تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):عريف بيش از استحقاق، چاپلوسى و كمتر از استحقاق، از ناتوانى در سخن و يا حسد است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796921398




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مذاهب اسلامی و راه تعیین امام - بخش اول امام از طریق انتصاب دست یافتنی است


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مذاهب اسلامی و راه تعیین امام - بخش اول
امام از طریق انتصاب دست یافتنی است
یکی از اهداف عقلی وشرعی امامت این است که نزاع و اختلاف، از جامعه برطرف و تفاهم یکپارچگی و اخوت دینی، میان مردم سایه گستر شود. این هدف، از طریق انتصاب دست یافتنی است، نه انتخاب.

خبرگزاری فارس: امام از طریق انتصاب دست یافتنی است



اشاره
یکی از بحث های کلی امامت، راه تعیین امام است. در این مقاله، نویسنده به دو بحث عمده در این باره پرداخته است: 1. بیان عقیده فرقه های مختلف شیعه و سنی 2. دلائل شیعه امامیه برای عقیده خود.
از میان شیعه، امامیه و کیسانیه و از اهل سنت، بکریه، تنها راه تعیین امام را نص می دانند؛ اما جارودیه، علاوه بر نص، دعوت را نیز از راه های انتخاب می دانند. عباسیه نیز وراثت را علاوه بر نص، راه دیگری شمرده اند. اباضیه، راه دیگری برای تعیین امام بیان می کنند و آن، شورا و اتفاق اهل حل و عقد است. راه بیعت و انتخاب، عقیده همه کسانی است که به وجود نص، معتقد نیستند.  شیعه امامیه، برای اثبات نظریه خود به این دلائل تمسک جسته است: 1. وجوب عصمت در امام و این که هیچ کس جز خدا، از آن آگاهی ندارد. 2. لزوم افضلیت امام در همه امور، حتی در تقرب به درگاه الهی که راه شناخت آن، وحی و نص شرعی است. 3. لزوم علم گسترده امام به همه مسائلی که در حوزه رهبری او است و تشخیص آن، تنها توسط افرادی ممکن است که به وسیله وحی، از این ظرفیت علمی برخوردارند.  4. سیره پیامبر در اهتمام به سرنوشت امت اسلامی 5. نامشروع بودن روش انتخاب، به دلیل عدم اتفاق همه مردم بر امامت یک نفر و عدم دلیل عقلی و شرعی بر جواز تصرف در امور همگان برای کسی که از طرف برخی انتخاب شده است. 6. امام، خلیفه پیامبر است، نه وکیل مردم؛ پس باید از طرف پیامبر تعیین شود. 7. اختلاف برانگیز بودن نظریه انتخاب و ضدیت آن با اهداف عقلی و شرعی امامت که از بین رفتن اختلاف و نزاع از جامعه اسلامی است.
پیشگفتار
یکی از بحث های کلی امامت، راه تعیین امام است. این بحث، بر این پایه استوار است که فرد با داشتن صلاحیت برای امامت، مقام امامت در او تحقق نمی یابد؛ بلکه تحقق و تعین امامت، به عامل دیگری نیازمند است که متکلمان از آن با "طریق ثبوت امامت" یا "طریق تعیین امام" تعبیر آورده اند. سعد الدین تفتازانی در این باره گفته است: 
امت اسلامی بر این مطلب اتفاق نظر دارند که شخص، به صرف این که صلاحیت آن در او موجود است، امام نخواهد شد؛ بلکه عامل دیگری لازم است که امامت به آن منعقد میشود.1
عبدالرزاق لاهیجی نیز -آنجا که موارد اختلاف میان مذاهب اسلامی در مسأله امامت را بیان کرده - گفته است: "هفتم از مواضع اختلاف، "ما به ینعقد الامامه' است؛ یعنی امامت به چه چیز منعقد میشود"، سپس متن عبارت تفتازانی را در این باره نقل کرده است.2
در این که امامت، با نص شرعی تحقق می یابد و امام بدین طریق تعیین می شود اختلافی وجود ندارد؛ به عبارت دیگر، طریق نص برای تعین امام، مورد اتفاق مذاهب اسلامی است؛ ولی آنان در دو چیز اختلاف دارند:
الف. وجود نص در تعیین امام؛
ب. اعتبار طریق دیگری غیر از نص، در این باره.
فِرَق شیعه- جز گروهی از زیدیه- به وجود نص در تعیین امام اعتقاد دارند؛ هر چند در مورد مصداق امام در غیر از سه امام نخست (امام علی، امام حسن و امام حسین() اتفاق نظر ندارد. از فرقه های غیر شیعی، گروهی از اهل حدیث و بکریه نیز به وجود نص در امامت معتقدند؛ با این تفاوت که آنان، نخستین امام منصوص را ابوبکر می دانند. معتزله، خوارج، بیشتر اهل حدیث، اشاعره، ماتریدیه و گروهی از زیدیه، به وجود نص در امامت معتقد نیستند و راه تعیین امام را بیعت و انتخاب می دانند.
شیعه اثنا عشریه، علاوه بر نص، بر این عقیده اند که معجزه نیز راه دیگری برای اثبات امامت است؛ چنانکه زیدیه، قیام و دعوت را نیز -علاوه بر نص- راه تعیین امام می دانند. به خوارج نسبت داده شده است که خروج و غلبه را راه اثبات امامت دانسته اند.
در این نوشتار، اقوال مذاهب مختلف در این مسأله را با ذکر مستند آنها نقل خواهیم کرد؛ آن گاه به تبیین و بررسی دلایل آنها خواهیم پرداخت، سپس دلایل شیعه امامیه را بر لزوم نص در تعیین امام، بیان خواهیم کرد. در نوشتار جداگانه به تبیین و بررسی نظریه بیعت و اختیار خواهیم پرداخت.
نص و معجزه
اساسی ترین راه تعیین امام از دیدگاه شیعه امامیه (اثناعشریه) نص است. گاهی نیز از معجزه به عنوان طریق اثبات امامت یاد کرده اند. عبارات متکلمان امامیه در این باره متفاوت است؛ برخی راه تعیین و تشخیص امام را منحصر در نص دانسته اند؛ چنانکه فاضل مقداد گفته است: "قال اصحابنا الامامیه: لاطریق الا النص".3 ابن میثم بحرانی نیز گفته است: "و لا طریق الی تعیینه الا بالنص".4 
در عبارات برخی متکلمان، از نص به عنوان طریق اصلی و از معجزه به عنوان راهی که به منزله نص و در حکم آن است، یاد شده؛ چنانکه سدید الدین حمصی گفته است: "فاما الطریق الی تعیین الامام، فعندنا انما هو النص من جهته تعالی او ما یقوم مقامه من المعجز".5 برخی نیز ازمعجزه به عنوان دلیل یا راهی برای اثبات امامت در موارد خاص تعبیر کرده اند. بر این اساس، راه اصلی برای تعیین و تشخیص امام، نص شرعی است؛ ولی در مواردی نیز معجزه می تواند راهگشا باشد؛ بدین جهت توانایی بر انجام کارهای خارق العاده از شرایط امام به شمار آمده است. خواجه نصیر الدین طوسی، آنجا که شرایط و ویژگی های امام را بیان کرده، گفته است: 
هفتمین شرط، این است که امام بتواند معجزاتی را که بر امامت او دلالت می کند انجام دهد؛ زیرا برخی اوقات، برای شناخت صدق مدعی امامت، برای مردم راهی جز معجزه وجود نخواهد داشت.6
ابن میثم بحرانی نیز- که منصوص بودن امام را واجب، و راه تعیین امام را منحصر در نص دانسته است - گفته است: 
امام، باید بتواند آیات و کراماتی را از جانب خداوند انجام دهد؛ زیرا گاهی برای تصدیق ادعای امامت به آن نیاز خواهد بود؛ (لان الحاجه قدتمس الیها فی تصدیق بعض الخلق له).7
اما عبارات برخی متکلمان به گونه ای است که معجزه، به عنوان راهی مستقل و معادل نص معرفی شده است. ابوالصلاح حلبی در این باره گفته است: "ولا سبیل الی تمییزه الا بمعجزه یظهر، او نص یستند الی معجزه"؛8 برای شناخت امام، جز معجزه یا نص مستند آن، راهی وجود ندارد. وی در جای دیگری به چگونگی دلالت معجزه بر امامت امامان دوازده گانه شیعه پرداخته و نمونه هایی را بیان کرده است. 9 در کلام وی، معجزه اصل، و نص، متفرع بر آن دانسته شده است. وجه آن، این است که وی ریاست و رهبری مورد بحث را به گونه ای مطرح کرده که هر یک از نبوت و امامت، مصداق آن می باشد. بدیهی است چنین تصویری از ریاست و رهبری الهی- قبل از هر چیز- از طریق معجزه قابل اثبات است، و نص، آنگاه اعتبار دارد که مستند به معجزه باشد؛ چنانکه درباره امامت به عنوان جانشین پیامبر چنین است؛ زیرا نصوص امامت، مستند به معجزه می باشد.  با این حال، از دیدگاه وی، معجزه به صورت طریقی مستقل و معادل با نص، در تعیین امام مطرح شده است، و در بحث از دلایل امامت امامان دوازده گانه شیعه نیز، نخست معجزات و کرامات بیانگر امامت آنان را بیان کرده و سپس به بیان نصوص امامت آنان پرداخته است.
از عبارت علامه حلی در کتاب الالفین نیز به دست می آید که معجزه، راهی مستقل ومعادل با نص در تعیین امام می باشد. وی گفته است: 
قالت الامامیه: لاطریق الیها الا النص بقول النبی(ص) او الامام المعلوم امامته بالنص، او تحقق المعجز علی یده10؛ 
عقیده امامیه بر این است که برای اثبات امامت فردی، راهی جز نص از پیامبر(ص) یا از امامی که امامتش با نص ثابت شده است، یا آفرینش معجزه به دست او وجود ندارد. محقق حلی نیز گفته است: "قالت الامامیه: "لا طریق الی تعیینه الا النص والمعجز"".11
در جمع بندی میان این اقوال، میتوان گفت از دیدگاه شیعه امامیه، راه اصلی و اساسی در تعیین امام، نص شرعی است و معجزه، جنبه ثانوی داشته و مخصوص موارد استثنایی و ویژه است؛ زیرا قرآن و سنت، به عنوان دو سند معتبر شرعی در دسترس مسلمانان است و امامت - با توجه به اهمیت و جایگاه برجسته ای که دارد- بدون شک در کتاب و سنت مورد اهتمام قرار گرفته است.  از این رو با وجود نصوص قرآنی و روایی در این باره، معجزه به عنوان راه ضروری تعیین امام، مطرح نخواهد بود و به موارد خاص اختصاص خواهد داشت. بر خلاف نبوت که در آن، معمولاً نص معتبر و گویا در دسترس نیست، و معجزه، اساسی ترین راه اثبات آن به شمار می رود؛ بنابراین، مقصود کسانی که راه اثبات امامت را در نص شرعی منحصر دانسته اند، این است که در شرایط عادی، نص، راه اساسی تعیین امام است. علاوه بر این، معجزه در حقیقت نوعی نص است؛ زیرا نص دو گونه است: قولی و فعلی، و معجزه، نص فعلی است. وقتی خداوند، معجزه را در اختیار کسی که مدعی نبوت یا امامت است قرار می دهد، ادعای او را تأیید کرده است.
فاضل مقداد-که معتقد است از نظر امامیه، راه تعیین امام منحصر در نص است -گفته است: 
نص، گاهی قولی است و گاهی فعلی، مانند آفریدن معجزه به دست مدعی امامت؛ زیرا گاهی امام، برای اثبات مدعای خود به معجزه نیاز دارد. بدین جهت لازم است امام بتواند کارهای خارق العاده انجام دهد.12
حاصل، آن که متکلمان امامیه در این مسأله اختلاف جدی ندارند؛ اگر چه در عبارات آنان تفاوت هایی یافت می شود که بیانگر نوعی اختلاف نظر درباره نقش معجزه در تعیین و تشخیص امام است.
کیسانیه و نص در امامت
کیسانیه، فرقهای از شیعه اند که پس از امام حسین(ع) به امامت محمد بن حنفیه- فرزند دیگر امیرالمؤمنین(ع) معتقد شده و او را آخرین امام و مهدی موعود(ع) میدانند. رهبر آنان، مختاربن ابی عبیده ثقفی است که نام نخست وی "کیسان" بود.از این رو، آنان به "کیسانیه" شهرت یافتند.
کیسانیه، حدیث نبوی درباره به مهدی موعود(ع) که فرموده است: "در آخر الزمان، فردی از خاندان من قیام خواهد کرد که نام و کنیهاش، همانند نام و کنیه من، و نام پدرش همانند نام پدر من است." را بر محمد حنفیه تطبیق کرده اند؛ زیرا نام وی "محمد" و کنیه اش "ابوالقاسم" بود. درباره پدرش، علی(ع) نیز گفته اند: آن حضرت، خود را "عبدالله" نامیده و گفته است: انا عبدالله و اخو رسول الله؛ من بنده خدا و برادر رسول خدا هستم. بنابراین، یکی از نام های پدر محمد حنفیه، عبدالله بوده که هم نام پیامبر است.
کیسانیه راه تعین امام را نص میدانند و بر این عقیدهاند که نص در امامت پس از سه امام نخست (امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین() بر امامت محمد حنفیه وارده شده است. آنان برای این مدعا دو دلیل آورده اند:
الف. امیرالمؤمنین(ع) در جنگ جمل، محمد حنفیه را فرمانده سپاه خود قرار داد و پرچم مبارزه را به دست او سپرد؛ همان گونه که پیامبر(ص) نیز امیرالمؤمنین(ع) را فرمانده سپاه خود قرار می داد و پرچم مبارزه را به دست او می سپرد.
ب. امیرالمؤمنین(ع) در جنگ جمل -که او را فرمانده سپاه خود قرار داد- به او فرمود: "انت ابنی حقا"؛ حقا که تو فرزند من هستی.13
بررسی و نقد
1.محمد حنفیه، هرگز ادعای امامت نکرد و کسی را به چنین عقیده ای برنینگیخت. آنچه در این باره نقل شده، این است که خبر قیام مختار برضد بنی امیه به عنوان خون خواهی امام حسین(ع) را به او دادند و گفتند وی مدعی این است که از طرف محمد حنفیه مأمور به قیام شده است. محمد حنفیه ادعای او را رد کرد و گفت: "خونخواهی امام حسین(ع) به دست هر کس باشد، برای ما مطلوب است، و برای من ناگوار نیست که آن فرد مختار باشد". با این سخن محمد حنفیه، افراد بسیاری به یاری مختار برخاستند؛ ولی هدف آنان یاری او در اعتقاد به امامت حنفیه نبود.
2.عبارت "انت ابنی حقا" هیچ دلالتی بر امامت محمد حنفیه ندارد. ظاهراً مقصود امام علی(ع) از این عبارت، تایید شجاعت و دلاوری او در جنگ بوده است؛ یعنی تو در شجاعت و دلاوری، همانند پدرت علی(ع) هستی؛ زیرا محمد، در آن جنگ، با شجاعت و دلاوری تمام مبارزه کرد و سپاه دشمن را شکست داد. این عمل وی موجب شادمانی امیرالمؤمنین(ع) شد و امام (ع) در تمجید او، این عبارت را فرمود.
3. امیرالمؤمنین(ع) در همان جنگ به امام حسن و امام حسین(ع) نیز فرمود: "و انتما ابنا رسول الله (ص)". اگر عبارت"انت ابنی حقا" بر امامت محمد حنفیه دلالت داشته باشد، عبارت"وانتما ابنا رسول الله" بر نبوت امام حسن و امام حسین(ع) دلالت خواهد داشت که قطعاً باطل است.
4. سپردن پرچم مبارزه و تعیین فردی از طرف پیامبر(ص) یا امام معصوم (ع) به هیچ وجه بر امامت آن فرد دلالت نمیکند. در غیر این صورت، همه کسانی که پیامبر(ص) آنان را به فرماندهی سپاه برگزیده و پرچم مبارزه را به آنان سپرده، دارای مقام امامت خواهند بود، که در نادرستی آن، تردیدی وجود ندارد.
5. لازمه سخن مزبور، این است که محمد حنفیه بر امام حسن و امام حسین(ع) نیز امامت داشته باشد. این مطلب، با سخن پیامبر(ص) که فرمود: "الحسن و الحسین ابنای، امامان قاما او قعدا" منافات دارد؛ همانگونه که با وصیت امیرالمؤمنین(ع) به امام حسن(ع) به عنوان امام پس از خود و وصیت امام حسن به امام حسین، و نیز با قیام امام حسن(ع) پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) و دعوت مردم به امامت خود و قیام امام حسین(ع) و دعوت به امامت خود، منافات دارد.
6. اسم امیرالمؤمنین(ع) "علی" بود و "عبدالله" را به عنوان نامی از نامهای خود به کار نبرده است؛ بلکه مقصود، عبودیت و بندگی خدا بوده است؛ چنان که این نام با این معنا، بر افراد دیگر هم اطلاق میشود.
حاصل آن که اولاً: ادعای امامت از طرف محمد حنفیه قطعی نیست. ثانیاً: اگر چنین ادعایی هم مطرح شده باشد، نص یا معجزه ای بر اثبات آن وجود ندارد.14
بکریه و نص در امامت
گروهی از محدثان و ظاهر گرایان اهل سنت، به وجود نص در امامت اعتقاد داشته اند. به اعتقاد آنان، پیامبر(ص) ابوبکر بن ابی قحافه را به عنوان جانشین خود و پیشوای مسلمانان پس از خود تعیین کرده است. این عقیده به حسن بصری نیز نسبت داده شده است. معمولاً طرفداران این دیدگاه را "بکریه" می نامند؛ زیرا رهبر آنان بکر بن اخت عبدالواحد نام داشته که معاصر واصل بن عطاء معتزلی (80-130 ق) بوده است. بکر، علاوه بر این عقیده نظرات کلامی دیگری نیز اظهار کرده که به عنوان عقایدی شاذ و نادرست معرفی شده است.15 ذهبی16، وی را بکربن زید باهلی نامیده و نقل کرده که ابن حبان دربارهاش گفته است: "دجّال یضع الحدیث".17
بکریه در تاریخ اسلام از عِده و عُده و اعتبار چندانی برخوردار نبوده اند. سید مرتضی گفته است:
در روزگار ما، از کسانی که ما با آنان ملاقات داشته یا گزارش آنها به ما رسیده است، بیشتر از یک یا دو نفر به عنوان طرفداران این فرقه یافت نشد. شاید یکی از ما در طول عمر خود، به فردی از بکریه برخورد نکند و اگر طرفداران این فرقه در عراق و نواحی دیگر سرشماری شوند، چه بسا تعدادشان به پنجاه نفر نرسد.18
در هر حال، از بکریه دلایل عقلی یا نقلی بر لزوم منصوص بودن امام نقل نشده است؛ اگر چه از سوی آنان، آیات و روایاتی به عنوان نصوص خلافت ابوبکر و دو خلیفه پس از وی نقل شده است و متکلمان معتزلی و اشعری نیز آنها را به عنوان معارضه با نصوصی که شیعه بر امام علی(ع) آورده است، نقل کرده اند. ما جداگانه به تبیین و تحلیل این نصوص خواهیم پرداخت. نص و دعوت
نص و دعوت، دو راه تعیین امام از سوی زیدیه پیشنهاد شده است. زیدیه فرقهای از شیعه اند که تا امام سوم، با شیعه امامیه (اثنا عشریه) هم عقیده اند؛ ولی پس از امام حسین(ع) به امامت حسن مثنی و پس از وی، به امامت زیدبن امام زین العابدین(ع) معتقدند. آنان در امامت، به دو نص عام و خاص اعتقاد دارند؛ نص خاص، آن است که فرد یا افرادی معین به اسم یا وصف از طرف پیامبر(ص) به پیشوایی مسلمانان برگزیده شود. به اعتقاد زیدیه، اینگونه نص درباره سه امام نخست شیعه (امام علی(ع) امام حسن(ع)، امام حسین(ع)) تحقق یافته است. در این باره تفاوت دیدگاه آنان با امامیه در این است که امامیه به نص جلی درباره امامت این سه امام اعتقاد دارند؛ ولی زیدیه تنها نص خفی را پذیرفته اند.
نص عام، آن است که نام یا وصف فرد یا افرادی به عنوان امام مشخص نشده است؛ بلکه برای امام، اوصاف وشرایط کلی بیان شده است که جز بر افراد خاصی منطبق نمی شود. این اوصاف و شرایط عبارتند از:
- فاطمی بودن: مطابق این شرط، امام باید از نسل حضرت فاطمه زهرا ( باشد و در این خصوص، میان فرزندان امام حسن و امام حسین(ع) تفاوتی نیست. دلیل این شرط، این است که پیامبر (ص) فرموده است: "المهدی من ولد فاطمه"
- عالم بودن به احکام اسلامی، تا بتواند مردم را به احکام دینی هدایت کند و سبب گمراهی آنان نباشد.
- زاهد بودن، تا به اموال مردم و بیت المال، چشم طمع ندوزد.
- شجاع بودن، تا در جهاد با دشمنان اسلام، از میدان نگریزد و سبب شکست مسلمانان و پیروزی دشمنان نشود.
- دعوت مردم به امامت خود و قیام مسلحانه برای یاری دین خدا.19
یادآور می شویم در کتاب های ملل و نحل، برای زیدیه سه فرقه نام برده شده است. که عبارتند از جارودیه، سلیمانیه (جریریه)، صالحیه و بتریه (صالحیه و بتریه[ابتریه] را یک فرقه میدانند).
جارودیه پیروان ابی جارودند که نام او زیاد بن منذر (متوفای 150یا 160 ق) بود. سلیمانیه پیروان سلیمان بن جریرند که آنان را "جریریه" هم مینامند. صالحیه پیروان حسن بن صالح بن حی و بتریه پیروان کثیرالنواء ملقب به ابتر بودند.
آنچه درباره دیدگاه زیدیه درباره نص در امامت گفته شد، مورد قبول جارودیه است؛ ولی سلیمانیه و صالحیه به وجود نص در امامت معتقد نبودند و راه تعیین امام را بیعت و مشورت می دانستند. در هر حال، فرقههای یاد شده، در تاریخ زیدیه دوام نیافتند و میان متأخران زیدیه خبری از آنان نیست و عقیده زیدیه در باب امامت همان است که بیان شد. بر این اساس، راه تعیین امام از دیدگاه زیدیه دو چیز است: نص و دعوت. یحیی بن حمزه زیدی (669-749ق) در این باره گفته است: "صرف اینکه کسی صلاحیت امامت را دارد، امام نخواهد شد؛ بلکه امامت او درگروی عامل دیگری است و آن، یکی از سه چیز است: نص، دعوت و عقد (بیعت). نص، یا از جانب خداوند است یا از طرف پیامبر(ص) یا از جانب امام زمان و آن، دوگونه است: نص خفی که مراد از آن، به صورت آشکار و بدیهی معلوم نیست و نص جلی که مراد از آن بدیهی است. نص جلی از نظر زیدیه برای هیچ یک از امامان، ثابت نشده است؛ ولی امامیه به آن اعتقاد دارند. نص خفی درباره امامت سه امام (امام علی، امام حسن، امام حسین() ثابت شده است، و امامت امامان دیگر با دعوت ثابت می شود. مقصود از دعوت، این است که کسی که شایستگی امامت را دارد، از ظالمان فاصله بگیرد، امر به معروف و نهی از منکر کند و به پیروی از خود دعوت نماید. طریق عقد و اختیار، عقیده صالحیه از زیدیه، معتزله، اشاعره و خوارج است".20
وی از آیه ولایت (سوره مائده: 55) حدیث غدیر و حدیث منزلت، حدیث "سلّموا علی علیّ بإمره المؤمنین..." و "انت سید المؤمنین و امام المتقین و قائد الغر المحجلین" و حدیث "هذا ولیّ کل مؤمن و مؤمنه" و "انت اخی و وصیی و خلیفتی من بعدی و قاضی دینی"، به عنوان نصوص امامت امیرالمؤمنین (ع) یاد کرده و حدیث "الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا" را نص بر امامت امام حسن و امام حسین(ع) دانسته است.21
علامه حلی نیز گفته است: 
زیدیه، غیر از صالحیه و بتریه، دعوت را راه تعین امامت دانسته اند، و دعوت، عبارت است از این که کسی که اهلیت امامت را دارد، از ستمکاران فاصله بگیرد، امر به معروف و نهی از منکر کند، و مردم را به پیروی از خود دعوت کند22. 
مقصود از اهلیت داشتن برای امامت، این است که صفات یاد شده برای امامت را - که فاطمی بودن یکی از آنها است- دارا باشد.
تفتازانی نیز در نقل دیدگاه زیدیه (غیر صالحیه) درباره راه تعیین امام، همین مطلب را باز گفته است. به گفته وی، ابو علی جبایی در این عقیده با آنان موافقت کرده است.23
نگارنده کتاب شرح الاصول الخمسه- که مذهب زیدیه داشته و از شاگردان قاضی عبدالجبار معتزلی بوده - نیز گفته است: 
عندنا انه النص فی الائمه الثلاثه و الدعوه فی الباقی24؛ از نظر ما، راه تعیین امام در مورد سه امام نخست، نص، و در دیگر امامان، دعوت و خروج است.
شهرستانی بدون اینکه اصطلاح "دعوت" را نام ببرد گفته است:
دیدگاه زیدیه این است که هر یک از فرزندان حسن و حسین(ع) که قیام کند و عالم، زاهد و شجاع باشد، امام خواهد بود.25
برای اثبات نظریه زیدیه، گاهی به اجماع امت اسلامی، و گاهی به اجماع اهل بیت پیامبر(ص) استدلال شده است؛26 ولی بر هیچیک از دو اجماع ادعا شده، دلیل و شاهدی اقامه نشده است. واقعیت های تاریخی نیز بر خلاف آن گواهی می دهد. عقیده زیدیه، نه مورد قبول مذاهب شیعی (غیر زیدیه) است و نه مورد قبول مذاهب غیر شیعی. موضع اهل بیت پیامبر(ص) نیز در این باره روشن است. آنان به نص بر امامت امامان دوازده گانه معتقد بوده اند. احادیثی که از امامان اهل بیت( روایت شده، بهترین گواه این مطلب است.
نص و وراثت
فرقهای به نام عباسیه و راوندیه بر این عقیده بودند که طریق تعیین امام، نص و وراثت است که درباره عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر(ص) تحقق یافته و او جانشین پیامبر و امام مسلمانان پس از پیامبر(ص) است. از آنجا که به امامت "عباس" (عموی پیامبر) معتقد بودند، "عباسیه" و چون مؤسس این فرقه "عبدالله" راوندی نام داشته، "راوندیه" نامیده شده اند. مورخان، تاریخ پیدایش این فرقه را اوایل قرن دوم هجری دانسته اند. از نظر محققان، این فرقه، ساخته زمامداران عباسی است، تا بدین وسیله به حکومت خود، رنگ دینی بیشتری بدهند.
این فرقه، در تاریخ اسلام چندان دوام نیاورده و در فاصله کوتاهی منقرض شده است؛ چنان که از اواسط قرن سوم هجری دیگر هیچ فعالیت یا نامی از آنها در جوامع اسلامی دیده و شنیده نشده است؛ از این روی در کتاب های ملل و نحل نیز چندان مورد توجه قرار نگرفته است.27
سید مرتضی درباره عباسیه گفته است:
ما درباره این فرقه، جز گزارش هایی نشنیده ایم و هیچگاه فردی از طرفداران آن را مشاهده نکرده و از کسی هم نشنیدهایم که با آنان ملاقات کرده باشد. شذوذ و ندرت در این فرقه، بیشتر از بکریه است. اگر جاحظ رساله "عباسیه" را درباره آنها تالیف نکرده بود، اطلاعاتی درباره این فرقه به دست ما نمی آمد. ظاهراً افرادی که قصد تقرب به دستگاه حکومت عباسی را داشته اند، این مذهب را ساخته اند و با انقراض آنها این مذهب نیز منقرض شده است.28
عبدالجبار معتزلی، دیدگاه عباسیه درباره نص بر امامت عباس و نصوص ادعایی آنان را به عنوان معارض با نظریه شیعه امامیه درباره نص بر امامت امیرالمؤمنین(ع) مطرح کرده است.29 سید مرتضی سخن وی را نقد کرده و -پس از اشاره به این که اصولاً عباسیه، فرقه ای اندک شمار و کم دوام بوده و در حدی نبوده که با شیعه امامیه قابل مقایسه باشد- مطالبی را که آنان در اثبات نظریه خود مطرح کرده اند نقل و نقد کرده است. این مطالب عبارتند از:
عمو، وارث برادرزاده خود است و همانگونه که وی استحقاق وراثت اموال را دارد، مستحق وراثت مقام نیز می باشد. به عبارت دیگر، خویشاوندان نزدیک پیامبر(ص) پس از او عبارت بودند از فرزندش فاطمه زهرا(، عمویش عباس بن عبدالمطلب، پسر عمویش علی بن ابی طالب(ع)، دیگر عموزاده هایش و فرزندان حضرت زهرا. با توجه به این که مرد بودن، از شرایط امامت است، حضرت زهرا مقام امامت را از پیامبر(ص) به ارث نمی برد. نوادگان نیز با وجود فرزند، ارث نمی برند؛ چنان که با وجود عمو، عموزادگان ارث نمی بردند؛ بنابراین عباس تنها وارث مقام امامت پیامبر(ص) بوده است.
فرضیه وراثت در امامت، بی پایه است؛ زیرا امامت شرایط ویژه ای دارد که بدون آنها تحقق نخواهد یافت. علم به معارف و احکام اسلامی از آن جمله است. شیعه امامیه علم کامل و بالفعل را شرط میداند و دیگران، علم اجتهادی را نیز کافی دانسته اند. عباس، دارای چنین صفتی نبود. معتزله و دیگر مخالفان شیعه نیز اذعان دارند که عباس، از نظر علم به دین در حدی که آنان در امامت شرط میدانند، نیز نبوده است.
از دیگر شرایط مهم امامت از دیدگاه شیعه، عصمت است و معصوم نبودن عباس مورد اتفاق همگان است.
مطالبی که به عنوان نص بر امامت عباس نقل کرده اند نیز علاوه بر این که از نظر سند ثابت نیست، کمترین دلالت و اشاره ای به امامت وی ندارد. مانند این که پیامبر(ص) شفاعت او را درباره مجاشع بن مسعود سلمی -که پس از بیعت، درخواست هجرت به مکه کرد- پذیرفت؛ در حالی که بیعت وی پس ازفتح مکه بود، و پیامبر(ص) فرموده بود: "لاهجره بعد الفتح".30 و مانند حدیث میزاب، که پیامبر(ص) وقتی دستور داد غیر از در خانه علی(ع) درهای خانه ها به مسجد بسته شود، عباس از پیامبر(ص) خواست در خانه او باز بماند؛ ولی پیامبر نپذیرفت. او درخواست کرد ناودان خانه او به مسجد راه داشته باشد، تا برای او مایه فضیلت باشد. پیامبر(ص) درخواستش را پذیرفت و فرمود: "ان الله قد شرف عمی بهذا المیزاب".31 بدیهی است اینگونه روایات، تنها بیانگر فضایلی برای عباس عموی پیامبر(ص) خواهد بود و هیچ دلالت یا اشاره ای به امامت وی ندارد. علاوه بر این، سخن وی به امیرالمؤمنین(ع) که:  "امدد یدک أبایعک حتی یقول الناس عم رسول الله(ص) بایع ابن عمه فلایختلف علیک اثنان"؛ دستت را پیش بیاور تا با تو به عنوان امام بیعت کنم تا مردم بگویند عموی پیامبر(ص) با پسر عمویش بیعت کرد، در نتیجه (حتی) دو نفر با تو مخالفت نکند، دلیل روشن بر این است که درباره امامت وی، نصی وجود نداشته و او از طریق وراثت نیز به امامت خود قائل نبوده است؛ بلکه امامت را حق امیرالمؤمنین (ع) می دانسته است.32
پی نوشت:
1 . شرح المقاصد، ج 5، ص 1256؛ ر. ک: شرح المواقف، ج 8، ص 351 .
2 . گوهر مراد، ص 477.
3 . ارشاد الطالبین، ص 337.
4 . قواعد المرام، ص 181.
5 . المنقذ من التقلید، ج 12، ص 296.
6 . تلخیص المحصل، ص 431. 
7 . قواعدالمرام، ص 182.
8 . تقریب المعارف، ص 101.
9 . همان، ص 119-123.
10 . الالفین، ص 27.
11 . المسلک فی اصول الدین، ص 212.
12 . اللوامع الالهیه، ص 334.
13 . الفصول المختار?، ص 296- 297.
14 . ر.ک: الفصول المختار?، ص 300-303 درباره کیسانیه ر.ک: فرق الشیعه، ص 48-52: الملل و النحل، ج1، ص 150-154؛ الفرق بین الفرق، ص 23، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، ص 55-59؛ فرق و مذاهب کلامی، ص 62-64.
15 . ر.ک: مقالات الاسلامبین، ج 1، ص 342؛ الفرق بین الفرق، ص 212-213؛ التبصیر فی الدین، ص 109-110.
16 . ابو عبدالله محمد بن احمد ذهبی، متوفای 748 ق، رجالی برجسته و معروف اهل سنت.
17 . میزان الاعتدال، ج 1، ص 345.
18 . الشافی فی الامامه، ج 2، ص 109.
19 . قواعد العقائد، ص 125-126، الملل و النحل، ج 1، ص 154-155؛ مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 141؛ التبصیر فی الدین، ص 27-28؛ شرح الاصول الخمسه، ص 511؛ فرق الشیعه، ص 67، الزیدیه، ص 119-120و ص 234-235.
20 . الزیدیه، ص 234-235.
21 . همان، ص 241-244.
22 . الالفین، ص 27-28.
23 . الدعوه بان یباین الظلمه من هو اهل للامامه و یامر بالمعروف و ینهی عن المنکر و یدعو الی اتباعه قال به غیر الصالحیه من الزیدیه ذاهبین الی ان کل فاطمی خرج شاهراً سیفه، داعیاً الی سبیل ربه فهو امام و لم یوافقهم علی ذلک الا الجبائی (شرح المقاصد، ج 5 ص 254).
24 . شرح الاصول الخمسه، ص 511
25 . من شهر سیفه من اولاد الحسن و الحسین (رضی الله عنهما) و کان عالما، زاهدا، شجاعا، فهو الامام (الملل و النحل، ج 1، ص 161).
26 . شرح الاصول الخمسه، ص 511-5120.
27 . ر.ک: مقالات الاسلامیین، ج1، ص 46 (پاورقی)، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، ص 76-77و ص 85-84؛ دایره المعارف تشیع، ج 8، ص 113-114.
28 . الشافی فی الامامه، ج 2، ص 121.
29 . المغنی فی الامامه، ج1، ص 119.
30 . صحیح بخاری، ج 2، ص 135؛ کتاب الجهاد و السیر، باب فصل الجهاد.
31 . سفینه البحار، ج 2، ص 149.
32 . ر.ک: الشافی فی الامامه، ج 2، ص 121-124. علی ربانی گلپایگانی ماهنامه انتظار موعود - شماره 18 ادامه دارد ...

94/04/16 - 03:25





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 94]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن