تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 4 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند به شكل شما و اموال شما نگاه نمى كند بلكه به دلها و اعمال شما توجه مى نمايد....
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797549065




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

رضا را فروختم ۱۵۰ هزار تومان!


واضح آرشیو وب فارسی:الف: رضا را فروختم ۱۵۰ هزار تومان!

تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۰۴:۱۰
«قانون» می‌نویسد: هنوز قصه پر غصه شکنجه «اعظم» و فرزندانش تیتر رسانه‌ها و نقل محافل است که این‌بار، جایی همین نزدیکی و لب خط آهن جنوب تهران، «مریم» و سه فرزندش با شکنجه و اعتیاد مرد خانواده، روزها را سپری می‌کنند. قصه مریم مشابه قصه اعظم است. مریم با تولد سومین فرزندش به مرکز خیریه مهرآفرین معرفی می‌شود و این مرکز مریم و سه فرزندش را تحت حمایت قرار می‌دهد. از آنجا که مریم معتاد به حشیش و شیشه بود، فرزندش «رضا» نیز با تاثیر از اعتیاد مادر به دنیا آمد که برای سم‌زدایی، چند وقتی رضا را در بیمارستان می‌گذارد. پس از بهبودی رضا، مادرش مریم او را به خانه می‌برد که به خاطر شرایط نامناسب زندگی، مددکار خیریه مهرآفرین نیز همراهش رفته و متوجه قصه غم‌انگیز زندگی مریم می‌شود. شکنجه‌هایی که مریم و پسرانش دیدندمریم در اتاقی ۹ متری در زیر زمین ساختمانی در جنوب تهران و به اصطلاح لب خط زندگی می‌کند. او، سه فرزند چهار و هشت ساله و شش ماهه دارد که هیچ‌کدام، شرایط طبیعی برای زندگی را ندارند. همسر مریم اعتیاد شدید به حشیش و شیشه دارد و او را نیز چند سالی است که معتاد به مصرف مخدرها کرده است. در خانه نمور و بسیار آلوده آنها، هیچ‌چیز رنگ زندگی ندارد. اینجا نه آب و غذای مناسبی وجود دارد و نه بهداشتی برای زندگی بچه‌ها. «محمد» فرزند بزرگ و هشت ساله مریم، به اجبار پدر معتادش مدرسه نمی‌رود. پای او به شدت ورم کرده و عفونتی شدید دارد. مددکار خیریه متوجه می‌شود محمد قبلا تصادف کرده و در پایش پلاتین گذاشته‌اند اما به خاطر شرایط بد زندگی، مدت زیادی از زمان درآوردن پلاتین‌ها گذشته و پای راست او به شدت متورم شده است. مددکار به سختی رضایت پدر را گرفته و محمد را به بیمارستان می‌برد. پزشکان معترض می‌شوند که چرا اینقدر دیر او را به بیمارستان آورده‌اند، چراکه ممکن بود پای محمد قطع شود. با این حال، محمد به سرعت عمل شده و بعد از چند روز مرخص می‌شود. مددکار می‌گوید یک روز ساعت ۵ صبح تلفنش زنگ می خورد و صاحبخانه مریم با استرس می‌گوید زود خودتان را برسانید، پدر محمد را دارد خفه می‌کند. مددکار وقتی می‌رسد، صاحبخانه محمد را از دستان پدر توهم زده شیشه‌ای نجات داده است. مددکار وضعیت خانواده را بسیار مخاطره‌آمیز گزارش می‌کند. پس از آن، سرپرست مددکاری مؤسسه مهرآفرین گزارشی تنظیم و به بهزیستی و نماینده دادستان ارائه می‌کند. گزارشی جدا هم برای نیروی انتظامی ارسال می‌شود. بعد از دو هفته مددکاران اورژانس اجتماعی با در دست داشتن حکم قضایی به خانه مریم می‌روند، ولی والدین معتاد از دادن کودکان سر باز می‌زنند و این امر منجربه بازگشت مددکاران اورژانس اجتماعی می‌شود. می‌گویند بالاجبار نمی‌توان کودکان را گرفت، در حکم کلمه اجبار به کار نرفته است و ما به زور نمی‌توانیم کودکان را بگیریم. تا اینکه چهار ماه از ماجرا می‌گذرد و مددکار ما هر هفته به منزل آنها رفته و کمک‌هایش را به کودکان می‌رساند. داستان حسن چهار سالهحسن، فرزند دوم مریم است که او هم شرایطی بهتر از برادر بزرگش ندارد. حسن، در چهار سالی که به دنیا آمده است، هیچ واکسنی نزده و زمینه ابتلا به هر بیماری را دارد. تغذیه نا مناسب و زندگی در کنار پدر و مادر معتاد، از حسن کودکی ضعیف و آسیب‌پذیر ساخته که در اتاق ۹ متری زندگی‌شان، روزهای تاریکی را به خود دیده است. از نشئگی پدر و مادرش گرفته تا شکنجه‌هایی که پدر معتاد متوهم به او و مادر و برادرش می‌دهد. هفته گذشته دعوای سختی بین مریم و همسرش درمی‌گیرد، مریم به شدت کتک می‌خورد و با شکنجه همسر، دندان‌هایش شکسته و بدنش کبود می‌شود. با این حال، او همراه حسن از خانه می‌رود. «محمد» هم به خانه عمه‌اش پناه می‌برد اما رضای شش‌ماهه در خانه نزد پدرش می‌ماند. اکنون چند روزی است که از رضا خبری نیست و مریم با حال معتادش، بی‌قراری فرزند شش‌ماهه‌اش را می‌کند. صاحبخانه می‌گوید همان شب دعوا، همسر مریم، رضا را با خود برد و خودش بازگشت اما بدون کودک. پدرش که حال متوهمی دارد، گفته رضا را فروخته، آن هم به قیمت «۱۵۰ هزار تومان»! تا شاید پول چند وعده اعتیادش را درآورد. جست‌وجوی حقی که از دست رفته استمریم حالا در جست‌وجوی رضای شش‌ماهه‌اش است و از شکنجه‌های همسرش نیز به ستوه آمده و با شکایت به قانون، می‌خواهد حق خود را مطالبه کند. او از پزشکی قانونی، گزارش رسمی شکنجه‌هایش را گرفته و چشم امید به قانون دارد تا شاید فرزند فروخته‌شده‌اش را پس گرفته و از شر توهمات و شکنجه‌های همسرش رها شود. شکنجه مریم در میان هیاهوی زندگی پایتخت‌نشینان، داستان غم‌انگیزی است که از یک سو، اوضاع وخیم کودکان با پدر و مادر معتاد را نشان می‌دهد و از سوی دیگر، خشونت علیه زنان را که همسر معتاد، آنها را برای ادامه زندگی معتاد کرده و زیر ستم و شکنجه‌های همسر، زبانی برای شکایت ندارند. این خشونت‌ها علیه زنان و کودکان که بد سرپرست هستند، از دورافتاده‌ترین نقاط مشهد گرفته تا بیخ گوش پایتخت‌نشینان رخ می‌دهد و مردم و مسئولان، کم توجه و منفعلانه نسبت به آنها، روزگار خود را سپری می‌کنند. موج آسیب‌های اجتماعی و خشونت‌هایی که رخ می‌دهد، واکنش و اقدام فعالانه هم مردم و هم مسئولان را می‌طلبد تا شاید انسانی به حق قانونی رسیده و زیر بار خشونت خانواده، مجالی برای زندگی یابد. این روزها، آنقدر موضوعات حاشیه‌ای، مردم و مسئولان را درگیر خود کرده که متن‌هایی همچون توجه خشونت در خانواده‌های بدسرپرست به فراموشی سپرده شود. مجلس، قانون حمایتی تصویب کند«فاطمه دانشور»، رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران و مدیرعامل موسسه مهرآفرین درباره چرایی نبود اقدام موثر و فعالانه در مقابل خشونت‌ها به «قانون» می‌گوید: واقعیت آن است کودکان با دو والد معتاد، شرایط بسیار بد و بحرانی دارند که قانون فکری برایشان نکرده است. در اینجا باید گفت وضعیت بچه‌هایی با یک والد معتاد بهتر است و والد سالم، حداقل می‌تواند رسیدگی‌هایی را به کودک داشته باشد. اما وقتی پدر و مادر، هر دو معتاد باشند، وضعیت کودکانشان، مشابه وضعیت سه فرزند مریم می‌شود و بسیار خطرناک است. وی با اشاره به خشونت‌هایی که علیه زنان می‌شود، مریم را مصداقی دیگر از خشونت به زنان می‌داند و می‌افزاید: مریم، در بدترین شرایط ممکن زندگی می‌کند که خودش نقشی در آن نداشته است. او به اجبار همسرش معتاد شده و شکنجه‌های بسیاری را تحمل کرده است. وی با تاکید بر اینکه مسئولان و قانونگذاران باید توجه جدی به رشد آسیب‌ها در جامعه داشته باشند، تاکید می‌کند: آیا بعد از این همه قربانی وقت آن نرسیده است که ۲۸۰ نماینده مجلس فکری به حال قانون حمایت از زنان و کودکان به ویژه کودکان بدسرپرست کنند؟ آیا وقت آن نرسیده نهادهای حمایتی در را به روی زنان و کودکان بدسرپرست باز کنند که به موقع بتوان از وقوع جرم پیشگیری کرد؟ آیا وقت آن نرسیده قضات تخصصی‌تر و مسئولانه‌تر بابت این کودکان حکم دهند؟ و آیا وقت آن نرسیده قدرت مداخله در موقع بحران به مددکاران اورژانس اجتماعی داده شود؟ چند قربانی دیگر لازم است؟







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 85]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن