واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: مادر تمام وقت
«تموم كردن اين مقاله از نون شبم واجبتره» اين را ميگويم و «رها» را ميگذارم توي بغلش و...
نویسنده : مريم كمالينژاد
«تموم كردن اين مقاله از نون شبم واجبتره» اين را ميگويم و «رها» را ميگذارم توي بغلش و تند و سريع ميپرم توي اتاق و در را ميبندم. لپتاپ روشن است، چند روز است كه يكسر روشن بوده و كار كرده، چيزي نمانده كه دود از كلهاش بلند شود. هم از كله او هم از مغز من!
تمام كردن اين مقاله از نان شب هم واجبتر است. قبولي نهايي در مقطع دكتري، به اين راحتيها هم نيست. بايد يكي، دوتا مقاله نوشته باشي، سادهترينش مقالهاي است كه از پاياننامهات درميآيد كه آن را هم هنوز به سروسامان نرساندهام. صفحه مجله علمي معتبري را باز ميكنم و در قسمت جستوجو عنوان را تايپ ميكنم: «خلاقيت كودكان»! چندين مقاله را نشان ميدهد از اساتيد و دانشجويان مختلف. يكي يكي باز و دانلودشان ميكنم كه به وقتش بخوانم و فيشبرداري كنم.
صداي رها و رضا ميآيد كه دارند با هم سروكله ميزنند. رضا بيشتر از يكساعت نميتواند رها را سرگرم كند. گناهي هم ندارد، خودش هزارويك كارش مانده! اما از دست من هم فعلاً كاري ساخته نيست چون تموم كردن اين مقاله از نان شب هم واجبتر است.
يكي از مقالهها را باز ميكنم و هنوز شروع نكردهام به خواندن كه رضا در اتاق را ميزند و با سرعت وارد ميشود و ميگويد: «نگين، كاراي شركت مونده، رها نميذاره من كار كنم، نميشه تو فردا روي مقالهات كار كني؟»
ابروهايم در هم گره ميخورد و صورتم توي هم ميرود كه «همين هفته مصاحبهاس، من بايد حداقل يه مقاله داشته باشم! اين همه زحمت به باد بره؟»
«پس بگو چطوري سرگرمش كنم؟ تو رو ميخواد، تو اتاق بودنت حساسش كرده، فكر ميكنه اين تو يه خبريه، آروم نميگيره.»
ميگويم: «بهش غذا دادي؟ خورد؟»
«نميخورد، بهانه ميگيرد» اين را ميگويد و با حالتي كه سرشار از ناچاري و دلخوري است بيرون ميرود. سعي ميكنم خودم را به نفهميدن بزنم و تمام تمركزم را معطوف خواندن و نوشتن كنم. فرصت چنداني ندارم، فردا صبح هم كه رضا ميرود سر كار و من ميمانم و رها و يك عالمه گرفتاري، پس كي بايد اين مقاله تمام شود؟
موس را تكان ميدهم و صفحه لپتاپ دوباره روشن ميشود، مقاله اول به نيمههايش رسيده كه رها ميآيد و در را ميكوبد و مامان مامان ميگويد. دلم ميسوزد. در را باز ميكنم و دستش را ميگيرم، نگاه غمناك و معترضم به رضا باعث ميشود كه بيايد و رها را بغل كند. بهش ميگويم: «سيدي كارتون كنار تلويزيونه، با همون حسابي سرگرم ميشه.»
برميگردم توي اتاق و چيزي نميگذرد كه صداي كارتون محبوب رها بلند ميشود. با خيال راحت صفحه مقاله را باز ميكنم، رسيدهام به اصل مطلب؛ موانع خلاقيت كودكان! يكي از مهمترين موانع خلاقيت در كودكان تماشاي بيش از حد تلويزيون است... دوباره جمله را ميخوانم، وا ميروم و از شرايط متناقضي كه در آن گير كردهام گريهام ميگيرد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۳ آبان ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]