تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):کسی که از روی بی میلی،بدون عذر و علت نمازجماعت را که اجتماع مسلمانان است ترک کند...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797710270




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

علاقه زنان به کفش دلیل انتخاب شخصیت اول فیلم شد/ قضاوت با کفش‌ها


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گفتگوی مهر با عوامل فیلم «۳۱۶»:
علاقه زنان به کفش دلیل انتخاب شخصیت اول فیلم شد/ قضاوت با کفش‌ها

گفتگو با عوامل فیلم 316


شناسهٔ خبر: 2856148 - جمعه ۲۶ تیر ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۵
هنر > سینمای ایران

پیمان حقانی و حمیدرضا کشانی از اینکه علاقه زنان به کفش باعث شد که شخصیت اول فیلم را زن انتخاب کنند و همچنین از آهنگسازی و نریشن فیلم «۳۱۶» سخن گفتند. خبرگزاری مهر_ گروه هنر: پاهایی که به دنیا می آیند، بزرگ می شوند، با کفش ها همراه می شوند و کفش هایی که عاشق می شوند و... این پاها و کفش ها بازیگران اصلی فیلم «۳۱۶» هستند که این روزها روی پرده سینماهای «هنر و تجربه» رفته است؛ فیلمی که چهره‌ها نمایش پیدا نمی کنند و این بار پاها و کفش ها هستند که قصه را روایت می کنند. قصه زنی ۶۳ ساله که از خاطرات ۹ سالگی خود می گوید، از دوره های مختلف تاریخی.«۳۱۶» دومین فیلم پیمان حقانی است که آن را همچون اثر اولش «مردی که گیلاس هایش را خورد» با همکاری حمیدرضا کشانی نوشته است.فیلم اول حقانی در چشنواره های زیادی شرکت کرد و جوایز بسیاری هم بدست آورد. «۳۱۶» هم اگرچه تاکنون در چند جشنواره حضور یافته است اما خود کارگردان معتقد است این اثر را بیشتر از اینکه برای جشنواره ها و یا منتقدان ساخته باشد برای مخاطب عام ساخته است.کارگردان و نویسنده فیلم «۳۱۶» در قسمت اول این گفتگو از گروه سینمایی «هنر و تجربه»، هزینه هایی که برای فیلم متحمل شدند و اینکه سینما باید مستقل از دولت باشد، سخن گفتند. پیمان حقانی بیان کرد که یکی از مشکلات سینمای ایران به دلیل بودجه هایی است که دولت در اختیار سینماگران قرار می دهد. حقانی و کشانی همچنین از ایده ساخت فیلم خود گفتند که چطور از کفش ها در مترو گرفته شد و بعد به یک فیلم کوتاه و فیلم بلند سینمایی تبدیل شد.در قسمت دوم نیز حقانی و کشانی بیان کردند که اگرچه در تبلیغات فیلم بیان شده است که تنها پاها و کفش ها به نمایش درمی آیند اما برای جذابیت فیلم مجبور بوده اند نماهای دیگری هم استفاده کنند و مهمترین ویژگی فیلم‌شان این است که در آن چهره به نمایش درنمی‌آید.در قسمت سوم این گفتگو نیز پیمان حقانی از روایت فیلم و اینکه نریشن ها برای جذابیت و تکمیل کردن تصاویر زیاد شده است سخن گفت. کشانی نیز بیان کرد که روایت در فیلم باعث شده است که یشتر به سمت ادبیات بروند و این فیلم از این حیث نگاه زیادی به کتاب و اقتباس از بعضی آثار داشته است.نویسنده و کارگردان «۳۱۶» در قسمت پایانی این گفتگو بیان کردند که علاقه خانم ها به کفش و خاطرات و داستان هایی که آنها با کفش ها دارند باعث شده است که شخصیت اول فیلم خود را یک زن انتخاب کنند.قسمت پایانی این گفتگو را می خوانید:*آقای حقانی شما در گفتگوهای قبلی بیان کردید که هدف‌تان از ساخت فیلم «۳۱۶» لذت بردن مخاطب بوده است، هدف شما در فیلم بعدی چه خواهد بود؟پیمان حقانی: ببینید من فیلمنامه کار اولم «مردی که گیلاس هایش را خورد» را هم با حمیدرضا کشانی با هم نوشتیم. آن زمان ۲۴ سال داشتم و به کشانی گفتم طرحی دارم که می خواهم با آن به دنیاگردی و فستیوال های گوناگون برویم. حمیدرضا کشانی آن زمان ۲۳ سال داشت و به سینمای داستان گو علاقمند بود، درحالیکه فیلم اول ما مینی مال و سیاه و سفید بود. فیلم اول ما نزدیک بود در کن هم پذیرفته شود و به بخش مسابقه جشنواره های «پوسان»، «مار دل پلاتا» و «سارایوو» راه یافت و همچنین جایزه های منتقدان از روسیه، بازیگری از تورنتو، هیات داوران اتریش و ددیگر فستیوال های بزرگ و کوچک را دریافت کرد. ما فستیوال های زیادی رفتیم و حالا بعد از این فستیوال گردی ها و بردن جایزه ها می خواستیم فیلم بعدی خود را بسازیم. برای ما چندان خوشایند نبود که وقتی خود را معرفی می کنیم کسی نمی دانست که فیلمساز هستیم درحالیکه فیلم اول ما بعد از «درباره الی» بیشترین حضور بین المللی را داشت اما خود شما الان آن فیلم را ندیده اید و «۳۱۶» را دیده اید چون من این بار با خود گفتم می خواهم فیلمی بسازم که در سینما دیده شود و مخاطب عام البته نه معنای سطحیش از آن لذت ببرد و اگر قرار نبود این این هدف را داشته باشم، می توانستم نریشن های فیلم را هم کمتر کنم.محمدرسول اف وقتی فیلم را دید خیلی آن را دوست داشت و گفت چه جسارتی داشته ام که به سراغ تولید چنین اثری رفته ام و از من خواست که نریشن ها را کم کنم تا به فستیوال های بیشتری برود. زمانیکه او حرفی به من بزند بدون اینکه فکر کنم آن را قبول می کنم چون در فستیوال های زیادی حضور داشته است. من حتی دچار تردید شدم و به صداگذار گفتم نریشن ها را کمتر کنیم که او اجازه نداد حتی جمله ای حذف شود و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که راوی نباید به همان اندازه که هست، وجود داشته باشد و این طعم جدیدی در فیلم است و اگر تصویر هم همان را نشان می دهد این دو مکمل هم قرار می گیرند. من نمی خواستم یک فیلم فستیوالی بسازم بنابراین از حذف پلان های راوی منصرف شدم. اتفاقا می خواستم فیلمی بسازم که با تماشاچی عادی تر سینما هم ارتباط برقرار کند. مادر حمیدرضا کشانی تماشاچی عادی سینماست و زمانی که با فیلم اشک می ریزد و به ما تبریک می گوید من برنده شده ام و به هدف خود رسیده ام اما برای اینکه جواب شما را بدهم فیلم سوم من قرار است هم به فستیوال ها راه یابد و هم در گیشه حضور موفقی داشته باشد.*درباره بخش های مستقلی که در فیلم استفاده کرده بودید توضیح دهید البته گفته بودید که بخشی را از آقای کامران شیردل گرفته بودید.حقانی: بله تصاوبر انقلاب را از آقای شیردل گرفته بودیم اما بعضی از تصاویر جنگ آرشیوی بودند.*این تصاویر اگرچه بسیار ناب بودند اما فکر نمی کنید زمان نمایش آنها طولانی شده بود؟حقانی: تقریبا می توانم بگویم که همه در این باره به من گفته اند که زمان نمایش آنها طولانی شده است اما خود من از طرفی خواستم در فیلم باشد. فکر می کنم ما هر سال ۲۲ بهمن‌ماه بعضی از تصاویر این دوران را آنقدر می بینیم که حتی تصاویر کامران شیردل که کسی آنها را ندیده است برای ما تکراری به نظر می رسد. بالاخره آن صحنه ها با دوربین صدها فیلمبردار و عکاس دیگر ثبت و ضبط و دیده شده است و به همین دلیل شاید این صحنه ها در فیلم من جذاب نیست اما برای من که دارم قصه ای از یک برهه زمانی را که به شدت  مهم است تعریف می کنم حدود چهار دقیقه چندان زیاد نبود. ما مجبور بودیم برای قصه روند خشونت و بعد شادی را به این شکل بیاوریم. این بخش را هم از یک زاویه دوست دارم چون هیچ گاه در هیچ فیلمی انقلاب را از زبان یک دختر ۹ ساله نشنیده بودیم و در «۳۱۶» این اتفاق رخ می دهد که البته یک زن ۶۳ ساله است که خاطرات ۹ سالگی خود را تعریف می کند و می گوید من اول فکر کردم دارم شعر می خوانم.من از آقای ایرج شهزادی خواستم روند تاریخی شعارها دقیقا همان باشد که در وقایع تاریخی بوده است که به طور مثال ابتدا از «مرگ بر شاه» شروع می شود، ما سعی کردیم با سریع ترین نوع مونتاژ این کار را انجام دهیم. شاید برای تماشاگر چون خیلی این شعارها را شنیده و یا دیده است جذاب نباشد اما درهر حال این تصاویر حدود چهار دقیقه است.*دلیل من زیاد دیده شدن این تصاویر نبود بلکه معتقدم تا حدی فیلم را از مسیر خودش منحرف می کند.حقانی: البته من به خانم صفی یاری هم گفتم و چون او را در تدوین خیلی قبول دارم در این باره بحثی نداشتم.*فکر می کنم فیلم شما به شدت تحت تاثیر ادبیات است مخصوصا فرم قصه گویی که دارد این نکته را نشان می دهد اما می خواهم خود شما بگویید که ادبیات چقدر سینمای شما را می سازد و یا چقدر به اقتباس معتقد هستید؟حقانی: من پیش از این یکی از نمایشنامه های آرتور میلر را به فیلمنامه تبدیل کردم که شاید یک روز آن را هم کار کنم. من معتقدم یکی از نقاط ضعف سینمای ما این است که نمی تواند به راحتی قصه بگوید. در حال حاضر سینمای ما دو نوع فیلم دارد یک نوع سینمای ساده و بی ادعاست و ممکن است از آن فیلم های خوبی هم دربیاید اما ۹۹ درصد این فیلم ها را باید دور ریخت که البته چون بی ادعاست انتظار چندانی هم از آن ها وجود ندارد. بخش دیگری هم هست که جدی است و من بیشتر به آن گلایه دارم که در آن سینماگران حدود ۳۰ سال است مثل کیارستمی فیلم می سازند و جایزه می گیرند و فکر می کنند که هنرمند هستند. البته الان خدا را شکر این فیلمسازان سعی دارند مثل اصغر فرهادی فیلم بسازند که سینمای قصه گو و درامی دارد. روزی که فیلم او اسکار گرفت من به دیگران گفتم از من نپرسند که این اثر را دوست داشته ام و یا به نظرم چگونه بوده است بلکه بیان کردم که همین قدر که یک فیلم قصه گوی درام توانسته است مهمترین جایزه ها را بگیرد و حالا نسلی از فیلمسازان نیز از آن الگو می گیرند، بسیار خوب است. به نظرم سینمای کیارستمی که البته شاهکار است ضد قصه و حتی ضد سینماست و این باعث می شود که بخش جدی سینما که به دنبال وی هستند به سینمای مینی مالیستی ضد قصه تبدیل شوند که گاهی هم اصلا سینما بلد نیستند و البته با خود فکر می کنند، می توانند جایزه بگیرند و اتفاقا کار خود را به درستی انجام می دهند. دیگر نمی توان با این فیلمسازان سخن گفت درحالیکه می توان با کارگردانی که اثرش را برای گیشه ساخته است صحبت کرد ولی با این دسته از فیلمسازان همانطور که گفتم اصلا نمی توان سخن گفت و اتفاقا اینها برای سینمای ما خطرناک تر هستند چون بیشتر افراد پرمدعایی هستند. به همین دلیل من در فیلمسازی خود معتقدم هر چقدر کتاب بخوانیم و مطالعه داشه باشیم، باز هم کم است و تاثیر زیادی بر قصه در سینمای ما خواهد داشت.حمیدرضا کشانی: ادبیات در فیلم ما تاثیر گذاشته است درواقع وقتی از راوی استفاده می کنید چاره ای ندارید جز اینکه به ادبیات رجوع کنید و اگر ادبیات بلد نباشید یا در این حوزه مسلط نباشید، مسلما احتمال اینکه بتوانید متن خوب و یا حتی متوسطی بنویسید بسیار کم است.
گفتگو با عوامل فیلم 316
با این حال ایده ای که پیمان حقانی برای ساخت فیلم مطرح کرد ذهن را به سرعت به سمت چند کتاب می برد که فضایی داشته باشند که هم یک داستان جدی را تعریف کنند و هم با نوعی فرم شوخ طبعی جلو بروند و درنهایت قضیه را جدی بازگو کنند در این شرایط تنها کتاب هایی که به ذهن آدمی می آید آثار «زندگی و عقاید آقای تریسترام شندی» و «ژاک قضا و قدری و اربابش» است. کتاب «زندگی و عقاید آقای تریسترام شندی» این میان اثر مشترک میان من و حقاتی بود و حتی ما جمله ای را هم از این اثر در کار خود آوردیم. اصولا در این کار هر چقدر به سمت راوی بروید باید به سمت ادبیات حرکت کنید و به این ترتیب کار خود ما راحت شد چون بستر ما تاریخ بود و در کشوری قرار داشتیم که دو اتفاق مهم انقلاب و جنگ در آن رخ داد. این اتفاقات در هیچ کشوری رخ نداده است. این دو اتفاق می تواند قاعده یک نسل و یا فرهنگی یک کشور را عوض کند. آمریکایی ها به جنگ ویتنام رفتند و حدود ۱۰ سال بعد جنبش هیپی و راک بوجود آمد. ما هم در کشوری زندگی می کنیم که دو سال بعد از انقلاب جنگ شد و اتفاقات زیادی در این میان رخ داد؛ عده بسیاری کشته و بی خانمان شدند و خانه های بساری خراب شد و مردم آواره شدند.یکی از دلایلی که من فکر می کنم این صحنه های جنگ و انقلاب چندان زیاد نیست تاثیرگذاری آنهاست چون بسیار مهم است. حالا اگر ما ادبیات را خوب بشناسیم و بستر تاریخی کشور خود را هم داشته باشیم معمولا قصه ای بدست می آید که مخاطب تا پایان درگیر آن می شود اما اینکه ممکن است آن را دوست داشته باشد یا از آن خوشش نیاید، داستان دیگری است. متاسفانه فقر مطالعه کتاب نه فقط در میان مردم بلکه در میان فیلمسازان هم وجود دارد.حقانی: ما قراری گذاشتیم تا امسال بیشتر کتاب بخوانیم و حتی سال گذشته یکی از نقدهایمان به یکدیگر این بود که ببینیم هر یک چند کتاب خوانده ایم.*فایده ای ندارد، وقتی تمرکز یا حوصله‌اش نیست کسی به سمت کتابخوانی نمی‌رود.حقانی: چرا فایده اش این بود که حمیدرضا کشانی در عرض دو ماه، سه کتاب را خواند.کشانی: ولی به نظر من هر کسی که کار سینما می کند باید حتما کتاب «جز از کل» با ترجمه پیمان خاکسار را بخواند.*نکته ای درباره لحن گوینده گفتار متن شما وجود دارد که بسیار شاد است و تنها زمانی که به مرگ خودش نزدیک می شود کمی این لحن گرفته می شود و صدا فروکش می کند. آیا برای این مساله تعمدی داشتید؟حقانی: من حدود چهار و نیم ماه دنبال یک نفر برای روایت نریشن می گشتم که به تمام دوبلورهای رادیو و تلویزیون هم مراجعه کردم و خیلی برای من جالب بود که همه آنها مونوتن می گفتند. بیان‌شان هم به شکلی بود که اگر شاد بود تا پایان فضا به همین صورت پیش می رفتند و یا اگر غمگین می شد همینطور ادامه پیدا می کرد و ما نمی توانستیم ریتم و فراز و فرودی را که در زندگی وجود دارد، داشته باشیم. تحصیلات خانمی که روایت فیلم را بر عهده دارد دکترای ادبیات است و اصلا گویندگی حرفه او نیست. با این حال او بهترین کسی بود که بیشترین تغییر لحن را در صدایش داشتیم.*در صحبت های خود اشاره کردید که چون انقلاب و جنگ دو بازه زمانی مهم در تاریخ انقلاب هستند، خواستید در فیلم شما هم وجود داشته باشند. آیا به این دلیل این بازه زمانی را انتخاب کردید که از زمان امروز جلو بزنید؟کشانی: بله دقیقا. انقلاب و جنگ پدیده های بسیار مهمی هستند و ما هم دوره هایی را انتخاب کردیم که بتوانیم هرچند کوتاه به این دو مبحث بپردازیم. ببینید ما یا در ستایش و یا در ذم جنگ فیلم ساخته ایم و هیچ گاه جانب وسط را حفظ نکرده ایم. فکر می کنم آمریکایی ها و انگلیسی ها روی هم رفته بیش از هزار فیلم درباره جنگ جهانی ساخته اند و هنوز هم درباره ویتنام فیلم می سازند اما ما هیچ گاه چنین آثاری نداشته ایم.ببینید تغییر نسل در ایران بسیار سریع است و فاصله این نسل ها شاید هر پنج سال یک بار باشد. چرا باید نسل های ما اینقدر با یکدیگر تفاوت داشته باشند. به نظر من این دوره تاریخی انقلاب و جنگ که سپری شد، آنقدر مهم است که نیاز بود ما درباره آن فیلمی بسازیم و حرف بزنیم.حقانی: ما سال ها به گونه ای درباره جنگ حرف می زنیم که انگار پدیده خوبی بوده است. البته جنگ ما دفاع بود اما نباید دراین باره به گونه ای سخن بگوییم که عده ای فکر کنند جنگ خوب است. بگذارید خاطره ای از یکی از عوامل را برایتان تعریف کنم، صداگذاری فیلم ما بسیار نوستالژیک است و من خواستم در بخشی از آن از صدای آژیر استفاده کنیم که همه در کودکی شنیده ایم اما صداگذار فیلم این مساله را قبول نکرد و از خاطره ای در کودکیش گفت که بعد از یک موشک باران تهران می رود روی بالکن و بعد از این حمله هوایی کلی دست و پاهای قطع شده را می بیند که ما یکی از صحنه های فیلم را هم از همین خاطره گرفتیم. او حتی تعریف می کرد که با شنیدن صدای آن آژیر حالش بد می شود و قبول نمی کرد که در صداگذاری استفاده کند. با این حال اهمیتش آنقدر بود که من از آهنگسازم خواستم تا آژیر را در قطعه جنگ بیاورد.  
گفتگو با عوامل فیلم 316
حرف من این است که نسل ما استرس های زیادی را به خاطر آن دوران دارد و کاش جامعه شناسی وجود داشته باشد که بیاید و تاثیر جنگ را روی نسل ما بررسی کند. باید این تاثیر در نسل های مختلف کند و کاو شود و به طور مثال ببینیم چرا نسل دهه ۷۰ اینقدر نسبت به همه چیز بی خیال است.*در تیتراژ پایانی تصاویر از روی عمد رونمایی شدند؟حقانی: بله ایده ما این بود که در این فیلم که چهره ها نشان داده نمی شود برخلاف همه فیلم ها که چهره عوامل را نمایش نمی دهند، عمل کنیم و خواستیم عکس عوامل فیلم را به نمایش بگذاریم اما با خود فکر کردیم که ممکن است این گمان پیش بیاید که خواسته ایم خود را معروف کنیم بنابراین از عکس های کودکی عوامل استفاده کردیم و اتفاقا شاید خیلی ها دوست داشته باشند به طور مثال بدانند که خانم صفی یاری در کودکی چه شکلی بوده است.*درباره فضای موسیقایی فیلم هم توضیح بدهید چون فکر می کنم موسیقی این فیلم برای خودش شخصیتی دارد و در عین حال شخصیتش روی فیلم سایه نمی اندازد.حقانی: این را بگویم که آهنگساز این فیلم بیشتر برای فیلم های خارجی موسیقی می نویسد و ما چون دوستان خانوادگی بودیم، توانستیم از او کمک بگیریم. او کارش بسیار خوب بود و من نکته ای را ابتدای کار از او خواستم. ما معمولا شخصیت ها را با چهره بازیگران قضاوت می کنیم و مهمترین چیزی که من از آهنگسازم خواستم این بود که تم موسیقی باید نوعی شخصیت پردازی داشته باشد و حتی مخصوصا به شخصیت پردازی بازیگر زن فیلم کمک کند.دوست دارم در بخش صداگذاری فیلم از ایرج شهزادی و حیدر نجفی تشکر کنم که یک کار نشدنی را امکان پذیر کردند. فیلم ما شاید اولین اثر سینمایی بعد از دوران سینمای ناطق باشد که صدابرداری نداشت.*البته می شود چنین فیلمی را تصور کرد چراکه فضای فیلم شما به صدابرداری نیازی ندارد اما می توان روی آن صدا گذاشت.حقانی: بله اما خیلی سخت است. حتی قسمت هایی را خود من تعجب کردم که چطور صداگذاری و سینک شده بود. حدود ۳ ماه دو نفر روی صداگذاری فیلم کار کردند و به نظرم پروژه بسیار عظیمی بود. این دو باید دستمزد سه فیلم سینمایی را از ما می گرفتند که یک سوم را هم نگرفتند.*چرا یک زن محور قصه شما قرار گرفت؟حقانی: شما تا به حال دیده اید که کفش برای یک مرد اینقدر مهم باشد که از روز اول مورد توجهش قرار گیرد. خود من چندان علاقه ای به کفش ندارم. فیلمنامه را من و حمیدرضا کشانی نوشتیم و دیدیم خود ما هیچ علاقه ای به کفش نداریم. حتی در دوران نوجوانی همیشه مادرم برای خود من کفش می خرید. اگر در شبکه های مجازی نگاه کنید حدود ۸۰ درصد خانم ها عکسی از کفش های خود گذاشته اند.*نوعی مد شده است.حقانی: قصه کفش ها قصه زنانه ای است و داستان مردها نیست.کشانی: زمانی مطلبی را می خواندم که درباره وابستگی زن ها به کمد کفش هایشان بود و در فیلم ها هم نوعی کلیشه داریم که زن ها عاشق کفش های خود هستند.
گفتگو با عوامل فیلم 316
حقانی: همچنین ظرافتی هم در این شخصیت بود که مردانه نبود و باید از یک زن استفاده می شد.*چون ایده داستان شما درباره کفش هاست فکر می کنید واقعا می توان براساس کفش ها شخصیت افراد را قضاوت کرد؟حقانی: بله مخصوصا افراد شلخته را می توان از این نظر سنجید. اینکه چقدر فردی تمیز و یا با دقت است قطعا در کفش او نمایش داده می شود. به طور مثال اکثر افراد شلخته کفش های خاکی دارند ولی افراد تمیز و حساس کفش های واکس خورده ای به پا می کنند. همچنین ست کردن و هماهنگی هم نشان می دهد که فرد چه خصوصیات و ویژگی هایی دارد. همان قدر که یک ماشین نشان می دهد که شما میلیاردر هستید یا نه، کفش هم می تواند این ویژگی ها را نشان دهد.با این حال ما قسمت مهمی از زندگی را با پاها و کفش ها جلو می بریم و برای خود من واقعا این نکته جالب است.*اگر نکته ای برای جمع بندی دارید، بفرمایید؟حقانی: من واقعا فکر نمی کردم، می توانم فیلمی بسازم که در آن چهره نمایش داده نشود و این کار به خود من این جسارت را می دهد که شاید چند بار دیگر حداقل با رمان های شاهکار، این سبک را امتجان کنم و دوست دارم با رمان «شب های روشن» داستایوفسکی این مساله را امتحان کنم.همانطور که گفتم برگرداندن کتاب های ادبی و اقتباس از آنها یکی از معضلات ساخت فیلم در سینماست که گاهی پیش می آید مخاطب تصویری را از شخصیت برای خود ساخته است که وقتی به سینما می آید ۱۸۰ درجه تغییر می کند و اگر ما بتوانیم فیلمی بسازیم که این قهرمان های داستان را نبینیم اما قصه را به بهترین حالت ممکن دربیاوریم، به نظرم پیشنهاد جالبی برای برگرداندن این شاهکارهای ادبی است. فکر می کنم تاکنون اقتباس ها اکثرا بازخوردهای بسیار بدی داشته اند مثلا خود من نمی توانم فکر کنم که مارچلو ماستریانی شخصیت داستان «شب های روشن» باشد چراکه این شخصیت را کمی افسرده تر می دانم.*هر کسی شخصیت را به گونه ای در ذهنش بازسازی می کند.حقانی: بله چون داستایوفسکی خودش شخصیت تلخی دارد و به راحتی با هرکسی ارتباط برقرار نمی کند بنابراین نمی توان برای شخصیت رمان او مارچلو ماسترویانی را گذاشت که تاریخ سینما با او ارتباط برقرار می کند. بنابراین از این نظر ساخت فیلم «۳۱۶» برای خودم تجربه جالبی بود.کشانی: البته من از این نظر با پیمان حقانی موافق نیستم که با کفش ها می توان شخصیت ها را قضاوت کرد و به نظرم تنها می توان با مدل و یا رنگ کفش برای آنها قصه تعریف کرد.حقانی: البته من نگفتم کامل می توان قضاوت کرد بلکه منظورم این بود که تا حدی می توان ویژگی های شخصیت آنها را تشخیص داد و اگر چنین برداشت شد تصحیح می کنم.کشانی: جذابیت همین است که می توان برای کفش ها قصه تعریف کرد مثل وودی آلن که در یکی از فیلم هایش برای افرادی که از مقابلش رد می شوند قصه تعریف می کند و فکر می کنم همین برخورد را هم می توان با کفش ها داشت.حقانی: نکته جالب دیگر هم این بود که وقتی در طول تحقیقات از خانم ها می خواستیم با کفش های خود قصه بگویند بعضی تا ۱۰ قصه و خاطره تعریف می کردند اما مردها چیزی یادشان نمی آمد و خانم ها واقعا با کفش های‌شان خیلی قصه دارند. برای همین هم شخصیت ما یک خانم انتخاب شد.گفتگو از نغمه دانش آشتیانی









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 84]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن