واضح آرشیو وب فارسی:اعتماد: حقیقت غیرقابل چشم پوشی این است که هر ملت نیازمند یک آرمان و چشم انداز مطلوب بزرگ و دور دست است. به زبان دیگر هر ملتی باید رویایی داشته باشد؛ رویایی برای خود. اینکه جامعه چشم انداز مطلوب آرمانی و بسیار بلند داشته باشد (حتی اگر این آرمان و چشم انداز با واقعیت موجود فاصله زیادی داشته باشد) نه تنها بد نیست بلکه به شرط برخی ملاحظات لازم و ستودنی است. جامعه بی آرمان و کوچک اندیش یا به تعبیری قانع به وضع موجود، ره به جایی نمی برد و درجا می زند. اصولا در شرایط و دنیای امروز که همه مردم جهان به نوعی از وضعیت هم آگاهی دارند، گمان نمی کنم چنین قناعت غیرخردمندانه به وضع موجود وجود داشته باشد و جامعه اینچنینی مطلوب باشد. ما نباید پنبه آرمان خواهی را در جامعه ای بزنیم و بخواهیم که مردمان یک جامعه قله ای برای فتح در پیش رو نداشته باشند. اما نکته مهم این است که با تمام اهمیت و لزوم این هدفمندی مطلوب، چشم انداز بزرگ باید در چارچوب و مختصات واقعیت جامعه باشد و هر جامعه ای باید در زمین واقعیت حرکت کند. تمایل و تصمیم برای فتح یک قله بلند، امر خوبی است، اما نباید فراموش کنیم حتی برای کوهنوردی و صخره نوردی هم نیاز به دانش، مهارت، ابزار و توشه مناسب داریم و از همه مهم تر اینکه باید روی زمین ،گام به گام و آرام آرام به سمت قله حرکت کنیم. در تاریخ تحولات اجتماعی ما هم کمابیش اگر اتفاقی افتاده به نوعی در همین حال و هوا بوده؛از دوران مشروطه به بعد گاهی گام به گام قدم برداشتیم و گاهی اوقات هم با گرته برداری و کپی کاری شکلی از قله های دوردست جوامع دیگر و قیاس مع الفارق جامعه ایران و داشته های او با نقاط مطلوب جوامع دیگر، رفتاری برخوردار از خیال پردازی و اتوپیاگرایی داشتیم. به تعبیری انگار دچار نوعی احساس پرواز به جامعه تزریق شده و این احساس به وجود آمده که می شود به صورت جهشی و بدون گذار از برخی فرآیند های لازم از یک نقطه مشخص با جهش به قله رسید. گاهی اوقات این اشکال در جامعه ایرانی وجود دارد و شاهد هستیم که بدون توجه به پیش نیازهای رسیدن و رفتن به سوی نقطه های آرمانی و دوردست، نوعی توهم حتی در سطوح تصمیم گیران در جامعه یا کسانی که نقش راهبری فکری دارند، اتفاق افتاده و دچار اشتباه محاسبه شده ایم. اتفاقی که خوشایند نیست و نخستین پیامد آن هم این است که جامعه ایرانی بعد از هر اتفاقی از این دست، شبیه کسی شده که در خواب می بیند یک شبه به ثروت هنگفت از طریق شرکت در قرعه کشی رسیده و بعد از خواب می پرد و با دیدن وضعیت قبلی، آن نشاط و خرسندی عالم رویا را از دست داده و با درک واقعیت تنگناهای زندگی به افسردگی و ناامیدی رسیده است. حالا درست است که استانداردها و شاخص ها در مقیاس جهانی می توانند تابلوهایی برای جوامع مختلف و تعیین نقطه های آرمانی و ایده آل باشند و در هر زمینه ای؛ اقتصاد، فرهنگ، سیاسی و... نقشه راه. اما باید بدانیم این استانداردها زمانی سودمند و کارآمدند که به خواسته های جزیی یا کوچک در محدوده مقدورات زمانه تقسیم شوند و به گونه ای موزاییکی مورد توجه قرار بگیرند و در واقع برای تحقق آن خواسته ها تلاش شود و نوعی مدیریت انتظار اجتماعی برای رسیدن به خواست های جامعه انجام شود. چیزی که کمتر مورد توجه است و باید در نظر گرفت که مطلوب بسیار بلند قابل ستایش است، اما هر جامعه ای باید برای ساختن کاخ بلند رویاها، درنظر بگیرد که درحال حاضر برای رسیدن به این کاخ، در چه قطعه زمین، با چه سرمایه و چه توان و توشه و مهارت دانش ایستاده و تمهیدات پیش رو برای رسیدن به آن کاخ رویایی چیست. حرف آخر این است که هرگز نباید برای اصلاح اتوپیاگرایی و آرمان گرایی های خیالبافانه به تخطئه آرمان گرایی روی آورد، چون چنین رویکردی هم اندازه در نظرنگرفتن شرایط نادرست است. اما باید فرهنگ واقع گرایی و نسبی گرایی( نه نسبی گرایی فلسفی، بلکه خردمندانه بر درک واقعیت ها و قبول حرکت فرآیندی به جای حرکت پروازی و جهشی) مورد تاکید قرار بگیرد و جامعه را از توهم اسپایدرمنی که هم موجب کاهش انگیزه و احیانا وضعیتی که نوعی ناامیدی و احساس ناتوانی از اینکه ما هیچ وقت نمی توانیم به کشورهای توسعه یافته برسیم، دور کند تا به سرخوردگی نهادینه و هنجاری شده گرفتار نشود. باید به دو طرف ماجرا توجه کرد و یادمان نرود در بسیاری از زمینه ها برهه هایی داشتیم که در اندازه های بسیار مطلوب و جهانی درخشیده ایم. به عنوان نمونه مثلا در منطقه خاورمیانه و غرب آسیا و مجموعه آسیا در حوزه تولید آثار هنری، در زمره معدود کشورهای برخوردار از صنعت سینما هستیم. درحالی که همه می دانیم این عرصه با چه مشکلات و نارضایتی و فراز و نشیب ها مواجه بوده و با این شرایط نه به صورت گلخانه و بلکه به صورت مستمر صنعت سینمای ایران سالیان سال است که برخوردار از یک توانایی ساختاری است. اینکه در چنین شرایطی با هالیوود مقایسه شویم و انتظار داشته باشیم با همه مناسباتی که ما می دانیم، سینمای ایران به هالیوود برسد، این همان نقطه نادرست و قیاس مع الفارق است و وجه مطلوب گرایی را که منجر به تکوین صنعت سینما شده نادیده می گیریم. در نهایت و همواره یادمان باشد جامعه ایران هم حق دارد، هم شایسته است که هدفش، رویا و آرمانش فتح بلندترین قله ها باشد و بی درنگ در گزاره دوم برای چنین فرآیندی باید مقتضیات زمان، مقدورات، محدودیات و از همه مهم تر لوازم و توشه و زمان لازم را برای رسیدن به هدف، واقع بینانه و خردمندانه مورد توجه قرار داد. اگر در هر شرایطی سنجش وضع موجود و وضع مطلوب درست باشد، هم کاستی ها و کم کاری ها و اشتباه ها و راه های نادرست کشف و اصلاح می شود و هم جامعه دچار توهم و در مقایسه وضع خود با دوردست پریشانی و سرخوردگی نمی شود.
دوشنبه ، ۱۹بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اعتماد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]