تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به راستى حكمتى كه در قلب منافق جا مى گيرد، در سينه اش بى قرارى مى كند تا از آن بي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797826615




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بُوَد آیا که در میکده ها بگشایند؟


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: اندر ماجرای ارکسترهای موسیقی ملی و سازهای ملی؛ بُوَد آیا که در میکده ها بگشایند؟ تهران- ایرنا- سرانجام پس از فترتی طولانی، اکنون دوباره فعالیت دو ارکستر مهم موسیقی ایران از سر گرفته شده است؛ ارکستر موسیقی ملی ایران، به رهبری فرهاد فخرالدینی و ارکستر سازهای ملی، به رهبری اسماعیل تهرانی.


به گزارش روز دوشنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، ارکستر موسیقی ملی ایران از سال 1377 تا 11 سال بعد، با رهبری فخرالدینی اجراهای گوناگونی داشت، تا اینکه در سال 88 و در پی جدایی او تا دو سال تعطیل گشت. پس از آن هم برای مدتی کوتاه، بردیا کیارس رهبری آن را به عهده گرفت و پس از وی نیز تا همین چندی پیش، ارکستر باز هم در تعطیلی به سر می برد.
اما ارکستر سازهای ملی، سابقه یی طولانی تر دارد و البته دچار تعطیلی طولانی تری هم شده است؛ پیشینه ی این ارکستر، به نوعی باز می گردد به سال 1345 که استادِ جنت مکان، فرامرز پایور، «ارکستر سازهای ملی ایران» را تشکیل داد و پس از تعطیلیِ آن، به شکل جمع و جورتری راهی را که با آن ارکستر در پیش گرفته بود، با گروه کوچک خود (گروه فرامرز پایور) ادامه داد. در سال 1372 نیز دهلوی ارکستر مضرابی ایران را بنا نهاد که متأسفانه آن ارکستر هم براثر بی توجهی ها از هم گسست و روزگاری گذشت تا اینکه در سال جاری، به همت رهبری و سرپرستی اسماعیل تهرانی ارکستر سازهای ملی هم نواختن خود را دوباره از سر گرفت.
راه اندازی دوباره ی این دو ارکستر، به خودی خود رویدادی خجسته است که باید آن را به فال نیک گرفت، به ویژه در روزگاری که گویی ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست هم را گرفته اند تا موسیقی اصیل در برابر انواع اصوات و موسیقی های روزمینی و زیر زمینی زانو بزند. اما مقصود اصلی این سیاهه، نفس حرکت فرخنده ی راه اندازی این دو ارکستر نیست، بلکه تذکر مطلبی است که اگر بدان توجه نشود، می تواند از شمار مخاطبانِ بالقوه و حتی بالفعل این دو ارکستر بکاهد و گرد ناخوشایند تکرار و یکنواختی بر نوا و نغمه ی این دو گروه بپاشد؛ صحبت از اهمیت فراوانٍ گزینش خوانندگان این ارکسترها است.
اکنون هر دوی این ارکسترهای تازه تشکیل شده، نخستین اجراهای خود را با حضور خوانندگان نسل تازه ی موسیقی ایرانی پشت سر گذاشته اند؛ «ارکستر موسیقی ملی» با اجرای سالار عقیلی و محمد معتمدی به روی صحنه رفت و «ارکستر سازهای ملی» با صدای وحید تاج و حسین علیشاپور. با کنار هم نهادن این چهار نام، نخستین نکته یی که فرایاد می آید، محدوده ی سنّی این خوانندگان است که هر چهار خواننده را در شمار جوان ترهای آواز ایرانی و خوانندگان نسل نوی موسیقی اصیل جای می دهد. البته «جوان تر بودن» این چهار تن به هیچ روی مرادف با بی تجربگی ایشان نیست، چرا که هر یک تجربه های چندی در طی سال ها فعالیت خود در موسیقی ایرانی داشته اند و آلبوم هایی منتشر کرده اند و کنسرت هایی برگزار کرده اند.
به هر روی با این معنا و منظور، این جوانی، به تنهایی هیچ عیبی ندارد و این میدان دادن ها خود موجب پر و بال دادن به نسل تازه ی خوانندگان سنتی است؛ اما اگر بر مبنای مخاطبان کنسرت بخواهیم بررسی کنیم، آن وقت این جوانیِ مطلق خوانندگان این دو ارکستر، نکته یی خواهد بود که می تواند ضعفی برای ارکستر به حساب آید.
به بیان آشکارتر، طبیعی است که مخاطبانِ هر کنسرتی، افرادی در سن و سال های گوناگون هستند؛ از نوجوان تا کهنسال و این مخاطبان، به حتم می بایست با گروه و به وی‍ژه خواننده اش نسبتی از خاطره داشته باشند که حاضر می شوند بلیط هایی اغلب گران قیمت بخرند و گوش به تماشای کنسرت بسپارند. این توجه به طیف سنّی مخاطبان درباره ی کنسرت ارکسترهایی که می خواهند نغمه های خاطره انگیز و در گذشته اجراشده ی موسیقی اصیل ایرانی را اجراکنند، اهمیت افزون تری می یابد، چون مخاطب نسبت به چنین آهنگ های به اصطلاح «قدیمی» دارای پیشینه ی ذهنی و خاطره ی شخصی یا حتی اجتماعی است. پس احتمالِ اینکه مخاطبی پنجاه ساله با صدای وحید تاج یا معتمدی جوان خاطره داشته باشد، بسیار کم تر است از آنکه بخواهد با صدای خوانندگانی چون محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، حسام الدین سراج خاطره بازی کند. در صورتی که یک جوان بیست ساله می تواند علاقه مندِ جدی خوانندگانی باشد که حتی شصت یا هفتاد سال بیش تر از او سن دارند؛ و فراوان داریم جوانانی که جزو دوستداران صدای استادانی چون عبدالوهاب شهیدی، اکبر گلپایگانی، حسین خواجه امیری، تاج اصفهانی، حسین قوامی، غلامحسین بنان و... هستند.
اما جدای از سن و سالِ خوانندگان این دو ارکستر، نکته ی قابل بحث دیگر، جنس صدا و به بیان بهتر، رَنگ صدایی این چهار تن است. رنگ صدایی عقیلی و تاج و علیشاپور به هم شباهت دارد و معتمدی هم گرچه تا حدی رنگ صدایش با این سه متفاوت است، اما آن قدر هم فاصله ی ویژه با جنس صداهای یاد شده ندارد که بتوان صدای او را صدایی منحصر به فرد دانست؛ و البته که سه خواننده ی دیگر هم هیچ کدام صاحب صدایی منحصر به فرد نیستند. این «منحصر به فرد نبودنِ» صدای این چهار خواننده، مسئله ی دیگری است که در هر دو ارکستر یادشده خودنمایی می کند. البته جنس صدا، پدیده یی است خدادادی و منحصر به فرد بودن رنگِ صدا، یک امتیاز است و این طور نیست که اگر خواننده یی از آن بی بهره بود، نتواند توفیق بیابد؛ همچنان که هر یک ار این چهار خواننده هم برای خود هوادارانی ویژه دارند که از صدای ایشان لذت می برند و این، به تنهایی ایرادی ندارد. مشکل از جایی آغاز می شود که مدیران و رهبران ارکسترها این صداهای شبیه به هم را کنار هم قرار می دهند. با این ترکیب، این پرسش پیش می آید که اگر قرار است در ارکستری از دو خواننده با جنس صدای دارای همانندی استقاده شود، اصلش چه لزومی دارد که ارکستر دو خواننده داشته باشد و چرا تنها با یک آوازخوان نغمه ها را اجرا نکند؟ به راستی این اصرار به بهره گیریِ «هم زمان» از چنین خوانندگانی از کجا می آید؟
این پرسش زمانی تعجب برانگیزتر می شود که بدانیم، برای ارکستر سازهای ملی، ابتدا در کنار وحید تاج، محمد معتمدی در نظر گرفته شده بود اما پس از میسّر نشدن این همکاری، علیشاپور جایگزین معتمدی شد! که اگر این اتفاق رقم می خورد و معتمدی از ارکستر سازهای ملی کناره نمی گرفت، نظاره گرِ آن بودیم که یک خواننده در فاصله یی کوتاه در دو ارکستر موسیقی ملی، در کنار دو خواننده ی دیگری می خواند که جنس صدایش دارای شباهت هایی با صدای هر دوی آن خواننده ها است. آن وقت این پرسشِ عمیق تر در سراپای وجود انسان شکل می گرفت که مگر در زمینه ی آوازِ اصیل قحط الرجال شده است؟ آن هم در روزگاری که هنوز خوانندگان توانمندی از نسل های گذشته داریم که جدا از آنکه هنوز هم بسیار خوب و توانمند می خوانند، صاحب صداهایی منحصر به فرد و غیرتکراری اند و نیز با دایره ی وسیع تری از مخاطبان موسیقی اصیل ایرانی خاطره ی مشترک دارند.
رهبران ارجمند این دو ارکسترِ موسیقی ملی و سازهای ملی، مگر به یاد ندارند روزگاری را که خوانندگانی با صداهایی با رنگ مایه های گوناگون و منحصر به فرد می خواندند و هر کدام با جنس ویژه ی صدای خود، دل گروهی از مردمِ علاقه مند به موسیقی را می بردند و با خود همراه می ساختند. اگر صداهای قدرتمند استادان تاج اصفهانی و ایرج به گوش می رسید، صدای توانمند و پر از ظرافت استاد اکبر گلپایگانی هم بود؛ نوای مخملین استاد بنان هم به گوش می رسید و آواز دلبرانه ی استاد عبدالوهاب و نوای محجوب استاد قوامی هم حضور جدی داشت. همچنین استادان دیگری چون محمدرضا شجریان، ناصر مسعودی، محمودی خوانساری، نادر گلچین، کورس سرهنگ زاده هم در کنار تعداد بسیاری خواننده ی دیگر حضورِ فعال داشتند. وجود این همه صدای رنگارنگ، از شش دانگ گرفته تا بم خوان و چپ کوک، تنوع و تعالی ذائقه ی موسیقایی مخاطبان را در پی داشت که اثر آن، گرچه کم فروغ تر، اما امروز نیز قابل درک است.
این رنگارنگی و منحصر بودن صداها، حتی پس از انقلاب هم در بین خوانندگان نسل اول دیده می شود؛ در کنار محمدرضا شجریان که از دوره ی پیش از انقلاب آمده، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، صدیق تعریف، زنده یاد ایرج بسطامی، بهرام حصیری، علی رستمیان، حسام الدین سراج، علی اصغر شاهزیدی، ملک محمد مسعودی، رضا رضایی پایور، قاسم رفعتی، زنده یاد بهرام سارنگ، علی جهاندار، بیژن بیژنی، عبدالحسین مختاباد، حمیدرضا نوربخش و... هم حضور داشته اند که هر کدام صاحب صدایی منحصر به فرد با رنگی ویژه هستند. اما این رسمِ منحصر به فردیِ صدای خوانندگان، به علت های گوناگون، درباره ی خوانندگان نسل تازه ی موسیقی ایرانی اتفاق نیافتاده است که حوصله ی این نوشته، جای بحث درباره ی آن و علت و سبب هایش نیست.
اما پرسش جدّیی که متوجه رهبرانِ این دو ارکستر است، این که، فخرالدینی و تهرانی، در کنار میدان دادن به جوان ها، چرا دیدگان خود را به روی این همه صدای رنگارنگ و خاطره ساز بسته اند؟ آیا نمی شد در کنار هر کدام از آن چهار خواننده ی جوان، از این خوانندگان پرسابقه نیز بهره برد؟
بسیاری از خوانندگانی که نامشان یاد شد، اکنون در بازار موسیقی فعال هستند و آلبوم تولید می کنند و کنسرت می دهند. ایشان هنوز می توانند عالی بخوانند و صدایشان پخته تر از روزگار جوانی، همچنان شنیدنی و توانمند است؛ پس به چه دلیلی می توان ارکسترهای «ملیِ» یادشده و مخاطبانِ آشکار و نهانش را از بهره مندی از این نعمتِ پر از خاطره محروم ساخت؟ چرا باید کار به گونه یی رقم بخورد که علیرضا افتخاری، یکی از مهم ترین خوانندگان پس از انقلاب، به حق لب به شِکوه گشاید و از بی توجهی دست اندرکاران ارکسترهای یاد شده به خوانندگان همنسلِ خویش گلایه مند باشد؟ کسی که مرحوم استاد علی جعفریان، آهنگساز خاطره ساز ایرانی درباره اش گفته «تا صد سال آینده فکر نمی کنم خواننده یی مثل افتخاری پدید بیاید» و استاد ایرج او را، که همین چندی پیش کنسرت آوازها و تصنیف هایش در شیراز با استقبال فراوان دوستداران شیرازی اش روبرو شد، تنها ستاره یی می داند که پس از انقلاب ظهور کرده است. مگر افتخاری و همنسلانش به آسانی به جایگاه امروز خود رسیده اند که این چنین راحت از کنارشان می گذریم؟ افتخاری و تعدادی دیگر از خوانندگان همنسلش، افرادی بی جایگزین اند، همچنان که برای گلپا و ایرج و بنان و شهیدی و شجریان و بسطامی و... جایگزینی نبوده و نخواهد بود. پس چرا امروز که فرصت هست، از وجودشان بهره نگیریم؟ چرا نباید خاطره های مشترکی از صدای افتخاری و افتخاری ها با همراهی ارکسترهای ملی برای امروز و فردا رقم بخورد و به یادگار بماند؟
این کفرانِ نعمتِ فرهنگی، به سهو یا خدای ناکرده به عمد، شاید امروز به چشمِ عده یی نیاید و با سکوت خودخواسته ی ابنای روزگار به طاق نسیان سپرده شود، اما عاقبت در سال هایی پس از این سال ها، مردمانِ روزگاری دیگر به قضاوتِ آن خواهند پرداخت و این سنت تاریخ است.
در هر صورت، امید است که با توجه ویژه ی رهبران ارجمند هر دو ارکستر، خوانندگان با رویه یی جامع تر دعوت شوند تا هم به سلیقه ها و ذائقه های گوناگون شمار بیش تری از مخاطبان، پاسخ داده شود و هم پیوند عمیق تری بین ارکستر و صداهای گوناگون برقرار گردد.
فراهنگ **3067**1601**






06/05/1394





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن