تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):رجب نام نهرى است در بهشت از شير سفيدتر و از عسل شيرين‏تر هركس يك روز از ماه رجب ر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796857119




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فارس گزارش می‎دهد از مازندران تا منتهی الیه جنوب غربی ایران


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش می‎دهداز مازندران تا منتهی الیه جنوب غربی ایران
خبرگزاری فارس: از مازندران تا منتهی الیه جنوب غربی ایران
سفرنامه‌ها گنجینه‌ای از اطلاعات هستند که از‎ ‎طریق آنها گاه می‌توان به واقعیت‌هایی پی برد که دستیابی به آنها از طریق کتب تاریخی میسر نیست‎.

به گزارش خبرگزاری فارس از مازندران، سفرنامه، نوعی گزارش است که نویسنده در قالب آن، مشاهدات خود‎ ‎را از اوضاع شهرها یا سرزمین‌هایی که بدان سفر کرده شرح می‌دهد و اطلاعاتی از‎ ‎بناهای تاریخی، موقعیت جغرافیایی و آداب و رسوم مناطقی که بازدید کرده است را‎ ‎در اختیار خواننده می‌گذارد. ‎سفرنامه‌ها گنجینه‌ای از اطلاعات هستند که از‎ ‎طریق آنها گاه می‌توان به واقعیت‌هایی پی برد که دستیابی به آنها از طریق کتب تاریخی میسر نیست‎. ‎سفرنامه‌ها بسته به آن که مسافرت نویسنده از نوع سفرها و سیاحت‌های معمول و‎ ‎گردش در آفاق و انفس باشد یا سیری درونی و معنوی، به دو نوع تقسیم می‌شود. با اندکی تأمل در نقشه ایران پهناور، درمی‌یابید که استان خوزستان در منتهی الیه جنوب غربی کشور قرار دارد، هر چند در میان عامه مردم به‌ویژه رزمنده‌های بازمانده 8 سال دفاع مقدس این استان به منطقه جنوب شهرت یافته است، البته این شهرت بدان خاطر بود که طی جنگ تحمیلی، مناطق جنگی استان خوزستان و جبهه‌های آن در جنوب جبهه‌های استان‌های ایلام، کردستان و کرمانشاه قرار می‌گرفت و در حقیقت در میان رزمنده‌ها به جبهه‌های جنوب شهرت پیدا کرد. آرام آرام این اصطلاح از معنی خود فراتر رفت و در میان عامه به استان جنوب یا به‌طور کل به جنوب معروف شد. برای رفتن به جنوب غربی کشور یعنی استان مرزی خوزستان، بهتر است از طریق پایانه مسافربری استان مازندران تا پایتخت ـ تهران ـ نقل مکان کنی و از آنجا به سایر نقاط ایران از جمله جنوب عزیمت کنی.‏ ساعت 10:30 دقیقه صبح با سواری بین‌شهری، از ساری به‌سمت تهران بزرگ حرکت کردیم، به‌عنوان خبرنگار و نویسنده مجمع خبرنگاران و نویسندگان دفاع مقدس، برای بازدید از مناطق جنگی جبهه‌های جنوب به این سفر می‌رفتیم. راننده سواری مسیر فیروزکوه را برای رفتن به تهران انتخاب کرد، پس از طی پنج ساعت مسافت در مسیر فیروزکوه به چهارراه تهران‌پارس رسیدیم، تهران مثل همیشه شلوغ بود با هوایی آلوده و نفس‌گیر.‏ طبق هماهنگی‌های قبلی با بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، ساعت 4 عصر با سایر خبرنگاران و نویسندگان مجمع، در سالن انتظار ایستگاه راه‌آهن تهران قرار داشتیم، برای همین در تهران‌پارس معطل نشدیم و بلافاصله به‌سمت میدان راه‌آهن حرکت کردیم. چند دقیقه مانده به ساعت 4 عصر، وارد سالن ایستگاه راه‌آهن شدیم، دقایقی بعد سروکله سایر اعضای مجمع خبرنگاران و نویسندگان دفاع مقدس پیدا شد، همگی یک گوشه جمع شدیم و تا زمان حرکت قطار منتظر ماندیم. قطار اهواز ساعت 17:25 دقیقه حرکت می‌کرد، این مطلب روی تابلوی حرکت قطارهای سالن انتظار به چشم می‌خورد. ‏25 دقیقه‌ای مانده بود تا حرکت قطار تهران ـ اهواز که اطلاعات سالن مسافران اهواز را برای تحویل بلیط فراخواند، بَر و بچه‌های ما که حدود 45 نفر از خواهران و برادران می‌شدند برای ارائه بلیط و سوار شدن قطار به‌سمت گیشه حرکت کردند و یکی‌یکی پس از تحویل بلیط به طرف سکوهای حرکت و سوار راه افتادند.‏ ‏5:25 دقیقه عصر زمان مناسبی برای حرکت قطار به‌نظر نمی‌آید، زیرا مسافران از روشنایی روز برای تماشای مناظر شهرها و چشم‌اندازهای مسیر به اندازه دو ساعت می‌توانند استفاده کنند و تا این زمان قطار هنوز به قم هم نمی‌رسد. از آنجایی که بیش از 10 ساعت را در شب طی می‌کردیم و از این 10 ساعت تنها حدود 3 یا 4 ساعت را بیدار بودیم، ساعات بیداری‌مان را در کوپه به بحث و گفت‌وگو و تبادل نظر عمدتاً پیرامون جنگ، عملیات‌ها، مناطق جنگی، جبهه‌های خوزستان و خاطرات پرداختیم، البته من از جنگ فقط محدود به پشت جبهه و دوران کودکی و نونهالی خاطره داشتم، خاطرات جنگی و خط مقدمی و حضور در عملیات‌ها مربوط می‌شد به بچه‌های نویسنده و خبرنگاری که سن و سال‌شان از من خیلی بیشتر بود، مثل سید محمود خیرالامور که از چهره‌های فرهنگی لشکر 25 کربلا بود.‏ یک کوپه چهارنفره به همراهی سید محمود خیرالامور که حرف‌های زیبا، خاطرات شنیدنی و آمارهای جالب توجهی پیرامون جنگ برای گفتن داشت و نظر بچه‌های کوپه را به حرف‌های خودش جلب کرده بود، طوری که چند نفر دیگر هم برای شنیدن صحبت‌های سید وارد کوپه ما شده بودند. دو عکاس جوان از برو بچه‌های ارومیه ـ ترک‌زبان ـ که با لهجه شیرین و سوال‌های جان‌دارشان بر شیرینی گفت‌وگو می‌افزودند.‏ ساعت 10 صبح روز بعد به اهواز رسیدیم و از آنجا با اتوبوسی که از نیم‌ساعت قبل منتظرمان بود به شهر حمیدیه و اردوگاه دانش‌آموزی دهکده در غرب شهر حمیدیه رفتیم.‏ در اردوگاه پس از رفع خستگی و استراحتی کوتاه تا هنگام ظهر، نماز خواندیم، مابین نماز مسؤول سفر پیرامون سفر، اماکن مورد بازدید و همایش راهبردی مجمع صحبت‌هایی ایراد کرد‏، ناهار را که خوردیم همگی طبق اعلام قبلی آماده شدیم تا به محل شهادت دکتر چمران برویم.‏ ساعت 2 بعدازظهر اتوبوس ما به‌سمت دهلاویه حرکت کرد، از شهر سوسنگرد گذشتیم و در مسیر بستان به روستای دهلاویه رسیدیم، یادمان محل شهادت دکتر چمران از فاصله چند کیلومتری خودنمایی می‌کند و توجه هر رهگذری را به خود معطوف می‌دارد.‏ در مجموعه بنای یادمان محل شهادت دکتر چمران علاوه بر موزه و نمایشگاه دیدنی، قبر یک شهید گمنام نیز در حیاط مرکزی مشاهده می‌شود. ساعاتی بعد به‌سمت شهر بستان حرکت کردیم، البته با کوله‌باری از احساس‌های لطیف و لذت‌بخش که در مشهد شهادت دکتر چمران نصیب ما شده بود. در شهر بستان حتی برای چند ثانیه نیز درنگ نکردیم اما اتوبوس ما با پیچ و تاب خوردن در خیابان‌های اصلی و فرعی شهر ما را با گوشه‌ای مختلف آن آشنا کرد. از جنگ و آثار جنگ در بستان که یکی از شهرهای مرزی است و در آغاز جنگ تحمیلی نیز به اشغال نیروهای بعثی در آمده بود، هیچ ردپایی نیست، آنجا تنها چیزی که در خاطرات زنده نمی‌شود جنگ و 8 سال مقاومت و پایداری است، برای این که شهر کاملاً مورد بازسازی و ساخت و ساز قرار گرفت. ای کاش گوشه‌ای از شهر را به‌عنوان آثار جنایات پس از اشغال و رد به‌جا‌مانده از حملات هوایی و توپخانه‌ا‌ی و زمینی نیروهای عراقی بدون دستکاری برجای می‌گذاشتند تا بازدیدکنندگان مناطق جنگی با دیدن آنها وضعیت و شرایط جنگ را بهتر درک و لمس می‌کردند، البته این مسأله در سایر شهرهای جنگی جبهه‌های جنوب و غرب نیز وجود دارد.‏ تا از بستان به هویزه برسیم، آفتاب کاملاً در خط افق فرو رفته بود، دشت تا بی‌نهایت گسترده بود و شب آرام آرام خود را روی زمین می‌گستراند. هویزه شهری بود که پس از حمله آغازین عراق تا زمان اشغال، کاملاً ویران شده بود و طبق روایت‌ها حتی 5 دیوار سراپا و ایستاده هم در آن نمی‌توانستی پیدا کنی، ما از هویزه گذشتیم و به کناره بیرونی شهر یعنی مشهد شهادت سردار مقاومت و پایداری شهید محمدحسین علم‌الهدی و یاران و همراهان شهیدش رسیدیم. آنجا مسجدی ساختند و در حیاط مسجد برای شهدای مقاومتِ هویزه قبور زیبایی بنا کردند، قبر نورانی شهید محمدحسین علم‌الهدی را نیز در میان آنها می‌یابی، پیکر پاک آنها بعد از بازپس‌گیری هویزه توسط نیروهایی که موقعیت دفاع  و جبهه رویارویی آنها با عراقی‌ها را می‌دانستند، کشف و به خاک سپرده شد. درنگ در هویزه، درنگ در اندیشه‌ها، تحلیل‌ها، تردیدها و احساسات درونی بود که تاکنون ما را در خود محدود کرده بودند، از هویزه به اردوگاه بازگشتیم و پس از صرف شام در همایش راهبردهای آینده مجمع خبرگان و نویسندگان دفاع مقدس شرکت کردیم. صبح روز جمعه به طرف منطقه عملیاتی والفجر 8 ـ اروندکنار ـ عازم شدیم، تا بچه‌ها آماده حرکت شوند و خودشان را جمع و جور کنند، ساعت 10 شد و تا به اروندکنار برسیم حول و حوش ظهر، بنای یادمان هشت شهید گمنام عملیات والفجر 8، درست در کنار رودخانه اروند فضای خاص و حال و هوای روحانی و جالبی را در محیط اطراف حاکم می‌کند. پس از زیارت قبور شهدای گمنام همه بچه‌ها سوار هاورکراف شدیم و دوری در رودخانه اروند زدیم، شهر فاو را از دور به تماشا نشستیم، کشتی‌های بارکش و لنج‌های ماهیگیری کنار بندر پهلو گرفته بودند و این طرف نیزار به هم بافته‌ای بود که روزگاری نه‌چندان‌دور پناهگاه بچه‌ها بود. دیدن فاو مرا به یاد حرف‌های یک رزمنده انداخت که می‌گفت: وقتی به‌صورت داوطلبانه به جبهه اعزام می‌شدیم خیلی کم سن و سال بودیم، البته با کلی گریه و زاری و زار و نال و التماس و خواهش قبول کرده بودند که ما به جبهه برویم، در عملیات والفجر 8 جزو نخستین نیروهای خط مقدم درگیری بودیم که پس از عقب‌نشینی نیروهای عراقی وارد فاو شدیم. نماز را در اروندکنار خواندیم و بلافاصله به سمت بندر خرم‌شهر ـ شرکت ساخت سکوهای نفتی ـ حرکت کردیم، ناهار را در شرکت مذکور خوردیم، از یکی از سکوهای 4 طبقه‌ای تازه‌ساخت استخراج و پالایش نفت دیدن کردیم، همزمان با  بازدید، مهندس ناظر پروژه ساخت سکوی نفتی، توضیحات شنیدنی و فنی را برای ما ارائه دادند، از جمله اینکه ایران این تکنولوژی را با توان داخلی انجام می‌دهد و جزو 8 کشور دارنده این تکنولوژی است و هیچ تفاوتی از لحاظ کیفی با نمونه‌های خارجی نداریم، بهتر از آنها می‌سازیم و هم‌اکنون چندین کشور مثل هند، مکزیک و پاکستان حتی کشورهای عربی همسایه خواهان همکاری ایران در این بخش با آنها هستند. از طبقه چهارم سکوی نفتی جزیزه ام‌الرصاصِ عراق کاملاً زیر پای ما بود و آن‌طرف‌تر فاو و آن دورترها دورنمای شهر بصره در فاصله 15 کیلومتری تقریباً نمایان بود. از آنجا به سمت منطقه عملیاتی شلمچه رهسپار شدیم، راویان پیرامون منطقه عملیاتی شلمچه و عملیات کربلای 5 برای بچه‌ها توضیحاتی دادند تا به شلمچه برسیم، روز از نفس افتاده و آفتاب به خط افق نزدیک می‌شد، نرسیده به خاکریزها پیاده شدیم و پیش از رسیدن به موضع عملیاتی، تجدید وضو کردیم. شلمچه خاکریزهایی کوتاه و بلند و دشتی است وسیع همراه با سیم‌های خاردار به هم تنیده مانده از زمان جنگ، شلمچه ردپای مردان آسمانی است که روزگاری را در این زمین سپری کردند، در شلمچه هنوز زمزمه‌های زیارت عاشورا، دعای کمیل، راز و نیازهای شبانه به گوش می‌رسد، فریادهای یا زهرا (س) هنگام عروج، ازدحامی از تصویر لحظه‌های شهادت، غروب شلمچه وقتی آفتاب آرام آرام خودش را پشت گنبد حسینیه شهدای گمنام پنهان می‌کند و به خط افق نزدیک می‌شود، فراموش‌ناشدنی است. صبح روز بعد به شوشتر رفتیم، از آبشار دست‌ساخت 1500 ساله مرکز شهر شوشتر که به دستور شاهپور اول ساسانی برای راه‌اندازی آسیاب‌های آبی ایجاد شده بود، دیدن کردیم، سپس به‌سمت شوش حرکت کردیم، در شوش کاخ آپادانا را دیدیم، البته فقط پایه‌های کاخ و کف و دالان‌های بدون دیوار و سقف آن بر جای بود با وسعت و مساحتی قابل توجه و گسترده اما زیارت قبر نورانی پیامبر ایرانی ـ دانیال نبی ـ در مرکز شهر شوش توفیقی بود که در انتهای این سفر روحانی و معنوی نصیب ما شده بود و بر درونیات متحول‌شده ما در پایان سفر افزود و ما را به اعماق تاریخ پر فراز و نشیب مبارزه انسان‌های الهی و بندگان صالح با ظلم و زور و تجاوز ستمگران، رفاه‌طلبان و کشورگشایان و دزدان خاک برد و به ما فهماند که رزمندگان ما در طول 8 سال دفاع مقدس در برابر چنین اهریمنانی مقاومت کردند. انتهای پیام/3141/ر30/

95/03/01 :: 01:17





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن