تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 1 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس در روز جمعه ناخن‏هايش را كوتاه كند، عمر و مالش زياد مى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797070885




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اعترافات پدرخوانده در پرونده سرهای بریده پایتخت


واضح آرشیو وب فارسی:الف: اعترافات پدرخوانده در پرونده سرهای بریده پایتخت

تاریخ انتشار : شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۶:۴۴
مرد ۷۵ ساله که پس از قتل پسرخوانده و عروسش، سرهای بریده آنها را در زمین خاکی در خیابان شیخ‌بهایی رها کرده بود، اسرار جنایتش را فاش کرد.ساعت 8 صبح 11مرداد راننده اتوبوس شركت واحد در حال عبور از خيابان شيخ بهايي بود كه داخل زمين خاكي چشمش به 2سر افتاد. ابتدا تصور كرد كه آنها ماكت يا مجسمه هستند وقتي نزديك شد فهميد كه سرها متعلق به زن و مردي جوان است و پليس را خبر كرد. با حضور قاضي سيدسجاد منافي‌آذر، بازپرس جنايي تهران و تيمي از كارآگاهان اداره دهم آگاهي تحقيقات براي كشف اين راز شروع شد. همشهری: به‌نظر مي‌رسيد كه قاتل پس از رها كردن سرها، آنها را آتش زده و محل را ترك كرده بود اما خيلي زود آتش خاموش شده و چهره‌ها قابل شناسايي بود. هيچ ردي از عامل جنايت و ساير اعضاي بدن مقتولان در محل نبود. احتمال مي‌رفت كه قاتل بقاياي اجساد را در محل‌هاي ديگري رها كرده باشد. به اين ترتيب با دستور دكتر محمد شهرياري، سرپرست دادسراي جنايي تهران، جست‌وجو در محل‌هاي بازيافت زباله شروع شد. حدس قاضي شهرياري درست از آب درآمد و 24ساعت بعد نيم‌تنه و پاي زن جوان در محل بازيافت زباله كشف شد. آزمايش دي ان‌اي مشخص كرد كه آنها بقاياي جسد زن جوان هستند. قدم بعدي شناسايي هويت قربانيان بود. به همين دليل كارآگاهان جنايي به بررسي پرونده‌هاي مربوط به افراد گمشده پرداختند اما نتيجه‌اي به‌دست نيامد.
http://images.hamshahrionline.ir/images/2017/8/position36/17-8-18-20422motham745.jpg
كارآگاهان در ادامه به سرنخ‌هايي از يك خودروي لندرور دست يافتند. اين خودرو ساعتي قبل از پيدا شدن سرها، در آن محل ديده شده بود. از آنجا كه اين خودرو خاص بود و تعداد زيادي از اين ماشين در ايران وجود نداشت، بررسي‌ها ادامه يافت و معلوم شد پيرمردي كه در نزديكي محل رها شدن سرها زندگي مي‌كند صاحب يكي از همين خودروهاست. او در يك خانه ويلايي 200متري در امير آباد زندگي مي‌كرد و همراه وي همسر، پسر و عروسش زندگي مي‌‌كردند اما به گفته همسايه‌ها مدتي بود كه از پسر جوان و همسر او خبري نبود. همين كافي بود تا پيرمرد دستگير شود. او در ابتدا مدعي شد كه بي‌گناه است اما در ادامه سرنخ‌هايي به‌دست آمد كه باعث شد وي قفل سكوت را بشكند. او اعتراف كرد كه مقتولان پسرخوانده و عروسش هستند و وي آنها را به قتل رسانده است. از اقامت در انگليس تا جنايت در تهران پيرمرد 75ساله روز پنجشنبه براي تحقيق به دادسراي جنايي تهران منتقل شد. او 4ليسانس ازجمله مديريت، ‌حسابداري و امور بانكي دارد و مي‌گويد كه اذيت‌هاي پسرخوانده‌اش او را به جايي كشاند كه دست به اين جنايت بزند. در خانه وي 3اسلحه شكاري كشف شد كه همه آنها مجوز داشتند و با يكي از آنها كه متعلق به 60سال پيش است جنايت رخ داده بود. عامل جنايت وقتي مقابل محمد شهرياري، سرپرست دادسراي جنايي تهران قرار گرفت، جزئيات جنايت را شرح داد كه در ادامه سؤال و جواب‌هاي رد و بدل شده بين قاضي و متهم را مي‌خوانيد: قاضي: چه شد كه فرد تحصيل‌كرده‌اي مثل تو تبديل شد به يك جنايتكار؟ متهم: من پسر بزرگ كردم كه در پيري عصاي دستم شود اما شد بلاي جانم. ديگر خسته شده بودم و جانم به لبم رسيده بود. براي همين تصميم به قتل گرفتم. بيشتر توضيح بده؟ شهرام(مقتول) پسرخوانده‌ام بود و من از بچگي او را بزرگ كردم. داستانش مفصل است. خواهرزنم سال‌ها قبل همسر دوم مردي شد و مدتي با او زندگي كرد. آنها صاحب پسري شدند كه اسمش را شهرام گذاشتند اما آن مرد به‌خاطر اينكه همسر اولش متوجه اين راز نشود از خواهرزنم جدا شد. خواهرزنم به همراه نوزادش به خانه ما آمد. از آنجا كه من مشكل داشتم و نمي‌توانستم بچه دار شوم، به خواهرزنم پيشنهاد دادم كه پسرش را ما بزرگ كنيم. او هم قبول كرد. شهرام را از نوزادي من و همسرم بزرگ كرديم. خواهرزنم هم مدتي بعد از خانه ما رفت و شهرام پيش ما ماند و گاهي به ديدن مادر اصلي‌اش مي‌رفت. حتي زماني‌كه شهرام 15سالش بود به همراه او و همسرم به مكه رفتيم و خيلي برايش زحمت كشيدم. از بچگي هر چه مي‌خواست تهيه مي‌كردم؛ با اين حال در تربيت او موفق نبودم. ششم ابتدايي بود كه درس را رها كرد. برعكس من كه 4تا ليسانس گرفتم، علاقه‌اي به درس نداشت. 20سالش كه شد در دام مواد‌مخدر روانگردان گرفتار شد. دوستان ناباب داشت و ديگر نمي‌دانستم چه كنم. از مادر اصلي‌اش كمك نخواستي؟ او 10سال پيش به سرطان مبتلا و فوت شد. شهرام، من و همسرم را به‌عنوان پدر و مادر قبول داشت و هميشه پيش ما بود. شهرام چه كاره بود؟ مدتي در مكانيكي كار كرد، مدتي هم نجاري. بعد با پيكان مسافركشي مي‌كرد. مدتي هم در فرودگاه كار ‌كرد و راننده بود اما اين اواخر آنقدر اعتيادش شديد شده بود كه ديگر سركار نمي‌رفت و من خرجش را مي‌دادم. خودت چه كاره‌اي؟ من پيش از انقلاب در بانك كار مي‌كردم. بعد در دفتر نخست‌وزيري مشغول به‌كار شدم و با يك نهاد امنيتي در دوران پيش از انقلاب هم همكاري داشتم. وضع مالي‌ام خوب بود. پدرم هم كارمند شركت نفت بود و خيلي كمكم كرد. پس از انقلاب هم در شركت‌هاي خصوصي كار مي‌كردم و مشكل مالي نداشتم. اقامت كشور انگلستان را دارم و در سال 52چندسالي در آن كشور به همراه همسرم زندگي كرديم. از جزئيات جنايت بگو چه شد كه دست به قتل پسرخوانده و عروست زدي؟ شهرام 8سالي مي‌شد كه با دختري به نام نرگس آشنا شده و با او ازدواج كرده بود. نرگس از وقتي كه با پسرم ازدواج كرد خانواده‌اش او را طرد كردند چون راضي به اين ازدواج نبودند. البته حق هم داشتند چون پسرم اعتياد داشت و مدتي بعد نرگس را معتاد كرد. شهرام اين اواخر مدام من و همسرم را كتك مي‌زد تا جايي كه از او شكايت كردم و بازداشت شد اما دلم نيامد و رضايت دادم و آزادش كردند. من آنقدر شهرام را دوست داشتم كه خانه 200متري‌ام را براي بعد از مرگم به نامش زده بودم. حتي حق امضاي تمام حساب‌هايم را داشت و مي‌توانست به راحتي با امضاي خودش پول برداشت كند اما او نمك نشناس بود. آخرين بار 5مرداد‌ماه بود كه حسابي مرا كتك زد و من بارديگر شكايت كردم اما باز دلم به رحم آمد و رضايت دادم. هشتم مرداد‌ماه بود كه تصميم به قتل او گرفتم. براي همين همسرم را كه پاهايش پيچ خورده وگچ گرفته بود به خانه خواهر ديگرش در پرند بردم و به خانه برگشتم. يكي از اسلحه‌هاي شكاري‌ام را كه متعلق به 60سال پيش است برداشتم، داخلش 5فشنگ گذاشتم و آن را زير تخت پنهان كردم. ساعت 11شب بود كه باز پسرم شروع كرد به فحاشي. من به اتاق برگشتم و اسلحه را برداشتم. پسرم كه اسلحه را ديد شوكه شد اما من كه ديگر خسته شده بودم گلوله‌اي شليك كردم كه به زير چشمش خورد. بعد از آن عروسم صداي گلوله را شنيد و به سمت ما آمد. به سمت او هم گلوله‌اي شليك كردم. او فرار كرد و به اتاقش رفت و زير تخت پنهان شد. به طرفش رفتم و تير خلاص را به او و پسرم شليك كردم. بعد چه كردي؟ آن شب با اره‌برقي جسد شهرام را مثله كردم. بقاياي جسد را داخل چند نايلون گذاشتم و هر يك را در سطل‌هاي زباله در خيابان كريمخان انداختم اما سرش را با خودم نبردم. پس از آن سر را با خود به زمين خاكي بردم و در آنجا آتش زدم. به خانه برگشتم و خوابيدم. وقتي بيدار شدم سراغ جسد نرگس رفتم و او را هم مانند شهرام مثله كردم. سر او را هم به خيابان شيخ بهايي بردم و آتش زدم. در اين مدت اخبار اين حادثه را در فضاي مجازي و روزنامه‌ها نخواندي؟ نه. من اصلا خط موبايل ندارم چون به‌نظرم تكنولوژي آرامش را از خانواده‌ها مي‌گيرد. روزنامه هم نمي‌خوانم و سرم بيشتر با گل و گياه باغچه خانه‌ام گرم است. راستش اصلا فكر نمي‌كردم كه لو بروم و اگر مي‌دانستم سرها را در جاي ديگري دفن مي‌كردم. اگر اخبار را مي‌خواندم قطعا فرار مي‌كردم و به انگليس مي‌رفتم اما حالا دوست دارم زودتر اعدام شوم. سابقه داري؟ نه. اعتياد هم ندارم. حتي بيماري روحي و رواني هم ندارم. پس از قتل همه جاي خانه را تميز كردم تا اگر همسرم برگشت متوجه ماجرا نشود. مي‌خواستم به او بگويم شهرام با نرگس رفته‌اند تا جاي ديگري زندگي كنند اما خيلي زود دستگير شدم. در اين مدت هر وقت دوستانش سراغ شهرام را مي‌گرفتند به آنها مي‌گفتم كه از خانه من رفته‌اند.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن