تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بهترين علم آن است كه مفيد باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797639934




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خبرنگار باید پیگیر مشکلات مردم باشد


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: خبرنگاری با نیم قرن سابقه کار مطبوعاتی در سمنان: خبرنگار باید پیگیر مشکلات مردم باشد سمنان - ایرنا - اکثر مردم سمنان او را می شناسند، چهره اش نماد یک کهنه کار و فعال مطبوعاتی و روزنامه نگاری است وبا دیدن چهره متفکر، لاغر، عینک و لحن حرف زدن خاص خودش، نمی توانی جز این تصور کنی که اهل فرهنگ و ادب نباشد.


سالهاست در یک مغازه کوچک در بافت تاریخی در خیابان امام(ره) سمنان کتاب و مجله می فروشد و معمولا وقتی مشتری ندارد جلوی در مغازه آفتابی می شود.به دلیل حرفه ای که نیم قرن، تجربه آن را به دوش می کشد، یعنی خبرنگاری، در بسیاری از پاسخ های مصاحبه، اگرچه جواب می دهد، اما سوال هم می پرسد، بالاخره کسی است که خبرها و پیگیری هایش در پیش از انقلاب موجب برکناری فرماندار کل سمنان شده است.خاطرات بسیاری از سمنان در زمان گذشته، پیروزی انقلاب و حوادث بعد از آن دارد، بیش از شصت سال کتابخوانی، هنوز هم به مطالعه علاقمند است و دلخور از بی توجهی مردم امروز به یار مهربان، کتاب.شاید باورش سخت باشد، اما در زمانی که نه ضبط صوت بوده و نه تلفن همراه و رایانه و دوربین عکاسی حرفه ای و ... خبرنگاری کرده و از طریق این حرفه بسیاری از مسائل و مشکلات شهر را به گوش مسئولان رسانده و در حل مشکل نقش آفرین بوده، اگر چه هیچ جا اسمی از او برده نمی شود، البته مثل همه خبرنگارهای متعهد.اغراق نباشد به اندازه قدش لوح تقدیر دارد و به قول خودش، اینها نتیجه یک عمر زحمتش هستند، البته نه اینکه به واقع قدر دانسته شده باشد.به قول خودش یکبار هم که مورد تقدیر مادی قرار گرفته، سکه های اهدایی تقلبی از آب درآمده اند ...دنبال پول و مقام هم نبوده و بیزار از اخبار بولتنی روزنامه هاست و معتقد است خبرنگار باید خبر را بسازد، پوشش خبر مدیران و مسئولان را دغدغه مردم و کار خبرنگار حرفه ای نمی داند.وی در حال حاضر به قول خودش، سنگر را عوض کرده و چند سالی است که مدیر عامل نشریه کومشه است.در یک کلمه "سید اسماعیل هاشمی" با تمام بی ادعایی، مروج روزنامه و روزنامه خوانی در سمنان است. - مصاحبه کردن با کسی که خودش در کار مطبوعات و نوشتن است، سخت است، اما با این سوال شروع می کنم، لطفا خودتان را معرفی کنید؟- سید اسماعیل هاشمی.در خانواده ای فرهنگی- مذهبی متولد و بعد از سال 1340 وارد کار مطبوعات شدم.- وقتی وارد کار مطبوعات شدید چند سالتان بود؟- حدود 25 سال.- چه شد که وارد کار مطبوعات شدید؟- همزمان با فوت مرحوم پدرم بود که دنبال کار می گشتم و به دلیل اینکه جوان و علاقمند به کار فرهنگی بودم، اول وارد کار کتاب شدم.- نویسندگی یا کتاب فروشی؟- کتاب فروشی و فروش لوازم التحریر و بعد از پنج - شش سال که از جریان کتابفروشی گذشت، مطبوعات به دنبال من آمدند و خواستند که کار سرپرستی روزنامه را در سمنان قبول کنم.- کدام روزنامه؟- روزنامه کیهان. سال 1342 سرپرست روزنامه کیهان در استان شدم و حدود 26 سال به سرپرستی این روزنامه ادامه دادم و بعد از آن همزمان با انتشار اولین شماره روزنامه همشهری، سرپرست همشهری در استان شدم. 12 سال هم سرپرستی همشهری را به عهده داشتم و با جریان تعطیلی فله ای مطبوعات در زمان دادستانی آقای مرتضوی و تعطیلی 55 روزنامه کشوری از جمله همشهری، مدتی در کار من وقفه افتاد. در آن زمان سهمیه استان سمنان از روزنامه همشهری 11 هزار نسخه در روز بود و در ابتدای انقلاب نیز سهمیه کیهان در سمنان 12 هزار نسخه در روز بود.- قبل از انقلاب، شما تنها سرپرست روزنامه در استان سمنان بودید؟- بله. تهران برای اینکه کارشان راحت باشد در هر شهر تنها یک نماینده تعیین می کردند و یک نفر در مرکز استان مسئول توزیع روزنامه ها و ... بود. اوایل پذیرش سرپرستی روزنامه ها در سمنان تنها 10 عدد تقاضا کردم و روزانه نصف را می فروختم و شبها به خانه مردم می انداختم.- مجانی پخش می کردید که علاقمند شوند؟- بله. یک ماه روزنامه ها را می انداختم و بعد قطع می کردم، مردم پیگیر می شدند و به این طریق عادت به خواندن کردند.- برای انجام کار با چه مشکلاتی مواجه بودید؟- کار مطبوعات بسیار سخت بود و وسایل و امکانات خاصی نداشتیم. از طرفی مردم عادت به مطالعه نداشتند و انجام کار فرهنگی در آن شرایط بسیار سخت بود. آن زمان که ما شروع به کار کردیم یک اتوبوس بود، صبح ها ساعت هشت می رفت تهران و ساعت پنج عصر بر می گشت. روزنامه را همین ماشین می آورد و هیچ وسیله دیگری نبود. اگر روزنامه را می آورد که توزیع می شد، وگر نه تا ساعت 11 تا 12 شب باید جلوی در گاراژ می ایستادیم و از اتوبوس های مشهد- سبزوار پیگیر روزنامه می شدیم. به خشکی هوای الان نگاه نکنید، آن موقع در برف 50 سانتی متری هم کار می کردیم. به چرخ های موتورم زنجیر می بستم تا زمین نخورم . البته قصد تعریف از خود ندارم. هدف من رضای خدا و خدمت به مردم است. - پس از بازگشایی همشهری به کار ادامه دادید؟- بله، تا حدود 3- 4 سال پیش. به دلیل اینکه کار زیاد است، شهر گسترش پیدا کرده و حجم کار زیاد شده است به تنهایی از پس کار بر نمی آیم. در گذشته سمنان کوچک بود و ما چند نفر بودیم. شادروان "هادی حسنی" مدیر دبستان، شادروان"خسرو عندلیب" فرهیخته، شاعر و نویسنده، آقایان "داور"، "عباسپور کمیجانی" و "فرشاد" با من همکاری داشتند. ما با همکاری هم اخبار را می ساختیم. کار سرپرستی روزنامه و خبرها با من بود و بسیاری از این دوستان اخبار را تهیه می کردند و پس از تائید من، ارسال می شد. آن موقع، خبرهایی که می فرستادیم سازنده بود. به عنوان مثال در آن زمان در سمنان فقط یک مدرسه عالی داشتیم که دانشسرای دخترانه و تا مقطع سیکل بود . شرکت کنندگان دو سال دوره می دیدند و دیپلم می گرفتند .یک موسسه فرهنگی - تکنولوژی بود که دانشجویان می توانستند فوق دیپلم بگیرند و تنها مرجع دانشگاهی ما همین موسسه تکنولوژی بود. ما به کمک دوستانمان هر روز در این رابطه که "چرا سمنان دانشگاه ندارد"مطلب نوشتیم و این موضوع هر روز تیتر بزرگ روزنامه بود. دوستی در روزنامه کیهان داشتیم به نام آقای" نوح"، آن موقع سردبیر شهرستان های کیهان بود. آقای نوح را که می شناسید؟- بله- بله. با کمک ایشان و دوستان، مطالب انتقادی و اجتماعی بسیاری در رابطه با سمنان در روزنامه چاپ کردیم.- این موضوع مربوط به چه سالی می شود؟- اوایل انقلاب در سالهای 56-57 و بلاخره ما مسبب راه اندازی دانشگاه در سمنان شدیم و بعد از آن دانشگاه های متعددی ایجاد شد. در آن موقع ما کار ریشه ای و خواسته های مردم را منعکس می کردیم. خبرهای ما بولتنی نبود، اینکه مسئولی از فلان جا دیدن کرده به درد اخبار و روزنامه ما نمی خورد و هدف ما درج مطالب سازنده بود. آن زمان موبایل و کامپیوتر و ... نبود. مطالعه بیشتر بود، اما جوان های ما حالا به جای مطالعه و بالا بردن سطح تفکرشان، مرتب با موبایل و کامپیوتر سر و کار دارند.- چرا آن زمان کیهان را انتخاب کردید؟- مهم ترین روزنامه های آن دوره کیهان و اطلاعات بودند.- روزنامه ها جهت گیری هم داشتند؟- تا قبل سال 57 جهت گیری وجود نداشت، اما بعد از آن زمان شروع شد. فضای روزنامه ها باز شد و تمام روزنامه های چپی، راستی، موافق و مخالف و ... اجازه انتشار داشتند و ما هم همه را می فروختیم.- چرا از همکاری با کیهان استعفا دادید؟- من به تنهایی به کیهان مطلب می دادم، آگهی می گرفتم و موزع هم بودم یعنی کار حداقل هفت نفر را به تنهایی انجام می دادم، آنها هم متعهد بودند روزنامه را هر روز ساعت پنج عصر به من برسانند.گاهی روزنامه به دلیل تغییر تیتر و ... دیر به زیر چاپ می رفت و به همین نسبت دیر به شهرستان می رسید و حتی برخی مواقع، فردای روز به چاپ می رسید و به دلیل این شرایط درخواست استعفای خود را به مرحوم شهید شاهچراغی اعلام کردم.- بلافاصله بعد این موضوع، سرپرستی همشهری را قبول کردید؟- یک یا دو سال بعد.- در گذشته، مشخصا منظورم قبل از انقلاب است، برخورد مسئولان با خبرنگاران چگونه بود؟- در آن زمان خبری که ما می دادیم در مرکز پیگیری می شد و مسئولان برای اینکه توبیخ نشوند، مجبور می شدند امور را پیگیری کنند. گاهی برای کسب دو سطر خبر، چهار تا پنج ساعت پشت در می ایستادم.- مگر با چه کسی می خواستید مصاحبه کنید؟- شهردار، فرماندار کل. در جلسات ما را راه نمی دادند ، حالا فرقی نداشت خبرنگار کیهان باشی یا اطلاعات.- پس کلا در آن زمان رابطه مسئولان با خبرنگاران زیاد مناسب نبود.- برای اینکه بدانیم در جلسات چه خبر بوده، مجبور بودیم پشت در بایستیم و زمانی که روسا بیرون می آمدند از آنها سوال می کردیم. 40 سال پیش در رابطه با ضرورت تامین آب شرب سمنان مطلب نوشتیم و به شدت پیگیر بودیم و جالب است که این موضوع هنوز هم مساله اول استان سمنان است. در آن زمان آب آشامیدنی مردم آب جاری در کوچه ها بود و در حوض جمع آوری می شد، لجن ته نشین می شد و مردم از آن آب می نوشیدند. برای لوله کشی آب سمنان و راه اندازی تصفیه خانه، تثبیت شن های روان، کاشت تاغ و ... آنقدر مطلب نوشتیم که بلاخره جواب داد. در کل گوشزد کردن نواقص وظیفه خبرنگار است. ضمن اینکه وجود کاریکاتور در روزنامه خیلی مهم است و الان زیاد به کاریکاتور پرداخته نمی شود.- مطالبتان را چگونه ارسال می کردید؟- خبرها را به وسیله تلفن می خواندیم و یا از طریق اتوبوس به تهران می فرستادیم. خبرهای مهم و کوتاه به وسیله تلفن اعلام و خبرهای مفصل همراه با عکس به وسیله اتوبوس فرستاده می شد.- هر روز مطلب داشتید؟- بله.- و هر روز چاپ می شد؟- بله. پنج- شش نفر بودیم و مطالب زیادی می فرستادیم. مطالب گاهی در صفحه عمومی و گاهی صفحه داخلی چاپ می شد. اما به هر حال مطلب چاپ می شد.- مورد بازخواست مسئولان قرار نمی گرفتید؟- مسئول اصلی که ما را زیر نظر داشت، ساواک بود و مرتب با ما درگیر بود. چنانچه خبری انتقادی را بدون اطلاع ساواک چاپ می کردیم، برای ما دردسر می شد و انتظار داشتند آنها را از قبل مطلع کنیم، پاسخ ما هم این بود که ما کارمند شما نیستیم و کارمند روزنامه رسمی هستیم. به همین دلیل بارها ما را در ساواک بازخواست کردند. ما را به حال خود رها نمی کردند، یک روز با تهدید، یک روز خواهش، التماس، زور و .... سعی می کردند جلوی کار ما را بگیرند. به عنوان مثال یک روز خبر دادند که یک هواپیما در صوفی آباد سقوط کرده ما هم رفتیم مطلب و عکس تهیه کردیم. نوشتیم که یک هواپیمای نظامی دو موتوره در جنوب سمنان در کویر سقوط کرده، شبانه خبر را فرستادیم و در روزنامه چاپ شد. اما از انتشار آن شماره روزنامه جلوگیری کردند. آن زمان روزنامه دو بار توزیع می شد، یکبار در تهران و یکبار در شهرستان ها. تهرانی ها خبر را خوانده بودند، اما نگذاشتند روزنامه به شهرستان برسد. به هر حال ما را بازخواست کردند و در دفاعیات اعلام کردیم که مطالب عین واقعیت است و عکس ها را به عنوان مدرک نشان دادیم.- عکاس شما چه شخصی بود؟- مرحوم "محمد هاشمی" که اسم عکاسی او "زرین" بود.- کار مرحوم هاشمی صرفا عکاسی خبری بود؟- خیر. کار ایشان عکاسی بود، اما با هم همکاری داشت. ما دوربین داشتیم، ولی مثل الان نبود که با موبایل هم بشود عکاسی کرد. باید فلاش و دوربین سنگین را حمل می کردیم و در جاهایی که دوربین دست همکاران بود یا موضوع خیلی مهم بود از آقای هاشمی درخواست همکاری می کردیم.- دوره خبرنگاری گذرانده اید؟- خیر. اما در سمینارهای روزنامه همشهری شرکت می کردم. همشهری دو تا سه مرتبه در سال سمینار برگزار می کرد و به نوعی تبیین خط مشی و ارائه آموزش های لازم بود.- با این همه تجربه و سابقه، خبرنگار آموزش داده اید؟- بیشتر از اینکه بخواهم شاگرد پرورش بدهم به همکاری با دوستانم که اسمشان را گفتم افتخار می کنم. همگی آنها فرهیخته بودند. البته در گذشته بسیاری از جوانان در سه ماه تعطیلی تابستان کار روزنامه فروشی را انجام می دادند و از محل این کار هزینه تحصیل خودشان را در می آوردند و به واسطه این نوع همکاری با بنده، به روزنامه نگاری و کار فرهنگی علاقمند شدند و حالا که عده ای از آنها را در جاهای مختلف می بینم، اگر چه به خاطر نمی آورم، ولی آنها یادشان است و از حمایت من در آن روزها تشکر می کنند. در کل برای انجام کار فرهنگی بسیار ضرر کردم، بگذریم نمی خواهم در این رابطه صحبت کنم.- اتفاقا یکی از سوالهای من همین است، از انجام کار فرهنگی و اینکه عمرتان را در این کار گذاشتید راضی هستید؟- کار فرهنگی بها ندارد، به قول معروف" آواز دهل شنیدن از دور خوش است". می گویند کار فرهنگی خوب است، شغل انبیاست و .. اما متاسفانه حمایت واقعی صورت نمی گیرد. سمنان هنوز یک کیوسک مطبوعاتی مناسب ندارد. در این شهر 150 هزار نفری، در مرکز استان، تنها دو دکه مطبوعاتی داریم که وضع چندان مناسبی ندارند. کار فرهنگی درآمد مناسب هم ندارد. (یک نسخه جدید نشریه کومشه به مدیر مسئولی پسر و همسر پسرش و صاحب امتیازی موسسه مطبوعاتی خودش را با عصبانیت می آورد و می گوید): برای چاپ این نشریه در هر شماره حدود هشت میلیون تومان هزینه می کنیم و مردم هم می بینند و می گویند خیلی خوب است، اما متاسفانه برای ادامه کار با مشکل مواجه هستیم. برای اینکه درآمد حاصل از فروش نشریه مناسب نیست و فکر می کنم قادر به چاپ شماره آینده نباشیم.تا حالا در طی چهار سال 34 شماره منتشر کردیم، اما نمی دانیم ادامه راه چه کار کنیم.- این نشریه دارای مطالب غنی است و واقعا نیاز به حمایت دارد.- بله، ولی متاسفانه فروش چندانی ندارد و مجبور به توزیع رایگان آن هستیم و این در حالی است که همه از آن تعریف می کنند.- در مجموع، به نظر شما کار فرهنگی درست است؟- درست است به شرطی که بشود زندگی را با آن اداره کرد.- می شود؟- فکر نمی کنم. ولی کار خوبی است. مطالعه دارد، با روزنامه سر و کار دارید، ولی درآمد ندارد و فقط تشویق و تقدیر است. اما با کار فرهنگی نمی توان جوابگوی نیازهای خانواده بود. از هیچ مرجعی هم کمک نمی شود و باید روی پای خود ایستاد.- مغازه شما از اول همین شکل و با همین عنوان بود؟- از اول همین شکل بوده و استیجاری است. یعنی درآمد کتابفروشی به حدی نیست که بتوان یک مغازه خرید.- با این اوصاف، هیچ وقت به فکر شغل دیگری نیفتادید؟- آلوده کار شدم و با این کار خو گرفتم. من اگر یک روز روزنامه یا کتاب نخوانم مریض می شوم، فکرم از کار می افتد.- وضع مطبوعات قبل و بعد انقلاب فرقی کرده است؟- بهترین دوره مطبوعات اوایل انقلاب از سال 56 تا 58 بود. با وجود اعتصابات و تعطیلی ها و ... وقتی روزنامه بیرون می آمد، حداقل روزی پنج هزار نفر جلوی مغازه من جمع می شدند. تا شش ماه مردم شبها جلوی در روزنامه می خوابیدند تا به محض آمدن روزنامه، آن را دریافت کنند. چون آن زمان یکی از بهترین منابع اطلاع رسانی به مردم روزنامه بود، روزنامه هشت صفحه بود و با فونت بسیار ریز، هر کس بخشی که مورد علاقه اش بود را جدا می کرد و می خواند. در کل الان به نظرم وضع مطبوعات سامان گرفته و مسئولیت ها تقسیم شده است. اما من دیگر توان ندارم و به علاقمندان راهنمایی فکری می دهم. حجم کار را کمتر و سنگر را عوض کردم.- مهم ترین مشکل مطبوعات کشور و استان؟- توزیع و پخش یکی از مشکلات مهم است. متاسفانه مرکز توزیع مناسب در استان وجود ندارد و البته وجود اینترنت و موبایل و... کار مطبوعات را تحت الشعاع قرار داده، کم شدن استقبال مردم از مطبوعات هم از دیگر مشکلات است.- به نظر شما مطبوعات و کتاب می توانند با اینترنت رقابت کنند؟- الان ناشران بزرگ مثل جعفری و گوتنبرگ دچار مشکل شده اند. کتابفروشی های بزرگ تبدیل به لوازم التحریر فروشی و مغازه کیف و کفش شده اند. الان مشکل این است که کسی مطالعه نمی کند. من در کتابفروشی ام هفته ای یک کتاب هم نمی فروشم.- یک خاطره جالب که کمتر جایی گفته باشید ؟- همانطور که گفتم بهترین دوره کاری ما اوایل انقلاب بود، از همکاری با انقلابیون گرفته تا فروش روزنامه و استقبال باور نکردنی مردم از روزنامه ها و شلوغی مغازه و .... در همان دوره بعد از 52 روز اعتصاب که همراه با تعطیلی مطبوعات بود، مردم شنیده بودند روزنامه ساعت 10 صبح می رسد، وقتی با ماشین روزنامه ها را آوردم دیدم مردم دارند به سمت من هجوم می آورند، در ماشین را به روی خودم بستم و می شنیدم که جمعیت صدا می زند:"هاشمی بیما" (به زبان سمنانی: هاشمی آمد) و شیشه ها را بالا کشیدم به حدی ازدحام و شوق مردم زیاد بود که ماشین 100 تا 200 متر هل داده شده و وارد مغازه قصابی که با مغازه من فاصله داشت، شده بود. وقتی به هوش آمدم دیدم دو چرخ جلوی ماشین در مغازه قصابی است. و در همان حالی که نیمه هوشیار بودم، مردم شیشه ماشین را شکسته و روزنامه ها را برداشته بودند.- خبرها و اتفاقات انقلاب برای آنها جالب بود؟- بله. برای مردم خیلی مهم بود. فردای آن روز تعدادی جوان را مسئول حفاظت از مغازه کردم و مردم در صف طولانی منتظر دریافت روزنامه شدند. بهترین دوران کاری من آن زمان بود. جالب اینجاست مدتی بعد از آن ماجرا مردم می آمدند و پول روزنامه ای که برداشته بودند را می دادند. زمانی که بنزین کم بود و جنگ هم شروع شده بود، سپاه به من روزانه دو لیتر سهمیه بنزین داده بود تا در شهر امکان تردد و توزیع روزنامه را داشته باشم و با توجه به اینکه ماشینی در شهر تردد نداشت، موجب تعجب همه بودم. آن زمان 10 کیوسک برای توزیع روزنامه در سمنان وجود داشت و علاوه بر این در مغازه ها هم روزنامه، فروش خوبی داشت.- به نظر شما خبرنگار در جامعه ما در حال حاضر چه جایگاهی دارد؟- اگر خبرنگار به اسم واقعی می خواهید، الان نداریم ولی خبرنگار بولتنی زیاد داریم.- چه توصیه ای به جوان ترها که تازه می خواهند وارد حرفه خبرنگاری شوند دارید؟- باید علاقه و مقاومت داشته باشند، این کار نیاز به صبر و استقامت، امید، فداکاری و تلاش دارد. یک خاطره جالب به خاطرم آمد.- لطفا بفرمائید.- زمانی که بلوار 17 شهریور سمنان در دست احداث بود(پیش از پیروزی انقلاب اسلامی)، وزیر کشور وقت و هیات همراه برای افتتاح پروژه به سمنان آمدند، در طول زمانی که از تمام شهر بازدید کردند و به سر پروژه رسیدند، من گروه را همراهی و خبر تهیه می کردم. در مورد من پرسیده بودند که چه شخصی هستم و گفته بودند"هاشمی، سرپرست روزنامه کیهان". آنها یک تکه زمین در همانجا به وزیر اهدا کردند و گفت: «به این آقا هم چیزی بدهید» فرماندار وقت گفت «وزیر کشور دستور داده به شما زمین بدهند». من گفتم «زمین نمی خواهم» و هر چه اصرار کردند قبول نکردم، گفتم شما می خواهید دهان من را ببندید، تا نتوانم مطلب واقعی بنویسم. فرماندار کل به شهردار گفته بود این جوان است متوجه نمی شود تو وادارش کن و اصرار شهردار هم تاثیری نداشت و گفتم باج نمی گیرم.- اگر آن زمین را گرفته بودید الان میلیونر بودید!- بله. با کتابفروشی که نمی توان پول درآورد، اگر حقوق بازنشستگی نداشته باشم که نمی توانم روی پای خودم بایستم.- بازنشسته کجا هستید؟- خودم را بیمه کرده ام به طور آزاد و به همین حقوق بازنشستگی قانعم. هیچ وقت به دنبال پول نبودم، هرچند از نظر عده ای کار کردن در این شرایط در حوزه کتاب و مطبوعات عاقلانه نیست.- بهترین کتابی که مطالعه کرده اید؟- کتاب زیاد خواندم و نمی توانم بگویم. از هر چمن گلی چیده ام.- آخرین کتابی که خواندید؟- رجال سیاسی ایران در دوره قاجار نوشته مهدی بامداد، کتابی شش جلدی و بسیار جامع است. بخشی از کتاب را که مربوط به استان سمنان می شود را خلاصه کرده و مطلب آن را برای چاپ به کومشه داده ام.- حرف پایانی.- خبرنگاران باید پیگیر مشکلات مردم باشند.ک/4گفت و گو: سمانه سلطانی پور7342/6103/1352





















14/06/1394





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن