واضح آرشیو وب فارسی:مهر: یادداشت مهمان
مشکل امروز ما «بیتفاوتی» است/ خطری که جامعه را تهدید میکند
شناسهٔ خبر: 3724935 - چهارشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۶
هنر > سینمای ایران
.jwplayer{ display: inline-block; } بهمن کامیار تهیه کننده و کارگردان سینما و وکیل پایه یک دادگستری به بهانه حواشی و اتفاقاتی که بعد از مرگ عباس کیارستمی رخ داده است، یادداشتی در مورد مسایل اجتماعی و رفتارهای جمعی منتشر کرد. به گزارش خبرنگار مهر، بهمن کامیار تهیه کننده، کارگردان و وکیل پایه یک دادگستری در یادداشتی که به بهانه درگذشت عباس کیارستمی نوشته است به معضل «بی تفاوتی» که این سال ها در جامعه رواج یافته است، پرداخته و از هموطنان خواسته است به چالش «من بی تفاوت نیستم» بپیوندند. کامیار در این یادداشت آورده است: «شاید بعد از گذشت چند روز از درگذشت مرد بی تکرار سینمای جهان که آثارش سرشار از نوید زندگی بود اکنون در آرامشی منطقی و به دور از احساس و تقابل صنفی و شخصیتی، کالبد این اتفاق را نه از سر کین و زورآزمایی که از سر خیرخواهی و علاج باید گشود و شرحه شرحه کرد. عالیجناب عباس کیارستمی قربانی یک سونامی خطرناک فراگیر در جامعه امروز ما شد نه سرطان و نه حتی قصور پزشک مأذون از بیمار! فارغ از بررسی ابعاد حقوقی این ماجرا که به یقین در مراجع صالح مطرح رسیدگی است، بدواً باید دانست ریشه این نوع اتفاقات که به عللی اخیراً تنها انعکاس آن پررنگ تر شده وگرنه همیشه و هر روز، در هر جامعه ای به نسبت معقول آن وجود دارد، ریشه ای اجتماعی و فرهنگی است. به یاد دارم چند سال قبل فردی ایرانی مقیم لندن علیه سیستم بهداشت و درمان انگلستان به علت قصور پزشک جراح در عمل تنها دخترش که به لوزه سوم مبتلا بود و بعد از عمل ساده ی ١٥ دقیقه ای به دلایلی نامعلوم جان سپرده بود شاکی شد و سروصدایی به پا کرد اما در نهایت ... هیچ! آب ریخته و مشک دریده. اما آموزه های ما می گوید «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» اطلاق لفظ عقود یعنی شمول هر عقد قراردادی و اخلاقی و وفای به قول و تعهد امری است واجب. حال چه بر سر ما آمده که به تعهدات اخلاقی و حتی قراردادی خود در مقابل جامعه پایبند نیستیم؟ شیوع ام اس در ایران بالاتر از حد استاندارد جهانی است و البته امواج ناشی از پارازیت ها بی تاثیر در آن! در هر ساعت ١٩ طلاق در ایران ثبت می شود که درصد بالای آن طلاق های توافقی است و معنای آن به هیچ عنوان کاهش قُبح طلاق در بین نسل جوان نیست! بیش از نصف قتل های اتفاق افتاده در اثر عدم کنترل خشم و بدون انگیزه و برنامه قبلی است که اصلا به معنای کاهش آستانه آرامش و خونسردی بین مردم ناشی از فشارهای اقتصادی نیست، سرقفلی چهارراه ها به متکدیان و کودکان کار واگذار می شود و اصلا به این معنا نیست که شهرداری ها خود منفعت طلبی دارند، جمع آوری معتادان خیابانی به لحاظ عدم برخورد موثر و مناسب مقامات صالح قضایی با آنها از دستور کار پلیس خارج یا از درجه اهمیت آن کاسته می شود، تورم و عدم وجود امنیت سرمایه گذاری، پرداخت منابع مالی بانک ها به افراد محدود و آقازاده ها و محرومیت صنعت و کشاورزی از این منابع بر افزایش ورشکستگی واحدهای تولیدی و صنعتی و بیابان زایی تاثیر گذاشته است، سرطان در ایران از آمار جهانی بالاتر است طوری که به سونامی سرطان از آن یاد می شود و هیچ ارتباطی هم به خمیر مرغ و روغن پالم ندارد! اما همه این ها آنقدر خطرناک و مضر به حال جامعه نیست که سونامی «بی تفاوتی» مضر حال امروز ماست. من به عنوان عضوی تازه وارد، کوچک و بی ادعای سینما از همین جا از همه هنرمندان دعوت می کنم در میان این همه چالش بی معنی و بی فایده به حال جامعه؛ از عکس سیاه وسفید گرفته تا عکس بدون آرایش و ... به چالش «من بی تفاوت نیستم» بپیوندند تا این مریضی مهلک را از وجودمان بزداییم! «بی تفاوتی» به معنای ترجیح منافع شخصی به منافع جمعی و بی تفاوتی از نتیجه اعمال ما بر زندگی و سرنوشت دیگران است با این نگاه و عقیده که منفعت «من» در چیست؟ «من» فقط ضامن سرنوشت، رفاه و زندگی خودم هستم!! سونامی «بی تفاوتی» به مراتب از سونامی سرطان و تمام دردهای اجتماعی برای ما خطرناک تر است و تهدیدش جدی تر. «بی تفاوتی» را از سرطان جدی تر بگیرید مردم! ریشه یابی و درمان این مرضِ در حال شیوع و فراگیر برعهده کارشناسان حوزه علوم اجتماعی و روانشناسان است و این امر قطع به یقین ریشه های مختلف فرهنگی، تربیتی، اقتصادی و حتی سیاسی دارد و آسیب شناسی و تحلیل آن نه در این مجال ممکن است و نه در صلاحیت اینجانب اما کشف این ناهنجاری و بیان آن از طرف بنده و همه اقشار و مسئولین واجب است زیرا بیان همیشگی و مکرر آن می تواند وجدان خفته ما را بیدار کند و منبعد از این حجم بی اندازه بی تفاوتی به همنوعان و اطرافیانمان به شهر و محیط زیستمان شرمگین شویم. جامعه ایران بیش از سرطان، ام اس، آمار بالای طلاق، کودکان کار، معتادان سنتی و صنعتی، زندان های مملو از بدهکاران دیه و مهریه و چک های برگشتی و ورشکسته های به تقصیر و بی تقصیر ، اکسیژن مخلوط با سرب و آب حاوی نیترات، آسمان سرشار از گرد و خاک، در سونامی خطرناک تری به نام «بی تفاوتی» به سر می برد! وای بر روزی که یک پزشک که با جان بیمارانش سروکار دارد یا یک وکیل که با مال و آبروی موکلینش سروکار دارد و گاه این دامنه مال و آبرو به دامنه ای گسترده تر مثل جان موکل توسیع می یابد یا یک قاضی که بر لبه باریک عدالت گام برمی دارد یا هنرمندی که به زبان واحد جهان یعنی «هنر» مسلح است خود مروج بی اخلاقی و بی تعهدی و دچار «بی تفاوتی» شوند. وای بر روزی که صاحبان مشاغلی که برای ورود به آن صرفا داشتن صلاحیت علمی کفایت نمی کند و از قدیم الایام حساسیت این مشاغل به حدی بوده که متقاضی ورود به آن شغل بعد از طی مراحل سخت فراگیری علم و دانش با سوگند و تحلیف پا به آن شغل گذاشته و برای التزام خود به سوگندش وثیقه گذاشته دچار «بی تفاوتی» شوند. در پایان سوگندنامه های این مشاغل یادکننده سوگند عموما این گونه تحلیف می شود: «شرف خود را وثیقه این سوگند قرار می دهم» حال سوال من به عنوان کسی که روزی همین سوگند را برای ورود به شغل اول خود یاد کرده ام این است: چه بر سر «شرف» بعضی از ما آمده است؟!!»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]