تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 1 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هرگاه از رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله چيزى تقاضا مى‏شد، اگر ايشان آن را مى‏خواستن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796995746




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

در غیبت و انتظار عالم قدسی و کودکی هنر/ مبدأ اثر هنری


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: برشی از کتاب«حقیقت و هنر دینی» اثر مرحوم مددپور؛
در غیبت و انتظار عالم قدسی و کودکی هنر/ مبدأ اثر هنری

هنر دینی


شناسهٔ خبر: 3614368 - دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۵
دین و اندیشه > اندیشمندان

مبدأ و اصل و سرچشمه هنری از منظر تفکر هیدگر «انکشاف حقیقت» است، و حکمای اُنسی اسلامی نیز در طوری دیگر، که از مشکات نبوی پرتو می گیرد، به حقیقت انضمامی نبوی هنر اشاره کرده اند. به گزارش خبرگزاری مهر، به نقل از باشگاه هنرپژوهان جوان، مرحوم محمد مددپور از برجسته ترین متفکران و محققان معاصر در عرصة فرهنگ و هنر دینی بود که مرگ نابهنگام وی، بسیاری از مباحث مطروحه اش را ناتمام گذاشت و مطالب فراوانی از او باقی ماند که بخشی از آن ها ساختار سخنرانی و مصاحبه داشت. مقاله حاضر، یکی از سخنرانی های مرحوم مددپور است که در کتاب «حقیقت و هنر دینی» به چاپ رسیده و به دلیل مطرح کردن بسیاری از مباحث عمیق هنرهای سنّتی و فلسفي آن، در اینجا با اندکی تصحیح و ویراستاری، مجدداً منتشر می شود تا پژوهشگران، دانشجویان و علاقه مندان بیش از پیش با آراء و تفکرات ایشان آشنا شوند و از آن ها بهره مند گردند. چکیده
دریافت های فلسفی و ماهوی از سنّت و هنرهای سنتی، موضوعی است که بسیاری از متفکران و عقلا را به چالش کشانده و منشأ مباحثات و مجادلات فراوانی بوده است. به ویژه که این هنرها جزء لاینفک هنرهای دینی و ساحت قدسی بوده اند و مبانی و مبادی مکتوم در آن ها، نه با بررسی صِرف، که با انکشاف و شهود قابل شناخت و معرفی می گردد. در عین حال، علاوه بر توجه به سیر تاریخی این هنرها و تطبیق آن ها با اندیشه های مطرح روز، همانند فلسفة هیدگر، لازم است نگاهی عمیق و نافذ به وضعیت آن ها در عصر معاصر، به خصوص دهه های اخیر افکنده شود تا علاوه بر شناخت ریشه ها، آسیب شناسیِ معاصری از آن ها صورت پذیرد. این مقاله درصدد است، همگام با دید تاریخی و فلسفی به مقولة سنّت و هنرهای سنتی، بحثی مجمل پیرامون وضعیت آن ها در سدة اخیر ارائه دهد و به آسیب شناسی تفکری آن ها بپردازد.
کلید واژگان: سنّت، هنرهای سنّتی، انکشاف، حکمت، قدس، هیدگر، غرب زدگی شرق مآبانه. هنرهای دینی و سنتی در حاشیه تمدن مدرن آزادی و حقیقت در نظر هیدگر هیدگر متفکر استثنایی عصر ما در آثار خویش، بویژه در رساله «پرسش در باب تکنیک» Die Frage nach der technik دائماً متذکر می شود که آدمی به ساحت «تقدیر» تعلق دارد. اما این تعلّق آدمی به تقدیر، نه تنها آدمی را محکوم و مجبور و مضطر صرف نمی کند، بلکه در نظر هیدگر آدمی آنگاه «آزاد» می شود که به حریم «تقدیر» تعلّق داشته باشد. آزادی آدمی ربطی به اراده و اختیار آدمی ندارد. آزادی یعنی رهایی و گشودگی حقیقت. آزادی در انکشاف و آشکار شدن حقیقت تحقّق می یابد، و انسان آزاد آن هنگامی آزاد است که به طریق انکشاف حقیقت، تعلق داشته باشد. یعنی به انکشاف حقیقت پرداخته باشد ]نه آنکه آن را بپوشاند[. آزادی بدین معنی ناظر بر گشودگی و انکشاف حقیقت است. هیدگر در مقاله «در باب ذات حقیقت» Warheit Vom Wesen de اختیار و آزادی را به معنی گشودگی و باز بودن وجود خاص انسانی، یعنی دازین Dasein به روی جهان می خواند. زیرا در این گشودگی اشیاء آنچنان و آنگونه که هستند، بدون حجاب تحریف هویدا و آشکار می شوند. بنابراین، «ذات حقیقت در آزادی است»، چه وجود حاضر و کون جامع انسان Dasein همانطور که می تواند بگذارد، که موجود آنچه هست و چنانچه هست، بنماید، می تواند هم نگذارد. اما این گذاشتن آشکار شدن شیء یا موجود، چنانکه هست و رفع حجاب کردن از آن، فی نفسه و در عین حال، منع آشکار شدن موجود در کل یعنی وجود است. گرچه کلام هیدگر پیچیده می نماید، به نحوی که بسیاری از جمله تئودور آدرنو و گونتر گراس و کارل پوپر را دچار پرخاشگری و خشونت زبانی نسبت به او می کند. اما به سخن ویلیام بارت و بریان مگی اگر همدلی و همسخنی با هیدگر حاصل شود، می توان کلمات او را به آسانی درک کرد. سخن اساسی او این است که آزادی با حقیقت نسبت دارد. و انسان آزاد کسی است که مانع از انکشاف حقیقت اشیاء و عالم نمی شود. از اینجا انسان با آزادی خود، می تواند بگذارد اشیاء آنچنانکه هستند، بنمایند یا ننمایند . در حقیقت وجود خویش را دربرابر انکشاف بازنگهدارد، و به سخن نیچه به تأویل و تحریف ناروای آن ها آلوده نشود. حال پس از این مقدمات باید پرسید، چه نسبتی است میان هنرهای سنتی و آزادی، به این معنایی که در کلمات هیدگر آمده است؟ این آزادی چنانکه گفتیم ربطی به اراده آزاد فردی در برابر جبر علّی،یا اختیار و جبر ندارد، زیرا نکته آن است که اختیار و جبر علّی تعلق به حقیقتی پیدا می کند. این حقیقت است که اراده انسان را تحت سیطره خویش در می آورد، نه آنکه حقیقت ملک انسان باشد. انسان ندای وجود را می شنود، و حقیقت برایش انکشاف پیدا می کند. قابلیت و استعداد و آزادی انسان در آن است که چنان رویکردی وجود داشته باشد، که مانع از انکشاف حقیقت و پوشیدگی مظاهر آن نشود.
قدر مسلم هیدگر نظر خویش در باب نسبت حقیقت و آزادی را از کلمات قدیسان مسیحی و انجیل و عرفای مسلمانی که بر متفکران مسیحی اثر داشته اند برگرفته، و صورت خاص حکمت معنوی خویش به آن داده است، انجیل و دیگر کتب آسمانی میان آزادی، حقیقت، بی گناهی و معصومیت و رستگاری و نجات و وارستگی چونان حلقه های زنجیر پیوندی ذاتی می بیند، حضرت عیسی به روایت یوحنا به یهودیانی که به او گرویده بودند، می فرماید: «اگر مطابق تعالیم من عمل کنید، در واقع پیرو من خواهید بود، و حقیقت را خواهید شناخت، و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد.» (یوحنا، فصل هشتم، خط ۳۲)
در فقره ای دیگر از انجیل لوقا، در باب توانگران و و بستگی آن ها به ثروت و دنیا، حضرت عیسی می گوید: «چه دشوار است ورود توانگران به پادشاهی خدا! رد شدن شتر از سوراخ سوزن آسان تر است تا وارد شدن توانگری به پادشاهی و ملکوت خدا» (لوقا، ۲۴ ۱۸ و ۲۵) کودکی و حقیقت و ملکوت آسمان ها کودکی مظهر بی تعلقی و وارستگی و معصومیت و نجات است. متفکران معنوی کودکان را پایان محتوم تقدیر انسان می دانند. نیچه متفکر آلمانی در گفتار زرتشت، در باب «سه تبدّل روح» مراتبی را برای سیر و سلوک روح و جان آدمی قائل است، که آن را می توان در حکم مبنایی برای وصف حال انسان تلقی کرد. روح انسانی بعد از طی مرحله شتری و شیری سرانجام به ساحت کودکانه حیات خویش وارد می شود. شیر که ویران کننده است، با گفتن «نه مقدس» تأسیس آزادی می کند، و بنای آزادی خویش می نهد. او فراسوی نیک و بد می رود، و به آنچه وحی منزل پنداشته شده، نه می گوید، و آن را چونان خیالی واهی و ظلم می بیند. اکنون روح شیری انسان با عشق خویش آزادی را فراچنگ آورده است، امّا او نمی تواند مؤسس فضائل و ارزش های معنوی جدید باشد، و انجام این را کودک قادر است. در اینجا روح شیری ویرانگر به صورت کودکی در می آید. کودکی معصومی و فراموشی است، و مبدأیی نو، یک بازی بی غرضانه، یک چرخی خودکار و و حرکتی اولیه و یک گلوی مقدّس. آری برای بازی آفرینش وجود، بله گویی مقدس ضروری است. کودک آن کسی که جهان او را از دست داد، بالاخره جهانی دیگر، از خود او را بازخواهد یافت. بدین طریق روح در ساحت کودکی بایست با معصومیت خویش ارزش های جدید را چون مبدأیی بنیان نهد، و طرح افکند، و آن «هنر عالم معصومانه پس فردایی موعود» است، که کودک در مقام بله گویی مقدس، آن را ابداع می کند. روایت نیچه گرچه اغلب نیست انگارانه می نماید، امّا بی نسبت با برخی فقرات انجیل و کتاب های مقدّس نیست. در آنجا که عیسی (ع) به روایت متی فرمود: «بگذارید کودکان نزد من بیایند، و مانع آنان نشوید، زیرا پادشاهی آسمانی به چنین کسانی تعلّق دارد.» یا در روایت مرقس و لوقا آمده «یقین بدانید که اگر کسی پادشاهی خدا را مانند کودک نپذیرد، هیچ وقت وارد آن نخواهد شد.»
به هر تقدیر کودکی افق انتظار انسان مضطر کنونی است، که دل از بهشت فانی آن کنده، و روی به عالمی ورای عالم کنونی مدرنیته دارد. امّا این نه افق انسان مختار تمدن رسمی غرب است. ادیان که کودکان را برکت خداوند، و به سخن پیامبر اسلام محمد مصطفی (ص) گلی از گل های بهشت تلقی می کنند، کودکان را به سبب حضور در عالم بی غرضی و بی گناهی، نزدیکترین انسان ها به ملکوت می بینند. آن ها که حقیقت را حضوراً دریافته اند، سیرشان آزادانهو در عالم قدسی است، بدون تصرّف و پرده کشیدن بر حقیقت. و این بزرگسالان اند که روح پاک و قدسی کودکان را به پلیدی و آلودگی می کشانند، و از حقیقت بیگانه می کنند. نجم الدین رازی (دایه) در مرصادالعباد با تذکر بر این بیگانگی می نویسد: کودکان در آناتی به یاد عالم ملکوت و ارواح قبل از آمدن به دنیا می افتند، و دچار دلتنگی می شوند، و به حال سوگ و حزن و گریه می افتند. امّا بزرگان گرد او می آیند و می کوشند با اسباب و آلات بازی غفلت زا نسیان را بر تذکر او غالب کنند، و حجاب تذکر او نشوند. عقل بزرگسالان بر قلب کودکان سیطره پیدا می کند، چنانکه راه انکار شاعران و عارفان و حکمای اُنسی چونان جنونمندان و شهودیان عالم می پیمایند. مبدأ اثر هنری مبدأ و اصل و سرچشمه هنری از منظر تفکر هیدگر «انکشاف حقیقت» است، و حکمای اُنسی اسلامی نیز در طوری دیگر، که از مشکات نبوی پرتو می گیرد، به حقیقت انضمامی نبوی هنر اشاره کرده اند. هنر از این منظر عطاء و فیض از «یوتی الحکمه» است. به قول عطار نیشابوری:
به حکم روح گردون می نگارم
که من حکمت ز یوتی الحکمه دارم دعوی این همانی حقیقت هیدگر aletheia با حقیقت اسلام و حکمای اُنسی بی وجه است، امّا تفکّر معنوی هیدگر معطوف به گذشت از مابعدالطبیعه و متافیزیک سوبژکتیو و خودبنیاد است، و می تواند معطوف به حقیقت اسلام باشد. از اینجا او تسلیم منطق فلسفه های رسمی نمی شود، بلکه می کوشد، به نحوی خودآگاهی نظری، نسبت به حقیقت موعود قدسی دست یابد. بازگشت به تفکر ماقبل سقراطی و کوشش برای درک معنی حقیقت در شعر حکمی پارمنیدس و هراکلیتوس و دیگر دانایانِ ماقبل متافیزیک و همسخنی با شاعران قدسی و حکیمان معنوی، دغدغه هیدگری عصر پایانی مدرنیته را نشان می دهد. هیدگر دریافته بود- چونان نیچه جنون مند- که تاریخ فلسفه، تاریخ فراموشی وجود، و سیر نزولی تفکّر انسان از ساحت حضور و شهود حقیقت، به ساحت سوبژکتیو و نفسانی آن است، که موجب می شود در یک تأویل تاریخی دو هزار و پانصد ساله «وجود» در پس موجودات پنهان شود، و هرگاه نیز منکشف شده با قوه منطق و حضور بیگانه انسان پس زده شده، و در پس حجاب «موجود» نهان می شود. از اینجا او نیز چون هولدرلین شاعر منتظر فتوح قدس در انتظار تجلّی جدیدی از وجود است. او از مابعدالطبیعه رسمی می گذرد، اما به امر قدسی نمی رسد، بلکه در انتظار ظهور آن می ماند. او خود را سخنگوی وجود می داند، و نه پاسخ دهنده به ندای قدس، که این تعلّق به شاعرانی چون هولدرلین دارد، که ندای وجود را شنیده و ساحت قدس برای آنان فتوح و گشایش حاصل کرده است. شاعرانی چنین که در خدمت قدسیان اند، واسطه میان مردم و قدس می شوند، و رسالت خود را رساندن فیض عالم قدس (ساحت الوهیت و خدا و قدسیان) به ایشان می دانند. این فیض در قلمرو ادبیات قابل طرح و بحث نیست. آنچه اینگونه شاعران استثنایی که روزگاری زمین مشحون از آن ها بود، از خدا و قدسیان و عالم غیب خبر می دهند، از سوی متفکران فقط قابل ایضاح و شرح نظری است، آنهم متفکرانی آماده گر و حکیمانی منتظر که استعداد سخن گفتن از وجود را فراموش نکرده اند. از این منظر هیدگر نسبت آزادی و حقیقت را باز می گوید. او شاعر و متفکری را در نظر می آورد که نه تنها مانع تجلّی و ظهور حقیقت نمی شود، بلکه طلب و تمنای آن ها قرار گرفتن در ساحت قدس آزادی است. هنرمند و متفکر با آزادگی خویش با تأویل حقیقی حجاب ها را پس می زند تا حقیقت منکشف شود، و انسان را به روشنگاه وجود هدایت کند، و قرب و ولایت اصیل اولیای قدسی بازگردد. هنرمند به واسطه حضور و استعدادش، مورد توجه هیدگر و فیلسوفان معنوی پست مدرن است. او که بی واسطه حقیقت را می نامد، و مجلای آن قرار می گیرد، کارش بحث و شرح با واسطه فیلسوفانه نیست. اثر هنری از اینجا متفاوت از اثر فلسفی است. اثر هنری به معنی اصیل به کل عالم تعلق دارد. خاص و عام مخاطب اثر هنری است. هنرمند در مقام ابداع هنری از حقیقت متجلی در دوره خویش صیانت می کند. این حقیقت متجلی مقتضی غلبه حجاب و اصالت موجود دو هزار و پانصد ساله و تأویل محرّف و ناراستین متافیزیسین های یونانی و یونانزده تا عصر حاضر همه فلسفه های رسمی است. همانطوری که تفکر اصیل مستور می شود، فلسفه و هنر نیز به حوزه های تخصصی تأملات عقلی Philosophy تجربیات حسی Aestheties محدود می شوند. هنر و حکمت بزرگ قدسی حکمت و هنر بزرگ ماقبل سقراطی که حاصل برتری انسان تلقی می شوند، مردمان را به خواص و عوام قسمت نمی کند. حکمت هنری تعلّق به «کل عالم وجود» داشت، و به جهان، معنی و بن می بخشید. از اینجا سنّت به معنی طریقتی بود که باطن هنرمندان را به سوی حکمت و حقیقت هدایت، و او را به وجود حقیقی متصل می کرد. هنر بزرگ با سنّت و فرادهش دینی ارتباط دارد، اما با آزادی حقیقی که در آن انسان با وجود چنان نسبتی پیدا کند که واسطه و حجابی میان او و وجود قرار نگیرد، و آن وجود چنانکه هست تجلّی کند. عالم قدسی با این تجلّی تحقّق پیدا می کند. عالمی که با اثر هنری اقامه می شود، در عرف هیدگر آن نسبت ها و روابطی است که وجود آدمی را روشن می کند، و آنچه از تولّد و مرگ، نعمت ها و نقمت ها، سعادت و شقاوت مسیر سرنوشت و تقدیر آدمیان را رقم زده است، با حضور اثر هنری و اقامه عالم آن، وحدت پیدا می کند. چنانکه معبد و مسجد و شعر حکمی قدسی، چون مرکزی مشعشع می شود که به محیط اطراف خود، با تقدس و جلال خدایی معنا می بخشد، و آشکار می کند. حتّی به سرزمین ما معنا می بخشد، چونان مکانی که اجداد ما در آن متولد و در خاک شده اند. بنای معبد و مسجد این چنین با حضور خدا به عنوان حریم مقدس، وحدت آن مدارها و نسبت هایی را فراهم می آورد، که در آن ها ولادت و مرگ و نقمت و نعمت، عزت و ذلت، اعتلا و انحطاط انسان رخ می نماید. پس اثر هنری که در طریق سنّت ابداع می شود، فراتر از یک فعالیت استحسانی و استتیکی است، و به تبع، تعلّق به انسان های برتر پیدا می کند، درحالی که عالم هنر استتیکی و عقلانی کلاسیک که با سقراط و افلاطون و ارسطو آغاز می شود تعلّق به انسان های میانمایه دارد، و هنر التذاذی مبتذل به انسان های فرومایه تعلق می گیرد. هنوز در تراژدی های کهن یونانی که از قهرمانان و پهلوانان اساطیری سخن می رفت، به نحوی اقامه عالم کلی، معنی داشت، اما با درام های یونانی حیات هنری یونان، به صرف عالم محسوسات و احساسات هیجانی و نفسانی و ارضاء اهواء محدود می شود، و کلاً هنر متأخر یونانی در روم به ورطه و دام ابتذال محض فرو می غلطد، و نهایتاً با زوال عالم هنری یونانی که در شعر بزرگ شاعران یونانی بروز کرده بود، انسان یونانی- رومی بی خانمان و ریشه کن می شود. زیرا دیگر سنّت زوال یافته یونانی، انسان و هنرمند یونانی را در طریق انکشاف قرار نمی دهد، و راهی مسیر انکشاف نمی کند. چنین «عالم» معبد پائستوم یا کلیسای بامبرگ، یا قطعه ای شعر و دعا از «سن بوناونتورا» یا «سن فرانسیس» و از آنجا عالم هنری حافظ و ابن عربی زوال می یابد، و هنگامی که عالم هنری، خاموش و مستور می شود، دیگر هیچ عنصری و موجودی و شأنی از حیات انسانی، با این معبد یا کلیسا یا شعر و دعا به ساحت آشکار وجودی قدسی خود نمی آیند. در اینجا اثر هنری خنثی می شود، و به صورت عتیقه ای برای فروش، قاچاق کالاهای هنری و یا صادرات صنایع دستی و وسیله ای برای لذت استتیکی و زیبایی آرامش بخش احساسی، و جان کلام نوعی فعالیت تخصصی مشاعر تحلیل یافته آدمی تلقی می شود. در دوران زوال عالم هنر سنّتی، ممکن است آثار هنری عتیقه مرتب به صورت مدرن تکثیر شوند، چیزی که امروز در چین و ترکیه و پاکستان و ایران و کلاً همه کشورهایی که سابقه ای از هنر بزرگ دارند، دائماً رخ می دهد. بزرگ ترین هنرهای بزرگ سنّتی شعر و معماری است، و خردترین شان خطاطی و تذهیب و نگارگری تا مجسمه سازی، و بالاخره همه صنایع خرد هنری. شعر منبع الهام همه هنرهاست، و معماری مستجمع جمیع هنرهای سنتی. شعر اولین تجربه شهودی پس از مرحله اجمال است. شعر و شاعری پرده ای وحی نبوی را به ارث می برد، و قصه دومین پرده را.
به سخن نظامی گنجوی:
پیش و پسی بست صف کبریا
پس شعرا آمد و پیش انبیاء
پرده رازی که سخن پروری است
سایه ای از پرده پیغمبری است شعر پرده ای از اسرار نبوی و ولوی را به فیض و عطای قدسی ربانی بهره می برد، و سپس در خط و تذهیب و معماری و همه هنرهای سنّتی از عالم کلام تنزیهی به عالم نقوش و فضاهای مثالی تشبیهی انتقال پیدا می کند، و همین آثار با اقامه عوالمی، حیات انسان معنوی و اصیل را روشن می کند، و او را به عالم نبوت و ولایت می برد. چنانکه بنای کعبه و مسجد شیخ لطف الله یا تاج محل هند، چونان خانه و مستوره عرش رحمان، یا قالی های اردبیل و ظروف فلزی و سفالی و شیشه ای به مثابه هنرهای صغیری که آینه گردان عالم عرشی هنر کبیر شعر است. این هنرها پرده از چشم انسان می گیرند و او را به عالم کبریایی می برند. همه این هنرهای سنّتی کبیر و صغیر یک عالم را اقامه می کنند، همان عالمی که پیامبر در آن حضور داشته است، و آنگاه که عالمشان مستور شد یا زوال یافت، دیگر اثر انکشافی خویش را از دست داده، به یادگارهایی از عصری گمشده و فراموش شده، تبدیل می شود. این آثار مصنوعی نمی توانند حافظ و منجی و رهایی بخش یک فضای غنی و سرشار برای سکنی و مأواگزیدن آدمیان در زمین باشند. این شبه هنرها به قول بنیامین هاله مقدس و آیینی خود را از دست داده اند، و آواره و بی خانمان شده اند. بویژه در عصر سیطرع تکنیک که شاعران سنتی و هنرمندان قدسی مستور و نهان می شوند. شعر شاعران و هنر هنرمندان آخرالزمانی در باطن خود، عالم شگفتِ زیستگاهی روشن را نمی گشایند، که در آن مدارها و نسبت هایی فراهم آید، که ولادت و مرگ، نقمت و نعمت، عزت و ذلت، عظمت و انحطاط، صورت و مسیر سرنوشت آدمیان را رقم می زنند. قلمرو گسترده این روابط آشکار، همانا، عالم این قوم تاریخی است. روشنگاه عالم و مکان زیستگاهی هنرهای سنتی به عنوان جایگاهی سرشار از اضطراب و نگرانی، غم و خوف، امید و رجاء، تولد و مرگ، و همه آن حقایقی است که به زندگی انسان معنی می بخشند، و به سخن هیدگر «احساس و حضور انسانی بودن در جهان» را به انسان عطا می کند. هیدگر در مقام آزادگی و منزل تفکّر معنوی خویش، در «مبدأ اثر هنری»، یک حیات کامل روستایی را در پس رخنه تاریک کفش های فرسوده روستایی- اشاره به اثر وان گوگ- می بیند. چنانکه از گستردگی حضور خدا در ورای رواق های معبدی کهن سخن می گوید، و اینکه برپایی معبد- اشاره به معبد پائستوم یا کلیسای بامبرگ- جوش و خروش دریا را نشان می دهد، و نیز درخت و چمن، نره گاو و عقاب، مار و زنجره، صورت و پیکر وضعی خاص خود می یابند. کفش های روستایی نیز رهروی زحمتکش را آشکار می کند، که در سنگینی و کثافت آن با راهپیمایی بر درد و رنج، در درون مزرعه با باد خنک و مرطوب و نمناک خاک، اضطراب و شادی و ترس و لرز و همه چیزهایی را که زندگی روستایی به آن ها تعلق دارد، وصف می شود. هنر میانمایه و فرومایه آخرالزمانی هیدگر در پایان تاریخ نیست انگاری غرب که اکنون جهانی شده، و همه مرزها را کم و بیش فتح کرده است، غایت مرتبه ای از هنر اصیل و حقیقی را «بازگشت به خانه» و «حضور انسانی بودن در جهان» می داند. آنجا که درباره هنرهای معماری و نقاشی و مجسمه سازی سخن می گوید، اما انتظار او از شعر بیشتر است. از اینجاست که در شرح شعر هولدرلین انتظار فتوح ساحت قدس را می کشد. شعر برای او هنری بزرگ است که از عصر نیست انگاری یونانی که با سقراط آغاز شده، احاطه فراگیرش را از دست داده، و تنها گهگاه چونان هنر بزرگ عتیق درخشیده، و به زندگی انسان معنا بخشیده است، و حال پس از دو هزار و پانصد سال انتظار آن است که شعر و تفکر معنوی بزرگ، فراتر از نحوی تجربه زیبایی شناسانه و استتیکی یونانی رومی تا تجربه مدرن کانتی، عالم نویی را بگشاید. اکنون در عالم هنری مدرن چشم هنرمند در خویشتن خودبنیاد خویش، انسداد پیدا می کند، و در مغاک تاریک هنرِ بی خانمان و ریشه کن شده انتزاعی (ابستره Abstract) هرگونه حضور اصیلی نابود می شود. با توجه به مبادی تفکر هیدگر، و آنچه که در تفصیل مبانی نظری تفکر او با نظر به حکمای انسی اسلام، می توانیم دریابیم، شعر و هنرهای سنّتی فراتر از فعالیتی زیباشناسانه اند، و به وجود و انکشاف حقیقت و آزادی می پیوندند. زیبایی در این مرتبه صرفاً لفافه ای از وجود و حقیقت می شود، و اصالت آن به ذات معنوی اثر هنری بر می گردد، نه آنکه به صورت و فرم اثر هنری محدود شود. از این منظر هنر مدرن به فرمالیسم و ابستراکسیونیسم (صرف ترکیب بندی انتزاعی محض لفظ و لحن و نقش و رنگ) می گراید، زیرا هنرمند فراتر از صورت و فرم هنری زیبایی شناسانه سوبژکتیو (تجربه استتیکی خودبنیاد) نمی رود، و طلب و تمنای وصول به معنایی در بطن اثر هنری ندارد. در این وضع مدرن، همه آثار هنری تخصصی شده، به دور افتاده از اصل و سرچشمه و مبدأ origion می شوند. حتی آثار هنری شبه سنتی که فن ساختن آن ها از قعر تاریخ به نسل های متأخر، بنا به عادت و میراث و مرده ریگ فرهنگی انتقال یافته نیز ماهیتی مدرن و فرمالیستی دارند، و برای بسیاری نقش تخدیر کننده، پیدا می کنند، چنانکه اکنون در عصر ما شعر مولوی، عطار و حافظ و بیدل و نقاشی بهزاد و سلطان محمد نقاش، چنین حالتی پیدا کرده اند. همه چیز در هم رفته، و ادیبان و متفلسفان همه چیز را در هم می آمیزند، و مردمان را بیش از پیش در مغاک پریشانی توهّم های دلمشغول کننده زیبایی شناسانه فرو می برند. در این پریشانی فکری متفلسفانه، تارکوفسکی و پاراچانف و برگمان و پیکاسو و پال کله و پولاک نیز هنرمندان قدسی می شوند!! انتظار بازگشت هنر بزرگ اما آیا امکان بازگشت هنرهای سنتی به خانه و سرچشمه نیست؟ چرا؟
آنچه هنرهای سنتی و عالم آن ها را متجلی کرده، آیا بواسطه انسان نبوده است؟ اما چرا واپسین انسان مدرن قادر نیست، عالم زوال یا مستور شده هنرهای سنّتی را به این آثار بازگرداند، و آن ها را از صورت مدرن و دست کاری شده خارج کند. چرا آثار هنری سنّتی از مرتبه عتیقگی به مرتبه «حضور حاضر» ضمن ریشه داری عتیق خود گذر نمی کنند؟ حقیقت آن است که اساساً هنرهای سنّتی، دیگر «وجود حاضر» ندارند، و آن حقیقتی که این هنرها را به زمین عطا و افاضه می کرد، نهان و مستور شده است. تشرّف هنرمند به ساحت قدس دیگر فروبسته، و هنرمند در محاق نیست انگاری سکنی گزیده است، مگر آناتی که وجودش نورانی شده، و توان تشرّف پیدا می کند، و مسجد و معبدی و مُهر و تسبیحی و منبری و نقشی مثالی ابداع می کند، اما این نورانیت در برابر ظلمت فراگیر جهانی مانند کورسویی می ماند، از فاصله بسیار بعید، چنانکه نور فانوس های افق دور دریاهای طوفانی و سواحل مه گرفته می نماید. اما باز می توان از همین نور ضعیفِ فانوس های افق های دور به روشنگاه هستی وارد شد، به شرطی که انسان به آزادی و حقیقت بازگردد، و بگذارد زمین و آسمان، میرندگان و جاویدانان چونان چهار آینه گردان حقایق جهانی، امکان ظهور و بروز اشیاء و امور را در خدعه سرای وهم (دنیا) آنچنان که هستند، مهیا سازد.
به قول مولانا:
ای خدا بنمای تو هر چیز را
آنچنان که هست در خدمه سرا انسان هنگامی که به مقام و جایگاه اصیل خویشتن باز می گردد، آینه گردان یا محور و مدار چهار آینه می شود، چهار حقیقت در وجود او در برابر یکدیگر قرار می گیرند، و همه چیز به جایگاه و موطن و مأوای خویش باز می گردند. بنابراین اشراق آنی و لحظه ای تشرّف هنرمندان سنّتی، می تواند آدمی را به عالم قدس رهنمون باشد، اما این مهم، همتی ابراهیمی می طلبد که با قربانی کردن وجود خویش بدان دست می یابد. شاید تعبیر آلمانی کوره راه جنگلی Holzwege مانند همان اشراق آنی و کورسو باشد، کوره راه فقط برای جنگلبانان و والیان جنگل می تواند به روشنگاه و فضای باز بیرون از هیولای جنگل سیاه رهنمون باشد، نه برای انسانی میانمایه و فرومایه. گفتیم که چرا هنرهای سنّتی و تفکر معنوی در جهان کنونی جایگاهی ندارد. انسان از آزادی محروم شده، و امکان انکشاف اصیل حقیقت را از دست داده است، و همین موجب زوال عالم هنرهای سنتی شده، و از هنرهای سنتی صغیر چیزی در حدّ صنایع دستی، و مفاهیمی از قبیل صادرات غیر نفتی تلقی می کنیم. اما نه چنان است که این پایان کار هنرهای سنّتی باشد. البته احیاء این هنرها بی انکشاف مجدد حقیقت ممکن نیست، و به تبع این انکشاف، هنر بزرگ شعر می تواند منجی انسان فرو افتاده در مغاک نیست انگاری و خودبنیادی فراگیر باشد، و او را به عصر اولیاء و پهلوانان و ولایت و نبوت بازگرداند.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن