تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797767484




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تعارض گزارش‌های منابع با قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
تعارض گزارش‌های منابع با قرآن
این مقاله در‌ صدد بیان این پاسخ است که در گزارش از حوادث، تعارض‌های موردی بین گزارش‌های منابع با گزارش‌های قرآنی به ‌چشم می‌خورد و با بررسی یازده مورد، تعارض در اکثر موارد به اثبات رسیده است.

خبرگزاری فارس: تعارض گزارش‌های منابع با قرآن



بخش اول چکیده قرآن کریم هر‌چند کتاب تاریخی نیست، امّا گزارش‌هایی از رخداد‌های عصر نبوی به‌سبک خود ارائه نموده است، گزارش‌هایی که در عصر نبی‌اعظم(صلی الله علیه و آله) در معرض نقد و ارزیابی معارضان قرآن قرار داشت. ازاین‌رو اگر در گزارش‌های تاریخی قرآن، نقصی نهفته بود یا گزارشی خلاف واقع در آن گنجانده شده بود قاعدتاً باید مورد نقد آنان قرار می‌گرفت. در دوره‌های بعد مورخان به نوشتن تاریخ عصر نبوی اقدام کردند و از قرآن نیز در کنار سایر منابع استفاده کرده‌اند. سئوال این است آیا گزارش‌های راویان از رخدادها، تعارضی با ظاهر گزارش‌های قرآنی ندارد؟ این مقاله در‌صدد بیان این پاسخ است که در گزارش از حوادث، تعارض‌های موردی بین گزارش‌های منابع با گزارش‌های قرآنی به‌چشم می‌خورد و با بررسی یازده مورد، تعارض در اکثر موارد به اثبات رسیده است. برای سهولت بررسی دامنه موضوع گزارش‌ها به دو غزوه (بدر ـ احد) محدود شده و در مقام مقایسه با قرآن فقط به سه منبع تاریخی اکتفا شده است. برای دست‌یابی به نتایج تحقیق از روش امامان شیعه در عرضه تاریخ به قرآن و روش «توصیفی ـ تحلیلی» و «تطبیقی» استفاده شده است. طرح مسئله قرآن هر‌چند یک کتاب تاریخی نیست، ولی منبع مطمئنی برای درک از حوادث و رخدادهای اصلی در صدر اسلام است. این کتاب آسمانی برای رسیدن به هدف یا اهداف اصلی خود، از دانش‌های متعددی از‌جمله تاریخ استفاده کرده است، البته به‌لحاظ هدف خاص خود، در نقل حوادث دست به گزینش زده و با روش منحصربه‌فرد خود به بازگویی و بازآفرینی تاریخ دست یازیده است. در دوره‌های بعد مورخان نیز با الهام از قرآن از‌سویی و با هدف دستیابی به سیره رسول‌الله(صلی الله علیه و آله) که الگویی برای تبعیت از‌سوی خداوند خوانده شده بود، به ثبت تاریخ اقدام کردند. اینکه آیا اینان از روش قرآنی دراین‌باره متاثر بودند یا خیر؟ خود سخن دیگری است؛ آنچه موضوع این مقاله است گزارش‌هایی است که مورخان در کتاب‌های خود از راویان نقل کرده‌اند، و به‌نظر می‌رسد با برخی گزارش‌های قرآنی از همان حادثه در تعارض است. به‌عبارتی ناسازگار، مخالف (1) و غیر‌قابل جمع با گزارش‌های قرآنی است. بررسی این موضوع ازآن‌رو ضروری می‌نماید که مشخص می‌کند مورخان مسلمان تا چه میزان از قرآن به‌عنوان تنها منبع صادق و مورد اطمینان برای ارزیابی گزارش‌های راویان استفاده کرده‌اند. گفته شد برای سهولت مقایسه به منابع محدودی اکتفا خواهد شد که عبارتند از: کتاب المغازی، سیره ابن‌هشام و تاریخ طبری. دلیل انتخاب این سه منبع استفاده یا اختصاص بخشی از کتاب آنها به آیات قرآنی نازل‌شده درباره غزوات است که می‌تواند نگارنده را در رسیدن به هدف این مقاله یاری دهد و امکان مقایسه با منابع را در دامنه وسیع‌تر فراهم آورد. (2) تأکید مجدد این نکته ضروری است که فقط موارد تعارض با ظاهر آیات قرآنی در این مقاله مورد بررسی قرار خواهند گرفت و موارد ناشی از برداشت‌های تفسیری که خود شمار دیگری از موارد تعارض است به مجالی دیگر موکول می‌شود. درباره پیشینه پرداختن به این موضوع می‌توان گفت، اغلب تفاسیر که به تفسیرآیات قرآنی نازل‌شده درباره غزوات پرداخته‌اند، کم‌وبیش به تفاوت‌ها و بعضاً تعارض گزارش‌های تاریخی با قرآن توجه کرده‌اند؛ اما به‌صورت مستقل دغدغه آنان این‌گونه پژوهش نبوده است. از میان آثار متأخران، مقاله «نگاهی گذرا به تفاوت سیره نبوی در قرآن و کتب سیره» از دکتر داداش‌نژاد (3) به تفاوت‌های میان گزارش‌های قرآنی و منابع تاریخی درباره سیره نبوی پرداخته و نتیجه گرفته است بین این دو تفاوت وجود دارد و این تفاوت ناشی از اهداف جداگانه آنهاست. وی به غزوات پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم، پرداخته ولی متعرض غزوه بدر و احد نشده و با‌توجه به الزامات مقاله در‌باره غزوه تبوک دو صفحه بحث کرده است. این مقاله می‌تواند تجربه‌ای از یک مقایسه را در اختیار قرار دهد. مقاله دیگر از دکتر محمد‌علی علی‌پور با عنوان «بررسی قواعد و روش معرفت تاریخی در قرآن (با تکیه بر تاریخ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در قرآن)» (4) است. نویسنده محترم هدف خود را بیان قواعد روش معرفت تاریخی در قرآن کریم ذکر کرده است. وی ابتدا چهار قاعده را ذکر کرده و با انتخاب غزوه بدر به‌عنوان نمونه، قواعد را بر آنها تطبیق می‌نماید و در اثنای آن، دیدگاه مورخان اسلامی درباره این حادثه را طرح و تضاد آن دیدگاه با نظریه قرآن را بیان می‌نماید. این مقاله از نظری شباهت به موضوع این مقاله دارد، آنجاکه مقایسه بین قرآن و آراء مورخان صورت می‌دهد، با یک تفاوت، اینکه وی برای مقایسه خود دست به انتخاب موضوع زده و فقط چند موضوع خاص را مبنای مقایسه قرار داده است، در‌صورتی‌که در این مقاله هیچ موضوع جزئی ابتدا برای مقایسه انتخاب نشده، بلکه با فحص در میان منابع یادشده تعارض موردی آنها با آیه‌ها کشف و نشان داده شده است. روش پژوهش در این مقاله روش امامان شیعه در عرضه روایات تاریخی به قرآن به منظور بازشناسی سره از ناسره است. می‌دانیم یکی از راهبرد‌های ایشان در دوران خود، عرضه روایات بر قرآن بوده است. ولی این روش فقط در محدوده روایات کلامی و فقهی محصور نمانده و حتی روایات تاریخی را در‌بر گرفته است. ازاین‌رو ملاحظه می‌شود که امام(علیه السلام) هنگام رو‌به‌رو شدن با یک روایت تاریخی آن را بر قرآن عرضه و سپس صحت یا عدم آن را استنباط کرده است. (5) از روش «توصیفی ـ تحلیلی» و روش «تطبیقی» نیز استفاده شده است. پژوهشگر در روش اخیر، در‌پی مقایسه موضوع‌های تحقیق، سعی خواهد کرد شباهت‌ها و تفاوت‌ها و تعارض‌های آنها را کشف نماید و پس از تجزیه و تحلیل داده‌ها به پاسخ پرسش‌های خود دست‌یابد. مطالعه تطبیقی شناخت یک پدیدار یا دیدگاه در پرتو مقایسه است. بررسی مقایسه‌ای جز توصیف و تبیین مواضع خلاف و وفاق واقعی بین امور مقایسه نیست. (6) البته با توجه به موضوع، از این روش فقط برای دستیابی به موارد تعارض استفاده شده است. اهمیت و نقش روشنگرانه مطالعه تطبیقی را از مطالعه قرآن می‌توان به‌دست آورد. یکی از روش‌های قرآن برای ایجاد تحول بینشی و اعطای بصیرت نافذ، قرار دادن افراد در معرض مقایسه است. استفهامِ «هَلْ یَسْتَو‌ِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إ‌ِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أ‌ُولُو الْأ‌َلْبَابِ» (7) چنین نقشی دارد. قرآن به‌کرات از این روش استفاده کرده است. (8) تعارض گزارش‌های منابع با قرآن برای بررسی موارد تعارض، به‌ترتیب غزوه بدر و احد مورد بررسی قرار‌ خواهد گرفت. شش گزارش اول مربوط به غزوه بدر و از شماره هفت به بعد در‌باره احد است. در هر گزارش، ابتدا دیدگاه قرآنی مطرح و سپس با گزارش منابع در همان موضوع مقایسه صورت خواهد گرفت. 1. مالکیت اولیه غنائم: از آیات قرآنی چنین بر‌می‌آید که اولین‌بار، در غزوه بدر بود که خداوند تکلیف غنائم را در‌پی اختلاف و پرسش مسلمانان برای ایشان روشن کرد؛ و آن را ابتداً از آنِ خدا و رسول دانست: «از تو در‌باره غنائم جنگی می‌پرسند، بگو: غنائم جنگی اختصاص به خدا و فرستاده [او] دارد، پس از خدا پروا دارید و با یکدیگر سازش نمایید و اگر ایمان دارید از خدا و پیامبرش اطاعت کنید.» (9) به‌عبارتی پیش از این حکمی دراین‌باره صادر نشده بود. اما ابن‌هشام و طبری برای ما نقل می‌کنند که این اموال متعلق به مسلمانان بوده و در‌پی اختلاف آنان با هم و بدرفتاری مسلمانان، خداوند همه را از آنها گرفته و به خود و رسولش اختصاص داده است (10) و البته بعداً در آیه خمس سهم بیشتری به مسلمانان بخشیده است. گویا به‌خاطر کار عده‌ای از مسلمانان در صدر اسلام، همه مسلمانان تا ابد مورد تنبیه قرار گرفته‌اند. امّا بادقت در آیه، ملاحظه می‌شود در قرآن سخن از مالکیت اولیه مسلمانان نیست و سخنی از تنبیه آنان به‌میان نیامده است، حتی روایات تاریخی که از تقسیم غنائم قبل از غزوه بدر سخن گفته‌اند، از هیچ‌گونه دستور الهی یا نبوی در این زمینه سخن به‌میان نیاورده‌اند، بلکه تنها از تقسیم غنائم از‌سوی عبدالله بن جحش در سَریه منسوب به خود او حکایت دارند، که همین روایت نیز معارض دارد؛ و در روایت دیگر ذکر شده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) این غنائم را بعد از بدر تقسیم کرد. (11) 2. دلیل کراهت و مجادله عده‌ای از اصحاب: قرآن، در‌باره حوادث پیش از غزوه بدر، از کراهت و مجادله عده‌ای از مومنان با پیامبر(صلی الله علیه و آله) در‌باره امری که حق بودنش روشن شده، سخن می‌گوید: «همان‌گونه که پروردگارت تو را از خانه‌ات به‌حق بیرون آورد و حال آنکه دسته‌ای از مؤمنان سخت کراهت داشتند، با تو در‌باره حق، بعد از آنکه روشن گردید، مجادله می‌کنند گویی که ...». (12) گرچه آیه به‌ظاهر درباره علت مجادله سخنی نگفته است، اما به قرینه ماقبل، دلیل مجادله آنان ترس از خروج از بیت (مدینه) و رویارویی با مشرکان بوده است: «حالت آنان به‌مانند آن بود که به‌سوی مرگ کشانده می‌شوند، در‌حالی‌که تنها نظاره‌گر هستند.» (13) گویا ترس چنان بر آنان چیره شده بود که قدرت مقاومت را از ایشان سلب کرده بود و در برابر جلادان خود ـ مشرکان ـ حاضر به دفاع نبودند. (14) آنها خروج از مدینه و رویارویی با مشرکان را برابر با مرگ می‌دانستند. (15) برخی (16) حتی نزول آیه 77 از سوره نساء را مربوط به این مقطع می‌دانند: «آیا ندیدی کسانی را که به آنان گفته شد [فعلاً] دست [از جنگ] بدارید و نماز را برپا کنید و زکات بدهید و[لی] همین‌که کارزار بر آنان مقرر شد، بناگاه گروهی از آنان از مردم [= مشرکان مکه] ترسیدند، مانند ترس از خدا یا ترسی سخت‌تر و گفتند پروردگارا! چرا بر ما کارزار مقرر داشتی ... .» (17) اینان همان‌هایی بودند که در مکه از پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌خواستند اجازه قتال با مشرکان را صادر فرماید، اما چنین نشد تا اینکه در مدینه فرمان آمد به‌سوی بدر حرکت کنند، اما به علت ترس، جهاد بر آنها دشوار آمد و آیه اخیر نازل شد. (18) ملاحظه می‌شود آیات اخیر دلیل مجادله و خارج نشدن را ترس می‌شمارند. واقدی ضمن تصریح به مخالفت عده‌ای از اصحاب با خروج از مدینه، با نقل گزارشی از گفت‌و‌گوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) با اُسَیدِ بن حُضَیر که از جرگه همین مخالفان بود، چنین القاء می‌کند که متخلفان گمان نداشتند جز برخورد با کاروان احتمال دیگری هم وجود دارد. وی می‌گوید: «... من به‌منظور حفظ جان خود از همراهی با تو باز نایستادم، بلکه اصلاً گمان نمی‌بردم که تو با دشمن بر‌خورد می‌کنی و گمان نمی‌کردم که جز گرفتن کاروان، مسئله دیگری هم خواهد بود.» (19) و پیامبر(صلی الله علیه و آله) سخن اُسَید را تایید می‌کند. واقدی با جانب‌داری از اسید و امثال او می‌گوید: «ولی هر‌کس که بیرون نرفته است سرزنش نمی‌شود، چه مسلمانان درواقع برای جنگ بیرون نرفتند، بلکه به‌منظور گرفتن کاروان بیرون رفته بودند. گروهی از افراد خوش‌نیت و بصیر هم از همراهی خودداری کردند، که اگر گمان می‌کردند که جنگ است حتماً کوتاهی نمی‌کردند». ملاحظه می‌شود، برداشت واقدی با آیه قرآنی که علت مجادله را ترس ذکر کرده است، در تعارض است. البته وی روایات دیگری را نیز ذکر کرده است که با برداشت اخیر وی در تعارض است؛ از‌جمله از گفت‌وگوی سعد بن خثیمه با پسرش سخن می‌گوید که برای خروج از مدینه به همراه پیامبر(صلی الله علیه و آله) رقابت داشتند و هر‌یک از آنها خواستار خروج بودند. استدلال هر‌یک نشان می‌دهد که امکان شهادت در این خروج برای آنان بسیار زیاد بوده است. اما اینکه چرا واقدی به صراحت قرآن توجه نکرده و بر‌اساس سخن اسید تحلیل خود را بنا کرده است، موضوعی قابل توجه است. جالب اینکه وی در بحث قرآنی و در ذیل آیه مورد بحث، فقط به این نکته بسنده کرده که عده‌ای اظهار داشتند تعداد ما کم است و خروج ما رایی صحیح نمی‌باشد! (20) ابن‌هشام نیز در السیرة النبویة، به این موضوع اشاره دارد با یک تفاوت که وی قاعدین (21) را دو دسته تقسیم می‌کند: دسته‌ای که به‌دلیل ترس و سخت شمردن حرکت به راه نیفتادند و عده‌ای دیگر که گمان نداشتند حرکت پیامبر(صلی الله علیه و آله) منجر به جهاد می‌شود. (22) ملاحظه می‌شود که تقسیم‌بندی وی از قاعدین و به‌تبع دلائل این دو دسته با آنچه قرآن گزارش نموده در تعارض است. شاید وی نیز به‌مانند واقدی در‌صدد تبرئه عده‌ای از اصحاب بوده است که در غزوه شرکت نکردند؟! طبری نیز به‌مانند ابن‌هشام از دو گروه سخن گفته است. (23) 3. آرزومندان برخورد با کاروان: در جریان غزوه بدر، قرآن به مسلمانان بشارت داد با یکی از دو کاروان تجاری یا سپاه دشمن رو‌به‌رو خواهند شد! اما چه کسی آرزومند بود با کاروان تجاری برخورد نمایند؟ اصحاب یا پیامبر(صلی الله علیه و آله)؟ آنچه از قرآن برداشت می‌شود مخاطب آیه مومنان هستند، هر‌چند امکان دارد کسی بگوید خطاب عام است و شامل پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم می‌شود: «و [به یاد آورید] هنگامی را که خدا یکی از دو دسته [کاروان تجارتی قریش یا سپاه ابوسفیان] را به شما وعده داد که از آن «شما» باشد و «شما» دوست داشتید که دسته بی‌سلاح برای شما باشد و [لی] خدا می‌خواست حق [= اسلام] را با کلمات خود ثابت و کافران را ریشه‌کن کند.» (24) امّا واقدی معتقد است مقصود فقط پیامبر(صلی الله علیه و آله) است که آرزو داشت با کاروان برخورد نمایند، هر‌چند مسلمانان وقتی شنیدند که کاروان رفته است و سپاه دشمن به‌جا مانده آن را خوش نداشتند. (25) در‌نتیجه پیامبر(صلی الله علیه و آله) است که عافیت‌طلب است و به‌تبع او مسلمانان هم چنینند. اختلاف بین گزارش قرآنی و واقدی، حتی اگر مقصود آیه پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مومنان باشد، روشن است. شواهدی از دیگر آیات وجود دارد که پیامبر(صلی الله علیه و آله) مقصود آیه نیست، خصوصاً اگر مفاد آیه مذکور متضمن کاستی و نقص در پیامبر(صلی الله علیه و آله) باشد، (26) اما جای این بحث در این مقاله نیست. (27) 4. زمان «وعده الهی»: هر‌چند قرآن از زمان نزول وحی درباره وعده الهی مبنی‌بر رویارویی با یکی از دو گزینه کاروان تجاری یا سپاه دشمن و پیروزی بر آن، (28) صراحتاً سخنی نمی‌گوید، ولی لازمه فایده‌مندی این وعده، آن است که در زمانی به اطلاع مسلمانان رسیده باشد که هنوز احتمال برخورد با سپاه دشمن قطعی نشده است. به‌عبارتی اگر آیه در زمانی نازل شده یا به اطلاع مسلمانان رسیده باشد که مسلمانان قطعاً می‌دانند با سپاه دشمن برخورد خواهند کرد، وعده مذکور بی‌فایده و لغو خواهد داد. برخی از گزارش‌های تاریخی، حاکی از نزول وعده در مدینه و قبل از حرکت به‌سوی دشمن است. (29) شاید ازاین‌رو که عده‌ای از ترس برخورد با دشمن یا شاید ترس از انتقام قریش به هراس افتاده بودند، (30) ضروری بود وعده‌ای این‌چنینی که رویارویی نظامی با دشمن را هم‌ردیف رویارویی با کاروان آنها ذکر می‌کرد و حاکی از پیروزی بر دشمن بود، روحیه آنها را تقویت کند. بدیهی است گزارش یادشده با قرآن همسو است. اما از برخی از گزارش‌های منابع، چنین برداشت می‌شود که وعده، تا محلی نزدیک مدینه به اطلاع مسلمانان نرسید و حتی وقتی در همان محل، پیامبر(صلی الله علیه و آله) از وعده سخن گفت، به اشاراتی به مسلمانان فهماند که با سپاه دشمن روبه‌رو خواهند شد. بدیهی است، چنین گزارشی با آنچه از فایده‌مندی وعده قرآنی گفته شد، در تعارض است. زیرا با این اشارت، وعده به رویارویی با کاروان تجاری عملاً منتفی می‌شود و هیچ فایده‌ای از ذکر آن وجود نخواهد داشت؛ و لغو خواهد بود. اینک بررسی این نوع گزارش‌ها: طبق گزارش مورخان وعده در محلی نزدیک بدر ازسوی خداوند به اطلاع رسول‌الله(صلی الله علیه و آله) رسیده است. اولین محلی را که مورخان از آن یاد کرده‌اند منطقه‌ای است در نزدیکی بدر، موسوم به ماءالصفرا. واقدی می‌گوید: }با تلخیص} و چون به نزدیکی بدر رسید، از آمدن قریش آگاه شد، و سپاه را از آمدن قریش آگاه کرد. با مردم مشورت فرمود و آرای ایشان را پرسید. نخست ابو‌بکر به‌پا خاست ... سپس عمر برخاست ... و ضمن آن اظهار داشت: ای رسول خدا، به خدا قسم، این قریش است و از آنگاه که عزیز شده هیچ‌گاه خوار نشده است، ... سپس مقداد بن عمرو برخاست و گفت: ... آنگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) باز هم فرمودند: ای مردم، آرای خود را بگویید ـ و مقصود آن حضرت انصار بودند، چه تصور می‌فرمود که آنها فقط در مدینه او را یاری خواهند کرد، زیرا آنها شرط کرده بودند که از پیامبر(صلی الله علیه و آله) مانند فرزندان خود حفاظت کنند ... سعد بن معاذ بر‌خاست و گفت ... او سخن خود را چنین ادامه داد: ای رسول خدا! گروهی از اقوام ما در مدینه مانده‌اند که محبت آنان به تو، کمتر از ما نیست، و ما فرمان‌بردارتر از ایشان نیز نیستیم، آنها هم نیت و رغبت به جهاد دارند. اگر آنان می‌پنداشتند که تو با دشمن بر‌خورد می‌کنی، حتماً در مدینه نمی‌ماندند، اما آنها فقط به تصور کاروان بودند. بنابر‌این، برای تو سایه‌بان می‌سازیم و مرکوب‌های تو را آماده می‌کنیم، آنگاه به دیدار دشمن خود می‌رویم. اگر خداوند متعال ما را عزیز و بر دشمنان پیروز گردانید، این همان چیزی است که دوست می‌داریم و اگر صورت دیگری شد، تو سوار بر مرکوب‌های خود می‌شوی و به کسانی که پشت سر ما هستند می‌پیوندی. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به او پاسخی پسندیده داد و فرمود: امید است خداوند خیری بهتر از این مقدر فرماید. گویند: چون سعد از رایزنی فراغت یافت، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: در پناه برکت الهی حرکت کنید، «که خداوند یکی از دو طایفه (کاروان یا قریش) را به من وعده فرموده است» سوگند به خدا، گویی من هم‌اکنون به کشتارگاه‌های ایشان می‌نگرم. گوید:رسول خدا(صلی الله علیه و آله) محل کشته شدن ایشان را، در آن روز، به ما نشان داد، و گفت: اینجا محل کشته شدن فلان و اینجا محل کشته شدن بهمان است، و هیچ‌کس از همان کشتارگاه که تعیین شده بود مستثنی نگشت. گوید: مردم دانستند که جنگ خواهد شد و کاروان گریخته است و به‌واسطه گفتار حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله)، آرزوی پیروزی داشتند. (31) در گزارش فوق چند نکته حائز اهمیت است: در منطقه ماءالصفرا مردم از آمدن قریش مطلع شدند. نتیجه اینکه گزینه برخورد با کاروان منتفی شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) بعد از سخنان سعد به وعده اشاره فرمود، ولی بی‌درنگ اضافه کرد: من قتلگاه آنان را می‌بینم، یعنی با سپاه برخورد خواهیم کرد. سعد بی‌مقدمه به دفاع از قاعدین بر‌خواست که اگر می‌دانستند جنگی رخ خواهد داد می‌آمدند. این نکته سعد خواننده را بیشتر به این دیدگاه سوق می‌دهد که پیش از این مردم احتمال برخورد با سپاه دشمن را نمی‌دادند و در همین نقطه، وعده به رویارویی با کاروان یا سپاه، به اطلاع مردم رسیده است. گفتار واقدی به‌هنگام بحث از آیات نازل‌شده درباره غزوه بدر و ذیل همین آیه نیز، بر همین نکته تاکید دارد: «لمّا کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) دون بدر نزل علیه جبرئیل(علیه السلام) فخبّره بمسیر قریش، و هو یرید عیرها، فوعده الله إما العیر و إما لقاء قریش... .» (32) که تاکیدی بر این شبهه است که وعده در همین نقطه، وحی شده است. با مقایسه این خبر، با آنچه از قرآن برداشت شد، تعارض آشکار می‌شود. روایت ابن‌هشام نیز ظاهراً چنین است. او بعد از ذکر داستان استشاره می‌گوید: «ثم قال: سیروا و أبشروا، فإن الله تعالى قد وعدنی إحدى الطائفتین، و الله لکأنّی الآن انظر إلى مصارع القوم.» (33) با این تفاوت که سخن سعد دائر بر تطهیر قاعدین را در اینجا ذکر نمی‌کند؛ بلکه جداگانه آن را به‌هنگام سخن از ساخت عریش (سایه‌بان) برای رسول خدا ذکر می‌کند. (34) همچنین طبری مانند ابن‌هشام گزارش می‌هد. (35) و سخن سعد را مانند ابن‌هشام جدای از سخن انصار بیان می‌کند. (36) ولی نتیجه یکی است و آن اینکه: اگر روایات مورخان را دراین‌باره کنار هم گذاریم، حاکی از آن است که وعده مذکور در آیه در این نقطه به اطلاع مردم رسیده است که گفته شد در این صورت با لازمه فایده‌مندی و عدم لغویت وعده مذکور در آیه، در تعارض خواهد بود. علاوه‌بر اینکه سندی برای تبرئه قاعدین به‌دست می‌دهد، کسانی که از اسامی آنها به‌تفصیل در منابع سخن گفته نشده است. نکته دیگر در گزارش واقدی که اتفاقاً در همان فقره آخر آمده، ساخت عریش برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) است که خود داستان جداگانه‌ای دارد؛ و می‌تواند به‌عنوان یک تعارض با مجموعه پیام‌های قرآنی در‌باره پیامبر(صلی الله علیه و آله) خدا تلقی گردد. ملاحظه می‌شود که سعد هدف از سایه‌بان را استقرار پیامبر(صلی الله علیه و آله) در آن و گریز به‌هنگام هجوم دشمن ذکر کرده است و اتفاقاً مورد قبول پیامبر(صلی الله علیه و آله) واقع شده و ساخته می‌شود. (37) آیا پیامبر(صلی الله علیه و آله) خدا فردی است که به‌هنگام نبرد، رزمگاه را ترک و یاران خود را تنها می‌گذارد؟ قرآن به ما می‌گوید که در رزمگاه اُحد که همه فرار کرده بودند، او بود که ایستاد و دیگران را صدا می‌زد (38) و حتی روایات تاریخی نیز مؤید همین نظریه است. (39) پس چرا باید این روایت جعل شود؟ آیا این روایت، جعل شده تا فضیلتی برای خلیفه اول درست کند که افتخار این را داشته تا با پیامبر(صلی الله علیه و آله) نشسته و فقط نظاره‌گر جنگ باشند و به‌هنگام سختی هم فرار کنند و به شجاعان نشسته در مدینه بپیوندند؟ (40) یا صرفاً برای اینکه چون فعالیتی از خلیفه اول در میدان جنگ ثبت نشده، مدرکی برای تبرئه او حتی به قیمت ترور شخصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای آیندگان بسازند؟! به‌هرحال این گزارش نیز با آنچه خداوند از شجاعت پیامبرش در میدان جنگ احد برای ما نقل کرده در تعارض است. در بخش نتیجه‌گیری دلیل پرداختن به نکته اخیر روشن‌تر خواهد شد.   پی نوشت: [1]. انواری، فرهنگ بزرگ سخن، ج 3، ص 1774. 2. با نگاهی گذرا به کتاب المغازی می‌توان دریافت که آیه‌های نازل‌شده درباره هیچ‌یک از غزوه‌های پیامبر| به‌اندازه این سه غزوه نبوده است از‌جمله در‌باره جنگ احزاب در سوره احزاب آیات 9 تا 33 و حنین فقط چند آیه به غزوه اشاره دارد. درباره غزوه‌های با یهود نیز هر‌چند آیات بیشتری نسبت‌به حنین یافت می‌شود، ولی بسیار کمتر از سه غزوه انتخابی است. 3. داداش‌نژاد، «نگاهی گذرا به تفاوت سیره نبوی در قرآن و کتب سیره»، مجموعه مقالات همایش پیامبر اعظم|، ص 141 به بعد. 4. علی‌پور، «بررسی قواعد و روش معرفت تاریخی در قرآن (با تکیه بر تاریخ پیامبر اکرم| در قرآن)»، نامه تاریخ‌پژوهان، زمستان 85 و بهار 86 ، شماره 8 و 9، ص 180 ـ 140. 5. به‌طور نمونه این روش از سوی امام جواد× به‌کار گرفته شده است. (ر.ک: طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 447) 6. فرامرز قراملکی، روش مطالعات دینی، ص 294؛ مقایسه یک روی‌آورد و ابزار برای هدف تطبیقی است. به‌عبارتی بررسی تطبیقی صفت، مبین روش است برای رسیدن به هدفی معین. هدف بررسی مقایسه‌ای مانند هر روی‌آورد تحقیقی دیگر جز فهم و شناخت نیست. هدف در این رساله کشف سبک تاریخ‌نگاری قرآن و وجوه تمایز آن از منابع تاریخ اسلام است. 7. زمر (39): 9. 8. هود (11): 24، مائده (5): 100 و ... . 9. یَسْأ‌َلُونَکَ عَن‌ِ الْأ‌َنْفَال‌ِ قُل‌ِ الْأ‌َنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُول‌ِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأ‌َصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ وَأ‌َطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إ‌ِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ. (انفال (8): 1) البته در ادامه آیات خداوند فقط خمس آیات را به خدا و رسول و ... اختصاص داد. «وَاعْلَمُوا أ‌َنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأ‌َنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُول‌ِ وَلِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ ...» . (انفال (8): 41) 10.[5] بدر نزلت، حین اختلفنا فی النّفل یوم بدر، فانتزعه الله من أیدینا حین ساءت فیه أخلاقنا، فردّه على رسول الله صلى الله علیه و سلم، فقسمه بیننا عن بواء. (ر.ک: ابن‌هشام، السیرة النبویة، ج 2، ص 309 ؛ طبری، تاریخ الامم والملوک، ج 2، ص 457) 11. در سریه عبداله بن جحش شاید اولین باری بود که غنائمی نصیب مسلمانان شد. گفته شده عبداله خود، این غنائم را برپایه خمس تقسیم کرد، در‌حالی‌که قانون مرباع در جاهلیت حاکم بود. یعنی یک‌چهارم غنائم به رهبری قبیله برسد و این پیش از نزول آیه خمس بوده است. در گزارش دیگر واقدی آمده: پیامبر| غنائم این سریه را بعد از بدر تقسیم کرد. ازاین‌رو به‌علت عدم تقسیم غنائم ازسوی پیامبر| در سریه عبداله، خواه به‌علت اینکه عبداله عهده‌دار تقسیم شد یا اینکه پیامبر| به بعد موکول کرد، در بدر میان مسلمانان اختلاف شد آیا قانون مرباع اجرا شود یا قانون عبداله یا قانونی دیگر؟ و خداوند با نزول آیاتی آن را حل کرد. (واقدی، المغازی، ج 1، ص 17) 12. کَمَا أ‌َخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بالْحَقِّ وَإ‌ِنَّ فَر‌ِیقًا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکَار‌ِهُونَ. (انفال (8): 5) 13. یُجَادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَیَّنَ کَأ‌َنَّمَا یُسَاقُونَ إ‌ِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ یَنْظُرُونَ. (انفال (8): 6) 14. آیا می‌دانستند احتمال برخورد با سپاه دشمن وجود دارد یا از انتقام قریش می‌ترسیدند؟ هر دو احتمال وجود دارد. 15. البته قرآن در اینکه آنها چه کسانی بودند ساکت است. شاید ازآن‌رو که در مسیر ساختن انسان‌ها، افشا درون، تخریب پل‌های بازگشت به‌سوی رستگاری است. و این برخلاف هدف قرآن از گزارش تاریخ است. 16. مرتضی العاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 5، ص 271؛ وی به استناد منابعی، افرادی مانند عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی‌وقاص و مقداد و قدامة بن مظعون را در زمره متقاضیان عملیات علیه مشرکان در مکه می‌شمارد، ولی قبول نمی‌کند مقداد جزء کسانی باشد که در مدینه از جنگ هراس داشته است. 17. أ‌َلَمْ تَرَ إ‌ِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أ‌َیْدِیَکُمْ وَأ‌َقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهمُ الْقِتَالُ إ‌ِذَا فَر‌ِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أ‌َوْ أ‌َشَدَّ خَشْیَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أ‌َخَّرْتَنَا إ‌ِلَىٰ أ‌َجَل‌ٍ قَر‌ِیبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَن‌ِ اتَّقَىٰ وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا. (نساء (4): 77) 18. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3 ص 119؛ سیوطی، الدر ‌المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج 2، ص 184، توضیح اینکه سیوطی فقط اشاره کرده آیه درباره چه کسانی و چرا نازل شد، اما تصریح نمی‌کند که آیه قبل از بدر نازل شده و فقط گفته است: «وقتی دستور قتال صادر شد ...». 19. واقدی، المغازی، ج 1، ص 21 و طرح مجدد آن در: ج 1، ص 116. 20. همان، ج 1، ص 131. 21. اصطلاح قاعدین در اینجا در مقابل مجاهدان است «وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أ‌َجْرًا عَظِیمًا». (نساء (4): 95)، و با اصطلاح قاعدین که به کسانی اطلاق می‌شد که در جنگ‌های دوره خلافت امام علی(علیه السلام) با وی همراهی نکردند، تفاوت دارد؛ هر‌چند از معنای لغوی مشابه برخوردارند. 22. ابن‌هشام، السیرة النبویة، ج 2، ص 250. 23. طبری، تاریخ الامم والملوک، ج 2، ص 427. 24. وَإ‌ِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إ‌ِحْدَى الطَّائِفَتَیْن‌ِ أ‌َنَّهَا لَکُمْ وَتَوَدُّونَ أ‌َنَّ غَیْرَ ذَاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ وَیُر‌ِیدُ اللَّهُ أ‌َنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بکَلِمَاتِهِ وَیَقْطَعَ دَابرَ الْکَافِر‌ِینَ. (انفال (8): 7) 25. لمّا کان رسول الله| دون بدر نزل علیه جبرئیل(علیه السلام) فخبّره بمسیر قریش، و هو یرید عیرها، فوعده الله إما العیر و إما لقاء قریش فیصیبهم. فلمّا کان ببدر أخذوا السّقاء، و سألوهم عن العیر یخبرونهم عن قریش، فلا یحبّ ذلک المسلمون لأنها شوکة، و یحبّون العیر. (واقدی، المغازی، ج 1، ص 131) 26. مگر اینکه علت تمایل پیامبر| به برخورد با کاروان تجاری، عدم اطمینان از پایداری مردم، خصوصاً احتمال عدم همراهی انصار باشد که تعهدی به جنگ نداشتند. ازاین‌رو شاهدیم پیامبر| در جلسه مشاوره پیش از غزوه بدر روی سخنش با انصار است تا بداند آنها وی را در جهاد برعلیه سپاه مشرکان همراهی می‌کنند یا خیر؟ این گزارش در فقره بعدی تعارض‌ها خواهد آمد. 27. فقط به این پرسش اکتفا می‌شود که آیا عقل سلیم می‌پذیرد قرآن فردی را به‌عنوان الگو برای مؤمنان مطرح کند و او را معلم انسان‌ها بخواند، اما وی از نقصی این‌چنینی برخوردار باشد؟! توجه کنیم پیامبر الگوی مؤمنان و معلم انسان‌هاست «کَمَا أ‌َرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ». (بقره (2): 151) 28. وَإ‌ِذْ یَعِدُ کُمُ اللَّهُ إ‌ِحْدَى الطَّائِفَتَیْن‌ِ أ‌َنَّهَا لَکُمْ وَتَوَدُّونَ أ‌َنَّ غَیْرَ ذَاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ وَیُر‌ِیدُ اللَّهُ أ‌َنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بکَلِمَاتِهِ وَیَقْطَعَ دَابرَ الْکَافِر‌ِینَ. (انفال (8): 7) 29. خبری در تفسیر قمی حاکی از نزول وعده در مدینه است. ر.ک: قمی‌، تفسیر القمی، ج 1، ص 256، به این مضمون: «فَأ‌َمَرَ رَسُولُ اللَّهِ أ‌َصْحَابَهُ بالْخُرُوج‌ِ لِیَأ‌ْخُذُوهَا ـ فَأ‌َخْبَرَهُمْ أ‌َنَّ اللَّهَ قَدْ وَعَدَهُ إ‌ِحْدَى الطَّائِفَتَیْن‌ِ ـ إ‌ِمَّا الْعِیرَ وَ إ‌ِمَّا قُرَیْشَ إ‌ِنْ أ‌َظْفَرَ بهِم». 30. ترس از احتمال حمله تلافی‌جویانه قریش را خبری که صنعانی برای ما نقل می‌دهد قوت می‌بخشد. وی از نامه تهدید‌آمیز قریش قبل از واقعه بدر، به عبدالله بن ابی سخن می‌گوید؛ تا جایی‌که آنان تصمیم به قتل رسول خدا| می‌گیرند ... . (ر.ک: صنعانی، المصنف، ج 5، ص 358) لذا احتمال اینکه این ترس کماکان باقی بوده، به‌طوری‌که وقتی پیامبر| آنها را به‌سوی کاروان می‌خواند از ترس با او به مجادله برخاسته باشند. 31. واقدی، المغازی، ج 1، ص 49. 32. همان، ص 131. 33. ابن‌هشام، السیرة النبویة، ج 2، ص 258. 34. همان، ج 1، ص 621 . 35. طبری، تاریخ الامم والملوک، ج 2، ص 436. 36. همان، ج 2، ص 440. 37. همان؛ ابن‌هشام، السیرة النبویة، ج 1، ص 620 ؛ ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج 2، ص 54. 38. إ‌ِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَىٰ أ‌َحَدٍ وَالرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أ‌ُخْرَاکُمْ فَأ‌َثَابَکُمْ غَمًّا بغَمٍّ لِکَیْلَا تَحْزَنُوا عَلَىٰ مَا فَاتَکُمْ وَلَا مَا أ‌َصَابَکُمْ وَاللَّهُ خَبیرٌ بمَا تَعْمَلُونَ. (آل‌عمران (3): 153) 39. این گزارش با گزارش طبری از علی(علیه السلام) تعارض دارد اینکه «به روز بدر که آماده جنگ شدیم در پناه پیمبر خدا بودیم و از همه ما دلیرتر بود و هیچ‌یک از ما به دشمن از او نزدیکتر نبود». (ر.ک: طبری، تاریخ الامم والملوک، ج 2، ص 426) 40. در گزارش‌ها آمده است که: «فدخل النبی| هو و أبوبکر». (ر.ک: واقدی، المغازی، ج 1، ص 55؛ طبری، تاریخ الامم والملوک، ج 2، ص 447؛ ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج 2، ص 58؛ ابن‌هشام، السیرة النبویة، ج 1، ص 626)   محمدحسین دانش‌کیا: دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن اسلامی دانشگاه معارف اسلامی. صادق آئینه‌وند: استاد دانشگاه تربیت مدرس. فاطمه جان‌احمدی: دانشیار دانشگاه الزهرا. محمدرضا جباری: دانشیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله علیه). فصلنامه علمی ـ پژوهشی تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی 9 ادامه دارد/

93/12/13 - 01:40





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 115]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن