تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بهترين سخن، كتاب خدا و بهترين روش، روش پيامبر صلى‏لله‏ عليه ‏و ‏آله و بدترين ام...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796843624




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

رازهای عطاران،از علت بچه‎دار نشدن تا ازدواج پدرش +تصاویر


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: سیگار کشیدن به نوشتن کارهایم کمک می‌کند. دو سال آن را کنار گذاشتم اما باز به سراغش رفتم. البته چند وقتی است که نوشتن را هم کنار گذاشتم.
رازهای عطارانرضا عطاران در میدان ضد، خیابان کوشش (یکی از محله های قدیمی مشهد) متولدشده است. او که فرزند سوم خانواده محسوب می شود اصالتا کاخکی بوده و در کودکی مادر خود را بر اثر زلزله ای در کاخک از دست داده است.
 رازهای عطاران،از علت بچه‎دار نشدن تا ازدواج پدرش
 عطاران دیپلم خود را در رشته اقتصاد در مشهد گرفت و برای ادامه تحصیل در رشته طراحی صنعتی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تهران آمد. با وجود علاقه به رشته تحصیلی اش، به بازیگری، فیلمنامه نویسی و کارگردانی روی آورد.وی کار اصلی خود رادر دهه ۱۳۶۰در تئاتر مشهد با مرحوم حسن حامد شروع کرد و در این دوران او تماما نقش های غیرکمیک بازی کرد و این همکاری تا فوت حسن حامد در سال ۱۳۷۱ ادامه داشت. اولین کار تلویزیونی خود را در سال ۱۳۶۹ با بازی در مجموعه بیداران به کارگردانی اصغر عبدالهی آغاز کرد ولی جدیدی ترین کار تلویزیونی اش بازی در مجموعه طنز پرواز ۵۷ به کارگردانی مهران مدیری در سال ۱۳۷۲ بود. درسال ۱۳۷۳ با مجموعه «ساعت خوش» به کارگردانی مهران مدیری در کنار بازیگرانی چون رضا شفیعی جم، نصرا… رادش، ارژنگ امیرفضلی و نادر سلیمانی کارهای کمدی خود رادر تلویزیون آغاز کرد. در سال ۱۳۷۸ به همراه مجید صالحی و یوسف تیموری در گروه کودک و نوجوان شبکه یک تلویزیون، مجموعه«مجید دلبندم» که با اقبال خوبی روبرو شد را با عنوان کارگردان، نویسنده و بازیگر عرضه داشت. و در سال ۱۳۷۹ مجموعه «قطار ابدی» را عرضه کرد و از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۲ مجموعه های سیب خنده، ستاره ها، کوچه اقاقیا را ماهرانه جلوی دوربین برد. در سال ۱۳۸۳ وارد عرصه تولید سریال های مناسبتی ماه رمضان شد و سریال «خانه به دوش» را ساخت.پس از آن در سال ۱۳۸۴ مجموعه «متهم گریخت» را به نویسندگی سعید آقاخانی، کارگردانی کرد. او همچنین در فیلم های سینمایی «هوو» و «تیغ زن» هر دو ساخته علیرضا داودنژاد بازی کرد و پس از آن در فیلم سینمایی «کلاهی برای باران» ساخته مسعود نوابی به ایفای نقش پرداخت. دیگر ساخته وی سریالی به نام ترش و شیرین بود که در نوروز ۱۳۸۶ از شبکه سوم تلویزیون ایران پخش شد. او همچنین در ماه رمضان سال ۸۷ با مجموعه تلویزیونی «بزنگاه» به خانه های مردم آمد و توانست طرفداران زیادی را جذب خود کند.همسر رضا عطاران در سال ۱۳۷۳ با خانم فریده فرامرزی که برای بازی در فیلم صندلی خالی نامزد سیمرغ بلورین نقش مکمل زن جشنواره فجر شده بود ازدواج کرد.
رازهای عطاران،از علت بچه‎دار نشدن تا ازدواج پدرش

خصوصیات اخلاقی عطاران :گاهی اوقات مجسمه سازی می کند و نقاش و خطاطی ماهر هست. علاقه عجیبی به فوتبال دارد و تیم فوتبال هنرمندان را پایه گذاری کرد. از فوتبالیست ها با مهرداد میناوند دوستی قدیمی و نزدیکی دارد. غرور در زندگی اش جایی ندارد و بسیار شوخ، با شخصیتی جالب است. دو خواهر بزرگتر از خود دارد.علاقه خاصی به زندگی اش دارد و در مورد خوشبختی می گوید: *هر چه قدر که در زندگی پیش می روم احساس می کنم هر اندازه ازخودگذشتگی بیشتر باشد، تو بتوانی مسایلی را که به نظرت چیزهای خوبی نیست، تحمل کنی، هم خودت از زندگی بیشتر لذت می بری و هم اطرافیان و خانواده ات از زندگی در کنار تو خوشحال و راضی اند. پول چیز خوبی است اما به خوشبختی ربطی ندارد و به تنهایی نمی تواند ضامن خوشبختی خانواده باشد. قصه خوشبختی ما هم، این چنین بود.*رضا عطاران برای بازی در فیلم طبقه حساس سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را از سی و دومین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد.طبقه حساس:فیلم طبقه حساس نوشته پیمان قاسم خانی، داستان مردی را روایت می کند که بعد از مرگ همسرش او را در یک قبر دو طبقه دفن می کند اما پس از مدتی که سر مزار همسرش می رود، متوجه می شود به اشتباه مردی غریبه ای در طبقه دیگر قبر دفن شده است.
 رازهای عطاران،از علت بچه‎دار نشدن تا ازدواج پدرش
 گزیده مصاحبه های رضا عطارانعاشق بچه‌ها هستم اما بچه نمی‌خواهممن می‌گویم نبودن بهتر از بودن است. شما وقتی هستید درگیر مسائل و اختلافات می‌شوید. وقتی نباشید، خب دیگر نیستید. بچه خیلی دوست دارم؛ یعنی وقتی بچه‌های مردم را می‌بینم حسودی‌ام می‌شود که اینقدر دوست داشتنی، باحال و زیباترین موجودات روی زمین هستند.  اگر قرار را بر بودن یا نبودن بگذارید به نظر من نبودنِ بچه بهتر است. از ابتدا هم با همسرم هم‌عقیده بودیم و از قبل ازدواج هم به صورت جدی درباره آن توافق کردیم.
 رازهای عطاران،از علت بچه‎دار نشدن تا ازدواج پدرش

ممنوع الفعالیت شدم و ازدواج کردمآن زمان که «ساعت خوش» پخش می‌شد، در اوج بودیم و احساس می‌کردیم حالا در قله موفقیت هستیم و دیگر همه چیز تمام شده و آینده ما برای همیشه تضمین است. در آن شرایط رویایی یک دفعه به ما اطلاع دادند که ممنوعیت کاری داریم. علاوه بر آن خود ما هم که دیگر نمی‌توانستیم کار کنیم. بعضی‌ها مثل مهران مدیری و ارژنگ امیر فضلی ممنوعیت کاری شان تا ۳ سال طول کشید. من تا یک سال و نیم ممنوعیت کاری داشتم و تمام شد. بالاخره قرار شد که دیگر هیچ وقت بیشتر از دو یا سه نفرمان در یک کار نباشیم. البته بعد از ممنوع الفعالیت شدن، دو، سه هفته زمان پیدا کردم و ازدواج کردم.در زمان بیکاری با وانت کار می‌کردمبعد از ازدواج و جریان ممنوعیت کاری پیگیر تامین نان و امرار معاش زندگی شدم. بالاخره باید یک جوری زندگی را می‌گذراندیم. . . خلاصه با یک آقایی دفتر پخش مواد غذایی زدیم. باورش سخت است اما یک وانت زامیاد آبی داشتیم که با آن به سوپرمارکت‌ها می‌رفتیم و می‌پرسیدیم که چه چیزهایی نیاز دارند و می‌گفتیم که ما مثلا می‌توانیم مربا، چیپس، پفک و. . . را برای‌تان بیاوریم.رازهایی درباره مادر و پدرممادرم خدا بیامرز نماد و مظهر مهربانی بود. هنوز هم در اقوام از مهربانی او می‌گویند که چقدر مهربان بود؛ هیچ کس را هیچ وقت اذیت نکرد و به هیچ چیز کاری نداشت. بابا هم که مظهر بی‌خیالی بود. ترکیب این دو تا من شدم.چه‌جوری کچل شدم؟آخرین جایی که با موی کامل بودم، نقش دایی در سریال «دنیای شیرین» بود. بعد از آن دیگر موهایم شروع به ریختن کرد. در مجموعه بعدی که «قطار ابدی» بود، دیگر جلوی موهایم کم کم داشت می‌ریخت که به زور ماساژ و پف دادن و این چیزها سعی می‌کردم حفظش کنم. آن موقع خیلی هم برایم مهم بود تا اینکه یک روزی در آینه به خودم نگاه کردم و فهمیدم این مو در نهایت ۳ سال دیگر دوام می‌آورد و باید یک فکر اساسی برای آن بکنم. چون آدم اهل دارو مصرف کردن و این چیزها هم نبودم، دیدم بهترین کار این است که بروم در آن وادی و از «خانه به دوش» به این شمایل جدید رسیدم. من چون کچل هستم، اگر ریش و سبیلم را هم بزنم شبیه کله‌پاچه عجیب و غریبی می‌شوم که اصلا قشنگ نیست. بعد آن ریش پروفسوری را پیدا کردم و فکر کردم جالب‌تر است. ازدواج سوم پدرموقتی مادرم فوت کرد؛ پدرم باز هم ازدواج کرد. همسر دوم شان هم فوت کرد و برای بار سوم ازدواج کرد و با ایشان در مشهد زندگی می‌کند.نمی‌توانم سیگار را ترک کنمسیگار کشیدن به نوشتن کارهایم کمک می‌کند. دو سال آن را کنار گذاشتم اما باز به سراغش رفتم. البته چند وقتی است که نوشتن را هم کنار گذاشتم.کچل شدم جذاب شدمجذابیت با زیبایی دو مساله جدا هستند. حتی یک چیزهایی که در تعریف، زشت به حساب می‌آیند، ممکن است عامل جذابیت باشند؛ حتی یک بریدگی شدید درصورت می‌تواند عامل جذابیت باشد. فکر نمی‌کنم ریختن موهایم چیز بدی باشد و جذاب‌تر شده‌ام. در آینه هم که شمایل خودم را می‌بینم از این اتفاق راضی هستم و فکر می‌کنم بد نیست.از تکنولوژی، فقط موبایل به دردم می‌خورداز تکنولوژی فقط گوشی آیفون را دوست دارم. آن هم به خاطر اینکه بازی‌های خوبی دارد. اهل اینترنت و ‌ای‌میل و اینها که اصلا نیستم. از فیس‌بوک و این چیزها هم که بی بهره هستم. این موبایل را هم اگر خدا بخواهد کنار می‌گذارم. الان هم فقط جواب عوامل جایی را که دارم کار می‌کنم، می‌دهم.ماشین ندارمماشین ندارم، یعنی گواهینامه ندارم و رانندگی هم نمی‌کنم. در کل چهار، پنج ماه ماشین داشتم که آن را هم واقعا دوست نداشتم.گپی با پدر و خواهر و دوستان رضا عطارانکودکی درس خوان، زرنگ و حرف شنو!!پدر مهربانش با کلامی زیبا و دلنشین برای ما تعریف می کند: رضا بسیار باهوش و با استعداد بود، در تمامی دورن تحصیل و مدرسه اش، یک بار ندیده ام که او در خانه درس بخواند و یا مشقی بنویسد، گاهی با عصبانیت به او می گفتم: «پسرجان تو چه جوری فردا می تونی امتحان بدی وقتی هیچی درس نخوندی!»در جوابم با خونسردی می گفت: بابا جان شما از من نمره خوب می خواهی و من برای شما نمره خوب می آورم، خدا را گواه می گیرم که هر سال هم شاگرد اول می شد و من را رو سفید می کرد. (با خنده)چی شد که این جوری شد؟خواهر عطاران، خاطره ای از نوجوانی رضا به یاد دارد، او به ما از نحوه ورود رضا به تئاتر می گوید: به یاد دارم که روزی رضا به همراه دوستش «حمید حقیقی» به خانه آمد، من از پشت پنجره به حرف های آنها گوش می دادم و دقت می کردم، برادرم رضا به دوستش می گفت: بهت ثابت می کنم که از همین تئاترها به صدا و سیما خواهم رفت! دوستش هم که باور نمی کرد مدام از او می پرسید، تو واقعا می خواهی به تلویزیون بروی؟ اصلا مگر می توانی؟ و رضا هم با صدایی محکم و رسا رو به حمید کرد و گفت: حالا می بینی که می روم و معروف می شوم! و کار خودشم کرد، حرف رضا از همون اول هم حرف بود! (لبخند می زند)شوق کاری رضا قانعم کرد!وقتی از پدر بهترین کمدین کشور پرسیدم: با بازیگر شدن پسرش موافق بوده یا نه؟ با همان لحن زیبا و خواستنی مصرانه گفت: چرا دروغ بگویم اولش بله! مخالف بودم، هم درکی از این رشته نداشتم و با خودم می گفتم که کار خوبی نیست، هم عقلم کم بود (با خنده) اما وقتی شوق رضا رو نسبت به هنر و بازیگری دیدم، گفتم: خیلی خوب بابا جان به کارت برس. (می خندد)حیاط خانه را سینما کرده بودخواهر آقا رضا عطاران می گوید: رضا و دوستانش از همان کودکی به دنیای هنر و بازیگری علاقمند بودند تا جایی که پدرم وقتی دید نمی تواند مانع او شود، پرده ای را در حیاط خانه تعبیه کرد تا رضا بتواند در آنجا نمایش اجرا کند، رضا و دوستانش هم که از زرنگی کم نداشتند، نقشه هایی کشیدند و برای خودشان سینمایی راه انداختند، رضا که خود نمایش های چارلی چاپلین را اجرا می کرد، یکی از دوستانش را بسیج کرده بود تا بلیت درست کند و از هر کسی که برای دیدن نمایش به خانه می آید ۲ تومن پول بگیرد و به او بلیتی بدهد! (با خنده) این کار برای من و خانواده ام بسیار زیبا بود، چون عشق رضا به بازیگری را نشان می داد. رضا عطاران از نظر پدرش!وقتی اولین کار او «ساعت خوش» را از تلویزیون دیدم کلی خندیدم و خوشحال شدم که او می تواند مردم را بخنداند، رضا بی دریغ، ساده و راحت بازی می کند و خودش را نمی گیرد و من اگر به او افتخار نکنم چه کاری می توانم انجام دهم؟ (باز هم می خندد)از پدر می ترسیدخواهر بزرگترش فاطمه خانم برایمان تعریف می کند: رضا عصرها در کوچه خودمان به همراه دوستانش فوتبال بازی می کرد، یک روز بعد از بازی که به خانه آمد دیدم که لنگان لنگان راه می رود، نگو که یکی از بچه های قلدر محل روی پایش افتاده بود و پای رضا شکسته بود، بعد از ۳ روز که حاضر شد به دکتر برویم، وقتی پزشک از او پرسید که چرا زودتر نگفتی به دکتر گفت: آخه از پدرم می ترسم، می ترسیدم که دیگر نگذارد بازی کنم!!! (با خنده)یره تو خجالت نمی کشی؟اولین تئاتری که رضا عطاران در آن ایفای نقش کرد، «موش عاشق» نام داشت که در مشهد مقدس به روی صحنه رفت، پدرش تعریف می کند که «وقتی نمایش را به همراه خواهرش دیدیم، به او گفتم، یره (یارو) تو خجالت نمی کشی؟دختر تو نمایش کم بود که تو عاشق موش شدی؟» (با خنده)کاراکتر پدر در کارهای عطارانخانواده اش برایمان تعریف می کنند، در سریال زیر آسمان شهر که رضا نویسنده آن بود تقریبا بابا را به نمایش گذاشته بود، زمانی که خشایار با چوب دستی خود به دنبال فولاد می کرد مانند کودکی ما بود که پدر نیز در کودکی ما چوبی برمی داشت و دنبالمان می دوید! (با خنده)یا در فیلم «خوابم میاد» که در یکی از سکانس ها همه بچه ها در خانه سرهنگی جمع می شدند و تلویزیون می دیدند، آن هم به کودکی ما برمی گردد، آن زمان چون تلویزیون کم بود همه بچه های محل در خانه یکی از همسایه ها «که سرهنگ ارتش» بود جمع می شدیم و برنامه کودک نگاه می کردیم، این تصویرها از کودکی در ذهن رضا مانده است که در حال حاضر او در ساخت فیلم هایش از آن خاطرات کمک می گیرد!چه نفر اول باشم چه بیستم، من پدر رضا عطارانم!وقتی که گفتم این گفته شما چاپ میشه با لحنی جدی و قاطع گفت: بله بله بله، حتما چاپ کنید، به دیوار هم بزنید، افتخار می کنم که پدر رضا عطارانم. شما بگید، وقتی یک کارمند بانک میاد و کاغذ من رو می گیره، خودش هم همه کارها رو درست می کنه، می تونم بگم نه؟ (با خنده) در هر اداره یا بانکی در محله خودمان که وارد می شوم من را می شناسند و به من لطف دارند و کارم را به نحو احسن راه می اندازند، این سوء استفاده از نام پسرم نیست بلکه یک سرفرازی برای من محسوب می شود.قدم زدن با رضا تو کوچه خیابان سخت استپدر آقا رضا می گوید: مدت ها پیش که رضا به مشهد آمده بود با هم به بیرون رفتیم تا قدم بزنیم یه ثانیه نکشید که مردم دور رضا جمع شدند، من هم به او گفتم: بابا جان من میرم تو هم وقتی آزاد شدی بیا! رضا عادت دارد با صبر و حوصله به تمام محبت های مردم پاسخ دهد که این برای خود مردم هم جالب توجه است.فاطمه عطاران می گوید: به همراه فرزندانم و برادرم برای خرید به بازار رفتیم، با پیشنهاد خود رضا ماشین نبردیم تا پیاده روی کنیم و هوا بخوریم. وقتی داشتیم برمی گشتیم مردم او را شناختند و صدها نفر یکباره دورمان را احاطه کردند تا با رضا عکس بگیرند!! این که مردم کشورم رضا را دوست دارند و برای او کارهایش وقت می گذارند بسیار لذتبخش و خوشحال کننده است اما گاهی اوقات هم این توجه ها برای ما محدودیت هایی را به وجود می آورد که ما را موظف می کند بیشتر حواسمان به خودمان باشد تا در شأن رضا و موقعیت اجتماعی او رفتار کنیم!طرفدار غذای سنتی، مخالف فست فوددر کشور ما خواهرها بسیار بسیار هوای برادرانشان را دارند و نمی گذارند که در زندگی به آنها سخت بگذرد. مصداق خوب و روشن این ادعا، خواهر بزرگوار رضا عطاران است، با اینکه «به قول خودش» از برادرش دور است، اما حواسش به تمام علایق و سلایق او هست، فاطمه عطاران که ۲ سال از آقا رضا بزرگتر است می گوید: «رضا عاشق غذاهای سنتی است که از بین این غذاها کوکوسبزی و قورمه سبزی را ترجیح می دهد و هر وقت مشهد می آید ما بسیج می شویم، برای او، آنچه که دوست دارد فراهم کنیم. رضا به دلیل شرایط کاری بیشتر با غذاهای بیرون سر و کار دارد به همین دلیل دیگر از فست فود خسته شده و می توانم بگویم تمایلی به اینگونه غذاها نیز ندارد!» مسجد امام علی (ع) اولین پله برای اجرای تئاتربعد از چند روز پرس و جو توانستیم چندی از دوستان دوران کودکی و نوجوانی او را پیدا کنیم، یکی از دوستان وی که در حال حاضر بازیگر تئاتر استان خراسان رضوی نیز به شمار می رود «حمید حقیقی» است که به دلیل مشغله کاری نتوانست راوی خاطرات کودکی رضا باشد اما دوست دیگرشان که در تئاتر «شیطان سفید» همبازی رضا عطاران بوده، از خاطرات مشترک آن زمان برایمان می گوید: «راستش را بخواهید شاید آقا رضا در حال حاضر من را از یاد برده باشد اما من به خوبی به یاد دارم که تئاتر «شیطان سفید» را برای همین مسجد امام علی (ع) تمرین می کردیم و در تمامی لحظات خوب و بد در کنار هم بودیم. من از آقا رضا چند سالی کوچکترم اما رفتار خوب و کریمانه ایشان را با اعضای گروه نمایش شیطان سفید به خوبی به یاد دارم! هر جا که هست خدا پشت و پناهش. پرشین ویمطالب مرتبط:نامزد برزیلی رضا عطاران + عکسایشون همسر رضا عطاران هستند، بنابراین تماس بدنی ایراد ندارد!رضا عطاران و مهناز افشار ورژن دهه شصت!+عکسهمراهی دوباره رضا عطاران و مهناز افشاررضا عطاران در نوجوانی+عکس
مطالب پیشنهادی


گزارش تصویری اعمال زیبایی برای جوانسازی و زیبایی صورت


دیگه وقتشه جلوی ریزش موهات رو بگیری!!!


راز داشتن ابروهای زیبا + تصاویر


اندامی زیبا و لاغر داشته باشید





شنبه 8 خرداد 1395





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن