تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خوشا به سعادت كسى كه عمرش طولانى و كردارش خوب باشد. چنين كسى عاقبتش خوب است؛ ز...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797851754




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

استخلاف و مهدویت - بخش سوم و پایانی حکمت الهی، ضرورت‌بخش استخلاف


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: استخلاف و مهدویت - بخش سوم و پایانیحکمت الهی، ضرورت‌بخش استخلاف
خبرگزاری فارس: حکمت الهی، ضرورت‌بخش استخلاف
در بیان دلایل توجیهی ارتباط استخلاف با مهدویت، علاوه بر آیات و روایات پر‌شماری که در منابع دینی آمده، عقل و دلایل عقلی نیز به این مسئله ورود پیدا کرده و از منظر حکمت الهی به اثبات استخلاف و رابطۀ آن با مهدویت پرداخته است.

  سوم. تقواپیشگی و خداترسی
تقوا و خداترسی از جمله شرایط اساسی و مهم پیاده‌سازی استخلاف در جامعه است. تقوا افزون بر این‌که انسان را به قرب الهی می‌رساند زمینه‌ساز و بستر‌ساز ظهور نیز بوده و از شاخصه‌های مهم استخلاف به شمار می‌رود. بی‌تردید مستخلفان _ که همان منتظران راستین ظهور هستند _ با وصف تقوا و خداترسی از انسان‌های دیگر متمایز شده و با همین وصف، به شایستگی و لیاقتِ معاصر بودن با زمان ظهور بار می‌یابند. امام صادق(ع)در این‌باره می‌فرماید:
مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ؛ (نعمانی، 1397: 200)
هر کس مشتاق است که از یاران قائم ما باشد، باید منتظر ظهور او باشد و پرهیزکارى پیشه سازد و داراى اخلاق نیکو باشد و بدین‌گونه انتظار آن روز را کشد.
حضرت صادق(ع)در این روایت برای منتظران واقعی _ که به لباس استخلاف آراسته شده
و جزو مستخلفان راستین درآمده‌اند _ شاخصه‌هایی همچون انتظار واقعی، رعایت
تقوا و آراستگی به محاسن اخلاق را برمی‌شمرد. در واقع با این شاخصه‌ها افزون بر این‌که منتظران واقعی و راستین مشخص می‌شود، مستخلفان واقعی و شایستگان استخلاف نیز تعیین می‌گردد.
عصر غیبت با رویکرد سلبی، قصه‌ای غم‌بار و تراژدی مصیبت‌باری است که هستی و چیستی مهدی‌باوران را به چالش کشیده است. این تراژدی، زمینه‌ساز پیدایش بسیاری از محرومیت‌ها و نارسایی‌ها در جامعه و نیز بستر‌ساز چالش‌ها و لغزش‌های فراوانی در میان مردم شده است. مردم در این عصر به واسطه پنهان‌زیستی امام و رهبر، دچار فقدان‌ها و محرویت‌های عدیده‌ای در جامعه، آن هم در همۀ ابعاد جامعه نظیر فرهنگی، دینی، اعتقادی، سیاسی، اقتصادی و... شده که در پی آن با بروز و ظهور تهدید‌ها و چالش‌های فردی و اجتماعی بر مشکلات آن‌ها افزوده شده است. در این فضا و محیط چالشی _ که آکنده از تهدیدات و لغزشگاه‌های اساسی است _ می‌طلبد منتظران و مستخلفان واقعی با احیای خودسازی و دیگر‌سازی، شاخصه‌های خداپروایی، ایمان‌محوری و دین‌مداری را در میان مردم ترویج و نهادینه نمایند تا با پیروزی بر مشکلات و فایق آمدن بر معضلات و نیز با تبدیل‌سازی آن‌ها به فرصت‌ها، بستر تحقق استخلاف و ظهور فراهم شود.
چهارم. صبر و مقاومت
بر اساس آیۀ 128 سورۀ اعراف _ که بدان پرداختیم _ عنصر صبر و مقاومت از جمله شاخصه‌های مهم استخلاف به شمار می‌آید؛ یعنی مستخلفان و منتظران که در عصر غیبت و پنهان‌زیستی امام به سر می‌برند به سبب فقدان رهبر و راهنما به طور طبیعی دچار مشکلات و مصائبی خواهند بود که برای برون‌رفت از این مشکلات و مصائب، علاوه بر تلاش و کوشش، چاره‌ای جز پیشه کردن صبر و مقاومت ندارند. بر این اساس، معاصران غیبت برای رسیدن به مقام منتظران راستین و مستخلفان واقعی، افزون بر این‌که نسبت به آراستگی خویشتن به شاخصه‌های استخلاف همچون صبر و مقاومت، مسئولیت دارند، نسبت به افراد دیگر و جامعه نیز همین مسئولیت را داشته و با روحیۀ دیگراندیشی و با تلاش و کوشش مضاعف به احیای شاخصه‌های صبر و مقاومت در میان افراد پرداخته و آن‌ها را در جامعه نهادینه کنند.
امام صادق(ع)درباره سختی‌های دوران غیبت و راهکار برون رفت از آن، تعبیر و تمثیل جالبی به کار برده‌اند. آن حضرت می‌فرماید:
إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَه الْمُتَمَسِّکُ فِیهَا بِدِینِهِ کَالْخَارِطِ لِلْقَتَادِ ، ثُمَّ قَالَ: هَکَذَا بِیَدِهِ، فَأَیُّکُمْ یُمْسِکُ شَوْکَ الْقَتَادِ بِیَدِهِ؟ ثُمَّ أَطْرَقَ مَلِیّاً، ثُمَّ قَالَ: إِنَ  لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَه فَلْیَتَّقِ اللَّهَ عَبْدٌ وَ لْیَتَمَسَّکْ بِدِینِهِ؛ (کلینی، 1362: ج1، 335)
همانا صاحب‌الامر را غیبتى است، هر کس در آن زمان دینش را نگه‌دارد، مانند کسى است که درخت خار قتاد را با دست بتراشد _ سپس فرمود: _ این‌چنین _ و با اشاره دست مجسم فرمود _ کدام‌یک از شما می‌تواند خار آن درخت را با دستش نگه‌دارد؟
_ سپس لختى سر به زیر انداخت و باز فرمود: _ همانا صاحب‌الامر را غیبتى است، هر بنده اى باید از خدا پروا کند و بدین خود بچسبد.
حضرت صادق(ع)در این روایت، دوران غیبت و سختی‌های آن را به کندن تیغ‌های درخت قتاد تشبیه کرده است؛ زیرا از آن‌جا که در فرهنگ عرب کندن تیغ‌های درخت قتاد، بسیار دشوار است، هر کار سخت و مشکل به این کار تشبیه می‌شود. بر این اساس مقصود امام صادق(ع)این است که در عصر غیبت و پنهان‌زیستی امام، سختی‌های طاقت‌فرسایی دامن‌گیر مردم می‌شود که لازم است برای برون رفتن مردم از این مشکلات اولاً تقوای الهی پیشه سازند، ثانیاً به دین الهی متمسک شوند، ثالثاً در این تمسک مقاومت و استواری داشته باشند؛ زیرا
معنای تمسک صرف نگه‌داشتن چیزی نیست، بلکه منظور، نگه‌داشتن همراه با مقاومت و استواری است.
پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید:
طُوبَى لِلصَّابِرِینَ فِی غَیْبَتِهِ! طُوبَى لِلْمُقِیمِینَ عَلَى مَحَجَّتِهِمْ! أُولَئِکَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ: الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ قَالَ: أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ (خزاز قمی، 1401: 56)
خوشا به حال آنانی که در غیبت وى پایدارند! خوشا به حال کسانى که در راه روشن خود ثابت‌قدم می‌مانند! آنانند که خداوند درباره شان فرموده است: «آنان که به غیب ایمان مى آورند» و نیز فرمود: «اینانند حزب خدا. آرى، حزب خداست که رستگارانند.»
از حضرت رسول(ص) در وصف مردم دوران غیبت _ که در مسیر انتظار واقعی حرکت کرده و به دنبال احیای شاخصه‌های استخلاف در خود هستند _ چنین نقل شده است:
سَیَأْتِی قَوْمٌ مِنْ بَعْدِکُمْ الرَّجُلُ مِنْهُمْ لَهُ أَجْرُ خَمْسِینَ مِنْکُمْ. قَالُوا: یا رَسُولَ اللَّهِ! نَحْنُ کُنَّا مَعَکَ بِبَدْرٍ وَ أُحُدٍ وَ حُنَینٍ وَ نَزَلَ فِینَا الْقُرْآنُ. قَالَ: إِنَّکُمْ إِنْ تُحَمَّلُوا مَا حُمِّلُوا لَمْ تَصْبِرُوا صَبْرَهُ؛ (راوندی، 1409: ج3، 1149)
مردمى بعد از شما خواهند آمد که یک مردِ آنان ثواب پنجاه نفر از شما را دارد. اصحاب عرض کردند: ای رسول خدا، ما در جنگ بدر و احد و حنین در رکاب شما پیکار کرده ایم و قرآن در میان ما نازل شده است [یعنى چگونه مى شود مردمى بیایند که یک نفر آنان ثواب پنجاه نفر ما را داشته باشد؟] حضرت فرمود: اگر آن‌چه را که آنان متحمّل مى گردند، شما ببینید نمى توانید مانند آنان صبر و تحمل کنید.
امام رضا(ع)نیز عنصر صبر را بن‌مایۀ فرج به شمار آورده و زیبایی صبر را همراه با فرج، دست‌یافتنی دانسته است. آن حضرت می‌فرماید:
مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ ... فَعَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ إِنَّمَا یَجِی ءُ الْفَرَجُ عَلَى الْیَأْسِ (صدوق، 1395: ج2، 645)
چه نیکوست صبر و انتظار گشایش امور را کشیدن... پس بر شماست که صبر پیشه کنید؛ به درستی که فرج، آن‌گاه می‌آید که ناامیدی فراگیر شده باشد.
بشیر نبّال می‌گوید: به امام باقر(ع)عرض کردم: آنان (مرجئه) مى گویند که اگر مهدى قیام کند کارها براى او به خودى خود برقرار مى شود و به اندازۀ حجامتى خون نمى ریزد.
آن حضرت فرمود:
کَلَّا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوِ اسْتَقَامَتْ لِأَحَدٍ عَفْواً لَاسْتَقَامَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ(ص) حِینَ أُدْمِیَتْ رَبَاعِیَتُهُ وَ شُجَّ فِی وَجْهِهِ، کَلَّا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ حَتَّى نَمْسَحَ نَحْنُ وَ أَنْتُمُ الْعَرَقَ وَ الْعَلَقَ ثُمَّ مَسَحَ جَبْهَتَهُ ؛ (نعمانی، 1397: 284)
نه، ‌چنین نیست! به خدایى که جانم در دست اوست، اگر کارها به خودى خود براى کسى برقرار و رو به راه مى شد، مسلّماً براى رسول خدا(ص) آن‌گاه که دندان هاى پیشین آن حضرت شکست و صورتش را زخم رسید درست مى شد. نه هرگز، سوگند به آن که جانم به دست اوست [چنین نخواهد شد] تا آن‌که ما و شما عرق و خون بسته شده را پاک کنیم. سپس آن حضرت پیشانى خود را [به عنوان نمودار آن حالت] پاک کرد.
به طور کلی بر اساس سنت الهی، بیشتر امور دنیا در مسیر هدف‌خواهی و نیل به مقصود، علاوه بر تبعیت از یک‌سری الزامات و شرایط محیطی و اجتماعی، در فرایند تدریجی و مرحله‌ای حرکت کرده و با همین فرایندِ سلسله‌مراتبی، به غایت و هدف خود منتهی می‌شوند. این سنت
_ که در واقع سنتی فراگیر و همه‌جانبه بوده و قلمروی آن همه ابعاد و زوایای زندگی بشر اعم از مادی و معنوی، فردی و اجتماعی و ... را دربر می‌گیرد _ از جانب خالق هستی‌بخش برای جهان طبیعت و جامعه انسانی تدبیر و انشا شده است. بی‌تردید بر همین اساس و قانون، رابطه میان فرایند کار با برایند کار در دنیا به صورت مرحله‌ای و تدریجی است؛ یعنی فرایند کار به صورت دفعی و یک ‌باره به نتیجه و غایت نمی‌رسد. البته این قانون تدریجی و مرحله‌ای در امور دنیا به صورت غالبی اجرا می‌شود؛ زیرا گوناگونی رابطه میان فیاض و مستفیض زمینه گوناگونی رابطه میان فرایند و برایند کار را منجر شده است. آیت‌الله‌‌ جوادی آملی در تبیین شکل‌گیری استخلاف و حکومت صالحان که آیا به صورت دفعی رخ می‌دهد یا به صورت تدریجی، با پیش کشیدن نوع رابطه میان فیاض و مستفیض به پاسخ گویی مسئله می‌پردازد:
رابطه میان موجود فیاض و مستفیض سه گونه است:
1. فیاض و مستفیض توان اعطا و دریافت دفعی فیض را داشته باشند، همچنان که قرآن کریم در شب مبارک قدر بر قلب مقدس پیامبر گرامی اسلام(ص) نازل گردید و مشام جان آن حضرت یک‌جا به شمیم وحی الهی مست فیض شد.
2. نه فاعل در اعطا تام باشد و نه قابل در استفاضه؛ همانند مادری که طفلش را شیر می دهد که نمی تواند تمام شیر دوره شیرخوارگی را یکجا در اختیار طفل بگذارد، همان طور که کودک نیز نمی تواند سهمیه تمام مدت شیرخوارگی اش را دفعاً دریافت دارد، که این عدم توانایی افاضه و استفاضه هر دو را تدریجی می سازد.
3. فاعل در اعطای تامّ باشد؛ امّا قا‌بل نتواند فیض را به طور دفعی دریافت کند. مانند معلّمی که سال ها در رشته ای از علوم مانند ریاضی، تحقیق و تدریس می کند و می تواند فرمولی اصلی به شاگردانش بیاموزد که چندین قاعده و فرمول فرعی ریاضی از آن استخراج گردد و در اعطای دانش خود با هیچ قید و شرطی روبه رو نیست؛ اما دانش آموزان هنوز بدان پایه از دانش ریاضی نرسیده اند که بتوانند قواعد و فرمول های فرعی مختلف را از همان یک فرمول اصلی استخراج کنند، در نتیجه نمی توانند از افاضه دفعی معلم استفاضه کنند.
بنابر آن‌چه گذشت، برخورداری از فیض حکومت صالحان، گرچه از سوی مبدأ فیاض بی گذراندن مقدمات، مانع ندارد، ولی قابل ها فاقد استعداد لازم برای دریافت جمعی فیض و تابع شرایط، مقدمات و زمینه های لازم اند، به گونه ای که تا آن شرایط و مقدمات در بستر زمان فراهم نیایند، نمی توانند به این فیض الهی برسند و از شرایط اساسی استقرار حکومت صالحان، پرورش انسان های صالح و ایجاد آمادگی در مردم برای پذیرش حکومت عادلانه جهانی است که غیبت امام معصوم عصر(عج)برای تحقق این شرایط است. (جوادی آملی، 1389ب: 131)
نتیجۀ مطالب بالا این است که اولاً، امور دنیا غالباً در هدف‌خواهی خود تابع الزامات و شرایط خاص خویشند و این هدف‌خواهی دفعی نیست، بلکه به صورت تدریجی و مرحله به مرحله قابل رخ دادن است؛ ثانیاً، استخلاف و ظهور از جمله امور اجتماعی‌ای هستند که افزون بر داشتن یک سری الزامات و شرایط، در فرایند شکل‌گیری خود تابع تدریج و حرکت مرحله به مرحله‌اند. ثالثاً، حالا که همه امور جهان _ از جمله ظهور و استخلاف _ با شرایط خاص و با فرایند تدریج رخ می‌نمایند، در این فرایندِ هدف‌خواهی، و نیز نیل به غایت، عنصر صبر و مقاومت به عنوان عنصری بسیار تأثیرگذار، نقشی بی‌بدیل و خطیر دارد که لازم است منتظران و مستخلفان در مسیر رسیدن به جایگاه استخلاف و موعودگاه ظهور، از به‌کار گیری این عنصر غفلت نکرده و با دست‌مایه قرار دادن آن، فراز و فرود عصر غیبت را با سلامت و درایت طی کنند.
پنجم. استعانت و امدادطلبی
استعانت و امداد طلبی از خدا برای رسیدن به مقام استخلاف و نیل به روز موعود از جمله شاخصه‌های مهم انتظاریون و استخلافیون است؛ چنان‌که حضرت موسی(ع)به قوم خود _ که برای فائق آمدن بر فرعون و رسیدن به حاکمیت و استخلاف تلاش می‌کنند _ می‌گوید:
از خدا یارى جویید و پایدارى ورزید، که زمین از آنِ خداست؛ آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد مى دهد. (اعراف: 128)
پیش‌تر گفتیم که سنت امداد، یکی از سنت‌های قطعی و دائمی خداست. امام صادق(ع)دربارۀ امدادرسانی خداوند به منتظران واقعی ظهور می‌فرماید:
فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا نَزَعَ الْخَوْفَ مِنْ قُلُوبِ شِیعَتِنَا وَ أَسْکَنَهُ قُلُوبَ عَدُوِّنَا فَأَحَدُهُمْ أَمْضَى مِنْ سِنَانٍ وَ أَجْرَأُ مِنْ لَیْثٍ؛ (راوندی، 1409: ج2، 840)
در هنگامه ظهور، خداوند ترس را از دل‌هاى شیعیان ما برمى دارد و در دل دشمنانمان جاى مى دهد. پس هر یک از آنان برّان‌تر از سرنیزه و دلیرتر از شیر خواهد بود.
امدادرسانی الهی در همه اعصار غیبت _ که محیط شکوفاهی و بالندگی استخلاف است _ جاری و ساری است؛ اما در هنگامه ظهور که زمان به بار نشستن انتظار و پیاده‌‌‌سازی استخلاف است، نزول امداد‌های الهی بر منتظران و مستخلفان واقعی نمود بیشتری پیدا می‌کند.
این امداد الهی یک‌بار در قالب نزول فرشتگان و ملائک برای تقویت روحیه و تشجیع منتظران نازل می‌شود و بار دیگر در قالب ایجاد رعب و وحشت در قلوب دشمنان و ایجاد اطمینان و اعتماد در قلوب ‌مؤمنان بروز می‌کند؛ آن‌گاه در قالب رجعت انسان‌های ‌مؤمن و انبیا خودنمایی می‌کند.
د) وظیفه مهم منتظران
استخلافیون در مسیر رسیدن به جایگاه و مقام استخلاف، دو وظیفه دارند؛ اولین وظیفه و رسالت، قدم گذاشتن در این مسیر است و دومینِ آن، استمرار و بقا در این مسیر. منتظران واقعی علاوه بر آغازگری استخلاف، تداوم و استمرار آن تا رسیدن به کمال و نهایتش را نیز به عهده دارند. به بیان دیگر، نقش منتظران در پیدایش و تداوم استخلاف، هم نقش علت محدثه است و هم نقش علت مبقیه. در علت محدثه _ که پیدایش استخلاف رقم می‌خورد _ منتظران با اعتقاد و باورداشت قوی پا در این عرصه گذاشته و با دست‌مایه قرار دادن معرفت و شناخت در این وادی قرار می‌گیرند. اما در علت مبقیه، نقش و رسالت منتظران سنگین‌تر و مهم‌تر است؛ زیرا این یک قاعده کلی است که همیشه ورود به یک عرصه راحت‌تر از ماندگاری در آن است. بر این اساس، منتظران در تداوم و استمرار مسیر استخلاف، وظیفه‌ای سنگین‌تر دارند. بنابراین، اگر منتظران بخواهند در مسیر استخلاف، قوام و استواری داشته باشند، باید علاوه بر شاخصه‌های علت محدثۀ استخلاف، به شاخصه‌های علت مبقیۀ آن نیز مجهز باشند؛ یعنی باید در این مسیر علاوه بر اعتقاد و معرفت کامل، به شاخصه‌هایی نظیر ایمان، عمل صالح، صبر و تقوا مزین شوند و در حفظ و صیانت آن‌ها از سنت استعانت و امداد غفلت نکرده و به کمک و مدد الهی امید داشته باشند.
هـ ) فلسفۀ غیبت، توجیه‌گر استخلاف
استخلاف واقعی یعنی انتظار واقعی، و مستخلفان راستین یعنی منتظران راستین. استخلاف نیز همچون انتظار در فضای غیبت بازآوری و تفسیر می‌شود و به مانندِ انتظار، در تحقق خود وابسته به یک‌سری شرایط و بسترهاست. محیط و فضایی که زمینه‌ساز تحقق استخلاف و انتظار و شرایط آن‌هاست، مقوله غیبت است. بر این اساس گفته می‌شود غیبت، توجیه‌گر استخلاف است؛ یعنی وقتی به تحلیل و تبیین واژه استخلاف و به مفهوم‌شناسی اصطلاحی آن می‌پردازیم و آن را در منظومه مهدویت، با آموزه‌ها و مباحث مهدویت مورد تطبیق و ارزیابی قرار می‌دهیم، می‌بینیم مقوله استخلاف بیشتر با آموزه غیبت و فلسفه غیبت همخوانی و همنوایی دارد. از این‌رو نتیجه گرفته می‌شود که استخلاف و شرایط آن، بیشتر با انتظار و شرایطش هم‌خوانی دارد و هر دوی آن‌ها در فضای غیبت به بالندگی و شکوفاهی لازم رسیده و مسیر حرکت و تکاملشان با مقوله غیبت و فلسفۀ آن توجیه می‌شوند. از آن‌جا که رخداد غیبت به امر و اراده خدا رقم خورده و با تدبیر و حکمت الهی توجیه می‌شود، نمی‌توان آن را به بیهودگی و بی‌فایدگی متهم ‌کرد، چنان‌که امام صادق(ع)می‌فرماید:
إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَکِیمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ کُلَّهَا حِکْمَه وَ إِنْ کَانَ وَجْهُهَا غَیْرَ مُنْکَشِفٍ؛ (صدوق، 1395: ج2، 482)
این امر [غیبت]، امرى از امور الهى و سرّى از اسرار خدا و غیبى از غیوب پروردگار است و چون دانستیم که خداى تعالى حکیم است، تصدیق مى کنیم که همه افعال او حکیمانه است، اگرچه وجه آن آشکار نباشد.
حال که غیبت مبرا از اتهام بی‌فایدگی و بیهودگی است، پس دارای فواید و منافع بسیاری است که از آن به فلسفه و حکمت غیبت یاد می‌کنند. استخلاف و تحقق شرایط آن از جمله همین فواید و منافعی است که در دوران غیبت باور شده و به شکوفاهی و بالندگی لازم می‌رسد.
و) رابطه فلسفه غیبت با استخلاف
فلسفه غیبت همان چرایی غیبت است و چرایی غیبت، پرسش از عوامل پیدایش غیبت است؛ یعنی چه عوامل و بسترهایی دست به دست هم داده‌اند ت‌ا غیبت به وقوع بپیوندد؟ حال چه از عوامل و بسترهای پیدایشی غیبت آگاه باشیم و چه نباشیم، به اصل این مسئله اعتقاد داریم که رخداد غیبت، پدیده‌ای هدفمند و حکیمانه است؛ زیرا اصل رخداد غیبت بر اساس تدبیر و حکمت بالغۀ الهی صورت گرفته و هر چیزی که با این رویکرد توجیه شود، حتماً حکیمانه و دارای هدف و غایت خواهد بود. بی‌گمان برایند و غایت کلیِ فلسفه و حکمت غیبت و عوامل پیش‌آورندۀ آن _ هرچه که باشند _ منفعت‌رسانی به بشر و جوامع بشری است. در تبیین چرایی غیبت، حضرات معصومین(ع) ابتدا فلسفه و حکمت غیبت را از امور غیبی و سری دانسته و مردم را از پرس‌وجو دربارۀ آن نهی کرده‌اند (همو)؛ ولی در ادامه در برخی از روایات به مواردی از آن‌‌ها همچون حفظ جان امام، قدرنشناسی مردم، بیعت نکردن با ظالمان، تلخیص و آزمایش مردم، معرفت نداشتن به امام و... اشاره کرده و آن‌ها را از جمله عوامل غیبت‌آفرین دانسته‌اند.
آری، همۀ این عوامل در نگاهی کلی و خلاصه‌وار، تنها به یک عامل که همان «آمادگی نداشتن مردم» است، بازمی‌گردد؛ یعنی وقتی که مردم آمادگی کامل و فراگیر نداشته باشند:
1. جان امام به مخاطره می‌افتد؛ 2. قدر و منزلت او در جامعه ناشناخته می‌ماند؛ 3. مردم از پس امتحان و آزمایش الهی موفق بیرون نمی‌آیند؛ 4. مردم از نظر ایمان و تقوا تلخیص نمی‌شوند. اما برعکس، وقتی شاخصۀ «آمادگی» در میان مردم به حد نصاب رسید و به صورت فراگیر و همه‌جانبه در جامعه نهادینه شد، به طور قهری همه این موارد منفی، تبدیل به وضعیت مثبت شده و به شکل عوامل مؤثر نقش ایفا می‌کنند. طبیعتاً دیگر در این جامعه جان امام در خطر نیست. همۀ مردم قدر و منزلت او را دانسته و از امتحان و آزمایش الهی موفق بیرون می‌آیند و از نظر ایمان و تقوا تلخیص شده و با آمادگی کامل به سوی ظهور، استخلاف و حکومت جهانی گام برمی‌دارند.
دربارۀ رابطۀ میان عوامل غیبت و استخلاف باید گفته شود که استخلاف همان آمادگی کامل و آمادگی کامل عبارت اخرای استخلاف است؛ زیرا استخلاف، جایگاه و مقامی است که منتظران با آراستگی به شاخصه‌هایی همچون ایمان، تقوا، صبر، استعانت، عمل صالح و... می‌توانند به آن بار یابند. بی‌تردید این باریافتگی، همراه با شاخصه‌های مورد نظر، مفهومی جز آمادگی ندارد. بر این اساس، با رویکرد سلسله‌مراتبی چنین می‌توان نتیجه گرفت که هرگاه استخلاف با شرایط خودش در جامعه منتظران تحقق پیدا کرد _ یعنی در واقع آمادگی کامل در آن جامعه حاصل شده است _ و وقتی جامعه به حصول آمادگی کامل و مطلوب رسید _ یعنی مردم قدرشناس امام بوده و از امتحان و آزمایش الهی سربلند بیرون آمده و از نظر ایمان تلخیص و غربال شدند _ دیگر در این جامعه جان امام به مخاطره نمی‌افتد. بنابراین چنین جامعه‌ای با این شاخصه‌ها لیاقت و شایستگی ظهور را دارد.
5. حکمت و استخلاف
سنت استخلاف از راه‌های گوناگون و با براهین مختلف مستدل و توجیه می‌شود. طریق توجیهی و برهانی استخلاف یک‌بار از طریق نقل دنبال می‌شود، چنان‌که بیانش گذشت. در این فرض، آیات و روایات پرشماری مورد استناد قرار گرفته که علاوه بر اثبات اصل استخلاف به اثبات شرایط و جزئیات آن نیز مبادرت می‌شود. در کنار طریق نقل و دلایل آن، طریق عقل و براهین عقلی قرار دارد که به صورت کلی، تنها به اصل استخلاف و توجیه آن نظر می‌دهد. در این‌جا به یکی از مؤلفه‌های عقل‌محور به نام برهان حکمت _ یعنی حکمت الهی، که با ادله و قواعد عقلی، به توجیه و تبیین استخلاف می‌پردازد _ خواهیم پرداخت.
الف) حکمت الهی، ضرورت‌بخش استخلاف
حکمت الهی که یکی از مؤلفه‌های عقل عملی است، در حیطه حکمت عملی باز‌شناسی می‌شود و دارای انگاره‌هایی همچون هدفمندی، مصلحت، دقت و اتقان بوده که این انگاره‌ها در واقع از شاخصه‌های آفرینش _ که فعل الهی است _ به شمار می‌روند و به نوعی عهده‌دار توجیه اصل استخلاف و ضرورت آن هستند، به گونه‌ای که از مقوله حکمت الهی و مؤلفه‌های آن، استخلاف و ضرورت آن استنتاج می‌شود.
برهان حکمت و مؤلفه‌های آن _ که برای تبیین و تثبیت استخلاف مطرح می‌شوند _ بیشتر با رویکرد اجتماعی توجیه‌پذیر است؛ زیرا ابتدا استخلاف با شاخصه‌هایش (ایمان، تقوا، صبر، استعانت و...) به عنوان مؤلفه‌های فردی مطرح بوده و تک‌تک منتظران، با رسالت و وظیفه‌ای که دارند، ملزم به احیا و پیاده‌سازی آن‌ها در خویشتن هستند. آری، اشاعه استخلاف با شاخصه‌هایش _ که هنوز در جامعه فراگیر نشده و در همه سطوح و اقشار مردم ترویج و نهادینه نگردیده است _ در گسترۀ پوششی محدود با آثار و ثمره‌ای اندک و ناچیز خودنمایی می‌کند. اما استخلاف و شاخصه‌های آن با رویکرد اجتماعی _ که در واقع از استخلاف فردی و محدود سرچشمه می‌گیرد _ در فرایندی تکاملی با تلاش و کوشش منتظران، در جامعه اشاعه و ترویج شده و به صورت یک فرهنگ غالب اجتماعی در میان آنان نهادینه می‌شود. ثمره‌ای که این نوع استخلاف به بار می‌آورد، اولاً ثمره‌ای جهانی است؛ ثانیاً، نشان از آمادگی کامل مردم دارد و ثالثاً به اذن الهی، فوریت و قطعیت تحقق ظهور را به همراه دارد. بنابراین استخلافی که در این‌جا مطرح است و با برهان حکمت، توجیه و تبیین می‌شود، استخلاف با رویکرد اجتماعی است.
ب) حکمت الهی و هدفمندی آفرینش
بر اساس حکمت الهی، در جهان آفرینش همۀ موجودات به‌ویژه انسان، دارای هدف و غایت هستند. در واقع هدف و غایت کمال و منتهی‌الیه سیر حرکت موجودات بوده ‌و علت غایی و انگیزه برای رسیدن به آن جایگاه مطلوب است. بنابراین، از جمله انگاره‌های مهم در مباحث حکمت الهی، بحث غایتمندی و هدفداری همه موجودات است. هدفمندی در آفرینش انسان به عنوان یک موجود برتر _ که در عالم آفرینش در سلسله‌مراتب وجود دارای جایگاه و منزلت والایی است _ نمود و بروز بیشتری دارد و چون انسان از نظر ماهیت و هویت دارای دو ساحت فردی و اجتماعی است، ‌هدفداری او نیز در دو ساحت قابل توجیه و تبیین است.
در حوزه انسان‌شناسی، انسان با توجه به بعد فطری خود، موجودی اجتماعی است؛ یعنی هویت و ساختار اولیه انسان و خواسته‌ها و گرایشات درونی او بیشتر با تراز مؤلفه‌های اجتماعی تنظیم شده است (جوادی آملی، 1389ج: 44). به بیان دیگر، انسان با رویکرد اجتماعی دارای یک سلسله عواطف و غرایزی مانند حس تعاون، نوع‌دوستی، عدالت، ایثار و... است که تنها در جامعه بارور و شکوفا می‌شود.
شهید مطهری، تفاوت انسان با موجودات دیگر را چنین تشریح می‌کند:
انسان با موجودات دیگر این فرق را دارد که تمام استعدادات کامنه (پنهان) در نبات و حیوان در حال انفراد نیز به فعلیت می‌رسد؛ آن‌چه در استعداد یک گل هست _ از رشد کردن و تخم دادن و گل دادن و عطر دادن _ تحت تأثیر عوامل طبیعت از آب و خاک و هوا و نور و حرارت ظهور می کند و به فعلیّت می‌رسد؛ وجود سایر گل‌ها در بروز استعدادهای این گل تأثیری ندارد و عاملی به شمار نمی‌رود. و همچنین است یک حیوان (یک اسب)، امّا انسان این‌طور نیست؛ یک سلسله استعدادها در انسان هست که فقط عامل‌های انسانی و اجتماعی موجب به ظهور رسیدن و تحقّق یافتن آن استعدادات است. تمام استعدادات انسانیِ انسان _ که مابه‌الامتیاز وی از حیوان است، از قبیل عالِم شدن و تخلّق به فضایل اخلاقی و اقسام هنرها و صنایع و وضع قوانین و مقررات و بالأخره آن‌چه «تمدن» نامیده می‌شود، تمام این‌ها _ اموری است و سرمایه‌هایی است که تنها در زمینۀ زندگی اجتماعی به وجود می‌آید. سایر جاندارها اگر فرضاً در یک جا گرد [آورده] شوند، نمی‌توانند آثاری که «تمدن» نامیده می‌شود به وجود بیاورند؛ زیرا فاقد این استعدادات هستند، و امّا انسان اگر تنها زندگی کند نمی‌تواند این آثار را به وجود بیاورد؛ زیرا عامل محرک استعداد و تحقّق‌بخش امکانات انسانی، طبیعت نیست، بلکه عامل‌های اجتماعی و انسانی است؛ و از جنبۀ فلسفی نمی‌توان پذیرفت که استعدادهای انسانی به انسان‌ها احتیاج داشته باشد، امّا عواطفی که مبیّن و عامل به فعلیّت رساندن است نباشد. پس انسان مدنیِ بالطبع است، به این معنی که در طبیعت طوری آفریده شده است که امکانات و استعدادات وی جز در زندگی اجتماعی به فعلیّت نمی‌رسد، و به عبارت دیگر، کمالاتی که بالقوه در انسان هست تنها در زندگی اجتماعی امکان فعلیّت دارند. (مطهری، 1369: ج7، 121 - 122)
بی‌تردید در صورت فرض عدم اجتماعی و مدنی بودن بشر، این نوع گرایشات و عواطف در وجود او به خمودی و خاموشی گرایده و نظریۀ بیهودگی و بی‌هدفی آفرینش به منصه ظهور می‌رسد و این با حکمت و تدبیر الهی سازگاری ندارد. از جمله گرایش‌ها و خواسته‌های درونی همه انسان‌ها در طول تاریخ _ که رویکرد اجتماعی داشته و در بسترهای اجتماعی بارور می‌شود _ گرایش به روز موعود و حاکمیت و استخلاف انسان‌های ‌مؤمن و مستضعف است. بر اساس حکمت الهی _ که در واقع توجیه‌گر همه حرکت‌های تکاملی و غایت‌خواهی آفرینش و پاسخ‌گوی همه نیاز‌های کمال‌خواهی و تکاملی آن‌هاست _ این خواسته و گرایش همگانی (استخلاف و ظهور) در فرجام تاریخ بشر به بار خواهد نشست.
در پایان، مطالب بالا به صورت استدلال ارائه می‌شود:
1. حکمت به عنوان یکی از شاخصه‌های فعل الهی است؛
2. خداوند در فعل خود، هدف و غرض دارد؛
3. فعل الهی همان آفرینش موجودات و انسان است؛
4. حکمت الهی در آفرینش به معنای اتقان، دقت و هدفمندی در آفریده‌هاست؛
5. بر اساس حکمت الهی، همه موجودات به سوی غایت و هدف خود پیش رفته و به سرحد مطلوب می‌رسند؛
6. انسان به عنوان آفریده الهی، دو ساحت فردی و اجتماعی دارد؛
7. انسان در هر دو ساحت فردی و اجتماعی، دارای خواسته‌ها و گرایشاتی است؛
8. خواسته‌ها و گرایش‌های فردی و اجتماعی از سوی خدا در وجود انسان نهادینه شده است؛
9. استخلاف و ظهور، از جمله خواسته‌ها و گرایشات فطری _ اجتماعی انسان به شمار می‌رود.
10. بر اساس حکمت الهی، همه خواسته‌های فردی و اجتماعی انسان، مابه‌ازای خارجی دارند و برآورده می‌شوند.
بنابراین، استخلاف و ظهور، ضرورتاً در این دنیا به منصه عمل می‌رسد؛ در غیر این صورت، یکی از خواسته‌های اجتماعی بشر بدون پاسخ رها شده و این با هدفمندی افعال الهی _ که برهان حکمت، تداعی‌گر آن است _ در تهافت و تعارض است. از این‌رو، حکمت و هدفمندی در آفرینش بشر، بر ضرورت استخلاف خاص دلالت دارد؛ زیرا اگر استخلاف _ که غایت سیر تاریخی _ اجتماعی بشر است _ نباشد، حکمت و هدفمندی افعال خدا مورد سؤال قرار می‌گیرد. پس از طریق حکیم بودن خدا به هدفمندی تاریخ بشر پی می‌بریم و از این راه به ضرورت وجود استخلاف در فرجام تاریخ بشر خواهیم رسید.
نتیجه
استخلاف و مهدویت دو سنت الهی هستند که از دیرباز در میان مسلمانان مطرح بوده و از سوی همه گروه‌های اسلامی پذیرفته شده‌اند. در منابع اسلامی، آیات و روایات پرشماری در این‌باره وارد شده که هر کدام به عنوان سندی قوی، توجیه‌گر و تفسیرگر آن‌ها هستند. میان سنت استخلاف و سنت مهدویت رابطه‌ای محکم وجود دارد. این نوع رابطه، گاه رابطه‌ای یک‌سویه است که به نحوی تفاوت‌ها و تمایزهای استخلاف و مهدویت را بیان می‌کند و گاه رابطه‌ای‌ دو سویه است که هم‌‌افقی و هم‌سطحی میان آن دو را تداعی می‌نماید. بنابراین، استخلاف و مهدویت به عنوان دو سنت الهی، علاوه بر تفاوت‌های ماهوی و ماهیتی دارای همپوشانی‌های کاربردی و کارکردی هستند؛ زیرا در بعد ماهیتی استخلاف برای مهدویت در نقش مبانی و اصول ظاهر می‌شود و مهدویت نیز به عنوان هدف، نقش بنا و غایت را ایفا می‌کند. همچنین در بعد هویتی، استخلاف تقدم رتبی از مهدویت دارد؛ زیرا تا استخلاف با شرایط ویژه در خارج تحقق وجودی پیدا نکند، مهدویت نیز به منصۀ ظهور نخواهد رسید. بر این اساس، استخلاف نقش ایجادی و فاعلی را برای مهدویت ایفا کرده و مهدویت با فضا‌سازی غیبت، نقش محیطی را برای استخلاف به انجام می‌رساند. اما در بعد همپوشانی کاربردی و کارکردی _ که اشتراکات استخلاف و مهدویت را به تصویر می‌کشد _ هر دو به عنوان سنت الهی، قطعی و تخلف‌ناپذیر هستند و در فرجام تاریخ بشریت به وقوع می‌پیوندند؛ هر دو کاربرد و کارکرد اجتماعی دارند و دو مقولۀ فراگیر، فرامذهب و فرادین به شمار می‌روند که افزون بر مستندات نقلی، خاستگاه عقلی و فطری دارند. بنابراین، ضرورت‌بخش استخلاف و مهدویت، افزون بر نقل _ که متشکل از آیات، روایات و تاریخ است _ عقل و قواعد عقل و فطرت و امورات فطری هستند.
منابع
_ ابن‌اثیر، عزالدین علی‌ بن ابی‌الکرم، النهایه، بیروت، دار الفکر، 1418ق.
_ ابن‌فارس، احمد بن فارس بن زکریا، مقائیس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ٯݦݑ.
_ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1413ق.
_ آلوسی، سید محمود، روح المعانی، بیروت، دار الکتب الاسلامیه، 1415ق.
_ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بی‌نا، 1416ق.
_ جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، تحقیق: محمد صفایی، قم، اسراء، چاپ هفتم، 1389الف.
_  امام مهدی؛ موعود موجود، تحقیق: سید محمدمحسن مخبر، قم، اسراء، چاپ ششم، 1389ب.
_تفسیر تسنیم، قم، اسراء، چاپ هشتم، 1388الف.
_ جامعه در قرآن (تفسیر موضوعی قرآن)، تحقیق: مصطفی خلیلی، قم، نشر اسراء، چاپ سوم، 1389ج.
_، حق و تکلیف در اسلام، تحقیق: مصطفی خلیلی، قم، نشر اسراء، چاپ سوم، 1388ب.
_ حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفصیل، تهران، مؤسسه طبع و نشر، 1411ق.
_ خزاز قمی، علی، کفایه الاثر، قم، انتشارات بیدار، 1401ق.
_ رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق.
_ رازی، ابوعبدالله فخرالدین محمد، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420ق.
_ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات لألفاظ القرآن، بیروت، دار الکتب الاسلامیه، 1412ق.
_ راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مدرسه امام مهدی(عج)، 1409ق.
_ زبیدی، سید محمد مرتضی، تاج العروس فی شرح القاموس، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1428ق.
_ صدر، سید محمد باقر، سنت‌های تاریخ در قرآن، ترجمه: جمال موسوی، قم، انتشارات اسلامی، بی‌تا.
_ صدر، سید محمدباقر، المدرسه القرآنیه، تحقیق: المؤتمر العالمی للامام الشهید الصدر، قم، مرکز الأبحاث والدراسات التخصصیه للشهید الصدر، 1421ق.
_ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، علل الشرائع، داوری، قم، بی‌تا.
_  کمال الدین و تمام النعمه، تهران،‌ انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، 1395ق.
_ من لایحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1404ق.
_ صفی‌پور، عبدالرحیم، منتهی الارب، تهران، دانشگاه تهران، 1388ش.
_ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین، چاپ پنجم، 1417ق.
_ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضی، 1403ق.
_ طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و حوزه علمیه قم، 1377ش.
_ مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
_ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، انتشارات مرتضی، 1375ش.
_ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
_ عده الاصول، قم، مؤسسه آل البیت، 1361ش.
_ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، نور الثقلین، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعلیان، 1415ق.
_ فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، نشر اسوه، 1414ق.
_ قرشی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1371ش.
_ قلعجی، محمد رواس، معجم لغه الفقهاء، بیروت، دارالنفائس، 1408ق.
_ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق: سید طیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ چهارم، 1367ش.
_ قیومی، احمد المقری، المصباح المنیر، قم، دارالهجره، 1405ق.
_ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1362ش.
_ مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ پنجم، 1372ش.
_  جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1368ش.
_ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، مؤسسه الطباعه و النشر، 1374ش.
_ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1369ش.
_ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش.
_ نصر، سید حسین، معرفت و معنویّت، ترجمه: انشاءالله رحمتی، تهران، انتشارات دفتر پژوهش و نشر سهروردی، 1380ش.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبه، تهران، نشر صدوق، 1397ق. نویسنده: حسین الهی‌نژاد فصلنامه مشرق موعود شماره 27 انتهای متن/

95/03/01 :: 05:33





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن