واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: یكی از مصادیق معضل فوق كه به آن اشاره كردیم استفاده از نابازیگران پیرمرد و پیرزنی است كه به واسطه نوع چهره، صدا و شیوه حرف زدن یا تیكهای خاصی كه دارند... یك اتفاق آشناسعید آقاخانی آنقدر سریالهای كمدی ساخته كه دیگر به كارگردانی آشنا برای مخاطبان بدل شده است. این آشنایی دیگر به مرحلهای رسیده كه بر مدار قبل میچرخد و قصه و آدمهای آشنایی دارد. خوشنشینها نیز از این دایره بیرون نیست و بشدت میتوان مولفههای كارگردانی آقاخانی را در آن ردیابی كرد. گم شدن پدر و فرضیات و اقدامات كمیكی كه در راه پیدا كردن او شكل میگیرد. طبقه پایین دست اقتصادی كه رویای پولدار شدن در سر دارد و تلاشهایش برای دستیابی به این موقعیت، مقدمه و بنیان طنازی است و آدمهای هالو، الكی خوش یا شیادی كه در مناسبات و روابط با هم به خلق طنز و خنده دامن میزنند.در خوشنشینها نیز با چند خانواده روبهرو هستیم كه به واسطه اتفاق و تصادف و شانس در مسیر زندگی هم افتاده و تقابلها و تعاملهایشان بستر و زمینه اصلی شكلگیری موقعیتی میشود كه به دو صورت طنزآفرین است یكی به واسطه موقعیت كمیكی كه ایجاد شده و سعید آقاخانی بعد از رضا عطاران، به آن علاقه خاصی دارد و دوم طنز رفتاری و كلامی كه در قالب یك كاراكتر و پرسوناژهای شوخ طبع و بامزه ظهور میكند. واقعیت این است كه منطق كمدی سریالهای آقاخانی در خوشنشینها بار دیگر بسط یافته و در شمایل قصهای آشنا بازتولید میشود. این منطق داستانی یا موقعیت دراماتیك از یك سو به شخصیتهای اغراق شده و كاریكاتوری، ساده و هالو یا تیپهای كلیشهای عامهپسند وصل میشود و از سوی دیگر به ادبیات و ساختار دیالوگپردازی قصه كه هم واجد یك سری شوخیهای مصطلح مد روز است و هم با مخاطبشناسی طنز عامه كه یك نوع الكیخوشی و بیخیالی و بیهودگی را در خود پرورانده است، پیوند میخورد. شاید این موقعیتها خندهدار باشد و فضای شاد و مفرحی خلق كند، اما مشكل اصلی اینجاست كه این موقعیتها به واسطه تراكم تكرار در فرم و مضمون به یك شمایل خنثی و غیرخلاقانه بدل شده كه دستكم میتواند یك شادی سطحی و زودگذر و خندهای ناپایدار و كوتاه بیافریند. زمانی مشكل ما در سریالسازی تكراری و شبیه بودن قصهها به هم بود اما در اینجا شوخیها و تمهیدات كمیك هم كلیشهای و تكراری است. مثلا با هم حرف زدن كل خانواده اردشیر در كلانتری یا تیكهای كلامی و چهره در علی صادقی و نوع ارتباط او با پدر و مادرش همچنین مساله ازدواج او كه در همه مجموعههای طنز موتیفوار تكرار میشود. همچنین جنس بازی مهران رجبی و سوءظن او به دیگران و... ازجمله مواردی هستند كه بارها و بارها نه فقط در كارهای آقاخانی كه در سریالهای مشابه دیگر هم مورد استفاده قرار گرفتند. البته این به معنای نفی وجوه كمیك داستان نبوده و نه این كه سریال فاقد لحظههای طنز باشد، مساله این است كه این موقعیتها و تمهیدات طنازانه از شدت تكرار ممكن است بتدریج خاصیت خود را از دست داده و جذابیتی نداشته باشد. شاید هیچ ژانری به اندازه كمدی به خلاقیت و نوآوری نیاز نداشته باشد چرا كه مخاطب پس از مدتی نسبت به منطق و ساختار كمیك این ژانر خنثی شده و روایت تكراری، خاصیت طنز قصه را از بین میبرد. یكی از مصادیق معضل فوق كه به آن اشاره كردیم استفاده از نابازیگران پیرمرد و پیرزنی است كه به واسطه نوع چهره، صدا و شیوه حرف زدن یا تیكهای خاصی كه دارند واجد سویه كمیك بوده و میتوانند برای لحظاتی هم كه شده مخاطب را بخندانند، اما این افراد به دلیل اینكه بازیگر حرفهای نیستند و در واقع بیشتر خودشان را جلوی دوربین بازی كرده و به نمایش میگذارند بسرعت به یك كلیشه بدل میشوند. استفاده مدام از آنها در سریالهای طنز با همان شمایل و شیوه بازی یكی از معضلات این جنس از كارهاست. این بازیگران صرفا تیپهای خندهداری هستند كه ممكن است به دلیل تازگی در یكی دو سریال جواب داده و رضایت مخاطب را در پی داشته باشد ولی خدا نكند كه بازیگرانی از این جنس در یك مجموعه گل كرده و مورد توجه تماشاگر قرار بگیرند. آنقدر از همان تیپ در سریال یا فیلمهای مختلف استفاده میشود كه دیگر خاصیت خود را از دست داده و گاه به ضد خویش بدل میشود. مصداق بارز این مورد احمد پورمخبر است كه از همین سریالهای كمدی سر برآورد و امروز تقربیا در اكثر فیلمهای سینمایی طنز حضور دارد. حالا نوبت حلیحه سعیدی است كه دقیقا همان مسیر را طی میكند. اگر عطاران موجب مطرح شدن احمد پورمخبر شد اكنون سعید آقاخانی همان مسیر را برای حلیحه سعیدی هموار میكند. این فرآیند حتی درباره بازیگران حرفهای و توانایی مثل مرجانه گلچین هم در حال تجربه كردن است. مسیری كه موجب میشود حتی بازیگران حرفهای و كاربلد نیز در قالب كلیشه شدن محدود شده و یك بعدی شوند. مرجانه گلچین اگرچه بازیگر خوبی است و در خوشنشینها نیز بخش عمدهای از طنز قصه را بر دوش میكشد اما با بزنگاه كه بار دیگر در تلویزیون مطرح شد تا همین خوشنشینها یك كاراكتر تكراری و كلیشهای را تجربه و باز تولید میكند كه اگرچه هنوز جذاب و طنازانه است، اما امكان بروز قابلیتهای دیگر این بازیگر توانا را از او میگیرد. واقعیت این است كه خوشنشینها بیش از آن كه به خلق موقعیت یا روایت كمدی و طنز تكیه كند و داستان خود را پیش ببرد بر همین كلیشههای تجربه شده تكیه كرده و ریسك نمیكند. تداوم ساخت چنین سریالهایی، ظرفیتهای كمدیسازی در تلویزیون را محدود كرده و از تجربه انواع دیگر طنزهای شبانه جلوگیری میكند. گزافه نیست اگر بگویم سریالهای طنز تلویزیونی اینك در مرحلهای است كه به آشناییزدایی ساختاری محتاج بوده تا مخاطبان این رسانه، صورتهای دیگری از طنز را تجربه كنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 969]