تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):قرآنى كه بر پيامبر نازل شد... عزتى است كه هوادارانش شكست نمى خورند... .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797702858




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گريز از منطق روزمره روابط


واضح آرشیو وب فارسی:الف: گريز از منطق روزمره روابط
مسعود عباس‌زاده؛ 9 اسفند 1395

تاریخ انتشار : يکشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۴۲
«همين امشب برگرديم» نویسنده: پيمان اسماعيلي ناشر: چشمه، چاپ اول 1395 92 صفحه، 8500 تومان شما می‌توانید کتاب «همين امشب برگرديم» را تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید.  **** پیمان اسماعیلی که تجربه یک مجموعه  داستانی  متوسط  را در کارنامه داشت، در حقیقت  با «برف و سمفونی ابری»‌ درمیانه دهه هشتاد در فضای ادبیات داستانی امروز متولد شد، با قریحه و خوش آتیه؛ مجموعه داستانی که در زمان انتشارش گَل کرد و  با کسب چند جایزه مهم و مستقل ادبی، در سبد برترین های آن سال نشست. هر چند که همان جایزه گلشیری برای جلوه گری در بین آثار ادبیات داستانی نسل جوان  آن روزها کفایت می کرد اما جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات، جایزه مهرگان ادب و جایزه روزی روزگاری، یکی پس از دیگری نصیب این کتاب شدند. موفقیت «برف و سمفونی ابری» نه محصول مطابقت آن با یک سلیقه خاص که حاصل اجماعی تقریبا فراگیر در میان صاحب نظران ادبیات داستانی بود. داشتن یک اثر شاخص در کارنامه که در این سطح مورد توجه قرار گرفته باشد می تواند نویسنده را با چالش ذهنی قیاس شدن آثار تازه اش با آن اثر خاص مواجه کند، مسئله ای که اگر نتوان به لحاظ ذهنی آن را کنترل کرد، می تواند نویسنده را به تکرار انداخته و یا به معضل ننوشتن دچار کند. آثار بعدی اسماعیلی چه رمان کوتاه نگهبان و چه  مجموعه داستان «همين امشب برگرديم» حکایت از آن دارند که این نویسنده از پس چنین چالشی به خوبی بر آمده است. نه فقط از منظر مضمونی که از نقطه نظر فرم و پرداخت داستانها در مسیری حرکت کرده که اگرچه همانند دومین کتابش مورد ستایش قرار نگرفته اند؛ اما می توان دریافت که راه را درست انتخاب کرده و در مسیر «شدن» و برخورداری از  جهان داستانی و سبک خاص خود گام برمی دارد. این مهمترین ویژگی مجموعه داستان «همين امشب برگرديم» محسوب می شود که از جنبه ای دیگر یک نقطه اوج در کارنامه اسماعیلی  محسوب می شود. این کتاب را می توان محصول دوره ای تازه در داستان نویسی اسماعیلی دانست، دوره ای که او با نگاهی فراتر از مرزهای جغرافیایی به ادبیات داستانی پرداخته و همین نوع نگاه او را از خیل داستان نویسان هم نسل خود جدا می کند.این ویژگی چهارمین کتاب  اسماعیلی به شکل محسوسی از تجربه متفاوت او در زندگی نشئات گرفته و از این رو وارد جهان داستانی او نیز شده است. داستان های کتاب «همين امشب برگرديم»، از منظر مضمونی به سرگشتگي انسان امروزي مي پردازند. انساني با الگو و مابه ازايي ايراني و نیز غير ايراني که در دنیای واقعی وجود دارند و حالا با ورود با ساحت این داستانها در جهان این آثار درونی شده اند. انسان و يا انسان هايي كه به بدترين وجهي مهاجرت مي كنند و به دنبال گمشده خويش هستند اما در همان اثناي كار متوجه مي شوند كه اشتباه كرده اند و مي خواهند برگردند، همين امشب هم برگردند. بازگشت یکی از المانهای معنایی اصلي در مجموعه داستان پيمان اسماعيلي است. در استراليا، بهشت گمشده اي كه خيلي ها براي رسيدن به آن از جهنم اقيانوس عبور كرده اند؛ گرچه آنجا خوب پول درمي آورند، اما هرگز وطن شان نمي شود. استراليا با  بومي هاي خودش هم مانند بيگانگان رفتار مي كند. به هرحال، نقل اين سرگشتگي ها و گريز از منطق روزمره روابط براي شخصيت هاي 5 داستان، موقعيت هايي را بازآفريني مي كند كه بسیار بديع و به همان اندازه غيرقابل پيش بيني هستند. در داستان اول – دنياي آب، جهاني ناشناخته ترسيم شده كه گروهي سرگشته و به دنبال آرامش به محض آن كه به اين بهشت خيالي پامي گذارند، با آنچنان چالش هايي مواجه مي شوند كه مشكلات و گرفتاري هاي سرزمين مادري خود را به فراموشي مي سپرند. گروهي ايراني و همچنين از برخي كشورهاي ديگر به هرجان كندني است، پا به استراليايي مي گذارند كه پيام ها و پيامدهاي خوشايندي برايشان به دنبال ندارد. صفا كه بدون همسر و ساسان، پسر 11 ساله اش پا به اين دنياي آب و البته سراب گذاشته است، با خبر خيانت همسرش مواجه مي شود. جهان آنها از آب شروع مي شود. يك شكل متغير و سيال كه موج برمي دارد و چيزهاي ديگر را درون خودش مي كشد. آب، نمك و بخار غليظي كه نفس كشيدن را سخت مي كند و عطش به جان آدم مي اندازد. لذا بايد براي زنده ماندن در اين بخار، آبشش داشت. تصویر های زنده و فضاسازي  تاثیر گذار نویسنده از جمله ویژگی هایی است که در جای جای کتاب و هر پنج داستان به وفور می توان آنها را مشاهده کرد.  این فضاهاي داستاني كه نمونه مشابه آن را داستانهای ایرانی کمتر می توان سراغ گرفت ، جهانی منحصر به فرد را پیش روی مخاطب می گذارد، آمیزه ای از وهم و واقعیت و یا به عبارت دیگر واقعیتی که به لحاظ درونی وهمناک از کار در آمده است، بی آنکه قرار باشد این ویژگی بر داستانها  به شکلی تحمیلی سنگینی کند.  در داستان پنجم – واندرلند، شخصيت ها رابينسون كروزوئه‌وار  پا به سرزميني گذاشته اند كه به جاي كمك به سرگشتگي، به گم گشتكي و بي هويتي بيشتر آنان انجاميده ولي آنها خواهان دگرگوني هستند و سعي مي كنند عطش خود را در جاي ديگري رفع كنند، چرا بايد آب كم جست،و تشنگي به دست آورد.  در داستان دوم – تونل نيز همين حكايت در جغرافيايي ديگر مطرح مي شود. يونس و سرياس كه از كرمانشاه به تهران آمده و به عنوان نگهبان در يكي از كارگاه هاي زيرزميني مترو مشغول به كار هستند، همچنان دلبسته يار و ديار خود مي باشند. يونس در انديشه هيوا، همسر و دختر خاله اش مي باشد و يونس نيز با مستمسك قرار دادن مرگ بختياري، يكي از همكارانش كه چندي قبل در انديشه داشتن يك پيكان كه تمام دنياي آرزوهاي اوست، در تونل مترو سكته مي كند و به كام مرگ مي رود. چالش محيطي و جغرافيايي در اين داستان نيز تبديل به كشمكش اصلي شخصيت هاي آن شده است. يونس براي رهايي از آن مي خواهد به كرمانشاه بازگردد و سرياس نيز حاضر است براي رسيدن به كعبه آمال خود فقط از كام مخوف تونل كه گهگاهي صداهايي از آن مي شنود، رهايي يابد. حتي شده مانند يكي از بچه هاي صحنه، كعبه آمالش را در سرايداري خانه اي در ولنجك و در كنار اهل و ايال بيابد. او معتقد است كه براي آنها اين خيلي مهم است. مخصوصاً در سن و سال آنها. اين چيزها ذات آدم است. اگر درست به آن نرسند، اتفاقاتي برايشان مي افتد. شايد زوال عقل و رسيدن به قهقرا. از نگاهي ديگر، ژرفاي تونل براي شخصيت هاي اين داستان، مي تواند انتهاي آرزوهايي باشد كه آنها با بيم و اميد به آن مي نگرند و در رسيدن به آن، تا پايان داستان، در ترديد و دودلي به سرمي برند. داستان سوم – كانبراي من، درد مشترك يك جنوبي، چند عرب و تركيه اي و يك بومي به نام كانبرا كه نام شهري در استرالياست و هنگامي كه قهرمان داستان معني اسمش را   مي پرسد، مشخص مي شود كه كانبرا در زبان بومي هاي استراليا، به معناي محل ملاقات است. كانبرا در همان ابتدا به ايراني جنوبي كه قبلاً در فاز 15 عسلويه به اتفاق همسرش كار و زندگي مي كرده و حالا در تأسيسات نفت و گاز جزيره كرتيس استراليا مشغول كار است، مي گويد، اينجا خوب پول مي دهند. به تو هم خوب پول مي دهند. نه؟ براي همين آتش خودت را ول كردي آمدي جزيره؟ جزيره، آتش فِلِر تأسيسات گازي جزيره، ني انبان و كلي يادگارها و نشانه هاي ديگر، نمادهايي است كه قهرمان داستان را به اصل خودش بازمي گرداند و او در طول داستان و با زبان بي زباني مي گويد كه براي يافتن چيزي تاحد زياد واهي، چه چيزهاي را كه از دست نداده است. داستان چهارم – روزِ يادبود، حكايت جوان دانشجويي است كه در ترديد خودكشي و يا كشته شدن نازنين، معشوقه اش، به زمين و زمان رحم نمي كند. او نيز هويتش را در معشوقه مرده اش جستجو مي كند؛ لب به اعتراض مي گشايد، از كارگرهاي رستوران تا نمازگزاراني كه در مسجد دانشگاه درباره خودكشي معشوقه او سخن مي گويند. اعتراضش، آميزه اي از توهين تا فرياد است. او آرامشش را در نازنين مي يابد. در نور و ذرات معلق شب، دست نازنين را  مي بيند كه دراز شده طرف او. دستي كه از آرنج در تاريكي گم است و انگشت هايش آرام و ملايم در هوا تكان مي خورند. انگار به تارهاي سازي زخمه مي زنند كه نمي شود ديد.  داستان پنجم – واندرلند، حلقه ارتباط مجموعه داستان محسوب مي شود، چرا كه شخصيت هاي آن مصمم تر و پوياتر، درصدد بازيافت هويت خويش هستند. در اين ميان، شخصيت هاي در شرف تحول داستان واندرلند -كه به معناي سرزمين جذاب نيز مي باشد- غيرايراني هم هستند. در پايان داستان، يك مائوري با شخصيت اصلي همراه و هم درد مي شود و چون كانبرا در داستان كانبراي من، هم سرنوشت با او به دنبال تعادلي براي سرگشتگي اش مي گردد.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن