تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):همه خوبى‏ها و بدى‏ها در مقابل توست و هرگز خوبى و بدى واقعى را جز در آخرت نمى‏بينى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797756918




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سوسیالیسم


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: sociologist18th April 2011, 10:40 AMپس از رنسانس با شدت گرفتن فعالیت های بورژوازی در اروپای غربی از قرن هجدهم انقلاب صنعتی آغاز شد و تلاش انسان اروپایی برای شکل دادن به سرمایه برای کسب حداکثر سود ممکن آغاز شد. استثمار مولود این پدیده بود. دستمزد پایین، شرایط بد کار، شکل گیری انگاره های نامنظم و آلوده شهری و اختلاف طبقاتی شدید منجر به ظهور اندیشه ای شد که جدال و منازعات زیادی در قرون نوزده و بیست آفرید و خود هرگز به راهکاری که اکثریت با آن همراهی کنند دست نیافت. این اندیشه جامعه باوری (سوسیالیسم) بود. در این تاپیک قصد دارم به معرفی این پدیدار و اندیشه از جنبه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و به خصوص فلسفی بپردازم و سیر تاریخی، انشعابات و مراحل تکوین آن را ترجیحا با کمک سایر دوستان تشریح و تبیین کنم. sociologist18th April 2011, 10:44 AMسوسیالیسم یا جامعه‌باوری این اصطلاح که از واژه‌ی «سوسیال» به معنای اجتماعی از زبان فرانسوی گرفته شده است مناقشه برانگیزترین مفهوم سیاسی پس از دموکراسی در قرن نوزدهم و بیستم میلادی بوده است. تعریف معمول این اصطلاح را در واژه‌نامه انگلیسی آکسفورد، چنین می‌توان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید (سرمایه، زمین، اموال و جز آنها) بطور کلی و اداره‌ی آنها به سود همگان است.» اما چنین تعریفی اختلاف نظرها و روشهای سوسیالیستها و مدعیان بی‌شمار هواداری از سوسیالیسم را درباره مفاهیم این تعریف، روشن نمی‌کند. به هرحال، یک تعریف بی‌چون و چرا از سوسیالیسم ممکن نیست، زیرا مفهوم «مالکیت و نظارت عمومی» بسیار مبهم و بحث برانگیز است و بر سر آن توافق نهایی در علم سیاست هرگز حاصل نشده و احتمالا نخواهد شد. مهمترین عنصر مشترک نظریه‌های سوسیالیست تکیه بر برتری جامعه و سود همگانی بر فرد و سود فردی است. از جهت تاریخی، سوسیالیسم طغیانی است بر ضد فردباوری (اندیویدوآلیسم) و لیبرالیسم اقتصادی عصر جدید. سوسیالیسم این نظریه که پیگیری نفع فردی چنان که هواداران سرمایه‌داری ادعا می‌کنند خود به خود به نفع اجتماعی می‌انجامد را نفی کرده و معتقدند دخالت اکثریت و دولت در مقام نماینده‌ی اکثریت می‌تواند نفع عمومی را از دستبرد افراد در امان دارد. بعضی ریشه‌های سوسیالیسم را تا نخستین نظریه‌های اخلاقی و دینی مشوق برابری و همکاری اجتماعی و یا آرمانشهر افلاطونی واپس می‌برند اما سوسیالیسم جدید در واقع فراورده‌ی مستقیمِ انقلاب صنعتی برای اکثریت جامعه بویِژه پرولتاریا است. اصطلاح «سوسیالیست» به معنای جدید آن، اول بار در 1827 برای پیروان رابرت آون در انگلستان به کار رفت، و اصطلاح «سوسیالیسم» در 1838 در نشریه‌ی اُرگان پیروان سن سیمون برای عقاید سن سیمون به کار برده شد و پس از آن در فرانسه و انگلستان و آلمان و آمریکا رواج یافت. نخستین سوسیالیستها کسانی بودند که به یک سیستم «اجتماعی» اعتقاد داشتند و آنچه همگی یک زبان با آن مخالف بودند نظام فردی اقتصاد موجود بود. این سوسیالیسها در زمینه‌ی پدید آوردن آرمانشهرها (یوتوپیاها) تجربه‌هایی نیز کردند. سوسیالیسم از آغاز پیدایش خود بر مدعاهای فرد در مقام عضو جامعه (نه در برابر جامعه) تکیه کرده است و این اندیشه‌ی اصلی صورتها و عنوان‌های بسیار گرفته است که از مهمترین‌ آنها آناراشیسم، سندیکالیسم، سوسیالیسم مسیحی، سوسیالیسم دموکراسی، منشویسم و بولشویسم است. هریک از این مکتب‌ها اصولی خاص خود را دارند اما هدف همه‌ی آنها پدید آوردن اقتصادی است که در آن جامعه مسئولیت شیوه‌ی بهره‌برداری از ابزارهای تولید را داشته باشد. اما در روشهای رسیدن به این هدف میان مکتبهای مختلف وابسته به این عنوان کلی اختلاف نظر زیاد وجود دارد. پرودون تحقق این هدف را در بازگشت به یک اقتصاد ساده می‌دانست که در تولید به دست جامعه‌های کوچک خودگردان باشد. از سوی دیگر پیشوایان نخستین مکتبهای سوسیالیسم (سن سیمون، فوریه و آون) انقلاب صنعتی را پذیرفتند اما به نظر آنها نیروی تولیدی این انقلاب می‌بایست به نفع تمام جامعه به کار افتد. همچنین مارکس بر آن بود که سرمایه‌داری مانع رشد تولید است و آشفتگی اجتماعی ناشی از روش تولید سرمایه‌داری سرانجام باید به یک «برنامه کلی» بدل شود. پیدایش مارکسیسم در نمیه‌ی قرن نوزدهم نقطه تحول بسیار بزرگی در اندیشه‌ی سوسیالیستی است زیرا از آن پس تا این زمان کمابیش همه جنبشهای سوسیالیستی به نحوی و به درجه‌ای زیر نفوذ و تاثیر آن بوده‌اند. مارکسیسم عنوان «سوسیالیسم علمی» به خود می‌دهد، از آنجا که مبنای آن بر تحلیل اجتماعی و تاریخی و کشف قوانین «ناگزیر» تاریخ قرار دارد. انگلس، اندیشه‌های سوسیالیستهای پیش از مارکس و خود را «سوسیالیسم آرمانشهری» (یوتوپیایی) می‌خواند، زیرا که هوارادان این اندیشه‌ها در پی بنیان گذاری جامعه‌ای کامل، بیرون از شناخت ضروریات و امکانات جامعه کنونی بودند و نظرگاهشان بیشتر انسان دوستانه و اخلاقی بود تا تاریخی و اجتماعی. حال آنکه مارکسیسم می‌خواهد نشان دهد که این دگرگونی همان اندازه که ازنظر اخلاقی درست و خوشایدند است از نظر تاریخی نیز «ناگزیر» است زیرا «جبرتاریخ» چنانکه مارکسیسم تحلیل می‌کند برمی‌خیزد. اما در میان مارکسیستها پس از مرگ مارکس در مورد چگونگی این «ناگزیری» و روش تحقق آن بحثهای بسیار در گرفت که هنوزهم ادامه دارد. بویژه جریان اقتصادی و اجتماعی اروپا که به انقلاب‌ «پرولتاریایی» (چنانکه مارکس پیش بینی کرده بود) و سرنگونی سرمایه‌داری نیانجامید و اینکه کمونیسم تنها مناطق کمتر صنعتی شده نظیر روسیه و شرق اروپا را فروبلعید تردیدهایی را برانگیخت که سبب پیدایش انواع بازنگری‌ها در مارکسیسم شد. ظهور بولشویسم در روسیه و پیروزی آن در 1917 یک مرحله اساسی دیگر در تاریخ تحول سوسیالیسم است، زیرا از آن پس (از1920) جنبش سوسیالیستی به دو شاخه اصلی کمونیست و سوسیالیست تقسیم شد. ویژگی کمونیسم تکیه بر ماهیت انقلابی مارکسیسم و «ناگزیری» تحقق سوسیالیسم است در حالی که سوسیالیستها (شاخه دوم) رفته-رفته از جنبه انقلابی و علمی مارکسیسم به جنبه اخلاقی سوسیالیسم و سنتهای دموکراسی غربی گراییدند و بدین گونه جنبش سوسیالیستی به دو جناح انقلابی و بهبودخواه (رفرومیست یا اصلاح طلب) تجزیه شد و جناح اخیر عنوان «سوسیال دموکرات» گرفت. امروزه عنوان «سوسیالیست» برای کمونیستها کمتر بکار می‌رود. سوسیالیسم و انترناسیونالیسم (جهان وطنی): جنبش سوسیالیستی، که اساس اخلاقی و نظری آن برپایه‌ی اندیشه‌های دوران «روشنگری» (قرن هجدهم) و انسان باوری و انسان دوستی (اومانیسم)، که میراث آن دوران است قرار دارد از آغاز پیدایش خود دارای انترناسیونالیستی بود و مارکسیسم بویژه در نیرومند کردن این جنبه سوسالیسم اثر فروان داشته است. مارکسیسم میان پرولتاریای جهانی همبستگی ذاتی می‌بیند و یکی از پایه‌های نظری آن انترناسیونالیسم پرولتاریایی است. جنبش سوسیالیستی (شاخه دوم) به عنوان یک پدیده تاریخی عمده‌ترین جنبش چپ اروپایی است و در کشورهای اروپایی برای برقراری حق رای همگانی، بهبود جامعه و وضع اجتماعی طبقات کم دارمد و تهدیست و نظارات دولت بر اقتصاد با موفقیت کوشیده است. اما حزبهای سوسیالیست در کشورهای اروپای شرقی پس از جنگ جهانی دوم سرکوب شدند. در «جهان سوم» نوع اروپایی جنبش کارگری موفقیتی نداشته است و در بخش عمده‌ی آسیا و آفریقا سوسیالیسم با نظام تک حزبی همراه شده است. مفهوم «توسعه اقتصادی» در این دوقاره بیشتر با کمونیسم نزدیک می‌نماید تا با سوسیالیسم. اما در غرب تجربه‌ی رژیمهای کمونیست و استبداد فراگیر حاکم بر آنها از جاذبه رویای سوسیالیستی مالکیت عمومی کاسته است. برای حفظ آزادی‌های سیاسی و اجتماعی انواع «اقتصاد آمیخته(مختلط)» را پذیرفته‌اند زیرا با تجربه‌ی کشورهای کمونیست این مسئله مطرح شده است که انحصار قدرت سیاسی (نظام تک حزبی) انحصار اقتصادی را نیز به همراه دارد خواه انحصار دولتی باشد ( سرمایه‌داری دولتی) و خواه خصوصی. در سالهای اخیر اندیشه «رشد اقتصادی» که همواره با اندیشه سوسیالیستی مربوط بوده است با مسئله کمیابی منابع در کره زمین و چشم انداز انفجار جمعیت روبرو شده است. همچنین سست شدن پایه‌های اعتقاد بی‌چون و چرا به پیشرفت انگیزه‌ی بنیادی سوسیالیسم یعنی حرکت به سوی آرمان شهر یا جامعه‌ی برابری و آزادی تا کجا با هم سازگارند؟ از این رو تجربه‌های تاریخی قرن بیستم سوسیالیستها را برانگیخته است که در پیش فرضهای اندیشه‌ی سوسیالیستی بازنگرند و آنها را از نو ارزیابی کنند. sociologist20th April 2011, 02:54 PMسوسیالیسم علمی بر این مبنا استوار است که کلیه جریانات اجتماعی از جمله جریانات اقتصادی تحت تاثیر قانونمندی‌های علمی و طبیعی و جبری می‌باشد که خارج از وجود انسان است.بنیان گذاران سوسیالیسم علمی را باید در درجه اول ربرتوس و لاسال دانست. کارل ربرتوس (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند %A 8%D 8%B 1%D 8%AA%D 9%88%D 8%B 3&action=edit&redlink=1) قانون کاهش نسبت دستمزد را ارائه می‌کند.او اعتقاد داردکه همیشه نسبت دستمزد کارگران به سود کارفرمایان در حال کاهش است.زیرا از طرفی با پیشرفت تکنیک کارایی سرمایه افزایش پیدا می‌کند و از طرفی دیگر به دلیل وجود رقابت در بازار کار نیروی انسانی و قانون عرضه و تقاضا و مازاد عرضه دستمزد کارگر همیشه در حداقل قرار می‌گیرد.بنابراین نسبت دستمزد کارگران به سود کارفرمایان و در نتیجه قدرت خرید ایشان همیشه در حال کاهش است.در همین ارتباط وی مالکیت دولت بر زمین و سرمایه را پیشنهاد می‌نماید.در زمینه بررسی علل بحران اقتصادی ربرتوس نظریه کمبود مصرف را ارائه می‌دهد.بر اساس این نظریه کارگران که قشر عظیمی از جامعه را در بر می‌گیرند به علت حاکمیت قانون کاهش نسبت دستمزد قادر به مصرف کالاهایی که تولید می‌شوند نمی‌باشند و از سویی دیگر با سود زیادی که نصیب کارفرمایان می‌شود عدم تعادل اقتصادی تشدید شده و بحران اقتصادی بوجود می‌آید. فردیناند لاسال (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند D 9%84%D 8%A 7%D 8%B 3%D 8%A 7%D 9%84) محور بررسیهای اقتصادی خویش را بر قانون دستمزد ریکاردو متمرکز نموده.او موسس اتحادیه کارگری آلمان است و معتقد است بهبود در وضع معیشتی کارگران را می‌توان از طریق ایجاد حکومت کارگری به وجود آورد. sociologist20th April 2011, 03:02 PMسوسياليسم به معناي وسيع كلمه، طيف متنوعي از انديشه‌ها و متفكران را در بر مي‌گيرد كه تنها ويژگي مشترك آنها اعتقاد به «لزوم برابري بيشتر براي انسان‌ها و افزايش نقش كارگران در اداره جوامع» است. اما همين هدف مشترك از جنبه‌هاي مختلف از جمله روش‌هاي تحقق آن محل اختلاف سوسياليست‌ها است گروهي از سوسياليست‌ها، تحقق برابري را امري در چارچوب اراده انسان‌ها مي‌دانند و معتقدند بايد با مهندسي سياسي- اجتماعي به آن دست يافت. راه حصول برابري مي‌تواند مبارزه سياسي و سنديكايي يا حتي جنگ مسلحانه باشد. گروه ديگر، تحقق سوسياليسم و برابري انسان‌ها را امري فراتر از آرمان‌خواهي و اراده‌گرايي مي‌دانند و معتقدند، مسير محتوم حركت تاريخ، انسان‌ها را ناگزير به پذيرش اين واقعيت مي‌كند. آبشخور فكري اين دو جريان عمومي سوسياليستي تقريبا يكي است. هر دو از آموزه‌هاي ديني يا شبه‌ديني دوره‌هاي قبل از سرمايه‌داري در باب عدالت، الهام گرفته‌اند. هر دو از آموزه‌هاي فلسفي عصر روشنگري به‌ويژه آراي فيلسوف سياسي فرانسوي، ژان‌ژاك روسو تاثير پذيرفته‌اند و نهايت اينكه هر دو جريان، نظام سرمايه‌داري را مسبب همه گرفتاري‌هاي بشري مي‌دانند. نام‌آوران سوسياليسم اراده‌گرا كه از اواخر قرن 18 تا اواسط قرن 19 مي‌زيستند عبارتند از: پيتر ژوزف پرودون، توماس اسپنس، ويليام كوبت، رابرت اوئن، ويليام تامپسون، شارل فوريه و ژان فرانسيس بري. اين متفكران غالبا با نگاه مبتني به رحم و شفقت به تهيدستان، در پي آن بودند به روش‌هايي براي كم كردن فاصله درآمدي قشرهاي اجتماعي دست يابند. اما هيچ‌يك از آنها نتوانستند دستگاه فكري مدوني ابداع كنند كه بافت دروني آن سازگار باشد. به همين علت گروه دوم سوسياليست‌ها به رهبري كارل ماركس و فردريش انگلس بر آنها شوريدند و با نامگذاري آنان به عنوان «سوسياليست‌هاي تخيلي»، كوشيدند «روش علمي مبارزه با سرمايه‌داري» را ابداع كنند. ماركس براي رهانيدن سوسياليست‌ها از بحران نظريه، چند حكم كلي يا اصل موضوعه مطرح كرد كه هدف آن ايجاد قطعيت علمي در نظريه سياسي و اقتصادي‌اش بود. معروف‌ترين جمله فلسفي- اقتصادي ماركس در اين زمينه، اين قول مشهور است كه «تاريخ جهان، تاريخ جنگ طبقاتي است». به اعتقاد ماركس و يار غار او انگلس و پيروان اين دو، ماركس با وضع نظريه جنگ طبقاتي در گستره تاريخي، يا همانا ماترياليسم تاريخي، غفلت بزرگ سوسياليست‌هاي پيش از خود را جبران كرد و نظريه خود را بر شالوده‌اي علمي بنا كرد. ماركس دو اثر اصلي و بنيادي به نام‌هاي مانيفست كمونيست و كاپيتال از خود به جاي گذاشت و ده‌ها كتاب و مقاله ديگر. مانيفست چارچوب كلي نظريه فلسفي او بود كه بعدها حاميانش، آموزه‌هاي مطرح شده در آن را تحت عنوان ماترياليسم ديالكتيك يا تبيين مادي جهان، ترويج كردند، حال آنكه خود ماركس هرگز از اين اصطلاح استفاده نكرده بود. كاپيتال نيز شرح تطور اقتصادي جهان با تاكيد بر سرمايه‌داري بود كه در واقع بزرگ‌ترين نوشته ماركس در حوزه اقتصاد سياسي است. ماركس در اين كتاب علاوه بر گردآوري و نقد آثار و آراي پيشينيان، مي‌كوشد «تضادهاي ذاتي» سرمايه‌داري را كه در نهايت به فروپاشي آن مي‌انجامد، تشريح كند. ماركس در اين كتاب و كتاب‌هاي ديگرش، برخلاف آنچه حاميانش مي‌پندارند، از جامعه پس از سرمايه‌داري، تصويري روشن نمي‌دهد و تنها به اين نكته تاكيد مي‌ورزد كه جهان از مراحل كمون اوليه، برده داري و فئوداليسم گذشته و به سرمايه‌داري پا گذاشته و لاجرم از اين مرحله هم عبور مي‌كند و با ايجاد جامعه سوسياليستي و مالا كمونيستي، تاريخ جهان به كمال و غايت انساني خود كه همانا رهايي همه انسان‌ها از استثمار است، مي‌رسد. آنچه سوسياليست‌های پس از ماركس گفته و نوشته‌اند، فارغ از آرايه‌هاي لفظي، كماكان ذيل همان تقسيم‌بندي دوگانه قرار مي‌گيرند. سوسيال دموكرات‌هاي آلمان كه مهم‌ترين و نيرومندترين سربازان اردوگاه سوسياليسم بودند و سوسيال دموكرات‌هاي روسيه كه نخستين حكومت سوسياليستي جهان را بنا نهادند، هر دو زير شاخه‌هاي سوسياليسم ماركسي بودند اما در ميان آنها آموزه‌هاي قبل از ماركس هم رواج داشت و شايد همين دوگانگي بود كه اين احزاب را از سال‌هاي پاياني قرن نوزدهم تا سال‌هاي آغازين قرن بيستم بارها پاره‌پاره‌كرد. سوسياليست‌هاي قرن بيستمي به‌ويژه آنهايي كه پس از تشكيل حكومت سوسياليستي در اتحاد شوروي، پيدا شدند، با رجعت به آموزه‌هاي دوران جواني ماركس، مروج اشكالي از سوسياليسم شدند كه با آموزه‌هاي پيش از ماركس، خويشاوندي زيادي داشت. اين دسته از سوسياليست‌ها با تعديل آموزه‌هاي ماركس در باب جزميت تاريخي و ضرورت تحقق سوسياليسم، پاره‌اي اصول بنيادي ماركس از جمله جنگ طبقاتي و حكومت دیکتاتوری پرولتاريا را نفي كردند و مروج روش‌هاي دموكراتيك براي رسيدن به برابري شدند. روشنفكران چپگراي اروپاي شرقي كمونيست‌هاي اروپايي در زمره اين افرادند. sociologist21st April 2011, 01:00 AMاصطلاح سوسیالیسم (Socialism) یعنى جامعه گرایى و جامعه باورى، از واژه فرانسوى «سوسیال (Social) به معناى اجتماعى، اخذ شده است. ریشه لاتینى آن، واژه Socius به معناى شریک و همراه است. اصطلاح سوسیالیسم در متون سیاسى بسیار به کار رفته است، اما مانند دموکراسى و آزادى تعریف جامع و مانعى ندارد؛ برخى سوسیالیسم را به معناى برابرى، دادگرى، پایان استثمار فقرا از سوى اغنیا مطرح مى کنند و بعضى مانند بسیارى از آمریکاییها، سوسیالیسم را به معناى مصادره اموال خصوصى و کنترل شدید زندگى خصوصى افراد از سوى دولت، و چیزهاى بد دیگر قلمداد مى کنند. فرهنگ انگلیسى آکسفورد سوسیالیسم را این گونه تعریف کرده است: «نظریه یا سیاستى که مالکیت یا نظرات کل اجتماع بر ابزار تولید ـ سرمایه، زمین، داریى و غیره ـ و اداره آنها در جهت تأمین منافع همگانى را هدف خود قرار مى دهد، یا از آن حمایت مى کند.» آستین رنى مى گوید: «سوسیالیسم نظامى است که در آن ابزار تولید، توزیع و مبادله کالا در مالکیت دولت است و از سوى دولت اداره مى شود. پس به معناى دقیق، نقطه مقابل سوسیالیسم، سرمایه دارى است؛ یعنى نظامى که در آن ابزار تولید، توزیع و مبادله کالا در جامعه، در مالکیت خصوصى است و توسط مالکان خصوصى اداره مى شود.» از میان تعاریف فراوانى که براى سوسیالیسم مطرح شده است، مى توان تعریف زیر را به عنوان جامع ترین تعریف قلمداد کرد: «سوسیالیسم به معناى ساده خود، نظامى سیاسى ـ اقتصادى است که در آن دولت از راه برنامه ریزى یا به شکلى مستقیم تر ابزارهاى اساسى تولید را کنترل مى کند یا مالک قانونى آن است. هدف از اعمال چنین کنترلى بر داراییهاى صنعتى و گاه کشاورزى، تولید کالاها و خدمات مورد نیاز جامعه است، نه تولید آنچه سودآور باشد. در عین حال، همه اشکال سوسیالیسم امیدوارند که جامعه اى مساوات طلب ایجاد کنند؛ جامعه اى که همه اعضا را زیربال حمایت خود بگیرد و براى ریشه کن ساختن فقر یا کاهش آثار آن به مؤسسات خیریه خصوصى نیازى نباشد.» sociologist21st April 2011, 03:23 PMطبق تحقیق به عمل آمده ، نشانه هاى طرح نظام سوسیالیسم را مى توان در آثار افلاطون (427 ـ 347 ق. م) ملاحظه کرد. وى مى گوید: «ثروت افراد متعلق به عموم است و باید به مصرف عمومى برسد و مشاغل افراد را دولت باید تعیین کند.» این همان تفکر اصلى نظام سوسیالیستى است که در قرن چهارم «سوسیالیسم به معناى ساده خود، نظامى سیاسى ـ اقتصادى است که در آن دولت از راه برنامه ریزى یا به شکلى مستقیم تر ابزارهاى اساسى تولید را کنترل مى کند یا مالک قانونى آن است. قبل از میلاد از زبان افلاطون مطرح گشت و این تفکر کم و بیش در قرون مختلف بین فلاسفه و علماى سیاسى و اجتماعى مطرح بوده است، و عاقبت در قرن 19 و 20 به اوج خود رسید. در قرن 18 «جان استوارت میل» از فیلسوفان بنام انگلیسى رسما خود را سوسیالیست نامید؛ اما دیگران او را سوسیالیست ایده آلیست (خیالپرست) مى شمردند، در برابر «کارل مارکس» که او را سوسیالیست ماتریالیست (مادى) قلمداد مى کردند. در قرن 19 «رابرت اون» (1771 ـ 1858 م) مؤسس سوسیالیسم نوین در انگلیس شناخته مى شود که براى اولین بار واژه سوسیالیسم را در این کشور به کار برد و در سال 1841 م رساله اى را تحت عنوان «سوسیالیسم چیست؟» منتشر ساخت و با انتشار این رساله، اصطلاح سوسیالیسم معروف و مشهور گردید. در فرانسه نیز طرفداران «سن سیمون» (1760 ـ 1825 م) مانند «پیرى لارو» براى نخستین بار این اصطلاح را با تعریف دقیق به کار بردند. این مکتب سپس در آلمان و آمریکا نیز رواج یافت. کارل مارکس (1818 ـ 1883 م) واضع فلسفه سوسیالیسم جدید کمونیسم است که این فلسفه را متشکل نموده و به صورت یک ایدئولوژى مدون در آورد. و «لنین» پیشواى انقلاب روسیه در اکتبر 1917 م و پس از وى «استالین» از سوسیالیسم مارکسى حمایت کردند و آن را در اتحاد جماهیر شوروى سابق عملاً به اجرا در آوردند و یک نظام کاملاً سوسیالیسم مادى گرا به وجود آوردند. این تفکر همچنان ادامه دارد و برخى از کشورهاى جهان بر اساس همین نظام اداره مى شوند. مارکس و انگلس تمام سوسیالیستهای قبل از خود را یکباره خیالپرور و سوسیالیستهای تخیلی نامیدند و در مانیفست کمونیست نیز جز سیوسیالیسم مارکسیستی را که نام «سوسیالیسم علمی» بر آن نهادند، همه نظریه‌های دیگر سوسیالیستی را سخت مورد انتقاد و تخطئه قرار دادند. در زمان حیات مارکس و انگلس، عنوان سوسیالیست به همه طرفداران نظریه سوسیالیسم اعم از مارکسیستی و غیر آن اطلاق می شد اما در بین‌الملل دوم بعد از درگذشت انگلس، اختلاف نظرهایی میان سیوسیالیستها در گرفت. این اختلاف منجر به این شد که آنهایی که خود را مارکسیست ارتدکس و انقلابی حاد می دانستند به تدریج از استعمال عنوان سوسیالیست و سوسیال دموکرات در مورد خود پرهیز کردند و به جای آن عنوان کمونیست را به خود اختصاص دادند. بدین ترتیب جبهه سوسیالیسم به دو گروه سوسیال دمکرات و کمونیست تقسیم شد. این تقسیم بعد از پیروزی انقلاب اکتبر شوروی به رهبری لنین و تلاش انترناسیونال دوم به شکل نهایی و کامل خود در آمد، به طوری که از آن زمان به بعد استعمال عنوان سوسیالیست برای کمونیستها (مارکسیستهای ارتدکس) به کلی منسوخ شد. سوسیالیسم در شکل جدید آن در واقع عکس‌العملی در مقابل انقلاب صنعتی بود که جامعه را به دو قطب متخاصم تبدیل کرده بود. این عکس العمل در تمام اشکال خود به صورت عصیانی بر علیه‌ اندیویدوآلیسم و مظاهر سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن در قلب لیبرالیسم غربی به وجود آمد. در مقابل فردگرایان و لیبرالها که تأمین منافع فردی از خود به خود منتهی به تامین مصالح اجتماعی می‌دانستند و وظیفه دولت را در حمایت و حراست از مالکیت خصوصی افراد خلاصه می‌کردند، سوسیالیستها بر مالکیت عمومی ابزار تولید و سرمایه و منابع تولید تاکید داشتند و نظارت جامعه را بر کلیه ابعاد اقتصاد لازم می‌شمردند. البته نحوه اعمال نظارت جامعه و حدود مالکیت عمومی برافراد و منابع تولید، اشکال گوناگون سوسیالیسم را به وجود آورده است. sociologist21st April 2011, 03:26 PMاصول و مؤلفه هاى عمده نظام سوسیالیستى ـ که آن را از دیگر نظامهاى غیر دینى متمایز مى سازد ـ عبارتند از: 1. جامعه گرایى (جامعه باورى): مهم ترین اصل مشترک تمامى نظریه هاى سوسیالیستى، اهتمام آنها ب سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 565]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن