تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سه چيز است كه اگر مردم آثار آن را مى‏دانستند، به جهت حريص بودن به خير و بركتى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797886196




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

هدف هابرماس نزدیک کردن فلسفه و دانشگاه است


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: ناصر تقویان:
هدف هابرماس نزدیک کردن فلسفه و دانشگاه است

هابرماس


شناسهٔ خبر: 3962574 - چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۲
دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها

.jwplayer{ display: inline-block; } ناصر تقویان در نشست هابرماس و دانشگاه گفت: یکی از وظایفی که هابرماس به طور کلی برای خودش می داند نزدیک کردن فلسفه و دانشگاه است. به گزارش خبرنگار مهر، ناصر تقویان در نشست هابرماس و دانشگاه که به همت پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم با همکاری انجمن جامعه شناسی ایران دوشنبه ۴ اردیبهشت در محل سالن کنفراننس انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد، ابتدا با مفهوم دانشگاه بحث خود را آغاز کرد و با اشاره به اینکه زیاد مطمئن نیستم که هر نهاد اجتماعی و  دانشگاه لزوما نیازمند یک مبنای فلسفی و نظری باشد گفت: این بحث را من براساس ایده هابرماس که معتقد سازمان ها و نهادها بیشتر از آنکه محتاج ایده خوب باشد محتاج عملکرد خوب هستند که ایده منسجم نظری خوب در پشت آنها باشد که بخواهند با مراجعه به آن عملکردشان را بخواهند سامان بدهند . وی در ادامه درباره نسبت فلسفه و دانشگاه با طرح این پرسش که اصلا چرا ما ترمی با عنوان فلسفه دانشگاه داریم؟ اصلا مگر وجود دارد؟ گفت: در دائره المعارف های فلسفه یا کتاب های تاریخ فلسفه معمولا ما اینچنین چیزی  همچنان که فلسفه علم یا فلسفه هنر داریم را مشاهده نمی کنیم. اما این لفظ به چه معنی است و اساسا چرا آن را استفاده می کنیم. برای پاسخ به این سوالات باید یک مقدار بحث تاریخی کرد. تقویان افزود: مانند خیلی از چیزهای دیگر، ما رد دانشگاه را در یونان باستان پیدا می کنیم. در یونان اصولا علم وروزی به سه شکل جریان داشت؛ یک شکل آن چیزی است که در جنبش علمی آنها مانند طالس و غیره می بینیم. تنها دغدغه این دانشمندان جستجوی حقیقت بود. یعنی پژوهش می کردند و فقط پژوهش می کردند و کاری به تعلیم و تربیت و تزکیه روحی و ... نداشتند. اینها چون فقط دغدغه حقیقت داشتند لزوما در مکان خاصی هم علم ورزی نمی کردند و هرجا می توانستند فکر کنند آنجا مکانشان می شد. نوع دوم علکم ورزی همان جنبش  تربیتی سوفسطائیان بود. برخلاف گروه اول این افراد اصلا داعیه کشف حقیقت نداشتند و به تعبیر ورنر یگر اصولا جنبش سوفسطائیان یک جنبش تربیتی بود.  دغدغه این گروه مسائل عام زندگی انسانی اعم از سیاست، اجتماع، اقتصاد و...بود. اینها درواقع می خواستند که شهروند نمونه آتنی تربیت کنند. بنابراین می بینیم که اصلا پژوهش نمی کنند و مکان علم ورزی آنها هم آگورا بود. و درآگورا هم هیچ گونه سلسله مراتبی حاکم نیستند بلکه جایی برای گفتگوی جمعی و تصمیم گیری جمعی است. وی تاکید کرد: اما این تا قبل از افلاطون بود. از افلاطون به بعد اتفاق بزرگی که در یونان رخ می دهد تاسیس آکادمی است. به تعبیری می توان گفت که آکادمی  جمعی بین دو نوع علم ورزی پیشین در یونان است. اولا مکان مشخصی مجزا از آگورا دارد و در سطح شهر نیست و جدا از شهر و جامعه است. دوم اینکه هم تربیت برایش مهم است و هم پژوهش. یعنی هم دغدغه آموزش دارد و هم دغدغه حقیقت. هر نوع علم ورزی در دنیا متاثر از این سه نوع است. تقویان گفت: بنابراین در پیش از دوران مدرن میژگی های مشخص در علم ورزی در سه چیز است. یکی مکان مشخص و جدای از شهر است. دوم ساختار پایگان شده و سلسله مراتبی هم در علوم و هم در کنشگران دارند. سوم در همه انواع دانشگاه ها ما درآمیختگی فرایندهای آموزش و پژوهش را مشاهده می کنیم. و مهمترین تغییری که رد دوران مدرن در دانشگاه ها رخ می دهد این است که علوم کاملا سکولار می شوند. اما می توان گفت که به نوعی تاریخ اندیشه و تاریخ فلسفه و تاریخ دانشگاه به هم آمیخته است. بنابراین درآمیختگی تاریخی دانشگاه و فلسفه ما را مجاز می کند که از واژه یا اصطلاح فلسفه دانشگاه صحبت کنیم که به نظرم الان زمان ان رسیده است که در دائره المعارف های فلسفه یک فصل یا مدخلی به خود عبارت فلسفه دانشگاه اختصاص داده شود. وی یادآور شد: بنابراین از این منظر من می توانم فلسفه دانشگاه را به این صورت تعریف کنم که حوزه درگیری با مسئله ای به نام دانشگاه از حیث نسبت آن با  مفهوم حقیقت است. اما در دوران مدرن اندیشه ورزی و تامل درباره دانشگاه عمدتا در سنت فلسفه قاره ای اروپایی به ویژه در آلمان جریان داشته است. اما چرا آلمان؟ چون آلمان در گذشته وحدت سرزمینی به این صورت که امروز دارد نداشت و همواره دغدغه فیلسوفان آلمانی این بود که این وحدت چگونه می تواند در خارج از ذهن فیلسوفان تحقق بیابد و برای تحقق ان خودشان را محتاج می دیدند که در ذهن فیلسوف و عالم نظر هم باید یک نوع وحدت  ایجاد شود. گویی وحدت درونی عالم ذهن نسبت مستقیمی با وحدت سیاسی و اجتماعی عالم عین دارد. بنابراین می بینیم که  مسئله فلسفی دانشگاه در آلمان همزمان با تحولات سیاسی، اجتماعی است که در نهایت منجر به وحدت و شکل گیری آلمان امروزی می شود. تقویان افزود: در تمام آثار فیلسوفان آلمانی که درباره دانشگاه نوشته اند شما دغدغه مسئله وحدت را مشاهده می کنید. همه این دغدغه منجر به تولد ایده کلاسیک دانشگاه آلمان شد. به تعبیر ویلهم فون هومبولت مسئله دانشگاه و مفهوم بیل دونگ(پرورش شهروند آلمانی) درآمیختگی تنگاتنگی با هم دارند. یعنی آموزش همگانی برای وحدت سرزمینی و سیاسی. او معتقد است که دانشگاه باید سه ویژگی داشته باشد؛ ابتدا اصل وحدت آموزش و پژوهش است. تولید دانش جدید در ضمن فرایند های آموزشی رخ می دهد و هود این فرایندها منجر به برون داد پژوهشی هم می شود و برعکس. اصل دوم آزادی آکادمی است و به معنای استقلال دانشگاه است. اصل سوم اهمیت محوری دانشکده فلسفه در دانشگاه است و تضمین کننده وحدت علوم و پژوهش، وحدت علم و آموزش همگانی و وحدت علم و روشنگری است. وی در ادامه افزود: به طور خلاصه می توان گفت که فلسفه دانشگاه تا زمان هگل ذیل پارادایم فلسفه آگاهی می گنجد. به نظرم زمانی که سوژه از ابژه مهمتر باشد یا به تعبیری شناخت حقیقت مهمتر از مصلحت جامعه باشد را من آنرا پاردایم فلسفه آگاهی می نامم. تمام فیلسوفان آلمانی ذیل فلسفه آگاهی می گنجند و همه درباره شناخت و حفظ تمایز سوژه و ابژه پرداخته اند. بنابراین فلسفه دانشگاه ذیل فلسفه آگاهی می گنجد.  به نظرم فلسفه دانشگاه به طور کلی یک خط اندیشگی درباره دانشگاه است که از افلاطون و یونان باستان شروع می شود و تا اوایل قرن بیستم ادامه می یابد. اما این تنها  خط اندیشگی نیست بلکه یک خط اندیشگی دیگر در قرن نوزدهم بوجود آمده است جامعه شناسی دانشگاه است که در تمایز با فلسفه دانشگاه است. یعنی تمایز محوری آن این است که به جای اینکه آگاهی و حقیقت برایش مهم باشد مفهوم کنش برایش مهم است. و این زمانی است که فلسفه آگاهی به بحران رسید یعنی آن تمایز سوژه و ابژه به  جایی رسید که نتوانست شرایط جامعه جدید را توضیح دهد. تقویان تصریح کرد: در این زمان نقدهای زیادی به فلسفه آگاهی وارد شد مانند نقدهایی که مارکس، فروید، نیچه وارد کردند. اینها همه نشانه های بحران در فلسفه آگاهی است که می توان گفت هگل اوج این بحران است. در همه گرایش های موجود در دانشگاه ما مسئله دانشگاه را می بینیم. وجه مشترک همه سنت های جامعه شناسی درباره دانشگاه این است که دانشگاه را محل کنش می دانند. اما هابرماس به طور کلی یکی از وظایفی که برای خودش می داند نزدیک کردن فلسفه و دانشگاه است. بحران فلسفه آگاهی را به خوبی تشخیص می دهد و نقد هایی که به آن می شود را تا حدود زیادی قبول دارد. از طرفی نیرو و کارآمدی علوم اجتماعی در تبیین را نفی نمی کند. در عین حال معتقد است که فلسفه هنوز به پایان خودش نرسیده است. در مورد دانشگاه هم فلسفه دانشگاه را با جامعه شناسی پیوند می دهد. وی در ادامه گفت: در فلسفه آگاهی سوژه مطلق می شود که هابرماس این را قبول ندارد. از طرفی نقد های منتقدان آگاهی مانند مارکس و نیچه به طور کلی به نفی سوژه منجر می شود و در این صورت کنش هم جایی ندارد درصورتیکه کنش برای هابرماس مهم است. بنابراین نمی تواند در قالب هیچکدام از این قالب های فلسفه آگاهی و نفی آن جمع بین فلسفه و دانشگاه را به سرانجام برساند. بنابراین به یک پاردایم و چشم انداز جدید به نام اینترسوبژکتیوتیه نیازمند است. این پاردایم براساس فلسفه زبان است و می گوید محمل کنش زبان است. بنابراین باید برویم و ببینیم که زبان چیست که در نهایت منجر به نظریه کنش ارتباطی یا هم رسانشی می شود. تقویان گفت: هابرماس  دانشگاه را محل کنش می داند نه صرفا مکان حقیقت. من دیدگاه های او را درباره دانشگاه سه دسته می کنم؛ یکی در نسبت با جنبش دانشجویی دهه شصت، دورم در نسبت با ایده کلاسیک دانشگاه آلمانی، سوم در نسبت با صورت بندی کارکردگرایانه دانشگاه در نظریه های پارسونز و لومان است. درگیری فکری هابرماس درباره دانشگاه با سه جریان فکری فرهنگی، سیاسی اجتماعی است که طیف بسیار متنوع و گسترده ای است. در نسبت با جنبش دانشجویی و خواسته های رادیکال آنها هابرماس تاحدودی با خواسته های آنها همراهی می کند اما از جایی که دید کلا سازمان دانشگاه را تخریب می کنند منتقدشان شد. هابرماس دانشگاه را به عنوان یک مکان برای کنش  دارای سه کارکرد می داند. یکی انتقال دانش دوم تولید دانش و سوم بازتولید و نقد فرهنگی و اجتماعی است. تقویان در ادامه آراء هابرماس افزود: مثلا درباره تولید دانش می گوید که تنها معیار برای تولید دانش مفهوم حقیقت است که در اینجا ما ردپای فلسفه آگاهی را در او می بینیم. یا وقتی درباره انتقال دانش سخن می گوید آن چیزی نیست که در شکل کلاسیک دانشگاه های آلمان وجود داشت. یعنی شیوه یادگیری او گفتگو محور و مشارکتی و تقریبا شبیه آن چیزی است که در آگورای یونان باستان بود. درباره کارکرد سوم هم دانشگاه را به عنوان یک زیست جهان درون زیست جهانی کلی می داند که به آن کمک می کند. وی با بیان اینکه هابرماس در واکنش با جنبش دانشجویی معتقد است که با انقلاب نمی توانید به دموکراسی بیشتر برسید کارکرد دانشگاه را صورت بندی می کند گفت: در این صورت بندی ایده دانشگاه آلمانی زیاد مشاهده نمی شود. اما هابرماس معتقد است که دانشگاه اصلا ایده نیست بلکه کارکرد است. به طور کلی وقتی ایده دانشگاه می گوئیم درواقع درون پاردایم جدایی سوژه و ابژه هستیم  و هیچ اینترسوبژکتیوته ای رخ نمی دهد. بنابراین مبتنی بر یک درک انتزاعی و غیر عینی از مناسبات میان انسان هاست. هابرماس معتقد است که غیر سیاسی بودن دانشگاه و صرفا به دنبال حقیقت بودن مخاالف بیل دونگ است و این تناقض است. همچنین معتقد است که دانشگاه تنها منبع تولید دانش نیست. تقویان در ادامه با اشاره به نقدهای هابرماس درباه نظریه های سیستمی یادآور شد: در نهایت دانشگاه در نظریه سیستم ها به زیر سیستمی از کلان سیستم اقتصاد و سیاست تبدیل می شود. یعنی ابزار سیاست و اقتصاد می شود که با استقلال وآزادی آکادمیک منافات دارد.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 319]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن