تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797965021




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مرحوم دولابی: ما انسان‌ها چقدر کم عقلیم


واضح آرشیو وب فارسی:الف: مرحوم دولابی: ما انسان‌ها چقدر کم عقلیم

تاریخ انتشار : پنجشنبه ۶ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۱۵
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: ببین ما انسان‌ها چقدر کم عقلیم که جدا شدن از خدا را تولّد می‌نامیم و جشن هم می‌گیریم. هرکس هم می‌آید چشم روشنی می‌آورد. هرچه گفتیم پول‌هایش را بیاورید هیچکس گوش نداد. پول‌ها را دور ریختند و چشم روشنی آوردند. به گزارش تسنیم، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: قرآن از قول حضرت عیسی(ع)، می‌فرماید: السلام علیَّ یومَ وُلدتُ. می‌دانی ما به چه چیز تولد می‌گوییم؟ از جای خود که پایین افتادیم نامش را تولد گذاشتیم. مغز که عیب داشته باشد اینجور می‌شود. آیا خوب است که آدمی خدا را رها کند و به غربت بیاید؟ اگر اینجا که آمده‌ایم جای خوبی است پس چرا بعدش می‌گویی یَومَ اموتُ یعنی جای خوبی نیامده‌ام. آمده‌ام و باید دوباره برگردم. تسلیم هم هستم یعنی ناچارم. خدا مرا آورده است: وَالسلامُّ علیَّ یومَ وُلِدتُ و یومَ اموتُ و یومَ ابعثُ حیاً (سوره مریم آیه 33). آمده‌ایم به این دنیا و باز می‌گردیم و سپس زنده می‌شویم. اینها سه حالت است. ما اول که در عالمی دیگر بودیم، دوباره هم که زنده می‌شویم. آیا این آمدن به دنیا موت بود؟ آیا اسم اینکه رو به موت آمده‌ایم ولادت است، یا مردن است؟ آیا ندیدی که مُردم. دیدم جایم اشتباه است، برگشتم. تا گفتم یومَ ولدتُ گفتم یومَ اموتُ. به دنیا آمدم و بازگشتم و سپس از آنجا به شهر خود رفتم و دوباره زنده شدم. پس از اول زنده بودم، یا نبودم ولی پیش کسی بودم. یا خلقم نکرده بود. لذا گوارا نبود. پیامبر(ص) هم فرمودند یالیتَ لَم یُخلَق مُحمَّداً. کاش محمد خلق نمی‌شد. یعنی باید از تو کمی جدا شد و به اینجا آمد. ببین ما انسان‌ها چقدر کم عقلیم که جدا شدن از خدا را تولّد می‌نامیم و جشن هم می‌گیریم. هرکس هم می‌آید چشم روشنی می‌آورد. هرچه گفتیم پول‌هایش را بیاورید هیچکس گوش نداد. پول‌ها را دور ریختند و چشم روشنی آوردند. بچه هم که به دنیا آمده است گریه می‌کند، یعنی خدایا مرا کجا آورده‌ای؟ مگر من چه گناهی کرده بودم؟ مردم از آن طرف چشم روشنی می‌آورند. چه شهر خرابی است! بعضی از بزرگان گفته‌اند بچه تا مدتی بعد از اینکه به دنیا می‌آید وقتی گریه می‌کند خدا را صدا می‌زند. او ننه را نمی‌شناسد که به او بگوید شیر و نان می‌خواهم. وقتی گریه می‌کند آن کسی را صدا می‌زند که حقیقتاً شیر را برای او آفریده است. به او می‌گوید شیر می‌خواهم. اگر جایش بد باشد به او می‌گوید. همه را با گریه می‌گوید. مثل کسانی که بسیار بزرگ‌اند و فقط با خدا حرف می‌زنند، با مردم حرف نمی‌زنند. آنجا مردم چیزی نیستند. غیر از خدا کسی نیست و بچه این را می‌داند. تا سه ماه غیر خدا نمی‌شناسد. بعد از سه ماه پیامبر(ص) را می‌شناسد. یک شبح زیبا. با او حرف می‌زند، می‌خندد و یا گریه می‌کند. سه ماه هم با امیرالمومنین(ع) است. به هفت هشت ماه که رسید آقاجان و مامان جان را به او یاد می‌دهند. تا ننه او را در بغل می‌گیرد کیف می‌کند. لبخند می‌زند. والا جلوتر حس می‌کند، ولی به حساب خدا می‌گذارد. بعد به او مامان و آقاجان گفتن یاد می‌دهند تا اینکه روی غلتک می‌افتد. پس از آن هرچه می‌گویی بچه‌ جان آرام! باز از گوشه و کنار حرف می‌زند. می‌گوید «آقا جان! جواب مرا بده. همه‌اش فکر رفیقت هستی» . آیا می‌شود یان را با فکر، مختصر کرد؟ یعنی تولّد بی‌تولّد. اینجا بر ما گوارا نشد. نه شیر خوردیم، نه مادرمان را دیدیم. تا رفتیم او را ببینیم مُرد. تا آمدیم شیر را بشناسیم آن را از لبمان گرفتند. پستان مادر را سیاه کردند، گفتند این لولوست. پس این تولّد نبود. شما هم آن را تولّد نگیرید. کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 38 مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن