تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 28 فروردین 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دنيا سراى بلا و گرفتارى و محل گذران زندگى و زحمت است خوشبختان از آن دل كنده‏اند...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796385675




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تصمیم قاتل برای ثواب بردن مقتول!


واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: سه‌شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۵۷



«تصور می‌کردم تا پنج سال دیگر هم پلیس نتواند مرا شناسایی کند اما اشک‌های پدر مقتول باعث شد پس از 20 روز بازداشت و سکوت به قتل اعتراف کنم.» به گزارش ایسنا، جام‌جم نوشته است: این بخشی از اظهارات مرد جوانی است که دوست 22 ساله‌اش را با انگیزه سرقت به قتل رساند. او پس از جنایت جسد را در مغازه خود دفن کرد. راز این جنایت روز شنبه با اعتراف قاتل فاش و صبح یکشنبه جسد مقتول در عمق شش متری چاهی کشف شد. متهم با دستور سعید احمدبیگی، بازپرس ویژه قتل تهران، برای تحقیقات در اختیار کارآگاه پلیس آگاهی قرار گرفت. پسر جوان در عین خونسردی گهگاه زیر گریه می‌زند و از عذاب وجدانی می‌گوید که هشت ماه رهایش نمی‌کرد. قاتل 30 ساله در گفت‌وگو با جام جم به بیان جزئیات تازه‌ای از قتل پسر 22 ساله و دفن جسدش در چاه مغازه‌اش پرداخت. خودت را معرفی کن. جواد 30 ساله هستم و شش سال قبل ازدواج کردم. فرزندم 40 روز دیگر به دنیا می آید و مغازه جگرکی دارم. مقتول را از کجا می شناختی؟ بچه محل بودیم و در کنار هم دو مغازه جگرکی داشتیم. رفاقت ما در حد سلام علیک بود و گاهی به مغازه هم سر می‌زدیم. چه شد به فکر قتل یاشار افتادی؟ اوایل آبان سال گذشته او به مغازه ام آمد و گفت؛ اندکی پس‌انداز دارد که می‌خواهد سرمایه‌گذاری کند. می‌خواست در چه کاری سرمایه‌گذاری کند؟ گفت می خواهم خانه بخرم. من هم گفتم بازار مسکن راکد است و چون وسوسه شدم پول هایش را سرقت کنم، گفتم دوستم طلا را به قیمت ارزان می‌فروشد، بخر و بعد بفروش. طلا نقد است و دو روز بعد هم بفروشی، سود کرده‌ای. بعد چه شد؟ سه روز قبل از حادثه به مغازه ام آمد و گفت می خواهد طلا بخرد و خواست با دوستم قرار بگذارم. من هم چون زمان لازم داشتم تا نقشه را اجرا کنم، گفتم تماس گرفته ام و دوستم برای سه روز بعد قرار گذاشته است. سلاح را از کجا تهیه کردی؟ همان روز یکی از مشتریان ادعا کرد سلاحی دارد که اگر ببینم عاشقش می شوم. سلاح شاه کش را با 45 فشنگ آورد و من به قیمت یک میلیون و 800 هزار تومان خریدم. سلاح را تا زمان قتل کجا مخفی کردی؟ آن را در نایلون مشکی پیچیدم و کنار موتور یخچال مخفی کردم تا کسی آن را نبیند. چاه را چگونه حفر کردی؟ دو کارگر گرفتم و 650 هزار تومان دادم تا چاه شش متری را حفر کنند. نمی‌ترسیدی همسایه‌ها متوجه حفر چاه شوند؟ چاه را دو روزه حفر کردم. کرکره مغازه را پایین کشیدم تا کسی متوجه نشود و به کارگرها گفتم برای این که شهرداری متوجه نشود، مخفیانه این کار را صبح تا ظهر که مغازه بسته است انجام دهند. خاک ها را هم با نایلون خارج می کردم. از روز قتل بگو. صبح جمعه ساعت 6 و 30 دقیقه صبح که خیابان خلوت بود با یاشار تماس گرفتم و او به مغازه ام آمد. روزهای غیرتعطیل آنجا از 4 صبح شلوغ است و نمی‌توانستم نقشه ام را عملی کنم. وقتی او وارد مغازه شد کرکره را پایین کشیدم و سلاح را زیر کاپشنم مخفی کردم. یک ساعتی صحبت کردیم و من ادعا کردم دوستم در راه است. او به قضیه مشکوک نشد و همین‌طور آرام نشسته بود. چگونه او را کشتی؟ در فاصله 30 سانتی‌متری او ایستاده بودم که سلاح را از زیر کاپشن بیرون آوردم و دو گلوله به شقیقه سمت راستش شلیک کردم. او بی جان روی زمین افتاد و خون کمی از سرش جاری شد. بعد چه کردی؟ دستپاچه شده بودم. چند دقیقه ای هاج و واج او را نگاه کردم و پشیمان شدم. بعد دیدم نبض بالای چشمش می زند احساس کردم عذاب می کشد، به همین دلیل یک تیر دیگر به سمت چپ سرش شلیک کردم که خون کف مغازه را گرفت. پشیمان بودم، چند دقیقه بالای سر جسد نشستم و با او حرف زدم. گفتم چه غلطی بود من کردم. حس خیلی بدی بود و نمی دانستم چه کار باید بکنم. جسد را داخل چاه انداختی؟ لباسش را درآوردم که شناسایی نشود. جسد یاشار را کشیدم و داخل چاه انداختم. بعد هم چند کیسه خاک را که نگه داشته بودم روی جسد ریختم. ظهر همان روز کارگران را آوردم و با یک ماشین خاک آن را پر کردم. کارگران به تو مشکوک نشدند چرا چاه را پر می کنی؟ گفتم دو چاه در مغازه است و مالک با کندن چاه جدید مخالفت کرده است، چند روز بعد هم سرامیک کار آوردم و کف مغازه را ترمیم کردم. با پول‌های سرقتی چه کردی؟ چهار میلیون تومان آن را بابت بدهی پدرم به پدر مقتول دادم. چند معتاد را هم که به کمپ فرستادم و به تعدادی پیرزن هم کمک مالی کردم. به دلیل این که مغازه‌ام پلمب بود، با 10 میلیون از پول‌ها مغازه‌ای در سه راه آذری اجاره کردم و 14 میلیون نیز برای همسرم طلا خریدم. فکر کنم 20 میلیون تومان از پول‌ها نیز باقی مانده است. همسرت شک نکرد پول‌ها را از کجا آوردی؟ طلاها را در دو مرحله با چک باجناقم خریدم که کسی شک نکند. آدم‌کشتی تا با پول سرقتی، معتاد ترک دهی؟ خواستم ثوابش به روح مقتول برسد. در این هشت ماه با پدر مقتول روبه‌رو شدی؟ او همیشه گریه می‌کرد که نمی‌دانم یاشار کجاست. می‌گفتند آخرین بار با 206 سفیدی دیده شده من هم برای رد گم کنی می‌گفتم دوربین‌ها را چک کنند تا خودرو شناسایی و او پیدا شود. فکر می‌کردی دستگیر شوی و راز قتل فاش شود؟ قبل از قتل می گفتم مو لای درز نقشه‌ام نمی‌رود و کسی نمی‌فهمد اما بعد از قتل گفتم بالاخره دستم رو می‌شود اما فکر می‌کردم زودتر از پنج سال دستگیر نشوم. چه شد به قتل اعتراف کردی؟ من 20 روز در بازداشت طاقت آوردم اما وقتی پدر یاشار را دیدم حس کردم او 40 سال پیرتر شده است. یک لحظه با دیدن اشک‌های او احساس سبکی کردم و به همه چیز اعتراف کردم. عذاب وجدان داری؟ هر روز صحنه قتل جلوی چشمانم است. وقتی خدا را گم کنید دچار وسوسه شیطان می‌شوید. هر روز عذاب وجدان دارم و در این 25 روز با گریه آرام می‌شوم. می‌دانی چه سرنوشتی در انتظارت است؟ اشتباه بزرگی کردم که باید تاوانش را بدهم. من با این کار، یاشار، خودم، پدر او و خانواده‌ام را کشتم. خانواده‌ام در محل آبرودار هستند و با این کار زندگی آنها تباه شد. انتهای پیام








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن