تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 4 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):حق، راه بهشت است و باطل، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت كننده اى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797581868




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

قالب نهادهای مدنی ایران در عصر پهلوی - بخش دوم و پایانی چرخش رادیکال به سمت سکولاریسم


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: قالب نهادهای مدنی ایران در عصر پهلوی - بخش دوم و پایانی
چرخش رادیکال به سمت سکولاریسم
نبود پیشینه تاریخی پایدار در خصوص شکل دهی به سازمان اجتماعی باثبات در جامعه از یک طرف و بی ثباتی و هرج و مرج در ساختار حاکم و مخالفت شدید با نقش مذهب ـ روحانیان و شکل دهی سکولاریسم در ایران از سوی دیگر از علل و عوامل اصلی عدم شکل گیری روند دموکراسی محور تا زمان شکل گیری انقلاب اسلامی به حساب می آید.

خبرگزاری فارس: چرخش رادیکال به سمت سکولاریسم



  چرخش رادیکال به سمت سکولاریسم و به حاشیه رانی گفتمان مذهبی در ایران گفتمان مشروطه نتوانست تعارض شرع و عرف و سنت و مدرنیته را پایان بخشیده و سازه واره ای تئوریک از سنت ایرانی و مدرنیته غربی ارائه کند. این تعارض در موضوع هایی چون اختیارهای فقیهان، مشروعیت نظام سیاسی، نقش مردم، اختیارهای قوه قضاییه و مقننه به طور کامل هویدا بود. همچنین نظریه های مشروطه بیشتر ویژگی سلبی داشتند و دغدغه اصلی آنان طرد مشروعه خواهان و طرفداران استبداد بوده و توجه چندانی به ویژگی های نظام سیاسی جایگزین نداشتند. مشروطه در نفی استبداد، اندیشه ای استوار ارائه کرد، ولی در ارائه نظریه جایگزین که مبنای ایجاد دولتی قدرتمند، مبتنی بر رضایت مردم شود، ناتوان بود. به قول نایینی، دولت مشروطه به کنیز سیاهی می مانست که به زور دستش را شسته اند ولی سیاهی او همچنان باقی مانده است. به کار بردن این تمثیل از سوی مهم ترین نظریه پرداز مشروطه، نشان از عمق ضعف های موجود در اندیشه مشروطه ایرانی بود؛ ضعف هایی که کم کم خود را در عمل نشان داد و مشروطه را به سوی ناکامی برد. اختلاف های سیاسی این دوره ریشه در تعارض دو سویه سکولار و مذهبی گفتمان مشروطه داشت. مراجع و عالمان دینی از مشروطه ای پشتیبانی می کردند که با دین سازگار و براساس موازین شریعت بود ولی تجدد گرایان در اندیشه ایجاد مشروطه ای سکولار بودند و این امر نگرانی عالمان را بر می انگیخت. (آبادیان، 1374: 260 ـ 255) مشروطه پایگاه اصلی استبداد را که شاه بود، متزلزل کرد ولی به رغم این نیرو، دو ناکامی مهم، این گفتمان را از رسیدن به اهداف های خود بازداشت: نخست آنکه در نظریه مشروطه بر جایگزینی قدرت استبدادی تأملی جدی صورت نگرفته بود و به همین دلیل، مشروطه نتوانسته خلأ قدرت به وجود آمده را پر کرده و ساختار سیاسی کارآمدی ایجاد نماید. افزون بر اختلاف های داخلی نمایندگان مجلس که حل و فصل آن ناممکن می نمود بین قوه مجریه و مقننه نیز تعاملی پایدار ممکن نمی شد و پی آمد این امر سقوط سریع کابینه ها و تشتت و بی ثباتی بیشتر اوضاع بود. نمایندگان در رویارویی با دولت از هم پیشی می گرفتند و گمان می کردند مشروطه یعنی استیضاح پی در پی نخست وزیران و کابینه ها و ضدیت با قوه مجریه. (همایون کاتوزیان، 1373: 87) دوم آنکه مشروطه نتوانست خصومت و طرد را که مهم ترین یادگارهای گفتمان سلطنت ایرانی به شمار می آمد، به رقابت و منازعه دموکراتیک فرو کاسته و بدین ترتیب از منازعه های خشن جلوگیری کند. در واقع، هرچند کانون مرکزی گفتمان سنتی متزلزل نشان می داد ولی روح گفتمان سلطنتی همچنان پایدار مانده بود و جامعه ایرانی را به منازعه های پایان ناپذیر خشونت بار سوق می داد. سکولاریم ـ به معنای جدایی دین از دولت و روحانیت از سیاست ـ در اندیشه روشنفکران ایرانی قرن نوزدهم مطرح شده بود. ولی از آنجا که برای به دست آوردن پشتیبانی توده ها به علما نیاز داشتند، پیش از به ثمر رسیدن مشروطه آشکارا از آن سخن نمی گفتند. پس از انقلاب مشروطه در مرام نامه حزب دموکرات، جدایی دین از سیاست به عنوان یکی از اصول حزب ذکر شده بود و خط مشی و سیاست های حزب نیز به طور عمده در این جهت قرار داشت. همین امر زمینه ناخرسندی برخی از روحانیان و مراجع را فراهم آورد. این اندیشه پس از ناکامی مشروطه بیش از پیش مقبولیت یافت. حزب تجدد، مهم ترین حزب طرفدار رضا خان، نیز سکولاریسم را به عنوان یکی از اصول خود ذکر کرده بود. (آبراهامیان، 1377: 153) در دوره سلطنت رضاشاه، سکولاریسم از جدایی دین از سیاست به ضدیت با دین و نهادهای دینی گسترش یافت. در واقع، دولت پهلوی به تفسیر انقلابی های فرانسوی از سکولاریسم که به دشمنی دولت با دین و سرکوب نهادهای دینی گرایش داشت روی آورد و با مذهب و نهادهای مذهبی از در ضدیت در آمد. پهلویسم، اسلام و فرهنگ مذهبی موجود را به عنوان مهم ترین دشمن خود معرفی کرد و کوشید تا آن را به حاشیه رانده و یا تحت کنترل خود درآورد. ستیز با مذهب در سه شکل: 1. مبارزه با روحانیت به عنوان مهم ترین نهاد دینی؛ 2. مبارزه با باورهای مذهبی؛ 3. مبارزه با نمادها و شعائر مذهبی دنبال شد. (حسینی زاده، 1386: 117) در راستای مبارزه با روحانیت به عنوان مهم ترین نهاد دینی تبلیغات شدیدی به راه افتاد. مطبوعات و روزنامه ها روحانیون را واپس گرا معرفی می کردند و می گفتند که اینان با اصلاحات و بهبود زندگی مردم مخالفند. آنان از مردم می خواستند دست از خرافه پرستی بردارند و از برنامه های اصلاحی دولت که صددرصد با آموزه های دینی مطابقت دارند، حمایت کنند. (کاتم، 1383: 180) بنابراین، به نظر می رسد روحانیان مهم ترین گروه طرد شده دوره رضاشاه بودند و سیاست های حکومت در جهت نابودی و حذف نهاد روحانیت قرار داشت. از سوی دیگر به نظر می رسید بعد از تجربه ناخوشایند مشروطه، علما به موضع سنتی خود مبنی بر عدم دخالت در سیاست بازگشته بودند. ولی سیاست های دولت پهلوی آنان را دوباره به وادی سیاست سوق داد. در واقع سرکوب دولت به سیاسی شدن روحانیت منجر شد. گفتمان پهلویسم پس از استقرار به غیریت سازی با مذهب روی آورده و با خشونتی کم نظیر درصدد نابودی آن برآمد. این کار از یک سو اعتبار و مشروعیت گفتمان پهلویسم را از بین برده و به نفرت مردم از پهلوی دامن زد و از سوی دیگر، نمایندگان گفتمان مذهبی را که پس از مشروطه به انزوا گرایش یافته بودند به فعالیت واداشت و از این راه زمینه های بازسازی و احیای آن را فراهم آورد و به سیاسی شدنش یاری رساند. در واقع، طرد و سرکوب گفتمان مذهبی، واکنشی جز رادیکال شدن آن را در پی نداشت. به همین دلیل، نخستین رساله های اسلام سیاسی در عصر پهلوی دوم، بلافاصله پس از سقوط رضاشاه به نگارش در آمد. (حسینی زاده، 1386: 121 و 127) هرچند اختلاف روحانیان با حکومت تا برگزاری رفراندوم به صورت علنی و غیر علنی وجود داشت که در قیام های آیت الله کاشانی و نواب صفوی نمایان هست، اما برگزاری اصول انقلاب سفید به صورت رفراندوم و مخالفت روحانیان، رابطه شاه و روحانیان را به نقطه بحرانی و آشتی ناپذیر کشاند؛ چراکه شاه پس از برگزاری رفراندوم، علما و روحانیان را مورد حمله قرارداده و آنان را تهدید کرد: این عناصر دزد و قاتل و راهزن با همفکران ارتجاعی خودشان اگر از خواب غفلت بیدار نشوند، چنان مثل صاعقه مشت عدالت در هر لباسی که باشند بر سر آنها کوفته خواهد شد که شاید برای همیشه به آن زندگی ننگین و کثافتشان خاتمه داده شود. (حسینیان، 1383: 224) با این سخنان برای روحانیان مسلم شد که هدف رژیم نابودی اسلام و روحانیت است. بنابراین، علما و به ویژه امام خمینی(رحمه الله علیه)، به این نتیجه رسیدند که هرگونه سکوت به نابودی روحانیت و اصل اسلام منجر خواهد شد. به همین دلیل، علمای بزرگ ایران به پیشنهاد امام خمینی(رحمه الله علیه) عید سال 1342 را به مناسبت اقدام های ضد دینی رژیم عزا اعلام کردند. در بیشتر سخنرانی ها و اعلامیه هایی که از سوی علما در اواخر سال 1341 منتشر شد بر این نکته تأکید گردید که هدف رژیم حمله به اسلام و قرآن و روحانیت است. (همان: 225) در بهار سال 1342، رویارویی نظام پهلوی و علما همچنان ادامه یافت و سر انجام به قیام 15 خرداد منجر شد. پانزده خرداد نقطه عطفی در مناسبات رژیم و نیروهای مذهبی بود. این اقدام، همانند ماجرای مسجد گوهرشاد، بین رژیم و نیروهای مذهبی کینه ای عمیق ایجاد کرد و دشمنی پایان ناپذیر مذهب و پهلویسم را به همراه آورد. به سخن دیگر، سرکوب پانزده خرداد به رادیکال شدن نیروهای مذهبی منجر شد و آنان را به جستجوی بدیلی مناسب برای سلطنت پهلوی تشویق کرد؛ هرچند این بدیل همواره وجود داشت. در این میان آنچه به سرعت در ذهن جامعه مذهبی ایران به عنوان بهترین جایگزین رژیم سلطنتی پهلوی مطرح شد، جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی بود. بنابراین، کشتار پانزده خرداد به عنوان اوج غیریت سازی پهلویسم با مذهب به رادیکال شدن و سیاسی شدن اسلام یاری رساند و آن را به عنوان مهم ترین خصم گفتمان پهلویسم در فضای گفتمانی ایران مطرح کرد. پس از پانزده خرداد، مخالفت های قانون مند درون نظام و در چارچوب قانون اساسی به مخالفت با نظام تبدیل شد و اگر تا این زمان علیه شاه و اصل سلطنت کمتر سخن گفته می شد، از این پس مخالفان کم کم شاه و سلطنت را آماج حمله های خود قرار می دادند. از سوی دیگر، این سرکوب، مخالفان جوان و پر شور رژیم را از شیوه های سنتی مبارزه ناامید کرد و به مبارزه مسلحانه تشویق نمود. در واقع، مشی مسلحانه به گونه ای عملی پس از پانزده خرداد مطرح شد و مقبولیت یافت. پیامد دیگر قیام 15 خرداد انتقال رهبری مبارزه سیاسی به روحانیان انقلابی و به  ویژه، شخص امام خمینی(رحمه الله علیه) بود. باید توجه داشت که در این واقعه برای نخستین بار در تاریخ ایران همه مراجع و حتی علمای میانه رو و سنت گرایی چون آیت الله بهبهانی که به حمایت از دربار مشهور بود، به مخالفت با دولت پرداختند و یا مرجعی چون آیت الله خویی که تمایلی به دخالت در فعالیت های سیاسی نداشت، هر گونه همکاری با رژیم پهلوی را حرام اعلام کرد. این مخالفت ها شکافی پر ناشدنی بین دولت و مذهب به وجود آورد. ورود علمای بزرگ به عرصه مبارزه سیاسی همانند مشروطه و حتی عمیق تر از آن، مبارزه با رژیم را رنگی مذهبی بخشید و اسلام را به میدان مبارزه سیاسی کشاند. از این زمان مردم شاه را به یزید و امام خمینی(رحمه الله علیه) را به امام حسین(علیه السلام) تشبیه می کردند. بدین سان اسلام چهره ای سیاسی، جهادی و مبارز به خود گرفت و ادبیات انقلاب به ادبیات مذهبی تبدیل شد که توده ها را به سرعت جذب می کرد و پایگاه مردمی مبارز را گسترش می داد. در کل، ناکامی پهلویسم بعد از 15 خرداد در بازسازی خود و مفصل بندی نیروها و تقاضا های متنوع و متکثر اجتماعی، آن را بیش از پیش به خشونت و جلب پشتیبانی خارجی متکی کرد؛ و همین امر زمینه های سقوط آن را فراهم آورد. (حسینی زاده، 1386: 143 ـ 141 و 149) باید توجه داشت سیاست های سکولاریستی و نوسازی سریع جامعه ایران، بر خلاف پیش بینی  ها، نه تنها نتوانست به گفتمان مذهبی خلل وارد سازد که به نفوذ و قدرت بیشتر آن نیز کمک کرد. رشد مهاجرت به شهرها به رونق حسینیه ها و مسجدها منجر شد و مخاطبان گفتمان مذهبی را افزایش داد. حسینیه ها و مسجدها در غیاب نهادهای مدنی و مدرن، تنها کانون های دائمی گرد آمدن مردم و بیان خواسته ها به شمار می رفت. (همان: 165) در هر حال، در اوایل دهه پنجاه، گفتمان مذهبی در سایه بازسازی هایی که صورت داده بود به پرنفوذترین و پر اعتبارترین گفتمان جامعه ایرانی، و روحانیت به عنوان مهم ترین نماینده آن به قدرتمندترین نهاد غیر دولتی در جامعه ایران تبدیل شد. نفوذ اجتماعی گسترده و انسجام سازمانی مناسب، منابع اصلی قدرت روحانیت در برابر نیروها و جریان های رقیب به شمار می آمد. نفوذ اجتماعی روحانیان ریشه در ویژگی های مذهبی جامعه ایران داشت، ولی عامل های دیگر نیز آن را تقویت می کرد: نخست آنکه روحانیان در این سال ها همچنان منبع معرفتی جامعه و الهام بخش توده ها بودند. در واقع روحانیان، ذهن و روح توده های مذهبی را در اختیار داشتند و دیگر گروه  ها از چنین امتیازی بی بهره بودند. (بروجردی، 1383: 142) از سوی دیگر، نهاد روحانیت شیعی در ایران همواره بیرون از ساختار سیاسی قرار داشت و به عنوان تنها نهاد مدنی مستقل از دولت، مهم ترین واسطه بیان خواسته ها و تقاضاهای اجتماعی به شمار می آمد. بنابراین، توان بسیج مردمی یکی از مزیت های اصلی روحانیت نسبت به دیگر گروه ها بود. استفاده از نمادها، مفهوم ها و شعارهای مذهبی در مبارزه سیاسی، روحانیت را به یک نیروی بی بدیل در عرصه سیاست ایران تبدیل کرده بود. (حسینی زاده، 1386: 166) نتیجه در ایران به دلیل فقدان فرآیند مردمی در قالب سازمان های اجتماعی، فرآیند تحول جامعه به سمت مردم محور میسر نشد. در مرحله اول ساختار حکومتی مستبد و ناکارآمد حکومت پهلوی زمینه را برای متزلزل شدن و دوگانگی در اصول دموکراتیک مشروطه فراهم کرد؛ هرچند خود انقلاب مشروطه نیز با تبعیت از مدرنیزم افراطی غرب از اهداف بومی ـ اسلامی دور شده بود. در مرحله دوم نیز شکل دهی مدرنیزاسیون مبتنی بر سکولاریسم توسط حکومت پهلوی، نقش روحانیان و مذهب را در جامعه ایران به فراموشی سپرد و در نتیجه نهاد روحانیان و نقش فعال آنها در شکل دهی سازمان های اجتماعی مردمی مبتنی بر اصول و شرایط جامعه (بومی) مثمر ثمر نگردید. لذا در نهایت تنها راه ممکن در خصوص شکل گیری نهاد ها و سازمان های اجتماعی بومی و مردمی، مبارزه انقلابی توسط روحانیان و گروه های انقلابی و در نتیجه شکل گیری حکومت جمهوری اسلامی بود.  منابع و مآخذ آبادیان، حسین، 1374، مبانی نظری حکومت مشروطه و مشروعه، تهران، نشر نی. آبراهامیان، یرواند، 1377، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی. اتابکی، تورج، 1385، «ایران نو و زوال سیاست های حزبی در دوره رضاشاه»، در  تجدد آمرانه، ترجمه مهدی حقیقت خواه، تهران، نشر ققنوس. افشار، ایرج، 1359، اوراق تازه یاب مشروطیت و نقش تقی زاده، تهران، سازمان انتشارات جاویدان. ایوبی، حجت الله، 1383، پیدایش و پایایی احزاب سیاسی در غرب، تهران، انتشارات سروش. بروجردی، مهرزاد، 1383، روشنفکران ایرانی و غرب، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز. بشیریه، حسین، 1384، موج جدید نظریه های گذار به دموکراسی، تهران، نشر نگاه معاصر. بهار، ملک الشعرا، 1371،  تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران، امیرکبیر، چ چهارم. حسینیان، روح الله، 1383، سه سال ستیز مرجعیت شیعه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی. حسینی زاده، سید محمد علی، 1386، اسلام سیاسی در ایران، قم، انتشارات دانشگاه مفید. عظیمی، فخرالدین، 1374، بحران دموکراسی در ایران 1332 ـ 1320، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، تهران، نشر البرز. فاضلی، محمد، 1389، بنیان های ساختاری تحکیم دموکراسی (تجربه دموکراسی در ایران، ترکیه و کره جنوبی)، تهران، انتشارات کندوکاو. کاتم، ریچارد، 1383، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه فرشته سرلک، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی. لنچافسکی، ژرژ، 1351، غرب و شوروی در ایران: سی سال رقابت 1948 ـ 1918، ترجمه حورا یاوری، بی جا، انتشارات روزنامه سحر. متیو، الیوت، 1385، «ایران نو و زوال سیاست های حزبی در دوره رضاشاه»، در تورج اتابکی، تجدد آمرانه، تهران، ققنوس. ملکی، خلیل، 1377، نهضت ملی ایران و عدالت اجتماعی، گزینش و ویرایش عبدالله برهان، تهران، نشر مرکز. همایون کاتوزیان، محمدعلی، 1379، اقتصاد سیاسی در ایران: از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمد رضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز. ـــــــــــــــــ ، 1372، مصدق و نبرد قدرت در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا. ـــــــــــــــــ ، 1373، دولت و جامعه در ایران، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مرکز. Banani, Amin, 1961, The Modernization if Iran 1921-1941, Stanfird University Press. Bill. J.1984 and Leiden, Political in the middle East, Boston, Little Brown. Ghods, M.Reza, 1991, “Gaverment and Society in Iran, 1926-34”, Middel Eastern Studies, Vol, 27, No.2. Miller,Wiliam Green, 1969, “Political Organization in Iran: FromDorweh to Political Party: part ll”, Middel East Journal, Vol: 23, No: 3. Razi,G. Hossein, 1989, Genesis of Party in Iran: A Case Study if the Interaction between the Political Parties, Iranian Studies. عباسعلی رهبر: استادیار دانشگاه علامه طباطبایی. حسن صادقیان کمارعلیا: کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی. فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی 35 انتهای متن/

http://fna.ir/





94/11/17 - 05:15





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 202]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن