محبوبترینها
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1797948447
روایتی خواندنی از نحوه شهادت سردار خیبر
واضح آرشیو وب فارسی:الف: روایتی خواندنی از نحوه شهادت سردار خیبر
بخش خبري الف، 17 اسفند 95
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۳۵
قبل از راه افتادن و رفتن به سمت جزیره گفت: «مثل اینکه خدا ما را طلبیده»... به گزارش تسنیم، سردار شهید محمد ابراهیم همت در 12 فروردین 1334 در شهرضا به دنیا آمد.حاج همّت در خرداد 1359 برای مقابله با ضد انقلاب به کردستان اعزام شد، محمد ابراهیم مدتی به عنوان مسئول روابط عمومی سپاه پاوه مشغول بود و پس از مدتی به عنوان فرمانده سپاه پاوه به جنگ پرداخت.شهید همت به همراه حاج احمد متوسلیان به دستور فرمانده کل سپاه مأمور تشکیل تیپ محمد رسول الله(ص) شدند، حاج احمد به عنوان فرمانده تیپ و شهید حاج همت به عنوان مسئول ستاد تیپ فعالیت میکردند. او در مدّت فرماندهی تیپ محمد رسول الله(ص) که بعد به لشکر 27 تبدیل شد در چندین عملیات به صورت خط شکن وارد شد.شهید همت سرانجام در عملیات خیبر در17 اسفند 1362 به فیض شهادت نائل و در گلزار شهدای شهرستان شهرضا به خاک سپرده شد. همچنین مزار یادبود این شهید والامقام در قطعه 24 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) زیارتگاه عاشقان شهدا است. سردار جعفر جهروتیزاده از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس است در کتاب خاطرات خود با عنوان «نبرد درالوک» چگونگی شهادت حاج ابراهیم همت را در17 اسفند سال 62 در عملیات خیبر را اینگونه توصیف میکند: «... قبل از عملیات خیبر به اتفاق حاج همت و چند نفر دیگر از بچهها وارد منطقه عملیاتی شدیم. نیروهای اطلاعات عملیات مشغول شناسایی بودند و کار برایشان به سبب هور و نیزاری بودن منطقه دشوار بود. از طرف دیگر، افراد بومی نیز در منطقه، وسط هور ساکن بودند و به ماهی گیری و کارهای دیگری میپرداختند. همین موضوع باعث میشد که نیروهای شناسایی تهدید شوند به ویژه از سوی بومیان که قطعا عراقیها کسانی را در میان آنها داشتند که هرگونه تحرکی را گزارش کنند. در این زمان لشکر 27 در چند جا عقبه داشت. پادگان دوکوهه به عنوان عقبه اصلی و پادگان ابوذر که بعد از والفجر 4 نیروهای لشکر در آنجا باقیمانده بودند... شناساییهای عملیات خیبر ادامه پیدا کرد و دست آخر قرار شد که تعداد محدودی از نیروهای بعضی از یگانها برای راه اندازی مقرها و بنههای تدارکاتی وارد منطقه شوند. تعدادی از نیروهای واحد ادوات هم آمدند تا منطقه را برای عملیات آماده کنند. شکستن خط طلائیه با عبور از معبر 20 سانتی بالاخره شب عملیات فرا رسید. محور لشکر 27 منطقه طلائیه بود. البته بعضی از یگانهای لشکر هم قرار بود در داخل جزیره مجنون عمل کنند. لشک عاشورا و لشکر کربلا نیز محل مأموریتشان داخل جزیره بود. باید در طلائیه خط را میشکستیم و جلو میرفتیم و میرسیدیم به جادهای که میخورد به شهر«نشوه» عراق و منطقه بصره. مأموریت لشکر 27 در حقیقت این بود که از این قسمت راه را باز کند. در مقابلمان هم کانالی به عمق 50 متر وجود داشت. شب اول عملیات باید از روی دژی میرفتیم که تا یک نقطهای ادامه داشت و پس از آن نقطه کاملا بسته میشد و پشتش میدان مین بود و بعد سنگرهای کمین و سنگرهای نیروهای عراقی. تا این نقطه که دژ ادامه داشت در دید عراقیها نبودیم. راهی هم که کنار دژ برای عبور نیروها وجود داشت 20 سانتیمتر بیشتر عرض نداشت. یک طرف این راه دیواره دژ بود- در سمت چپ- و طرف دیگرش هم آب. نیروها باید از این راه 20 سانتیمتری عبور میکردند تا به میدان مین میرسیدند و پس از خنثی کردن مینها و باز شدن معبر به خط دشمن میزدند. دشمن تمام امکانات و تسلیحاتش را بسیج کرده بود روی این معبر 20 سانتی متری تا از عبور نیروها جلوگیری کند. دو تا دوشکا کار گذاشته بوددند و چهار تا کاتیوشای چهل تایی. فکرش را بکنید در چند لحظه 120 گلوله کاتیوشا رو این معبری که 20 سانتیمتر عرض داشت و 700 یا 800 متر طول، میریخت. با تعدادی از بچههای تخریب خودمان را رساندیم به میدان مین و معبر باز کردیم. چند نفری از بچههای تخریب به شهادت رسیدند ولی نیروها از معبر کنار دژ نتوانستند عبور کنند. آتش عراقیها چنان سنگین بود که بیشتر بچهها به شهادت رسیدند و راه بسته شد. من که میخواستم برگردم عقب دیدم راه نیست مگر اینکه پا بگذارم رو جنازه بچهها. بعضی جاها دژ میپیچید و در تیررس مستقیم نبود اما کاتیوشا بیداد میکرد. لحظهای نبود که گلولهای بر زمین نخورد. آن شب عراق به ندرت از خمپاره استفاده کرد و بیشتر آتش کاتیوشا سر بچهها ریخت. ناچار پا رو جنازه بچهها گذاشتم و آمدم... فقط ما سه نفر ماندهایم، اگر میگویید سه نفری حمله کنیم! آن شب عملیات متوقف ماند و همه چیز کشید به روز دیگر. شب بعد یک گردان عملیات را آغاز کرد و رفت جلو و تعداد زیادی شهید و مجروح داد. آن شب هم عملیات موفق نبود و نتوانستیم خط دشمن را بشکنیم. عراق چنان این دژ را زیر آتش میگرفت که پرنده نمیتوانست پر بزند. از قرارگاه تأکید داشتند که هر طور شده خط شکسته شود. بیشتر نیروها به شهادت رسیده بودند و دیگر امیدی نبود که آن شب کاری انجام شود. من و حاج عباس کریمی و رضا دستواره رفتیم جلو. از روی شهدا رد شدیم و رفتیم دیدیم که به غیر از تعدادی نیرو بیشتر بچههایی که جلو رفتهاند همه به شهادت رسیدهاند. تأکید برای شکستن خط به خاطر این بود که با متوقف شدن عملیات در این قسمت عملیات در جزیره هم به مشکل برخورده بود. آن شب حاج همت پشت بیسیم دائم میگفت: «آقا از قرارگاه میگویند باید امشب خط شکسته شود»... نیمههای شب پس از دیدن شرایط و اوضاع به این نتیجه رسیدیم که واقعا هیچ راهی وجود ندارد. رحیم صفوی آمده بود روی خط بیسیم و ما مستقیم صدای او را میشنیدیم که میگفت: هرطور هست باید خط شکسته شود. من پشت بیسیم یک طوری مطلب را رساندم که: آقاجان فقط ما سه نفر ماندهایم اگر میگویید سه نفری حمله کنیم! وقتی فهمیدند که وضعیت مناسب نیست گفتند؛ برگردید عقب. شبهای بعد حمله از کنار دژ منتفی شد و بنا شد برای عبور از کانال محورهای دیگر را انتخاب کنیم. برای عبور از کانال هر شب یکی از گردانها مأمور انداختن پل روی کانال و عبور از آن میشد. دست آخر قرار شد چند نفری از بچههای تخریب شناکنان از کانال عبور کنند و آن سو سنگرهای دشمن را خفه کنند و پس از باز کردن معبر در میدان مین، نیروهای دیگر، این سوی کانال پل بزنند و رد بشوند. بچههای تخریب پریدند تو آب که بروند آن طرف اما زیر آتش سنگین دشمن موفق به این کار نشدند. آخرین شب عبور از کانال را به عهده من گذاشتند. یک مقدار محور را تغییر دادم و رفتم سمت دیگر. دوباره از بچههای تخریب تعدادی شناگر انتخاب کردیم و رفتیم پشت خط. شب خیلی عجیبی بود. بین رضا دستواره و حاج عباس کریمی از یک طرف و حاج همت هم از طرف دیگر درگیری لفظی پیش آمد. آن دو میگفتند: امشب نباید این کار انجام شود و حاج همت هم میگفت: دستور از بالاست و امشب باید از کانال رد بشویم. بعد از درگیری لفظی شدیدی که پیش آمد بنابر این شد که کار انجام شود. حاج همت هم به من گفت: برو جلو و این کار را انجام بده. آتش عراقیها امان از همه بریده بود. بعد از اینکه از آن محور ناامید شدیم قرار شد لشکر داخل جزیره برود. با حاج همت و چند نفر دیگر از بچهها رفتیم داخل جزیره برای شناسایی تا پشت سرمان هم نیروها بیایند. در جزیره نیروها برای تردد باید از پلهایی که به پل خیبری معروف شدند استفاده میکردند یا از هاورکرافت. بعد از شناسایی برگشتیم و به همراه تعدادی از بچههای تخریب به داخل جزیره رفتیم. البته زمانی که ما در طلائیه عمل میکردیم گردان مالک به فرماندهی» کارور «در جزیره عمل میکرد و کارور نیز همان جا به شهادت رسید. جزیره تقسیم شده بود به دو محور: محور شمالی و محور جنوبی. هواپیماهای دشمن به شدت جزیره را بمباران میکردند. شاید در یکروز نود هواپیما هم زمان جزیره را بمباران میکردند. در جزیره نیروها فقط رو دژها جا گرفته بودند و بقیه منطقه آب و نیزار بود. یکهو میدیدی ده فروند هواپیما به ستون یک دژ را بمباران میکنند و میروند. حاج همت میگفت:» بیپدر و مادرها انگار برای مرغ و خروس دانه میپاشند. نزدیک خط یک آلونک گلی بود که ظاهرا از قبل بومیها آن را ساخته بودند. حاج همت بیسیم و تشکیلات مخابراتی را در آنجا مستقر کرده بود و با فرماندهان در ارتباط بود. بعد از اینکه نیروها در جزیره مستقر شدندف من و حاج همت سوار موتور شدیم تا برویم عقب ببینیم وضعیت چه طور است. «مثل اینکه خدا ما را طلبیده» در آن چند ساعتی که ارتباط با خط مقدم قطع شده بود حاج همت به من گفت: حالا هی نیرو از این طرف میفرستیم که برود و خبر بیاورد ولی هرکس رفته برنگشته. یک سه راهی به نام سه راهی مرگ بود که هرکس میرفت محال بود بتواند از آن عبور کند. حاج همت به مرتضی قربانی- فرمانده لشکر25 کربلا- گفت: یکی دو نفر را بفرستند خبر بیاورند تا ببینم اوضاع چه شکلی است. قربانی گفت: من هیچکس را ندارم، هرکس را فرستادم رفت و برنگشت. حاجی سری تکان داد و راه افتاد سمت جزیره. قبل از راه افتادن جملهای گفت که هیچوقت یادم نمیرود: «مثل اینکه خدا ما را طلبیده». بعد از رفتن حاجی من با یکنفر دیگر راه افتادم سمت جزیره و آمدیم داخل خط. عراقیها هنوز به شدت بمباران میکردند. رفتیم جایی که نیروها پدافند کرده بودند. وضعیت خیلی ناجور بود. مجروحان زیادی روی زمین افتاده بودند و یا زهرا میگفتند و صدای نالهشان بلند بود. سعی کردیم تعدادی از مجروحان را به هر شکلی که بود بفرستیم عقب. جنازه عراقیها و شهدای ما افتاده بودند داخل آب و خمپاره و توپ هم آنقدر خورده بود که آب گل آلود شده بود. بچهها از شدت تشنگی و فقر امکانات، قمقمهها را از همین آب گل آولد پی میکردند و میخوردند. حاج همت با دیدن این صحنه حیلی ناراحت شد. قمقمه بچهها را جمع کرد و با پل شناور کمی رفت جلو و در جایی که آب زلال و شفاف بود آنها را پر کرد و آمد. تو خط درگیری به شدت ادامه داشت. عراق دائم بمباران میکرد. ما نمیتوانستیم از این خط جلوتر برویم. حاج همت به من گفت: شما بمان و از وضع خط مطلع باش. بیسیم هم به من داد تا با عقبه در ارتباط باشم و خودش برگشت عقب. دیدار محبوب در جزیره مجنون؛ سه راهی شهادت وقتی حاجی در حال بازگشت به طرف قرارگاه بوده تا در آنجا فکری به حال خط مقدم بکند در همان سه راهی مرگ به شهادت میرسد. پس از رفتن حاج همت به سمت عقب یکی دو ساعتی طول نکشید که خط ساکت شد. همان خطی که حدود یک ماه لحظهای درگیری در آن قطع نشده بود و این سبب تعجب همه شد. ما منتظر ماندیم. گفتیم شاید باز هم درگیری آغاز شود. صبح فردا هوا روشن شد اما باز هم از حمله دشمن خبری نشد. اطلاع نداشتیم که چه اتفاقی افتاده است. بیخبر از آن بودیم که در جزیره سری از بدن جدا شده و حاج همت بیسر به دیدار محبوب رفته و دستی قطع شده همان دستی که برای بسیجیان در خط آب آورد. جزیره با شهادت حاجی از تب و تاب افتاد. بالاخره زمانی که اطمینان حاصل شد از حمله عراقیها خبری نیست، تصمیم گرفتم به عقب برگردم. پیکر شهیدی که سر در بدن نداشت و یک دست او نیز قطع شده بود در حالی که به عقب برمی گشتم در سه راهی چشمم به پیکر شهیدی افتاد که سر در بدن نداشت و یک دست او نیز از بدن قطع شده بود. از روی لباسهای او متوجه شدم که پیکر مطهر حاج همت است اما از آنجا که شهادت ایشان برایم خیلی دردناک بود همان طور که به عقب میآمدم خود را دلداری میدادم که نه این جنازه حاج همت نبود. وقتی به قرارگاه رسیدم و متوجه شدم که همه دنبال حاجی میگردند به ناچار و اگر چه خیلی سخت بود اما پذیرفتم که او شهید شده است. شب همان روز بدن پاک حاجی به عقب برگشت و من به قرارگاه فرماندهی که در کنار جاده فتح بود رفتم. گمان میکردم همه مطلع هستند اما وقتی به داخل قرارگاه رسیدم متوجه شدم که هنوز خبر شهادت حاجی پخش نشده است. روز بعد متوجه شدم که جنازه حاجی در اهواز به علت نداشتن هیچ نشانهای مفقود شده است. من به همراه شهید حاج عبادیان و حاج آقا شیبانی به اهواز رفتیم. علت مفقود شدن جنازه حاج همت نداشتن سر در بدن او بود. چند روز قبل از شهادت حاج عبادیان مسئول تدارکات لشکر یک دست لباس به حاجی داده بود و ما از روی همان لباس توانستیم حاجی را شناسایی کنیم و پیکر مطر ایشان را به تهران بفرستیم. پس از فروکش کردن درگیریها به دو کوهه و از آنجا هم برای تشییع جنازه شهید همت به تهران رفتیم. پس از تشییع در تهران جنازه شهید همت را بردند به زادگاهس «شهرضا» و در آنجا به خاک سپردند. البته در بهشت زهرا نیز قبری به یادبود او بنا کردند.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]
صفحات پیشنهادی
مراسم نخستین سالگرد شهادت سردار سید حسن شکوری برگزار می شود
در تبریز مراسم نخستین سالگرد شهادت سردار سید حسن شکوری برگزار می شود شناسهٔ خبر 3887834 - چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۲ ۲۲ استانها > آذربایجان شرقی jwplayer display inline-block; تبریز- مراسم نخستین سالگرد شهادت سردار سید حسن شکوری برگزار می شود به گزارش خبرنگار مهر مراسمرونمایی از یادمان شهادت سردار سپاه در عراق+عکس
خلیج فارس سردار شهید حاج سید حمید تقوی فر نخستین فرمانده ایرانی است که مردم کشور عراق برای او در محل شهادتش در این کشور یادمانی نصب کرده اند به گزارش خلیج فارس به نقل از ایسنا همزمان با ایام شهادت سردار شهید حاج سید حمید تقوی فر از بنیانگذاران حشد شعبی نیروهای مردمی در کشروایتی خواندنی از نظر آیتالله هاشمی درباره کاندیداتوری رئیسی
روایتی خواندنی از نظر آیتالله هاشمی درباره کاندیداتوری رئیسی مشاور رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره نظر آیت الله هاشمی درباره کاندیداتوری حجت الاسلام ابراهیم رئیسی یادآور شد آقای هاشمی گفتند چه بهتر ایشان هم روحانی و سید هستند از قضا بحث انتخابات هم باز داغ میشودروایتی خواندنی از نظر آیتالله هاشمی درباره کاندیداتوری رئیسی و رقابت با روحانی در سال 96
روایتی خواندنی از نظر آیتالله هاشمی درباره کاندیداتوری رئیسی و رقابت با روحانی در سال 96 مشاور رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره نظر آیت الله هاشمی درباره کاندیداتوری حجت الاسلام ابراهیم رئیسی یادآور شد آقای هاشمی گفتند چه بهتر ایشان هم روحانی و سید هستند از قضا بحث انتخرونمایی از یادمان شهادت سردار سپاه در عراق (+عکس)
رونمایی از یادمان شهادت سردار سپاه در عراق عکس سردار شهید حاج سید حمید تقویفر نخستین فرمانده ایرانی است که مردم کشور عراق برای او در محل شهادتش در این کشور یادمانی نصب کردهاند به گزارش ایسنا همزمان با ایام شهادت سردار شهید حاج سید حمید تقویفر از بنیانگذاران حشد شعبامروز؛ سالگرد شهادت «باباعطا» در خیبر
یادی از شهید سیدعطاءالله میرمحمدی امروز سالگرد شهادت باباعطا در خیبر شهید بزرگوار در همان سال به خیل جانبرکفان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در سال ۱۳۶۰ش فعالیتهای خود را در مسجد جامع در قالب بسیج آغاز کرد و در بین بسیجیان از محبوبیت خاصی برخوردار شد به گزارش فرهنگروایتی خواندنی از جلسه خصوصی وزیر دولت سازندگی با صدام /او گفت چرا هاشمی مرا برادر خطاب نکرد
روایتی خواندنی از جلسه خصوصی وزیر دولت سازندگی با صدام او گفت چرا هاشمی مرا برادر خطاب نکرد علیرضا مرندی وزیر بهداشت دولت ششم کمتر از گذشت یک دهه از پایان جنگ تحمیلی عازم بغداد شد تا پیام دعوت رسمی رئیسجمهور وقت را به دست صدام حسین برساند آفتابنیوز مرندی در این سفر به جز صدستگیری عامل شهادت مامور پلیس
دستگیری عامل شهادت مامور پلیستاریخ انتشار سه شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۲۱ ۱۴ فرمانده انتظامی غرب استان تهران از دستگیری گانگستری که روز گذشته یک تن از ماموران پلیس را به شهادت رسانده و یک سرباز وظیفه را نیز با ضرب گلوله مجروح کرده بود خبر داد سردار محسن خانچرلی در گفتوگو بعاشق پرواز بود و سيمرغ آسمان شهادت شد
عاشق پرواز بود و سيمرغ آسمان شهادت شد مروري بر زندگي قاسم غريب اين حقيقت را به خوبي روشن ميكند كه جز با شربت شهادت نميشد روح بيقرار اين مرد خستگيناپذير را سيراب كرد نویسنده صغري خيل فرهنگ مروري بر زندگي قاسم غريب اين حقيقت را به خوبي روشن ميكند كه جز باروایتی متفاوت از نفوذ امام در بین سران عالیرتبه ارتش پهلوی
روایتی متفاوت از نفوذ امام در بین سران عالیرتبه ارتش پهلویتاریخ انتشار سه شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۲۲ ۴۰ فرمانده سابق اطلاعات لشکر ۹۲ اهواز معتقد است ابتدا سران ارتش به انقلاب پیوستند و سپس با هماهنگی بدنه ارتش به انقلابیون روی خوش نشان داد اقداماتی که از ماهها پیش کلید-
گوناگون
پربازدیدترینها