تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خدا را خالصانه ياد كنيد تا بهترين زندگى را داشته باشيد و با آن راه نجات و رستگارى را ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797752422




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سپری شدن اوقات فراغت با تشویش اذهان عمومی!


واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۶




7650.png

خبرگزاری دانشجویان ایران - طنز روز من یک پسر دبیرستانی دارم ... با همه احترامی که به برنامه‌ریزی‌های خوب و مدون مسئولان دلسوز برای اوقات فراغت نوجوانان در فصل تابستان قائلم، با این وجود احساس کردم این سیاست‌گذاری‌ها آن‌چنان که باید و شاید (حداقل در مورد پسرم) چندان کافی نبوده و به همین خاطر تصمیم گرفتم برای جلوگیری از عاطل و باطل ماندنش در کوچه پس‌کوچه‌ها و انحرافش به‌سوی آسیب‌های اجتماعی، مسئولیت این امر خطیر فرهنگی را شخصا بر عهده گیرم و بعد هم گرفتم؛ این‌طوری ... به‌واسطه یکی از دوستان، او را برای کارآموزی یکی دو ماهه به شهرداری معرفی کردم تا کمی با علم مدیریت شهرسازی و زیباسازی شهر آشنا شود اما خیلی زود متوجه شدم در آنجا بیشتر در مورد موضع‌گیری‌های جناحی و سیاسی و تفکیک جنسیتی و ... آموزش می‌بیند! (توضیح آن سه نقطه را به‌خاطر جلوگیری از تشویش اذهان عمومی، نمی‌دهم!) بلافاصله او را بیرون آوردم و به‌واسطه دوستی دیگر او را به یکی از بانک‌ها معرفی کردم تا به امور اقتصادی و بانکداری آشنا شود. البته پسرم به فنون اقتصادی و بانکداری آشنا شد اما نه از آن نوعی که من مد نظرم بود! اگر می‌پرسید، از کدام نوعش بود؟ باز هم برای جلوگیری از تشویش اذهان عمومی زیپ دهانم را می‌کشم . خدا پدر و مادر دوستانم را بیامرزد، این بار هم به‌دادم رسیدند و پسرم را خیلی زود به یک کارخانه خودروسازی معرفی کردند تا به امور فنی آشنا شود. اما در آنجا هم فقط دور زدن تحریم را به او آموختند و دریغ از یادگیری یا سفت کردن یک پیچ و مهره. ناامیدانه، او را به یک کارخانه تولید مواد غذایی فرستادم تا کمی به اصول تهیه مواد غذایی سالم آشنا شود. اما در آنجا چیزهایی را دید که تا هفته‌ها لب به هیچ غذایی نزد! آن چیزهایی را هم که دید، برای جلوگیری از تشویش اذهان عمومی نمی‌گوییم! در ادامه‌ی این داستان، به پیشنهاد دوستی او را به یک مرکز بهداشتی درمانی فرستادم تا از نزدیک با نحوه‌ی مداوای بیماران آشنا شود اما او در آنجا با چشم خویش دید که چگونه جانان می‌رود! بگذریم؛ باز هم با معرفی یک دوست، او را به یکی از مراجع قضایی فرستادم تا به امور حقوقی آشنا شود که این یکی را عمرا در موردش چیزی بگویم! (یادآوری می‌کنم تنها راه درآمد من نوشتن در مطبوعات است!) برای فراموش کردن چیزهایی که دیده بود، او را به فضای هنری و به پشت صحنه فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی فرستادم که آنجا هم شاهد زد و بندها و نقش‌فروشی‌ها و آب بستن‌ها و... شد. ( محل نقطه چین را خودتان پر کنید!) خلاصه این جریانات و این کش و قوس‌ها و این ساخت و پاخت‌ها و این لفت و لیس‌ها و این زد و بندها در ادارات دولتی، شرکت‌های خصوصی، خدماتی، انتظامی و فدراسیون‌های ورزشی و چند نهاد دیگر (که برای جلوگیری از تشویش اذهان عمومی نام آن‌ها را نمی‌برم) ادامه داشت. سرتان را درد نیاورم، در نهایت، از این‌که او را وارد اجتماع و محیط کار کنم، به‌شدت پشیمان شدم. الان هم برای پسرم یک زنجیر نقره‌ای به‌مناسبت تولدش خریده‌ام و او را سر کوچه نشانده‌ام تا هر چه می‌تواند، زنجیر را صبح تا شب برای خودش بچرخاند. این‌طوری، حداقل خیالم راحت است که بچه‌ام از دست نمی‌رود و من هم ناگزیر به تشویش اذهان عمومی نمی‌شوم! انتهای پیام
کد خبرنگار:







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی
uyt


پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن