واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: تن بروسلي توي گور لرزيد!
برخي فيلمهاي ما زيادي بامزهاند و توهمي؛ اينكه اتفاقاً بايد بنشيني تا ته قصهاش را ببيني و بعد بگويي كه خب حالا قضيه چه بود و چه شد؟ البته ساختن يكي مثل «اژدها وارد ميشود» جداً مخ ميخواهد تا بشود با آن مخاطبت را اينقدر گول بزني و يك قصه جوكمانند را به خورد خلقالله بدهي.
نویسنده : محسن غلامي(قلعه سيدي)
برخي فيلمهاي ما زيادي بامزهاند و توهمي؛ اينكه اتفاقاً بايد بنشيني تا ته قصهاش را ببيني و بعد بگويي كه خب حالا قضيه چه بود و چه شد؟ البته ساختن يكي مثل «اژدها وارد ميشود» جداً مخ ميخواهد تا بشود با آن مخاطبت را اينقدر گول بزني و يك قصه جوكمانند را به خورد خلقالله بدهي. بهتر است بگويم هنر در فريبكاري.
انصافاً استعداد ميخواهد از اين كارها كردن البته نه سادهلوحانه. اينكه اول فيلم بزنيم «اين داستان واقعي است» و بعد دم از جن و دنياي ماليخوليايي بزنيم و با شلوغكاري در تصوير و ترق و توروق موسيقي و اينها، بيننده را وادار كنيم كه از سرجايت احياناً جنب نخوري! بشين و ببين چه ساختهام؛ اينكه ابداً فريب نيست، خود واقعيت است!
اتفاقاً از اين علامت تعجبها(!) اگر در اين متن زياد ديديد، تعجب نكنيد چون خود ما هم از بچه دمبريده شاخدار ماني حقيقي فلسفهخوان در عجبيم. فكر ميكنم ميخواسته با «اژدها وارد ميشود» روي بروسلي را كم كند. برعكس تنش را هم در گور لرزانده بنده خدا.
يك سري كلمات آشنا مثل «ساواك و زنداني تبعيدي و پرتغاليها و چه ميدانم شورلت و قبرستان جنزده تا روشنفكر امروزي و لمپن اخير» و همه چيز را قر و قاطي كرده تا با ذهن فلسفيبافش خرق عادت كند و اتفاقاً هم كرده است. دروغ زيركانه گفته و نوشته فيلمش «واقعي» است نه «حقيقي». مرز بين اين دوتا كلمه خيلي فاصله است، كمي سرچ كنيد، متوجه ميشويد هركدام دنيايي دارند. حالا اين وسط حربه ناجوري به مخاطب عام ميزند و بيننده متأسفانه در بنگ بنگ موسيقي و خوشگلي لوكيشنهاي غريب، گير ميافتد و همه چيز داستان را باور ميكند.
قرار نيست در اين چند خط، نقد فيلم در حال اكران «اژدها وارد ميشود» را بكنم نه! شرح حالي است بيشتر. بالاخره تجربه تازهاي براي ماست مثل مارپلهبازي بچگانه كه فيلمساز با مخاطبش به راه مياندازد. اگر از استارت، دروغش را باور كردي تا ته فيلم پا به پايش ميروي، اما اگر با خُلبازياش، كنار نيايي مثل خود من، مات ميماني كه اين ننه من غريبمبازيها آن هم در سينماي حرفهاي چيست ديگر؟ چه شود!
پس فيلم بامزهاي است كه بدبختانه همه فيلمبينها را سر كار ميگذارد. حالا شايد برخي هستند كه ماجراي «اژدها وارد ميشود» را به تاريخ ايران و حال امروز و بقيه نيز تعبير ميكنند! بيخيال شويد لطفاً چون عددي نيست اين فيلم، ذهنتان تا كجا پيش رفته. كم مانده اژدها را مصداق ناجي بدانيم و فيلم را «استعاره پرمعنا» هم اسم بگذاريم. ولش كنيد، به چشم اثري ببينيدش با سر و شكل بزككرده و با داستان تخيلي كه جوگيري از سر و رويش ميبارد.
حتي به ما چه كه فيلمساز با حجاريان و زيباكلام و بقيه روشنفكرها، به دنبال غرض و مرضي بوده است. انصافاً نوبر است، اگر دنبال رگههاي اين ادعا در فيلم بگرديد! كو؟ كجا؟ در اين اندازهها نيست فقط ادعاست! سعي كنيد به لوكيشنهاي آن كمي زل بزنيد و اسير ادوات فيلمسازياش بشويد حتي يك ذره. اين اثر مثال غريبي ميتواند براي عملكرد هنر و رسانه باشد از تخيل و وهمآفريني تا هذيانگويي روي ذهن طرف بيننده. برخي هم قصه را باور ميكنند بدبختانه كه اين را كجاي دلمان بگذاريم.
«اژدها وارد ميشود» پس شد فيلم باحالي مثل شومني كه نميشود باورش كرد. بايد نازش را كشيد كه قهر نكند. گول زدنكهايش هم مثل بچهها ميماند كه مثلاً فيلمم را توهمي ندانيد و اينها، ولي ساختار بانمكي دارد. بازيبازي ميكند با قواعد رايج سينما. گرچه حرفش را نميفهميم واقعاً.
البته در فرم هم ديوانه ميشود تا جايي كه در ساختار به جنون و افراط ميزند و انگار تازگي ميبينيم؛ مانند همان خوف و هراس تقلبي داستانش. چه كاري است خب اين جلوي دوربين آمدنها؟ مستند و سينما و هر فَكتي را ريخته وسط گود تا هي به مخاطب بگويد كه قصهام را باور كن!
اتفاقاً جمعيت عظماي به اصطلاح منتقدان ما البته نه گندهترها، گيج و منگ ماندهاند كه درباره عجيبالخلقه ماني حقيقي چه بنويسند. منتظرند تا بلكه بقيه بگويند با چه طرفيم، اصلاً فيلم است يا نه؟ تا بعد به بدي و خوبياش برسند. حالا كه شما هنوز دست به قلم نشدهايد ما هم بگوييم كه «اژدها وارد ميشود» عجب فيلم دغلبازي شده! لااقل مواظب باشيد دربارهاش اغراق نكنيد و مرعوب ظاهر و شورلت ايمپالاي نارنجىرنگ فيلم نشويد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۲۰:۴۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 90]