسط ماموران شهربانی به زندان رفت و حکم اعدام دریافت کرد. اعدام اما با یک درجه تخفیف به حبس ابد تقلیل یافت تا در نهایت میثمی بتواند حدودا سه ماه مانده تا به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی، به همراه آیت الله طالقانی و آیت‌الله منتظری از زندان آزاد شود.
روز نو : هرچه می‌گذرد چهره مصدق درخشان‌تر می‌شود


 نام لطف الله میثمی بی برو برگرد با سه واژه، رویداد یا مفهوم پیوندی ناگسستنی دارد؛ سازمان مجاهدین در سال‌هایی که هنوز با همین عنوان خوانده می‌شد، نهضت آزادی و البته 28 مرداد. میثمی که به همراه جمع دیگری از دوستان و هم‌فکرانش در سال‌های مبارزه با رژیم پهلوی بنیان‌گذار سازمان مجاهدین بود، بنا به رویدادها و بروز انشقاق‌های درون سازمانی و البته با نگاه به عقاید مذهبی و حمایت از انقلاب اسلامی ایران با حفظ دیدگاه‌ها، از این سازمان و راه تازه در پیش گرفته‌اش جدا شد. آقا لطفیِ شاخه نظامی مجاهدین که در سال 1319 در اصفهان متولد شد و مدرک مهندسی نفت خود را از دانشگاه تهران دریافت کرد، هم‌ردیف نام‌های بلند آوازه‌ای چون آیت‌الله سید محمود طالقانی، دکتر یدالله سحابی و مهندس مهدی بازرگان در اردیبهشت ماه سال 40 نهضت آزادی را تشکیل دادند تا در راه مبارزات ایدئولوژیک‌شان در برابر نظام تمامیت‌ خواه وقت، سالی سخت و پرزندان را سپری کند. با این حال زندان برای میثمی با نام مجاهدین گره خورده است و البته باز 28 مرداد. در 28 مرداد سال 53، زمانی که میثمی که در یکی از خانه‌های تیمی به عنوان یکی از اعضای مهم شاخه نظامی سازمان‌شان مشغول به ساخت بمب صوتی دست ساز بود، در اثر انفجار بمب هر دو چشم و دست چپ خود را از دست داد، از بیمارستان توسط ماموران شهربانی به زندان رفت و حکم اعدام دریافت کرد. اعدام اما با یک درجه تخفیف به حبس ابد تقلیل یافت تا در نهایت میثمی بتواند حدودا سه ماه مانده تا به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی، به همراه آیت الله طالقانی و آیت‌الله منتظری از زندان آزاد شود. 
به گزارش روز نو :پس از آزادی از زندان، فعالیت او با سازمان مجاهدین نیز چندان به درازا نکشید. چون مجاهدین نسبت به انقلاب و مردم زاویه پیدا کرده بودند و با تغییر ایدئولوژیک مشهورشان، از اسلام به مارکسیسم تغییر موضع دادند، میثمی و اسلام‌گرایان سازمان نیز از طیف رجوی اعلام برائت کردند. او که در سال‌های پس از جدایی از تشکیلاتی که حالا دیگر منافقین خوانده می‌شد دست به افشاگری‌ها و تبیین مسائل درونی و رفتارهای امثال رجوی زده است، همواره از طالقانی یا آن طور که خود به رسم سابق خطاب می‌کند پدر طالقانی، به نیکی یاد کرده و دلسوزی‌های او برای ایران و انقلاب اسلامی را از زاویه دید خود بازگو کرده است. میثمی در خاطره‌ای نقل می‌کند: «به یاد دارم طالقانی در سال ۵۸ خطاب به سران مجاهدین گفته بودند حال که یک انقلاب توحیدی اسلامی و مردمی انجام گرفته و رهبری مردمی دارد، این‌همه سلاح سنگین به چه درد شما می‌خورد؟ نتیجه گرفته بودند که مجاهدین با انقلاب هماهنگ شوند و از حمایت طالقانی بهره‌مند شوند. ولی مسعود رجوی این دلسوزی طالقانی را نپذیرفت؛ در آخرین ملاقاتی که نزدیک افطار یک روز رمضان سال ۵۸ با مرحوم طالقانی داشتیم، ایشان ضمن انتقاد از مجاهدین، می‌گفتند علت حمایت من از آن‌ها این است که نگرانم مبادا به خانه‌های تیمی بروند و دست به اسلحه ببرند. آنها به‌جای پذیرش نصیحت‌های طالقانی – با اینکه ایشان را پدر طالقانی و فرمانده خود خطاب می‌کردند- دلسوزی‌های او را برنتافتند. رجوی در محفلی گفته بود که رگ آخوندی طالقانی گل کرده [است]!» بر خلاف دیگر همراهان سال‌های مبارزه با پهلوی که به دامن بعث عراق پناهنده شدند، میثمی اما در ایران ماند تا به قول خود با حفظ دیدگاه‌های احتمالا انتقادی، به حمایت از انقلاب اسلامی بپردازد. او که به تبع نقشش در تشکیل نهضت آزادی این روز‌ها نیز در شاخه ملی-مذهبی ها برای عموم طبقه بندی می‌شود، هم اکنون صاحب امتیاز و مدیرمسئول دو ماه نامه چشم انداز ایران است و مانند دیگر نشریه‌های هم سبک و سیاقش از نزدیکان فکری خود در چاپ این نشریه کمک می‌گیرد. او در همین نشریه با منتشر کردن خاطرات بسیاری از نهضت آزادی و ورود گروهگ منافقین به فاز نظامی، نقش به سزایی در ترسیم عقبه این دو جریان برای نسل جدید داشته است. از سوی دیگر در حوزه چاپ و نشر نیز فعالیت‌های متعدد میثمی برای نقب به تاریخ دارای نکات قابل بررسی فراوانی است. آفتاب یزد در سالگرد کودتای 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق، با لطف‌الله میثمی که آن روزها 13ساله بود و در اصفهان رفته رفته سودای ورود به کنش‌های سیاسی و اجتماعی را در سر می‌پروراند به گفت و گو پرداخته است. 




روایت‌های زیاد و متنوعی از روز کودتای 28 مرداد وجود دارد. شما آن موقع 13 ساله و در اصفهان ساکن بودید و کانون درگیری‌ها تهران بود. حال و هوای اصفهان چطور بود؟ درگیری ها تاثیری در فضای شهر اصفهان داشت؟ اخبار از تهران می رسید؟
چند روز قبل از 28 مرداد مردم اصفهان مجسمه رضاشاه را از میدان مجسمه پایین کشیدند که البته عکس-هایی که از این تلاش‌ها گرفته شده بود، بعد از کودتا به دست پلیس افتاد و تا آنجا که می‌توانستند به جان افرادی که در این کار دست داشتند، افتادند. از ظهر روز 28 مرداد شایعاتی به اصفهان می‌رسید. نیروهای نظامی به کارخانه‌های پر کارگر اصفهان به ویژه زاینده رود حمله کرده بودند و کارگران از روی دیوار کارخانه به طرف زاینده رود پایین پریده و از آب‌ زاینده رود هم گذشته و فرار کرده بودند. یکی از این کارگران به نام آقا صادق در همسایگی منزل ما زندگی می‌کرد. دیدیم با لباس خیس با دوچرخه‌اش به خانه برگشت و خیلی نگران بود. مادرم با یک همسایه به خیابان سپه اصفهان رفته بود کفش بخرد دیده بود کفاشی‌ها در حال تعطیل کردن هستند و زود به خانه برگشته بود. من هم عصر همان روز به کوچه معروف به تلفنخانه رفتم تا خودم را به دروازه دولت اصفهان و کانون تحولات برسانم. تلگرافخانه اصفهان نزدیک دروازه دولت بود و در روزهای 30 تیر سال 1331 مردم آنجا تجمع داشتند. به محض اینکه به کوچه سرتیپ رسیدم دیدم ژاندارم-هایی که سوار اسب بودند در حال یورش به مردم اند. مردم نیز هم عقب نشینی می‌کردند و هم پیشرفت. البته تیراندازی وجود نداشت. من به خانه برگشتم و نزدیک غروب بود که رادیو اعلام کرد دولت مصدق سرنگون شد و حکومت نظامی اعلام کردند. از طرف باتمانقلیچ اطلاعیه صادر می‌شد و مردم تهدید می‌شدند. ما خیلی نگران بودیم ولی مقاومت چندانی را هم در اصفهان نشنیدیم. روزهای بعد، جریان کودتا خود را تثبیت کرد و مدتی بعد هم مجسمه رضاشاه را مجددا نصب کردند. همانروز قبل از اینکه به کوچه تلفنخانه بروم به حجره عمویم واقع در پاساژ میثمی رفتم. آن موقع در پاساژ روضه برگزار می‌شد و عده‌ معدودی شعار می‌دادند «مصدق کله کدو، سیاستش رفت لا پتو»(!)


اخیرا با انتشار اسنادی از سوی ایالات متحده، بحث دست داشتن آیت الله کاشانی درکودتا قوی تر از قبل مطرح شده که البته بالذات بحث تازه ای نبوده و نیست. با این حال آیا در آن زمان هم مردم به چنین مسئله ای اعتقاد داشتند؟ شما چطور؟ فکر می کنید کاشانی درکودتا نقش داشت؟
تا آنجا که من تحقیق کرده‌ام و در کتابی که به نام «همه مردان شاه» ترجمه کرده‌ام به این نتیجه نرسیده‌ام که او در هسته کودتا بود، اما کودتاگران از شخصیت او و شکاف بین او و مصدق استفاده فراوانی بردند. در همان کتاب آمده بود که کودتاگران 10 هزار دلار به آقای آرامش داده بودند که به دست آیت الله برساند ولی در همان کتاب تاییدیه‌ای که این پول به دست ایشان رسیده باشد ندیدم. 


آیا اصلا به کار بردن لفظ کودتا برای ماجرای روز 28 مرداد 32 را قبول دارید؟
به نظر من بله. صدها کتاب در اینباره نوشته شده است. تازه اسنادی هم که بعد از 60 سال منتشر شد خیلی جاهایش سانسور شده است. 


ریشه اختلاف مصدق و کاشانی را در چه مسئله ای و چه ماجرایی می‌دانید؟ کدام‌شان در ملی شدن صنعت نفت نقش بیشتری داشتند؟
طرح ملی کردن نفت با زنده‌یاد حسین فاطمی و دکتر مصدق بود. آیت الله کاشانی نیز در بسیج مردم نقش بسیاری داشت. هر دو نقش مکمل هم را داشتند. ریشه اختلافات در چند مورد بود. یکی توصیه‌های زیادی که از بیت ایشان توسط دو نفر از فرزندان ایشان صادر می‌شد و حالت دخالت در کارهای دولت را داشت. یک بار در دزاشیب در منزلی، کاشانی و مصدق ملاقات داشتند. آیت الله کاشانی گله‌هایش را شروع می‌کند و مصدق هم تومار توصیه‌ها را نشان می‌دهد. 
مورد اختلاف دیگر بر سر اختیارات تام مصدق بود که مجلس شورای ملی هم تصویب کرده بود. آقای کاشانی به ویژه در تمدید شش ماهه این اختیارات مخالفتش علنی شد. مورد سوم هم این بود که آقای کاشانی به کسانی که با مصدق مخالف بودند در مجلس، پناه داد. 


از همان زمان بحث نقش داشتن حزب توده در آن ماجراها مطرح بوده است؛ البته بیشتر به صورت موازی و نه مستقیم. ارزیابی شما از نقش حزب توده در ماجرا چیست؟
حزب توده تا قیام ملی 30 تیر 1331 با مصدق مخالفت می‌کرد و او را مصدق السلطنه و عامل آمریکا می‌دانست،(!) اما بعد از قیام 30 تیر تحت تاثیر بدنه حزب، از مصدق حمایت می‌کردند. گاهی این حمایت‌ها به حدی افراطی می‌شد که به شکاف بین مصدق و کاشانی دامن می‌زد. 


چرا از کاشانی در تقبیح کودتا حرفی چاپ نشده و می‌گویند نسبت به جانشین مصدق در دربار، اقبال نشان داده؟ اگر این حرف صحیح باشد خود موید همراهی کاشانی در کودتا نیست؟
توضیح دادم که من به این نتیجه نرسیده‌ام که او در هسته کودتا حضور داشته باشد ولی مطالبی دیگر آمده است که در کتاب پنج جلدی «مکتوبات آیت‌الله کاشانی» به کوشش آقای محمد دهنوی (ترکمان) اشاره دارد، مواضع آیت الله کاشانی بعد از کودتا در این کتاب به خوبی ترسیم شده است.


مصدق درزمان خودش از سوی مردم چطور تحلیل می‌شد؟
مصدق در مقاطع مختلف از جانب مردم جانانه حمایت شد. قیام 30 تیر سال 1331 یک مورد آشکار بود، خرید اوراق قرضه مورد دیگر بود، صف کشیدن مردم برای پرداخت مالیات نشان دیگری بود. شرکت چشمگیر مردم در رفراندوم 14 و 19مرداد سال 32 در تهران و شهرستان‌ها مورد دیگر بود. نکته دیگر اینکه با اینکه حدود 60سال از کودتا می‌گذرد اما می‌بینیم که ابرهای تیره کنار می‌رود و هرچه می‌گذرد مصدق و عملکردش درخشان‌تر جلوه می‌کند. این نشان می‌دهد اگر عامل نظامی و دخالت خارجی نبود، کودتا شکل نمی‌گرفت و در فاز سیاسی قانونی مصدق از حمایت مردم برخوردار بوده است.


شما دوستان و یا همفکرانی مانند دکتر سحابی یا مهندس بازرگان داشتید که ارتباط نسبتا نزدیکی با مصدق و خانواده اش داشته‌اند. شما نیز چنین ارتباطی داشتید و آیا نکته ای در مورد این ارتباطات برای بازگو کردن وجود دارد؟
من ارتباط مستقیمی نداشتم، ولی از افرادی چون مهندس بازرگان و مهندس حصیبی، الهیار صالح و دکتر امیرعلایی و دکتر صدیقی و کسانی که مستقیما با مصدق ارتباط داشتند، بهره‌مند شدم و نقل قول‌هایی از این‌ دست در کتاب‌ خاطراتم و مقالات مرتبط با مصدق آمده است. 
برای ما بگویید شرایط روزنامه‌ها و رسانه‌های سال کودتا چطور بود؟ بیشتر از چه کسی حمایت می شد؟
به روزنامه‌هایی که طرفدار مصدق بودند در روز 28 مرداد حمله شد و آنها را به آتش کشیدند، بعد از کودتا هم به تدریج به حساب بقیه مطبوعات طرفدار مصدق رسیدند. به طوری که اخبار واقعی سینه به سینه نقل می‌شد یا از طریق تراکت‌هایی که در خانه‌ها یا مغازه‌ها انداخته می‌شد. 


در تاریخ نگاری های صورت گرفته کمتر پیش آمده یا شاید بشود گفت پیش نیامده که تاریخ کودتا از زبان جراید بازگو شود. اصلا کدام روزنامه‌ها به جز «باخترامروز» که شاید مردم بیشتر آن را بشناسند در آن زمان مطرح بودند؟ رویکرد روزنامه‌نگاری در آن دوره چطور بود؟ به خصوص روزنامه های مستقل.
روزنامه‌ها در زمان مصدق حتی روزنامه‌های مخالف مصدق در اوج آزادی بودند. مصدق بخشنامه کرده بود که هر کسی که به او توهین کند، پلیس حق ندارد او را بازداشت یا جریمه کند. روزنامه «باختر امروز» تمام وقایع 25 تا 28 مرداد را کامل نوشت. از آنجا که دکتر مصدق با کاشانی ارتباطات نزدیک داشت مردم به این روزنامه اعتماد بیشتری داشتند. قیمت آن سه ریال بود ولی در اصفهان تا 28 ریال و سه تومان هم خرید و فروش می‌شد. روزنامه دیگری را به یاد نمی‌آورم. 


چرا کمتر نامی از روزنامه‌نگاران و روزنامه‌ها در این رویداد ها باقی می‌ماند؟ با این که قاعدتا از ارکان اصلی پیش برد وقایع، ‌انتشار آن برای عموم و حتی جهت گیری های سیاست یا جامعه بوده و هستند.
در کتاب‌های تاریخی باقی مانده، اما چند نسل گذشته و باید تحقیق در این زمینه شود.


آفتاب يزد




تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۲





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: روز نو]
[مشاهده در: www.roozno.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن