تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 4 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):یک ساعت اندیشیدن در خیر و صلاح از هزار سال عبادت بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797592133




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

طرح دو نکته ادبي(ايهام ترادف- انتفاع)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
طرح دو نکته ادبي(ايهام ترادف- انتفاع)
طرح دو نکته ادبي(ايهام ترادف- انتفاع) نويسنده: دکتر بهروز بامدادي(عضو هيات علمي واحد مرند) چکيدههر گاه شعري بتواند دو کلمه را چنان به کار برد و ميان آنها چنان ارتباطي برقرار سازد که بدون داشتن ترادف در نظر اول مترادف به نظر آيد و خواننده بعد از تأمل متوجه اين نکته بشود که آن ارتباط ترادف ميان دو کلمه ترادف واقعي نبوده بلکه «وهم ترادف» به وجود آمده است. يعني در واقع اصلاً ترادفي در ميان نبوده و شاعر با قدرت جادويي کلامش توانسته است «ترادفي ذهني» را براي خواننده ايجاد کند که دوام بسيار کمي دارد و با تامل در متن خواننده متوجه مترادفي مي شود که فقط در نظر اول دريافته مي شود پس اين صنعت را «ايهام ترادف» ناميديم. انتفاعهر گاه شاعري در کلام خود سخني بر مضمون مدح يا دعا خطاب به کسي بگويد و بعد از دقت خواننده متن متوجه بشود که آن معني مدح يا دعا بيش از آن به نفع ممدوح يا محبوب باشد به نفع خود شاعر است. يعني در حقيقت اگر چه شاعر ظاهراً کسي را مدح يا دعا مي کند خود بيش از مخاطب از آن موضوع بهره مي ببرد. اين تضمن پنهان معني را که دلالت بر نفع گوينده دارد «انتفاع» ناميديم. واژه هاي کليدي: ترادف- ايهام ترادف- مدح و دعا- انتفاع1-معرفي نوع خاصي از ايهام (ايهام ترادف)در آن بخش از متون ادبي- اعم از نظم و شعر و نثر- که با تخيل گره مي خورد و قوه ي خيال را برمي انگيزد يقيناً صنايع ادبي و ابزار فکري و لفظي خاصي به کار مي رود که يافتن ارتباط هاي پنهاني لغات و ترکيبات و مفاهيم پوشيده در آنها باعث التذاذ ادبي مي شود و بي شک هر خواننده اي درخور دقت خويش و توان ايجاد ارتباط يا تشخيص حيطه هاي متني به کار رفته، مي تواند از اين لذت ادبي بهره جويد و تاثير آن «لطيفه نهاني» را دريابد. يکي از صنايعي که باعث جلوه گرشدن معاني متعدد پنهاني متن مي شود، ايهام است. برخي از شعرا از اين صنعت به حد اعجاز بهره برده اند. براي کشف معاني دور از چشم. مخفي بايد دقت نظر و تمرين بسيار داشته باشيم. هر گاه از صنعت ادبي ايهام بحث مي شود، ذهن تيز خواننده شعر در پهنه گستره روابط مخفي لغات دقيق مي شود و پيوندهاي نهاني را مي جويد. در آن بخش از متون ادبي- اعم از نظر و شعر و نثر- که با تخيل گره مي خورد و قوه خيال را برمي انگيزد، يقيناً صنايع ادبي و ابزار، گاهي اين وابستگي ها به قدري پنهان و دور از چشم است که بعد از بارها خواندن و ايضاح مطلب باز هم احتمال نهفتگي وجود دارد و همين کاويدن ها بعد از جهد بسيار نتيجه مي دهد و شيريني مطلب آشکار مي شود. آنچه از کتابهاي مربوط به بحث ايهام به دست مي آيد، تعريف و مثالهايي همسان و تقسيم بندي هاي همگون است. در کامل ترين فحص و تقسيم بندي اين بحث مفصل، که از مجموع نوشته ها حاصل مي شود انواع ايهام به شرح زير تقسيم بندي شده است:1-ايهام 2-ايهام تناسب3-ايهام تضاد 4-ايهام ترجمه 5-ايهام تبادر نويسنده مقاله حاضر قصد دارد نوع جديدي از ايهام را که آن را ايهام ترادف نامگذاري کرده است، معرفي نمايد. بدون هيچ ادعايي آنچه به نظر مي آيد، به زبان ساده بيان مي کنم و از محضر استادان گرامي و علاقه مندان بحث هاي ادبي تقاضاي نقد مطلب دارم. به گمان من اگر با دقت در بحث ايهام تأمل کنيم متوجه ظرافت خاصي در ايهام مي شويم که هم مربوط به ساختمان کلمه است، هم مربوط به معني کلمه، من آن را ايهام ترادف مي نامم زيرا مثالهاي آن، موهم ترادف است نه خود ترادف. انواع ايهام ترادف از جهت ساختمان بدين گونه تقسيم مي شود:الف: گاهي ايهام ترادف، بيشتر به ساخت دستوري کلمه مربوط مي شود. مثال 1: اينجا مساز عيش که بس بي نوا بود در قحط سال مصر دکان نانوا (خاقاني)ممکن است در بادي امر چنين به نظر آيد که ساختمان «بي نوا»و «نانوا» دو ساخت مختلف از يک کلمه است. يعني ما گمان کنيم که ساختمان کلمه چنين است:«بي+نوا» و «نا+نوا» به عبارت ساده تر، گمان کنيم که يک بار با پيشوندي بي و بار ديگر با پيشوند نا کلمه نوا را منفي کرده ايم در حالي که چنين نيست و ساخت اين دو کلمه به کلي با هم متفاوت است. يعني يک بار ترکيب ساختمان کلمه چنين است: «بي+نوا» و بار ديگر «نان+وا» شباهت ساختمان دو کلمه، چنين فکري را به ذهن مي آورد که دو کلمه را مترادف فرض کنيم يا حتي چنين توهمي به ذهن ما وارد شود؛ در حالي که بعد از دقت و يافتن شکل اصلي کلمات متوجه خواهيم شد که چنين نيست و دو کلمه با دو ساخت متفاوت وجود دارد و اصلاً در ميان نيست. اما همين قدر که ذهن ما متوجه يک ترادف بشود پس ايهام ترادف حاصل شده است و دليل آن هم اين نکته است که بين هيچ کدام از کلمات ديگر چنين ارتباطي نمي توان يافت و فقط ميان همين دو کلمه چنين پيوندي ديده مي شود. در بيت زير نيز همين ارتباط را مي توان يافت:مثال 2:دلم را غم بي نوايي شکست گرفتم ره نانوايي به دست (نظامي- اقبالنامه75)همچنين در بيت حافظ:مثال 3:ياد باد آن که رخت شمع طرب مي افروخت و اين دل شيفته پروانه ي ناپروا بود خواننده در مصرع دوم بيت ممکن است در ساختمان دو کلمه چنين ارتباط جالبي را بيابد يعني گمان کند که «پروا+نه» و «نا+پروا» دو ساخت مختلف از کلمه و چنين تصور کند که کلمه «پروا» يک بار با پسوند «نا» منفي شده است ولي بعد از تامل متوجه بشود که چنين نيست بلکه کلمه پروانه يک کلمه ساده است و کلمه «ناپروا» يک کلمه مرکب در اينجا باز هم متوجه ايهام ترادف مي شويم يعني ارتباط دو کلمه، موهم ترادف است. ب:گاهي بحث ايهام ترادف مربوط به معني کلمه است يعني دو کلمه در يک بيت از جهت معني موهم ترادف هستند در حالي که واقعاً ترادفي وجود ندارد اما به ذهن القان مي شود:مثال 1:آشنايي نه غريب است که دلسوز من است چون من از خويش برفتن دل بيگناه بسوخت(حافظ)در نگاه اول بين دو کلمه «خويش» و «آشنا» ترادف به ذهن مي رسد در حالي که چنين نيست. کلمه خويش يه معني خود و خويشتن است نه به معني قوم و خويش. در اين صورت ترادف معني فقط يک تصور است نه واقعيت؛ پس ايهام ترادف وجود دارد. مثال 2: برخاک راه يار نهاديم روي خويش بر روي ما رواست اگر آشنا رود (حافظ)باز هم ديدن کلمات خويش و آشنا موهم ترادف است يعني ايهام ترادف مثال 3: در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود مي ده که عمر در سر سوداي خام رفت (حافظ)دو کلمه «تاب» و «توان» يک ارتباط نهاني دارند و ممکن است خواننده آن دو را هم معنا و مترادف بداند که بعد از دقت در معني بيت و ارتباط کلمات عود، خام، سوختن و ترکيب تاب توبه معني سوزش و گرمي تاب را به ذهن شنونده مي آورد. پس آنچه که ذهن شنونده آن را دريافته است، ايهام ترادف است زيرا ذهن خواننده بيت از معني سوختن به معني توانستن و مقاومت کردن منتقل شده است. مثال 4:پيش شرعش زهره بر ربط در اثير انداخته بي نوايان فلک را کرده محروم از نوا (مجيرالدين بيلقاني ص7)مصداق ايهام ترادف ميان بينوايان و محروم از نوا است. بي نوايان يعني محرومان و بيچارگان در حالي که محروم از نوا يعني کسي که از نواي موسيقي بهره اي ندارد و شاعر سعي کرده هر دو را هم معني جلوه دهد. مثال 5:کوآن که ولي نعمت من بود و عم من عم چه که پدر بود و خداوند به هر باب(خاقاني)در اين بيت نيز باب يعني مورد، در حالي که با کلمه پدر ايهام ترادف دارد يعني به نظر معني بابا مي دهد که البته در بيت چنين معنايي ندارد. ج:گاهي ممکن است ايهام ترادف در ترکيب ها يا جناس تام مصداق بيابد:پس چو شباهنگ به غروب آهنگ کرد (مقامات حميدي ص43)در نظر اول شباهنگ و غروب آهنگ ممکن است مترادف فهميده شوند در حالي که مفهوم ترداف فقط يک تصور است که از پيوند لغات حاصل مي شود. در آخر بايد نکته بسيار ظريف و دقيقي را متذکر شد و آن نکته اين است که ممکن است خوانندگان محترم بپرسند که ايهام ترداف با ايهام ترجمه چه تفاوتي دارد؟ بي گفتگو پيداست که خوانندگان گرامي توجه نموده اند که علي رغم نزديک بودن دو نوع ايهام يعني ايهام ترداف و ايهام ترجمه، دو طرف ايهام در ايهام ترجمه از لغات دو زبان مختلف است، مثلاًفارسي و عربي و به نظر ترجمه لغت مي آيد در حالي که در ايهام ترداف، هر دو لغت از لغات فارسي است. 2-انتفاعآن چنان که خواجه نصيرالدين طوسي و ديگران تخيل را ويژگي ذاتي شعر شمرده اند اگر ما نيز به اين امر قائل باشيم که تخيل بايد جزو صفات ذاتي شعر برشمرده شود، يعني هم از تخيل شاعر سرچشمه بگيرد و هم برخيال خواننده اثر بگذارد، اين مطلب را نيز بايد پذيرفت که شعرا در ارائه مطلب به خوانندگان شعرشان، فنوني ويژه و زيرکي هايي خاص به کار مي برند تا بر ذهن خوانندگان اثر بگذارند و به نظر مي رسد که بيشتر شعرا با مهارت و زيرکي، ذهن و انديشه خوانندگان را با معاني شعرشان درگير مي سازند تا ضمن معاني و مفاهيم آشکار اشعار پيامهاي خاص نيز به آنان بدهند و خواه و ناخواه کساني از آن پيغامهاي پنهان و سري شعر بهره مند مي شوند که کوشش فکري بکنند و موفق به گشودن راز و رمز آن مفاهيم بشوند. در واقع هدف من از اين مقدمه بيان اين نکته است که شعرا علاوه بر خوانندگان آثارشان به دنبال خوانندگان خاصي هستند تا زيباي هاي شعرشان را کشف کنند. هر قدر شاعران در اين کار ورزيده تر باشند. اين ويژگي ها دشوار ياب تر و نهان تر خواهد بود و فقط اذهان بسيار ورزيده به کشف معادن زيبايي شعر موفق خواهند شد. در اين مقاله يکي از همين نکته هاي ادبي طرح شده که بعد از دقت نظر در معني بيت دريافت مي شود. گرچه ادبا آن را با صنايعي مثل «ادماج» يا «استتباع» مي توانند يکسان فرض کنند ولي حقيقتاً بايد اين نکته را جدا از صنايع مذکور، مورد بررسي قرار داد. و شرح آن نکته ادبي نيز چنين است که در بيت، شاعر دعايي به جان محبوب يا ممدوح مي کند که در هنگام خواندن مي توان آن را فهميد اما بعد از دقت در معني بيت مي توان به يک دعاي پنهاني و ضمني نيز پي برد که در واقع به خود شاعر اختصاص دارد به عبارت ساده تر شاعر ظاهراً دعايي براي معشوق يا ممدوح گفته که در صورت استجابت دعا يا نتيجه دعا سود و نفع اصلي عايد شاعر خواهد شد. اگر بخواهيم به زبان خيلي ساده شرح دهيم دعا براي محبوب يا ممدوح بهانه يا ابزاري است براي سود و نفعي که عايد شاعرخواهد شد و اين نکته ادبي دوم بعد از چند بار خواندن فهميده مي شود. به همين دليل من نام «انتفاع» را براي آن برگزيدم؛ يعني «بهره مندي» و «سود بردن» شاعر از دعاي محبوب و معشوق و چون بيت بر دو دعا دلالت دارد که اولي براي محبوب و دومي براي خود شاعر در نظر گرفته شده است، بايد آن را صنعتي جداگانه دانست:به مثالهاي زير توجه کنيد:1- اي دوست دست حافظ تعويذ چشم زخم است يا رب ببيم آن را بر گردنت حمايلمعني بيت:الف: اي محبوب! دست حافظ مثل دعاي دفع چشم زخم است. آرزو مي کنم که اين دست هميشه بر گردن تو باشد تا همواره از چشم بد مصون و محفوظ بماني. اما در حقيقت شاعر براي خود دعا کرده است و مي توان معني ضمني بيت و فايده اي را که حافظ از اين دعا خواهد برد، فهميد. ب: آرزو مي کنم که همواره دست حافظ بر گردن تو- محبوب-باشد و همواره در وصال تو به سر برد. همچنان که مي بينيم نتيجه دعا قطعاً به نفع خود حافظ است چون از وصال محبوبش بهره مند خواهد شد. 2- شاه نشين چشم من تکيه گه خيال توست جاي دعاست شاه من بي تو مباد جاي تو معني اول بيت: الف: محبوبم چشم من مثل تختي است که تصوير شاهانه تو برآن جلوس مي کند. آرزو مي کنم که تو همواره سلامت و کامروا بر آن جلوس کني. معني ضمني بيت که صنعت انتفاع دارد:ب:آرزو مي کنم خيال يا تصوير تو همواره بر چشم من بنشيند و من از وصال تو بهره مند باشم.هم چنان که مي بينم باز هم سود اين دعا نصيب حافظ مي شود. 3- شمع است رخ خوب تو، پروانه منم دل، خويش غمان توست بيگانه منم زنجير سر زلف که بر گردن توست برگردن بنده نه که ديوانه منم معني بيت دوم:با آن زلفت که مثل زنجير است، گردن مرا ببند و مرا زنجير کن چون ديوانه شده ام. معني با انتفاع بيت: با زنجير زلفت گردن مرا زنجير کن تا من هميشه در وصال تو باشم. نتيجه بحثگاهي در آثار ادبي ميان دو کلمه- در نظر اول- ترداف در معني به چشم مي خورد اما با دقيق شدن در متن مي توان اين نکته را دريافت که اصلاً ترادفي در کار نبوده بلکه به ذهن ما ترادف القا شده است پس آن را «ايهام ترادف» ناميديم. برخي مواقع در آثار شعرا در مدح يا داعايي بر مي خوريم که خطاب به معشوق يا ممدوحي گفته شده است. علاوه بر اين معني ظاهري، معني نهايي ديگري نيز در مطلب نهفته است و آن مبحث، اين است که نفع اصلي آن دعا يا مدح را بيشتر از مخاطب، خود شاعر ببرد پس اين صنعت ادبي را «انتفاع» ناميديم. اين دو صنعت ادبي، براي دريافت معاني نهاني شعر فارسي، پيشنهاد و معرفي مي شود. اميدواريم اين گونه مباحث که صرفاً دريافت هاي علاقمندانه اي از مسايل ضمني و پنهاني آثار اديباتست، باعث بحث هاي مفيد در مبحث ادبي بشود. منابع و مآخذ1- بيلقاني، مجيرالدين، ديوان، به تصحيح محمد آبادي، دانشکده ادبيات دانشگاه تبريز،13582-حافظ، شمس الدين محمد، ديوان، به تصحيح قاسم غني و محمد قزويني تهران طلايه، 1381.3-حميدالدين ابوبکر محمودي بلخي، مقامات حميدي، به تصحيح رضا انزاي نژاد، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1372.4-نظامي، الياس بن يوسف، خمسه نظامي به تصحيح حسن وحيد دستگردي به کوشش سعيد حميديان، تهران، نشر قطره، 1376.
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 517]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن