واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: قضيه شکلات و قره قوروت
يافتن جواب دقيق اين سئوال که چرا خيليها نامهاي سطحي و بالتبع فيلمهايي با اين نامها را دوست دارند، نيازمند يک بررسي مفصل فرهنگي و جامعهشناختي و حتي روانشناختي است.ونداد الونديپور: «فرض کنيد از عشاق سينه چاک شکلات هستيد و از لطف روزگار يک بسته شکلات سوييسي درجه يک به دستتان مي رسد. مشتاقانه بسته را باز مي کنيد و زرورقش را کنار مي زنيد ولي به جاي شکلات با يک تکه قره قوروت روبرو ميشويد.»اين مثال را براي دوستي آوردم که از بعضي نامهاي غريب و پيشپاافتاده فيلمها يا تلهفيلمهاي ايراني (مثلا «پسر از من، دختر از تو»، «به روح پدرم»، «بابا من زن بگير نيستم»، «گور به گور»، «ازدواج در وقت اضافه») گلايه ميکرد و آنها را عوامانه و سخيف و لمپنپسند ميخواند و ميگفت انتخاب چنين نامهايي، توهين و بياحترامي به مخاطب است و حتي به سينما، اما نظر من دقيقا عکس نظر اوست. به نظر من تهيهکنندگان، کارگردانان و فيلمنامهنويساني که چنين نامهايي انتخاب ميکنند، با توجه به محتواي فيلمهايشان، در اصل، غيرمستقيم و شايد ناخواسته به مخاطبان احترام ميگذارند و به آنها اهميت ميدهند. دليلش فکر ميکنم روشن باشد.در واقع بايد از افرادي که چنين نامهايي براي فيلمهايشان انتخاب مي کنند تشکر کرد، چرا که با انتخاب اين نامها، با صداقت و صراحت، چيستي فيلمشان را فرياد ميزنند و سلاحشان را مستقيما به سمت هدف نشانه ميگيرند؛ و «هدف» در اينجا همان مخاطباني هستند که «چنين نامهايي را دوست دارند». از نظر منطقي، نام هر چيز بايد کم و بيش نمايندهاي باشد از محتواي آن و تا حدي، مستقيم يا غيرمستقيم و کنايي يا استعاري، معرف و واصف آن. اگر نام شعرها و ترانهها، تابلوهاي نقاشي، مجسمهها، کتابها و رمانها و فيلمهاي شناختهشده را مرور کنيم ميبينيم در اغلبشان، بين نام و چيستي اثر، رابطهاي معنايي وجود دارد. پس، افرادي که براي فيلمهاي توخاليشان نامهايي پيشپاافتاده انتخاب ميکنند، در اصل کار درستي کرده و قاعده متناسب بودن «اسم» و «مسمي» را رعايت کردهاند.وقتي از تهيهکنندگان اين فيلمها درباره اينکه چرا چنين نامهاي دم دستي و مضحکي براي فيلمهايشان انتخاب کردهاند سئوال ميشود معمولا جواب ميدهند «چون مخاطب چنين نامهايي را دوست دارد...» واقعا هم درست ميگويند. بسياري از مردم و شايد اکثرشان، اين نامها را دوست دارند (اميدوارم در استفاده از «اکثرشان» اشتباه کرده باشم.) جداول فروش فيلمها درستي اين ادعا را ثابت ميکند. پس وقتي نام عوامانه فيلمي با محتوايش همخواني دارد و مخاطب هم اين نام را دوست دارد، چه دليل و لزومي براي انتخاب نکردن چنين نامي وجود دارد؟در واقع بايد از افرادي که چنين نامهايي براي فيلمهايشان انتخاب مي کنند تشکر کرد، چرا که با انتخاب اين نامها، با صداقت و صراحت، چيستي فيلمشان را فرياد ميزنند و سلاحشان را مستقيما به سمت هدف نشانه ميگيرند؛ و «هدف» در اينجا همان مخاطباني هستند که «چنين نامهايي را دوست دارند». بديهي است اين نشانهگيري دقيق، «تلفات» اين سوداگري شبه هنري را کاهش مي دهد، چرا که تکليف ديگر مخاطبان را، يعني مخاطباني که اين نامها را «دوست ندارند» روشن ميکند و پيشاپيش آنها را از دو ساعت زجر کشيدن احتمالي نجات ميدهد؛ زجر کشيدني که ميتوانست حاصل يک اشتباه محاسباتي در ارزشگذاري فيلمي باشد که نامي پرمعني و معماگونه را يدک ميکشيده. يافتن جواب دقيق اين سئوال که چرا بسياري از مردم نامهاي مضحک و سطحي و بالتبع فيلمهايي که تحت اين نامها ساخته ميشوند دوست دارند، نيازمند يک بررسي مفصل فرهنگي و جامعه شناختي و حتي روانشناختي است. اگر بخواهم خيلي کلي و گذرا و بنابر نظر شخصي خود به اين سئوال جواب دهم بايد بگويم مخاطبي که مدام در معرض روايتهاي سادهانگارانه و سطحي از جهان و پديدههايش بوده و همه مسائل و تعارضات انساني (که موضوع اغلب آثار ارزشمند سينمايي است) را براساس الگوهاي سطحي و سادهانگارانه تفسير کرده، يا برايش تفسير کردهاند، اصولا به سادهانگاري و سطحينگري در تمام امور عادت کرده و از سينما نيز چيزي جز «سادهانگاري» نمي خواهد. در واقع نميتواند بخواهد، چرا که ورود به «پيچيدگي» (که عنصر لاينفک «وجود» انسان و مناسبات انساني است) و قرار گرفتن در معرض روايتهاي عميق و حقيقي از پديدهها نيازمند «تفکر» است و براي آنان که به سادهانگاري خو گرفتهاند، «تفکر» فرايندي است دشوار.پس، از آنهايي که نامهاي پيشپاافتاده براي فيلمهاي سادهانگارانهشان انتخاب مي کنند بايد تشکر کرد. در عوض، از آنهايي بايد گله کرد که با انتخاب نامهاي جذاب و گيرا براي فيلمهاي نازلشان، برخي تماشاگران را گرفتار وضعيتي ميکنند شبيه آنچه در ابتداي مطلب آوردمخبرآنلاين تنظيم : سينما و تلويزيون تبيان / مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 196]